برای دردهای مردم مظلومم ، بغض گلویم را میفشارد ، ترانه های سربی ، آواز بی کسی ، رنج بی پناهی ، و گشنگی مردم!
۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه
پیامدهای حذف یارانهها ـ افزیش سرسامآور قیمتها
از پیامدهای حذف یارانهها |
اجرای طرح ضدمردمی حذف یارانهها و گرانی سرسامآور و رشد صعودی قیمت مایحتاج ضروری روی مردم فشار سنگینی را وارد کرده است. نرخهای اعلام شده نان از سوی رژیم افزایش قیمت 2 تا 3برابر را نشان میدهد.
نان لواش ۱۰۰تومان ـ قیمت قبلی آن ۳۵تومان
نان تافتون ۲۰۰تومان ـ قیمت قبلی آن ۹۰تومان
نان بربری ۳۰۰تومان ـ قیمت قبلی آن ۱۰۰ الی ۱۵۰تومان
نان سنگک ۴۰۰تومان ـ قیمت قبلی ۱۷۰تومان، در برخی از مناطق تهران نظیر اکباتان نان سنگک تا ۷۰۰تومان هم به فروش میرسد. قیمتهای اعلام شده برای نانهایی با کیفیت پایین و نامرغوب است.
قیمت هر کیلو آرد برای نانواییها که پیش از حذف یارانهها 5/7تومان درمیآمد، به ۳۵۰تومان رسیده است. با پایین آمدن قدرت خرید مردم مراجعه مردم برای خرید نان به کمترین میزان خود رسیده است.
کرایه تاکسی دربست و تاکسی آژانس نیز 2 تا 3برابر افزایش داشته است.
در همین حال تاکسیداران همدان در اعتراض به نرخهای اعلام شده در مقابل استانداری این شهر دست به تحصن زدند.
حذف یارانهها و چند برابر شدن قیمت گازوییل همچنین موجب شده گلخانهدارها نیز در معرض نابودی قرار بگیرند.
نان لواش ۱۰۰تومان ـ قیمت قبلی آن ۳۵تومان
نان تافتون ۲۰۰تومان ـ قیمت قبلی آن ۹۰تومان
نان بربری ۳۰۰تومان ـ قیمت قبلی آن ۱۰۰ الی ۱۵۰تومان
نان سنگک ۴۰۰تومان ـ قیمت قبلی ۱۷۰تومان، در برخی از مناطق تهران نظیر اکباتان نان سنگک تا ۷۰۰تومان هم به فروش میرسد. قیمتهای اعلام شده برای نانهایی با کیفیت پایین و نامرغوب است.
قیمت هر کیلو آرد برای نانواییها که پیش از حذف یارانهها 5/7تومان درمیآمد، به ۳۵۰تومان رسیده است. با پایین آمدن قدرت خرید مردم مراجعه مردم برای خرید نان به کمترین میزان خود رسیده است.
کرایه تاکسی دربست و تاکسی آژانس نیز 2 تا 3برابر افزایش داشته است.
در همین حال تاکسیداران همدان در اعتراض به نرخهای اعلام شده در مقابل استانداری این شهر دست به تحصن زدند.
حذف یارانهها و چند برابر شدن قیمت گازوییل همچنین موجب شده گلخانهدارها نیز در معرض نابودی قرار بگیرند.
پیام دکتر سعید ماسوری: وداع با علی آقا صارمی
پيام سعيد ماسوري: وداع با علي آقا صارمي پیام زندانی سیاسی دکتر سعید ماسوری به مناسبت شهادت قهرمان مجاهد خلق علی صارمی
از وجود تو گرما می گرفتم و از نگاه تو تسلی می یافتم و از صدای تو ایمن می شدم. از لحظه یی که بلندگوی زندان نام تو را نعره زد تا هنگامی که فریاد یا حسینت در لحظه اعدام در فضا و در تاریخ طنین افکند و به گوش همه کسانی که در پشت دیوارهای اوین قلبشان با تو می تپید رسید هزار بار حلق آویز شدم و برخاستم و آنگاه که واپسین لرزشهای بدنت بر چوبه دار از لرزش و حرکت باز ایستاد، تازه آغاز حرکت ... که نه... خود حرکت شدی!
چندان که جسد بی جانت بسا بیشتر از زنده بودنت این خداوندان خوف انگیز و ظلمت دوست را به هراس می افکند، چرا که تو در اوج شکوه ناک فروتنیت قهرمانی را هم به سخره گرفتی تا از این پس قهرمانی از نام تو معنا پذیرد. مگر قهرمانی جز ایستادن در مجرای آتشفشانهاست ...؟ و مگر جز ایستادن در برابر تندرهاست ...؟ تا راه را برای نجات دیگران ایمن کند ولو به قیمت جان؟؟؟ و تو جز این نکردی و از شیر آهن کوه مردی چون تو عاشق جز این نشاید. واپسین کلام تو خلاصه زندگیت بود کلمه ای که مرادف آزادگی بود.
