۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

دستگیری ۳۰ کارگر در سیمان درود واقع در لرستان

 روز یکشنبه ۹ آبان ماه ۸۹ ، حدود ۳۰ تن از کارگران سیمان درود واقع  در استان لرستان در اعتراض و اعتصاب برای تثبیت قراردادهای شان،  توسط نیروهای امنیتی دستگیر و روانه ی بازداشت گاه شدند.

به گزارش منابع کارگری، این کارگران که تحت پیمان های موقتی  در کارخانه سیمان درود مشغول به کار بودند پس از آنکه متوجه شدند علیرغم وعده‌‌های رئیس جمهور قرار نیست آنها را به عقد قرارداد دائمی و رسمی شرکت مذکور  درآورند دست از کار کشیدند و به اعتراض از طریق اعتصاب عمومی پرداختند و در نتیجه تولید دراین  کارخانه متوقف گردید و با هجوم نیروهای انتظامی و امنیتی، ۳۰ تن از این کارگران بازداشت شدند.

حمله ارگان رسمی سپاه پاسداران به احمدی‌ نژاد

ماهنامه پیام انقلاب ارگان رسمی سپاه پاسداران با حمله به احمدی ‌نژاد که گفته بود مجلس در رأس امور نیست، نوشت، استنباطی چنین غلط و خطایی چنین آشکار برای چه صورت می ‌گیرد؟ فقط برای آن که سپری باشد در برابر نظارت و حساسیتهای گاه‌ به‌ گاه مجلس در مقابل انحرافهای دولتمردان؟

این ماهنامه که به صاحب ‌امتیازی آخوند سعیدی، نماینده ولی ‌فقیه در سپاه پاسداران است، نوشت، اگر دولت در صدر هم باشد، حق ندارد بی ‌قانونی کند و در برابر خواست نمایندگان، که اختیار عزل رئیس دولت را هم دارند، بایستد.

حمله ماموران بندر نوشهر به باغ گیاه شناسی

اشک می ریزم برای خودم، برای ایران و ایرانی ، برای سرنوشت محتوم و روبه زوال محققان و پژوهشگران این مملکت. برای آینده تاریک علوم و تحقیقات این کشور اشک می ریزم.

دريانيوز: مژگان جمشيدي از علاقمندان و مدافعان محيط زيست در وبلاگش درباره تخريب باغ گياهشناسي نوشهر مطلبي نوشته است. متن اين مطلب دردناك و متاثر كننده اينگونه است:

به مبارکی و میمنت و به دست ماموران گارد مسلح بندر نوشهر، صبح شنبه بیش از ۲۰۰ مامور، مسلحانه به باغ گیاه شناسی نوشهر یورش بردند تا این لکه ننگ علمی، تحقیقاتی را(!) که مانع راهسازی شده بود و گنجینه ای از گیاهان ارزشمند از چهارگوشه دنیا و ایران را درخود جای داده بود، برای همیشه از تارک ایران پاک کنند.

هزاران درود و صد سلام بر جناب وزیر راه و ترابری که برای از میان برداشتن گنجینه های ملی طبیعی این مملکت این روزها پا را از یورش های شبانه به جنگل ها و مراتع کشور با لودرها و بلدوزرها فراتر نهاده و دیگر دست به دامن چماق و باتوم و سلاح شده تا راه بسازد برای یک بندر! برای یک طرح ملی! برای یک پروژه ملی که "طرح توسعه بندر نوشهر" باشد! و برای این "راه" امروز صدها درخت ارزشمند را به زمین افکندند و آن دسته از کارمندان باغ گیاه شناسی را که مانع تخریب شدند مورد ضرب و شتم و فحاشی  قرار دادند.

