۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

جواد علیخانی، فعال دانشجویی، به سلول انفرادی منتقل شد


  جواد علیخانی، فعال دانشجویی دانشگاه چمران اهواز که از شرایط جسمانی نامساعدی رنج می برد، به سلول های انفرادی بند ٢۴٠ زندان اوین منتقل شده است.

به گزارش دانشجونیوز به نقل از کلمه، جواد علیخانی در حالی که آخرین روزهای حبس ٣ ساله خود را دربند ٣۵٠ زندان اوین می گذراند، با تصمیم مسئولین زندان برای گذراندن یک دوره ٢٠ روزه انفرادی به بند ٢۴٠ زندان اوین منتقل شد.

بر اساس این گزارش، جواد علیخانی ٣هفته پیش و در اعتراض به دخالت های لواسانی نماینده وزارت اطلاعات و ٢٠٩ در سالن ملاقات به مشاجره لفظی پرداخت چرا که از وی خواسته بود تا لباس های خود را برای بازرسی بدنی در آورد که این موضوع با امتناع این فعال دانشجویی دانشگاه چمران اهواز روبرو شد.

جواد علیخانی، دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه چمران اهواز، برای دومین بار در دوم خرداد ١٣٨٩ بازداشت شد. 

این فعال دانشجویی پیش از این نیز در مهر ماه سال ٨٦ بازداشت و پس از ۱۱ ماه حبس در شهر اهواز، با قید وثیقه از زندان آزاد شده بود. وی در پاییز سال ١٣٨٧ در دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال زندان کاهش یافت.

جواد علیخانی که ماه های نخست محکومیت خود را در زندان های اهواز سپری کرده بود، پس از انتقال به تهران، هم اکنون در زندان اوین آخرین روزهای دوران محکومیت خود را می گذراند.

تردید غرب نسبت به توافق هسته‌ ای آژانس و رژیم تهران



خبرگزاری فرانسه در گزارشی از بغداد نوشت، نمایندگان کشورهای قدرتمند جهان فردا چهارشنبه در پایتخت بغداد با این امید که بتوان از حادتر شدن بحران اتمی رژیم تهران جلوگیری کرد، جمع خواهند شد، ولی اعلام خبر توافق میان آژانس بین المللی انرژی اتمی و رژیم تهران، با بدبینی مواجه شده است.

برخلاف آنچه که پیش از سفر دبیرکل آژانس انرژی اتمی به ایران انتظار می رفت، توافقی میان آژانس و رژیم تهران امضا نشده است و به گفته مدیرکل آژانس، قرار است بزودی امضا شود.

به گفته یک دیپلمات غربی، سفر مدیرکل آژانس انرژی اتمی به ایران، به پیشرفت در حل مسئله اتمی رژیم تهران منجر نشده است.

یک دیپلمات دیگر حتی سفر آمانو به تهران را ناامید کننده توصیف کرده است.

یک دیپلمات غربی دیگر نیز گفته است، آنچه در تهران بدست آمده، تنها قول همکاری است که رژیم تهران در گذشته نیز از این قول ها زیاد داده است.

به گفته این دیپلمات غربی، رژیم تهران تلاش می کند در آستانه مذاکرات هسته ای بغداد، رفتار مطلوبی از خود نشان دهد.  


عدم گشايش در مذاکرات هسته ای

خبرگزاری رويتر نیز گزارش داد، هيچ نشانه ای از گشايش در گفتگوهای مدیرکل آژانس بين المللی انرژی اتمی در تهران وجود نداشت. 

يوکيا آمانو در پاسخ به اين سئوال که آيا توافقی بر سر چارچوبی که به پرسش ها در مورد ماهيت برنامه اتمی رژيم تهران جواب دهد وجود دارد؟ گفت، آژانس نقطه نظراتی دارد و رژيم تهران نيز نقطه نظرات خاص خود را دارد. 

رویتر نوشت، هيچ اشاره ای به اين نشد که رژيم تهران به اولويت مهم آمانو در مورد بازديد از مجتمع نظامی پارچين پاسخ داده باشد.


موضع کاخ سفید واشنگتن

سخنگوی کاخ سفید واشنگتن نیز در واکنش به توافق احتمالی میان آژانس اتمی و رژیم تهران گفت، اگر چه این گامی رو به جلو است، ولی ما منتظر عملی شدن وعده های رژیم تهران هستیم و با توجه به اقدام عملی آنها قضاوت خواهیم کرد.

۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

مستندات در باره دخالت سپاه پاسداران در انتخابات

العربیه: مصطفی کواکبیان نماینده سمنان در مجلس شورای ایران تاکید کرد که مستنداتی مبنی بر دخالت سپاه پاسداران در انتخابات اخیر مجلس در اختیار دارد.

کواکبیان عضو فراکسیون اقلیت مجلس است که در آخرین انتخابات رای نیاورد. 

به گزارش خبرگزاری "ایلنا" کواکبیان در نطق پیش از دستور خود در جلسه علنی روز سه شنبه 22-9-2012 مجلس شورا گفت: "بسیار خوشحالم که مسئولان سپاه هر گونه دخالت را تکذیب کرده‌اند، اما پیشنهاد می‌کنم اگر خواستند به این موضوع رسیدگی کنند، هیئتی را برای این موضوع تعیین کنند؛ مخصوصا به حوزه انتخابیه اینجانب رسیدگی کنند تا بنده هم مستنداتی را در اختیارشان قرار دهم."

اشاره کواکبیان به تکذیب سخنان علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس درباره دخالت سپاه پاسدارن در انتخابات است. 

در روزهای اخیر سخنان مطهری در ایران جنجال آفرین شد و مسئول روابط عمومی سپاه این نماینده مجلس را تهدید به شکایت قضایی کرد.

دخالت سپاه در انتخابات را تا کنون بسیاری از فعالین سیاسی در ایران مطرح کرده اند اما این نخستین باری است که یک نماینده اصولگرای مجلس، درباره این مساله سخن گفته است.

فتوای قتل شاهین نجفی؛ ای ناصر مکارم شیرازی - م.سحر

می گویند آیت الله ناصر مکارم شیرازی هم شاهین نجفی را مرتد خوانده و به قتل او فتوا داده است. این پیام برای او ارسال می شود.
...................................................

ای ناصر مکارم شیرازی
راضی مشو به قتل و سراندازی
تو تاجری ، تراست همان خوشتر
در خانه ات ، خزانه غنی سازی
فتوی مده که خون هنرمندان
ریزند بهر ِ سازی و آوازی !
درحجره ات به قند و شکر پرداز
زان پیشتر که حجره بپردازی
بپذیر این پیام سلیم از من 
ای ناصر مکارم شیرازی

م . سحر 21.5.2012

چهار تن از دانشجویان دانشگاه مازندران بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا - در پی تجمع صنفی دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به اهمال مسئولین دانشگاه و درگذشت منصور فیروزی، دانشجوی کار‌شناسی ارشد، چهار تن از دانشجویان این دانشگاه بازداشت شدند.

به گزارش دانشجونیوز، ابولفضل گرمابی، راستین اعلمی، پوریا خالقی و مبین رستمیان دانشجویان بازداشتی می‌باشند. 

به گزارش منابع دانشجویی در بابلسر در اواخر هفتهٔ گذشته، منصور فیروزی دانشجوی کار‌شناسی ارشد دانشگاه مازندران، که ساکن خوابگاه نیز بوده دچار تشنج می‌شود. اما با وجود اطلاع رسانی سریع دوستان وی به بیمارستان دانشگاه، از اقدام سریع برای بهبود حال وی خودداری می‌شود و مقامات مسئول حال وی را رضایت بخش توصیف می‌کنند.

این دانشجوی کار‌شناسی ارشد دانشگاه مازندران شنبه بعدازظهر در میان بهت و حیرت دوستان وخانواده‌اش درگذشت و بسیاری از دانشجویان ساکن خوابگاه مسئولین دانشگاه را در این اتفاق مقصر می‌دانند.

به همین منظور امروز دوم خرداد، تجمعی در مقابل دانشکدهٔ انسانی در اعتراض به کوتاهی مسئولین دانشگاه برگزار شد و تا این لحظه چهار تن از دانشجویان به نام‌های ابولفضل گرمابی، راستین اعلمی، پوریا خالقی و مبین رستمیان بازداشت شده‌اند.

قابل ذکر است بیش از پنج نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران روز گذشته به دانشگاه ممنوع الورود شده و چندین نفر نیز به حراست و نهادهای امنیتی احضار شده‌اند.