از ساعت یک و نیم بعد از ظهر که رفتی تا ساعت دو و نیم که از برگشتنت نگران شدم تا ساعت چهار که قلبم ناخودآگاه به تپش افتاد تا همین الان لحظه یی از تو جدا نشدم و با خود می گفتم بالاخره مجبورشان کردی که اعدامت کنند همان طور که همیشه خودت می گفتی: که تنها با قلم و سخنم مجبورشان می کنم که اعدامم کنند و چهره واقعی خود را نشان دهند.
آری حتی افترانامه کیهان هم نتوانسته بود حتی یک جرم که مستحق یک ماه زندان باشی هم برایت بتراشد و در عدم تحمل سخن حقت، مجبور به اعدامت شدند و به خدای کعبه که رستگار شدی... و بعد از تو دیگر هیچ زندانی با هر حکمی از اعدام شدن ایمن نیست چیزی که همیشه خودت می گفتی...
الان در همان سلولی هستم که با هم بودیم و ای کاش که یک بار دیگر ولو دقیقه یی میتوانستیم با هم صحبت کنیم و برایم تعریف کنی که چگونه آخوندی را که لحظه اعدام برای طلب آمرزشت آورده بودند تحقیر کردی و چگونه جلاد مامور اعدام را به تمسخر گرفتی ولی در اعماق قلبت بخشیدی بی هیچ کینه یی که قلب تو به جز عشق از هر چیز دیگری تهی بود...!!
علی آقا... میدانم که در کنارم هستی و می شنوی من هم به تو قول میدهم که وادارشان کنم که اعدامم کنند تا وظیفه ام را نسبت به مردم، میهنم و اعتقاداتم به سرانجام رسانیده باشم و جهانیان را بر ستمی که بر مردم ما و ما می رود آگاه کرده باشم.
درود بر تو ای مرد بزرگ درود بر تو ای بزرگ مرد تاریخ معاصر و ننگ بر کسانی که تو را کشتند(لاریجانی, صلواتی و ...) و یا برکشتن تو سکوت می کنند.
از مومنان گروهی بر عهد خود وفا کردند و گروه دیگر منتظر و در نوبتند بدون اینکه چیزی از اعتقادشان تغییر کند.(سوره احزاب آیه ۱۷)
سعید ماسوری
دیماه ۱۳۸۹(زندان گوهردشت)
از وجود تو گرما می گرفتم و از نگاه تو تسلی می یافتم و از صدای تو ایمن می شدم. از لحظه یی که بلندگوی زندان نام تو را نعره زد تا هنگامی که فریاد یا حسینت در لحظه اعدام در فضا و در تاریخ طنین افکند و به گوش همه کسانی که در پشت دیوارهای اوین قلبشان با تو می تپید رسید هزار بار حلق آویز شدم و برخاستم و آنگاه که واپسین لرزشهای بدنت بر چوبه دار از لرزش و حرکت باز ایستاد، تازه آغاز حرکت ... که نه... خود حرکت شدی!
چندان که جسد بی جانت بسا بیشتر از زنده بودنت این خداوندان خوف انگیز و ظلمت دوست را به هراس می افکند، چرا که تو در اوج شکوه ناک فروتنیت قهرمانی را هم به سخره گرفتی تا از این پس قهرمانی از نام تو معنا پذیرد. مگر قهرمانی جز ایستادن در مجرای آتشفشانهاست ...؟ و مگر جز ایستادن در برابر تندرهاست ...؟ تا راه را برای نجات دیگران ایمن کند ولو به قیمت جان؟؟؟ و تو جز این نکردی و از شیر آهن کوه مردی چون تو عاشق جز این نشاید. واپسین کلام تو خلاصه زندگیت بود کلمه ای که مرادف آزادگی بود.
از ساعت یک و نیم بعد از ظهر که رفتی تا ساعت دو و نیم که از برگشتنت نگران شدم تا ساعت چهار که قلبم ناخودآگاه به تپش افتاد تا همین الان لحظه یی از تو جدا نشدم و با خود می گفتم بالاخره مجبورشان کردی که اعدامت کنند همان طور که همیشه خودت می گفتی: که تنها با قلم و سخنم مجبورشان می کنم که اعدامم کنند و چهره واقعی خود را نشان دهند.