درود بر فرماندار شجاع و بی باک نوشهر که صبح امروز باغ گیاه شناسی نوشهر را که میراثی ۵۴ ساله بود و اندوخته اش تنوع زیستی این مرز و بوم بود و کارمندانش محققان و پژوهشگران متعهد همین آب وخاک بودند، به میدان جنگ تبدیل کرد و در این میدان فقط مسلسل و آرپیچی کم بود که اگر این هم بود شاید رسانه های خبری جهان از وقوع یک جنگ مشابه یورش بعثی ها به خاک ایران در قلب باغ گیاه شناسی نوشهر خبر می دادند! امروز در باغ گیاه شناسی نوشهر درخت و بوته و درختچه که سهل بود حتی خاک این باغ ملی را هم به توبره کشیدند تا دیگر هیچ پژوهشگر بیکاری وقت گرانبهایش را صرف تحقیقات گیاه شناسی و منابع طبیعی و کشاورزی دراین آب و خاک نکند.

و درود و صد درود و هزاران آفرین بر استاندار مازندران که چنین مدیرانی دارد که محیط زیست را به زیبایی هر چه تمام تر و با قوه زور و سلاح و لودر و بلدوزر و در آن واحد، صاف می کنند و جاده می کشند تا طرح پرطمراق دیگری را پایه گذاری کنند.

براستی ما را چه شده است ؟ وزیر جهاد کشاورزی که متولی اصلی این باغ گیاه شناسی بوده ، نمایندگان همیشه خاموش و خواب مجلس به ویژه نماینده های نوشهر و چالوس و دیگر شهرهای استان مازندران را چه شده است که در روز روشن میراث ۵۴ ساله علمی تحقیقاتی کشور را به یک باره ظرف مدت ۲ ساعت ویران می کنند و یک تف هم بر روی این میراث می اندازند و صدا از صدایشان بلند نمی شود؟ وای بر ما که این روزها چنان بی رحمانه با منابع طبیعی مان رفتار می کنیم که مغول هم چنین کاری نکرد.

آخر چه بر سر وزارتخانه ویران جهاد کشاورزی با این همه ید طولایش آمده که دربرابر چنین هجمه ای چنین سکوت می کند؟ دیگر چه اتفاقی باید در باغ نوشهر می افتاد تا وزیر جهاد کشاورزی که ادعای منابع طبیعی چی بودنش گوش فلک را کر کرده ، لب تر می کرد ؟

واقعا امروز دلم به درد آمد، ازساعت ۷ صبح که برخی از اعضای هیئت علمی باغ گیاه شناسی نوشهر با بغض و اشک و گریه تماس می گرفتند و ضجه میزدند که حاصل یک عمر زحماتشان و حاصل چندین نسل تحقیقات انها و بسیاری از افرادی که درحال حاضر مرحوم شدند، در آن واحد به تلی از خاک مبدل شده، واقعا خودم هم اشکانم سرازیر شد.

اشک می ریزم برای خودم، برای ایران و ایرانی ، برای سرنوشت محتوم و روبه زوال محققان و پژوهشگران این مملکت که بخدا قسم سرنوشت شان از محیط زیست ایران بدتر است.

برای آینده تاریک علوم و تحقیقات این کشور اشک می ریزم .

برای پارک ملی کویر و میانکاله و نایبند و خجیر و سرخه حصار و  بمو و ... اشک نریختم . اما برای باغ گیاه شناسی نوشهر که چنین در روز روشن و در داخل شهر نوشهر مورد هجمه قرار گرفت اشک می ریزم چون نمی توانم باور کنم که چطور دستور چنین هجمه و یورشی سنگین از سوی یک فرماندار و یا یک وزارتخانه آن هم در  داخل یک شهر صادر می شود؟ که چه عایدتان شود ؟ این همه لشگر کشی با سلاح گرم و چماق " برای از میان برداشتن همین ۴ تا درخت بی ارزشی" بود که همواره نقل دهان مدیران وزارت راه و ترابری شده تا طرح های ویرانگرشان را در جلسات دولت توجیه کنند؟

آیا این است رفتار انسانی و متمددانه توسعه ای در قرن ۲۱ ام ؟ این است غایت درک و شعور ما از علم و علوم و طبیعت؟

از خودم خجالت می کشم، از اینکه شهروند کشوری هستم که در آن برای ازمیان برداشتن درخت و باغ  گیاه شناسی اش از خشن ترین روش ها استفاده می کنند بی آنکه حتی یک برگه مجوز قانونی دردست داشته باشند خجالت می کشم.