هر سه ساعت یک نفر در حکومت اسلامی اعدام می شود



خبرگزاری هرانا - سه زندانی متهم به حمل و نگهداری مواد مخدر که در سال‌های گذشته به اعدام محکوم شده بودند، امروز در زندان عادل آباد شیراز اعدام شدند.

روابط عمومی دادگستری فارس با اعلام این خبر، توضیح داد: این سه نفر به جرم حمل و نگهداری مقادیرعمده مواد مخدر شامل هرویین و کراک در دادگاه انقلاب شیراز، نی‌ریز و زرین دشت از سوی مراجع قضایی به اعدام محکوم شده بودند. احکام صادره برای این قاچاقچیان پس از طی مراحل قانونی و تایید از سوی دادستان کل کشور امروز در محل زندان عادل آباد شیراز به‌ اجرا در آمد. 

این افراد با نام‌های ظ - ر به جرم حمل و نگهداری دو کیلوگرم هرویین، ع - الف به جرم حمل ۳۲ کیلو و ۳۰۹ گرم هرویین و ح - الف به جرم نگهداری و حمل چهار کیلو و ۹۰۰ گرم کراک طی سال‌های ۸۶ تا ۸۹ به اعدام محکوم شده بودند. 

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران امروز در گزارش ماهانه منتشره خود در اردی بهشت ماه سال ۹۱ اعلام کرد در طی ماه گذشته دست کم ۷۷ نفر در ایران اعدام شدند که حکم نیمی از اعدام شدگان به صورت مخفیانه اجرا شده است.

روز گذشته نیز در یکم خرداد ماه ۱۴ زندانی در تهران اعدام شدند. روند اعدام ها در طی هفته اخیر بی سابقه بوده است،بطوری که در طی یک هفته گذشته به صورت متوسط هر سه ساعت یک نفر اعدام شده اند. اما تا کنون مجامع حقوق بشری واکنشی در این زمینه نداشته اند.

شوهر اولم را در جبهه کشتند دومی را در زندان


روزآنلاین: با همسر منصور رادپور، زندانی سیاسی، در شرایطی به گفتگو نشستیم که تنها ساعاتی قبل از آن، خبر درگذشت وی را از طریق یک زندانی دیگر از درون زندان گوهردشت کرج شنیده بود. حال مساعدی نداشت و مدام گریه می‌کرد. شوکه بود و هنوز نمی‌توانست باور کند. هر بار به بچه‌هایش اشاره می‌کرد و می‌گفت زبانشان بند آمده و بغض کرده‌ روی مبلی چمباتمه زده اند؛ و اینکه بزرگ‌ترین آرزوی زندگیشان را که بازگشت پدر بود به سادگی یک تماس تلفنی از دست داده‌اند.

بر اساس برخی از گزارش‌ها منصور رادپور زندانی سیاسی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج عصر دیروز، دوشنبه، اول خرداد ماه ۱۳۹۱ در‌‌ زندان گذشت. گزارش‌های ضد و نقیضی از مرگ این زندانی در رسانه‌ها منتشر شده است. در یک جا گفته‌اند که او "به علت شکنجه‌های فیزیکی طولانی مدت از ناراحتی‌های جسمی متعددی از جمله ناراحتی ریوی و خونریزی معده رنج می‌برد" و در جای دیگر نقل کرده‌اند که آقای رادپور "ساعت ۸ شب اول خرداد در حالی که صورت، گردن و پا‌هایش سیاه شده بود درگذشت."

اما همسر او روایت دیگری دارد. می‌گوید منصور رادپور سابقه بیماری نداشته اما در دوران زندان تمام مدت از ناراحتی معده رنج می‌برده و شاکی بوده که چرا او را جهت درمان به خارج از زندان منتقل نمی‌کنند.

در همین گزارشها آمده است که منصور رادپور در ۲۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ در جاده چالوس توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و "پس از یک ماه نگهداری و شکنجه در خانه‌های امن وزارت اطلاعات به سالن ده بند چهار زندان گوهردشت و سپس بند سپاه و نهایتا به بند ویژه امنیتی این زندان منتقل گردید."

این زندانی سیاسی، آنطور که گزارش شده در دو حکم جداگانه از سوی شعبه‌های مختلف دادگاه انقلاب اسلامی کرج، با اتهاماتی مانند "اقدام علیه امنیت ملی" و "همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران" در مجموع به هشت سال زندان محکوم شده بود.