آری حتی افترانامه کیهان هم نتوانسته بود حتی یک جرم که مستحق یک ماه زندان باشی هم برایت بتراشد و در عدم تحمل سخن حقت، مجبور به اعدامت شدند و به خدای کعبه که رستگار شدی... و بعد از تو دیگر هیچ زندانی با هر حکمی از اعدام شدن ایمن نیست چیزی که همیشه خودت می گفتی...
الان در همان سلولی هستم که با هم بودیم و ای کاش که یک بار دیگر ولو دقیقه یی میتوانستیم با هم صحبت کنیم و برایم تعریف کنی که چگونه آخوندی را که لحظه اعدام برای طلب آمرزشت آورده بودند تحقیر کردی و چگونه جلاد مامور اعدام را به تمسخر گرفتی ولی در اعماق قلبت بخشیدی بی هیچ کینه یی که قلب تو به جز عشق از هر چیز دیگری تهی بود...!!
علی آقا... میدانم که در کنارم هستی و می شنوی من هم به تو قول میدهم که وادارشان کنم که اعدامم کنند تا وظیفه ام را نسبت به مردم، میهنم و اعتقاداتم به سرانجام رسانیده باشم و جهانیان را بر ستمی که بر مردم ما و ما می رود آگاه کرده باشم.
درود بر تو ای مرد بزرگ درود بر تو ای بزرگ مرد تاریخ معاصر و ننگ بر کسانی که تو را کشتند(لاریجانی, صلواتی و ...) و یا برکشتن تو سکوت می کنند.
از مومنان گروهی بر عهد خود وفا کردند و گروه دیگر منتظر و در نوبتند بدون اینکه چیزی از اعتقادشان تغییر کند.(سوره احزاب آیه ۱۷)
سعید ماسوری
دیماه ۱۳۸۹(زندان گوهردشت)
لوح حنیف
لوح حنیف
برای تقدیر از انسانها
بلوگ روشنائی خرسند است که، همزمان با تولد ِ عیسی مسیح پیام آور عشق به انسان، آزادی، عدالت و مساوات، توانست بعد از هشت ماه کوشش، لوح ِ تقدیری بنام «حنیف»، مبشر عشق، رهایی و اتحاد ِ انسان را آماده ساخته و تقدیم نماید. امید است تفکر ِ حنیف که راه به آیندۀ آزاد، عدالت و مساوات ِ انسان میبرد و بیانگر نفی کامل ِ واپسگرائی، خرافات و تحقیر انسان میباشد را الگو قرار داده تا در مسیر تکامل ِ انسان و جامعه، هیچ تفکر، آداب و رسومی نتواند تحت عناوین مذهب و ملی گرائی، انسان را تحقیر سازد.
مردم و مقاومت ایران هیچ زمانی همچون امروز، به اتحاد و همبستگی احتیاج نداشته اند و فقط ذوق و خلاقیت تمام اقشار میتوانند نجات بخش باشند. ترسیدن از ریسمان سیاه و سفید، که برای تمامی نیروها , میتواند امکانپذیر باشد، را باید کنار گذاشت تا با رشد ِ فکری و نیروئی بزرگ، به «همبستگی ملی» رسید و با اتحاد ِ عمل در شورای ملی مقاومت به پیروزی قطعی دست یافت. شورای ملی مقاومت و بخصوص رهبریت ذیصلاحش تعلق بمردم ایران دارند. آینده متعلق بمردم ایران است و فقط با تفکر، خلاقیت و ذوق ِ آزادانه، میتوان به آن دست یافت تا در خدمت انسان باشد. میتوان و باید در خدمت انسان بود. در خدمت آزادی، عدالت و مساوات. باید انرژیها را آزاد ساخت و همراه ِ تمامی اقشار با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» با توان بیشتر و مداری بالاتر در شورای ملی مقاومت شرکت کرد.
- دین در خدمت انسان-.1389
انتقال آرش صادقی به انفرادی بند 209
آرش صادقی عضو ستاد ۸۸ میرحسین موسوی در زمان انتخابات ریاست جمهوری و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی روز گذشته مجددا به بند 209 زندان اوین منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آرش صادقی علی رغم ابتلا به بیماری های جسمی و خونریزی معده که در آخرین اعتصاب غذای خود بدان مبتلا شده است روزگذشته مجددا به دلیل نامعلومی به بند 209 زندان اوین منتقل شد.
آرش صادقی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با حکم قاضی پیرعباس به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام و تبلیغ علیه نظام به ۶ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است.
لازم به ذکر است مشکلات قلبی و ریوی آرش مربوط به دوره ی قبلی بازداشت وی است که با توجه به اعتصاب غذای اخیر وی و ضرب و شتم مسئولین زندان بیماری اش تشدید یافته است.
اشتراک در:
پستها (Atom)