از خودم و فرزندان این سرزمین خجالت می کشم که چطور علم ، تحقیقات و طبیعت این کشور را قربانی ندانم کاری ها و ضرب و زورهای غیرمنطقی مان کرده ایم.

این خاکی که امروز به توبره کشیده شد و درختانی که در یک باغ تحقیقاتی به زمین افکنده شدند درختان گوشه خیابان گمنامی درنوشهر ،نبودند. درختانی بودند که ۵۴ سال روی انها مطالعه شده بود ، گیاهانی بودند که هر شاخه شان به اندازه همه اون ۲۰۰ نفر مامور مسلح با سلاح و چماقشان، ارزش ریالی و ارزی و زیست محیطی و فرهنگی داشت. هر وجب از این خاک، مجموعه ای از تنوع گونه ها با اندوخته ای غنی از ژنهای مفید بود که اکنون جای خود را به ژنهای غیر مفید و مضر و خانمان برانداز و طبیعت ستیز انسانی داده است.

کسی چه می داند شاید از دل همین باغ، گیاه و یا شیره ای بیرون می امد که می توانست درمانگر سرطان احتمالی فرزندان فرماندار و استاندار و من و تو باشد. اما حالا ... ؟ براستی ارزش طبیعت ، علم و تحقیقات و محقق و پژوهشگر در این کشور چقدر است ؟ بعید می دانم از نگاه کلان و در برنامه ریزی های کلان مملکتی ، محقق و علم و تحقیق و طبیعت ، همه اش روی هم به اندازه یک جاده روستایی و مالرو ارزشگذاری شده باشد.

و این یعنی درد، یعنی ماتم، یعنی اشک و آه و افسوس که مدیرانی داریم با چنین زاویه دید محدود و تنگ. زاویه دیدی که حتی تا جلوی نوک بینی خودشان هم نمی رسد . مدیرانی که روزی 10 هزار بار اصل 50 قانون اساسی را زیر پا له می کنند و یا با چوب و چماق برای مدافعان این اصل مترقی نقشه می کشند.

تاسف آور، درد آوره . اما تاسف آور تر از همه وجود افرادی چون فرماندار نوشهر در بدنه مدیریت کشور است که شهری چون نوشهر و محل تحقیقات پژوهشگران را در یک باغ گیاه شناسی با میدان جنگ و مبارزه عوضی گرفته ، آقای فرماندار ! بتاز که نامت برای همیشه در تاریخ ثبت شد.

بی‌خبری مطلق از دانشجوی محبوس در بند پاسداران

45روز بی‌خبری مطلق از فواد سجودی فريمانی دانشجوی محبوس در بند سپاه پاسداران

فواد سجودی فريمانی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر از ۴۵ روز پیش بازداشت شده و هیچ گونه اطلاعی از وضعیت وی در دسترس نیست.

به گزارش دانشجونیوز، علیرغم آنکه فواد سجودی فريمانی در اواخر شهریورماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است، از وضعیت سلامتی و چگونگی برخورد با وی هیچگونه اطلاعی در دسترس نیست. تنها خبری كه پس از يك ماه و نيم از وی به دست آمده آن است كه اين دانشجو توسط نيروهاي سپاه پاسداران بازداشت شده و طی ۴۵ روز گذشته در سلول انفرادی بند ۲-الف سپاه پاسداران در زندان اوين محبوس است.

عدم پاسخگویی مسئولین نسبت به وضعیت سلامت و وضعیت بازداشت این دانشجو، باعث نگرانی شدید خانواده وی و دوستان این دانشجو شده است.

فواد سجودی فریمانی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه پلی تکنیک و از فعالین صنفی این دانشگاه است که دوران کارشناسی خود را از دانشگاه شریف گذرانده است.

۴۵ روز بی‌خبری از این دانشجوی زندانی و نگهداری وی در بند ۲-الف زندان اوین که در اختیار ماموران مركز جرائم سازمان يافته سپاه پاسداران قرار دارد، نگرانی‌ها را در مورد وضعیت سلامت این دانشجو افزایش داده است.

پیش از این موارد بسیاری از شکنجه و فشار بر زندانیان در این بند زندان اوین گزارش شده است.

دانشگاه علوم پزشكی ايران زير چادر اكسيژن است

روزنامه سیاست روز: زماني نام دانشگاه علوم پزشكي ايران لرزه بر اندام سودجوياني مي‌انداخت كه با توليد خوراكي‌هاي غير بهداشتي به افزودن صفرهاي حساب بانكي خود فكر مي‌كردند. اين روزها پس از اعلام خبر انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران در كنار گمانه‌هاي گوناگون اين شايعه هم به گوش مي‌رسد كه بالاخره لابي هاي مافياي توليد كنندگان خوراكي‌هاي غير مجاز جواب داد و تنها دستگاه ناظر بر اين محصولات غيرقانوني از ميدان به در رفت.

گمانه‌هاي ديگر هم همين گونه است. هيچ يك از حدس‌ها و احتمالات با قواعد منطقي همخواني ندارد. سوال بزرگ اين است كه با انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران چه كساني سود مي‌برند؟ آيا تهران خلوت مي‌شود؟ آيا سطح علمي دانشگاههاي ديگر بالا مي‌رود؟ آيا پشت اين انحلال يك تصميم ويژه سياسي نهفته است؟

آه اي شادماني بي‌سبب!
همزمان با تجمع دانشجويان معترض در بزرگراه همت و بالا گرفتن موج اعتراض نمايندگان خانه ملت، مدير كل وزارتي وزير بهداشت كه اين روزها در قامت مديركل روابط عمومي و سخنگو ايفاي نقش مي‌كند در اظهارنظري عجيب از شادماني دانشجويان و كادر دانشگاه علوم پزشكي ايران خبر داد و گفت: «دانشجوياني كه در اين دانشگاه پذيرفته شده‌اند از دانشگاه علوم پزشكي تهران فارغ التحصيل مي‌شوند. دانشگاهي كه از نظر رتبه بندي، سابقه و فعاليت‌هاي آموزشي مقام اول را در كشور دارد.»
اين اظهارنظر قاطعانه در حالي مطرح شد كه دانشگاه تهران اعلام كرد دانشجويان علوم پزشكي ايران را نمي‌پذيرد.
اعتراض دانشجويان دانشگاه منحل شده هر روز ابعاد تازه‌تري پيدا مي‌كند و حمايت گسترده نمايندگان خانه ملت از آنان شعله اين اميدواري را فروزان‌تر مي‌كند كه شايد علوم پزشكي ايران باقي بماند.

از خانه ملت چه خبر؟
دانشگاه علوم پزشكي ايران زير چادر اكسيژن است. نمايندگان خانه ملت با تمام قوا وارد ميدان شده‌اند تا اين دانشگاه را به چرخه آموزشي كشور برگردانند. هرچند آنها نيز در فضايي شوك آلود و ناباور اين پرونده را دنبال مي‌كنند.
دكتر عليرضا مرندي- وزير اسبق بهداشت و عضو كميسيون بهداشت مجلس- درباره اين تصميم از واژه‌هاي «عجيب» و «غريب» استفاده مي‌كند و به صراحت مي‌گويد: «مجلس با اين تصميم مخالف است و ممكن است درباره تعاملاتش با وزارت بهداشت تجديدنظر كند. نمايندگان مجلس در مقابل اين تصميم موضع گيري خواهند كرد تا نشان دهد تشريفاتي در بهارستان ننشسته‌اند.»
نماينده مردم تهران با ابراز نارضايتي شديد از اين تصميم شتاب زده مي‌گويد: «نمي‌دانم اين چه وضعيتي است؟ ما تا ساعت 14 همان روز انحلال با وزير بهداشت جلسه داشتيم. كلمه‌اي در اين مورد بحث نشد. اين كار را نمي‌پسندم و آن را نادرست مي‌دانم. ساير اعضاي كميسيون هم همين نظر را دارند.»وزير اسبق بهداشت در نادرستي اين تصميم ترديدي ندارد و در همين خصوص تصريح مي‌كند: «اين مسئله نگران كننده است. مي‌خواهند دستاوردهاي نظام سلامت و درمان كشور را مخدوش كنند. مي‌ترسيم اين موضوع منفي، پوست خربزه‌اي باشد كه زير پاي دكتر دستجردي و معاونانشان گذاشته و آنان را واداشته باشند با تصميمات غيركارشناسي و سياسي اين انحلال را اجرا كنند.»
مسعود پزشكيان هم نماينده ديگري است كه پست وزير بهداشت را هم در كارنامه خود دارد. اين نماينده خانه ملت هم معتقد است اين تصميم مستند قانوني ندارد. پزشكيان به صراحت مي‌گويد: «وزير بهداشت بايد در اولين فرصت به كميسيون بهداشت مجلس بيايد و بگويد براساس چه مستنداتي تصميم ناگهاني انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران را اتخاذ كرده است.»
پزشكيان طرح سوال قانوني از وزير بهداشت را در صحن علني محتمل مي‌داند و مي‌گويد: «در مرحله بعد مجلس شوراي اسلامي از اختيارات قانوني خود براي نظارت بر عملكرد وزارت بهداشت استفاده خواهد كرد.»

حرف آخر
پس لرزه‌هاي اين تصميم شتاب زده نگران كننده است. اعتراض دانشجويان اين دانشگاه هر روز بيشتر مي‌شود. دانشجويان علوم پزشكي تهران هم حاضر نيستند آنها را در كنار خود بپذيرند. كميسيون بهداشت مجلس به اين نتيجه رسيده كه وزير بهداشت- حتي در حد مشورت- هم شاني براي نمايندگان خانه ملت قائل نيست. كارشناسان مي‌گويند تصميم شبانه- آن هم در روز تعطيل- به هيچ عنوان قابل قبول نيست. رويارويي جديد دولت و مجلس شايد برخي گمانه‌هاي روزهاي اخير را عوض كند . شايد يكي از همين روزها نخستين وزير زن جمهوري اسلامي ايران صف استيضاح را بر هم بزند و كاپيتان بهداشت، درمان و آموزش پزشكي با صندلي وزارتي وداع كند.

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

رودخانه نوردی دانش آموزان روستای “زُلیوا” دلفان (لرستان) برای حضور در کلاس درس! به بهانه روز دانش آموز

  دانش آموزان روستای زُلیوای دلفان به دلیل عدم وجود پل بر روی رودخانه این روستا برای حضور در کلاس درس مجبور هستند از عرض رودخانه موجود میان این روستا و روستای محل تحصیل روزی دو بار عبور کنند… برخی از اهالی این روستا در گفتگو با خبرنگارما با اشاره به ترک تحصیل دختران پس از پایان دوره ابتدایی خواستار پیگیری مسئولان شدند. چند وقت دیگر که فصل سرما شروع می شود و آب رودخانه افزایش می یابد     
به گزارش خبرنگار ما در شهرستان دلفان، روستای زلیوا شهرستان دلفان تنها دارای یک مدرسه تخریبی در مقطع ابتدایی است که در نتیجه دانش آموزان برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر باید به مدارس روستاهای اطراف بروند.
این امر و سختیهای حضور در مدارس روستاهای اطراف از جمله عبور از رودخانه این روستا موجب شده که برخی از دانش آموزان به ویژه دختران پس از پایان مقطع ابتدایی اقدام به ترک تحصیل کنند که این امر به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
عبور دانش آموزان از رودخانه در فصل کم آبی
برخی از دانش آموزان روستای زلیوا که علاقمند به ادامه تحصیل و درس خواندن هستند همه سختیها را به جان می خرند و برای حضور در کلاس درس روزی دوباره اقدام به عبور از رودخانه می کنند.
این در حالی است که در فصول کم آبی رودخانه از جمله تابستان و اوایل پائیز شاید این کار تنها منجر به خیس شدن لباس دانش آموزان شود ولی به نظر می رسد در فصول پرآبی رودخانه این امر ممکن است خطرات دیگری برای دانش آموزان این روستا به همراه داشته باشد.
مردم روستا بارها از مسئولان خواسته اند یا در این روستا مدرسه راهنمایی ایجاد کنند و یا برای عبور از رودخانه اقدام به احداث یک دستگاه پل برای تردد دانش آموزان کنند.
برخی از اهالی این روستا در گفتگو با خبرنگار ما با اشاره به ترک تحصیل دختران پس از پایان دوره ابتدایی خواستار پیگیری مسئولان در این زمینه شدند.
آنها در این رابطه با طرح این سوال که “چند وقت دیگر که فصل سرما شروع می شود و آب رودخانه افزایش می یابد چه باید کنیم؟”عنوان کردند: با ادامه این روند بسیاری از کودکان روستایی از تحصیل بازخواهند ماند.
اعضای شورای اسلامی روستای زلیوا نیز در این رابطه در گفتگو با خبرنگار مادر شهرستان دلفان عنوان کردند: این وضعیت مدرسه رفتن دانش آموزان موجب شده که در برخی موارد به ویژه در مورد دختران روستا کلاس پنجم ابتدایی پایان تحصیل آنها شود.
آنها با طرح این موضوع که “دانشگاه فرزندان ما پایان کلاس پنجم شده است” ادامه دادند: یا مسئولان با در نظر گرفتن تمهیدات لازم در راستای راه اندازی مدرسه راهنمایی در این روستا قدم بردارند و یا برای عبور از رودخانه نسبت به احداث پل اقدام کنند.
یکی از اهالی روستا که شاهد گفتگوی خبرنگار ما است در این رابطه می گوید: سال گذشته پسرم را برای ادامه تحصیل به روستای ایرانشهر که فاصله زیادی با روستای خودمان دارد فرستادم که با توجه به هزینه های سنگین ایاب و ذهاب توان تامین این هزینه ها را نداشتم.
وی ادامه می دهد: در نهایت مجبور شدم پسرم را در مدرسه روستای نزدیکتر به زلیوا یعنی سرخانجوب برای ادامه تحصیل ثبت نام کنم که عبور هر روزه فرزندم از رودخانه نگرانم کرده است.
رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان دلفان در این زمینه به خبرنگار ما گفت: مشکل دانش آموزان بعد از حیاط مدرسه ارتباطی به این آموزش و پرورش ندارد.
بهمن نریمانی با اشاره به مشکلات دانش آموزان یاد شده خواستار توجه مسئولان اداره راه و ترابری و فرمانداری برای رفع این مشکل شد.
معاون راه و ترابری شهرستان دلفان نیز معتقد است که به علت عرض بالای رودخانه احداث پل بر روی این رودخانه مستلزم صرف هزینه فراوان است.
علی بهرامی در گفتگو با خبرنگار ما در شهرستان دلفان ادامه داد: مطابق برآوردهای اولیه اعتبار مورد نیاز برای احداث این پل بالغ بر 200 میلیون تومان است که ما توان احداث این پل را نداریم.
وی یادآور شد: راه اندازی مدرسه راهنمایی در این روستا هزینه کمتری نیاز دارد تا احداث پل.
به هر حال با توجه به مشکل دانش آموزان برای عبور از رودخانه به نظر می رسد احداث یک پل معمولی با صرف حداقل هزینه یکی از ضرورتهایی است که باید از سوی مسئولان مورد توجه قرار گیرد.

دو مستندساز، بە دنبال تلاش برای تهیە مستندی از زندگی فرزاد کمانگر ناپديد شدند

خبرگزاری هرانا - دو فعال فرهنگی در شهر کامیاران به نامهای قاسم ویسی و فرهاد فلاحی از یک هفتە پیش ناپدید شدەاند و از وضعیت آنان هیچ اطلاعی در دست نیست.
به گزارش رنسانس نیوز، قاسم ویسی بە همراه فرهاد فلاحی مدتی بود کە مشغول تهیە مستندی در مورد زندگی و فعالیتهای فرزاد کمانگر معلم اعدامی کرد در یکی از روستاههای کامیاران بودند.
قاسم ویسی علاوە بر فعالیت در حوزە ادبیات، در چند سال اخیر مشغول تهیە مستند و فیلم بودە و توانستە بود در این زمینە چند فیلم موفق بسازد.فیلم کوتاە این فیلم ساز بە نام "نیم" کە بە موضوع تبعیض جنسی پرداختە است در یک جشنوارە فیلم در کردستان عراق شرکت کردە بود. این فیلم ساز علاوە بر کارگردانی فیلم دیگری بە نام "سواری بە سوی غروب" سناریو نویس فیلم کوتاە دیگری بە نام "گرداب" نیز میباشد کە خود نیز در آن بە ایفای نقش پرداختە است. این فیلم چندین بار در شبکەهای ماهوارەای کردستان عراق بە نمایش درآمدە است. فرهاد فلاحی نیز دانشجوی رشتە سینما در دانشگاه کرج بودە و فیلمبرداری اکثر فیلمهای قاسم ویسی را بە عهدە داشتە است.
در خبر رسیدە بە رنسانس نیوز ضمن اشارە بە اینکە اخیرا این دو نفر برای تهیە فیلم مستند زندگی فرزاد کمانگر اقدام کردە بودند آمدە است: در دە روز اخیر آنان برای جمع آوری مستندات و دیدن اشخاص و شاگردان فرزاد بە یکی از روستاهای کامیاران مراجعە کردە بودند اما بە محض اطلاع از اینکە ماموران امنیتی بە قصد آنان پی بردەاند روستا را ترک کردە بودند. بە دنبال آن ماموران امنیتی بە قصد بازداشت این دو فعال فرهنگی در شهر کامیاران بە منزل آنها مراجعە میکنند اما آنان در منزل حضور نداشتەاند و از آن روز بە بعد کە حدود یک هفتە از آن میگزرد هیچ گونە اطلاعی از وضعیت و سرنوشت آنان در دست نیست.
رنسانس نیوز در تماسی کە با یکی از منابع خبری خود در شهر کامیاران داشت مطلع شد کە این دو نفر از دوستان صمیمی فرزاد کمانگر بودەاند و آنان توانستە بودند در تهیە مستندی در مورد این معلم اعدامی کرد با چند نفر نیز مصاحبە انجام دهند.
این منبع همچنین افزود کە ماموران امنیتی بە دنبال یورش بە منزل شخصی این دو فعال فرهنگی مقداری از وسایل کار آنان را با خود بردەاند.
لازم بە ذکر است کە پیش تر و در مردادماه سال گذشته نیز سما بهمني فعال حقوق بشر و اهل بندر عباس نیز بە دلیل تلاش برای تهیە مستندی از زندگی فرزاد کمانگر بازداشت و توسط دادگاه انقلاب شهر سنندج بە 3 سال حبس تعلیقی و ممنوعیت از "تردد در مناطق کردنشین" محکوم شدە بود.