مصاحبه با همسر منصور رادپور در پی می‌آید:

خانم رادپور برخی گزارش‌ها حاکی از درگذشت همسرتان در زندان گوهردشت کرج است. شما چه اطلاعی دارید؟

نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده. خبر را تازه به ما دادند. ماخوابیده بودیم یکی از دوستانش از زندان زنگ زد و گفت منصور مرده است. به زندان زنگ زدم کسی جواب نداد. تا فردا باید صبر کنم. با بچه‌هایم تنها هستم. یک پسر ۱۱ ساله و یک دختر ۱۸ ساله.

آقای رادپور سابقه بیماری هم داشت؟

هیچ بیماری خاصی نداشت. فقط می‌گفت مشکل ریه دارم و معده‌ام درد می‌کند. می گفت چرا جهت مداوا به خارج از زندان منتقلم نمی‌کنند. ماه‌ها نامه نگاری کردم و دادگاه رفتم. کسی به ما جوابی نداد. هیچ چیزی را باور نمی‌کنم. همه‌اش دروغ است. منصور را در زندان کشتند.

آخرین بار کی به ملاقاتش رفتید؟ آیا توانست بچه‌هایش راهم ببیند؟

آخرین ملاقات هفته گذشته بود. بچه‌هایش را هم بردم. آخر تاکید کرده بود که می‌خواهد بچه‌هایش را ببیند. دخترش را دید ولی پسرش را راه ندادند. همه‌اش می‌خواست محمد رضا، پسر ۱۱ ساله‌اش را ببیند. راهش ندادند. داغ دیدن بچه به دلش ماند. خدا ازشان نگذرد. شوهر اول من شهید شده، منصور شوهر دومم بود. به هزار بلا گرفتارم. در خانه‌های مردم سرگردانم. مریض احوالم. کار می‌کردم بچه‌ام را بتوانم عمل کنم. همه امیدشان این بود که بالاخره پدرشان از زندان آزاد می‌شود. حالا یک سال، دو سال بالاخره برمی گردد بالای سرشان. بچه‌ها الان بغض کرده‌اند. نمی‌دانم با‌هاشان چکار کنم. دخترم روی مبل بغض کرده و افتاده و پسرم هنوز نمی داند چه اتفاقی افتاده. مانده‌ام به این بچه‌ها چه بگویم؟

در خبر‌ها آمده که شما و همسرتان از هم جدا شده‌اید. درست است؟

من از همسرم جدا شده بودم ولی بعد به تفاهم رسیده بودیم که دوباره عقد کنیم. رفتم دادگاه صحبت کردم که دوباره عقد کنیم. منصور شناسنامه نداشت. رفتیم دنبالش کسی جواب گو نبود. می‌گفتند باید بیرون بیاید و عکس بگیرد و امضا بدهد. خواهش کردم که بگذارند با مامور از زندان خارج شود و عکس بگیرد تا دوباره محرم هم شویم. اما نشد.

آقای رادپور دوسوم دوران زندانش را سپری کرده بود. درخواست مرخصی مشروط ندادید؟

نه؛ کسی جواب نمی‌داد.

در مدتی که زندان بودند شرایط زندگی شما و بچه‌هایتان به چه صورتی بود؟

چطور می‌خواست باشد. بدبخت شده بودیم. دستمان به دهنمان نمی‌رسید. چه شرایطی؟ دخترم می‌خواست کلاس برود پولش را نداشت.... هیچ شرایط مناسبی نداشتیم.

آقای رادپور به چه علتی بازداشت شده بودند؟

زندانی سیاسی بود. شش هفت سالی می‌شد که در زندان بود. یک پرونده سه ساله داشت که تمام شده بود. نمی‌دانم چه اتفاقی در زندان افتاد. دوباره پنج سال دیگر بهش زندان دادند. ماه‌ها دنبال پرونده‌اش رفتم. گفتم دخترش می‌خواهد ازدواج کند. پدر ندارد، تشکیل زندگی برایش سخت است. رفتم دادگاه، به بخش اجرای احکام رفتم، حتی پیش دادستان. راه دادگاه و خانه را قرض گرفتم و با همین قرض و قوله‌ها پیگیر پرونده‌اش شدم که هر بار بی‌نتیجه می‌ماند. هر بار می‌گفت معده‌ام درد می‌کند. کسی رسیدگی نمی‌کند.

در این شرایط چه حرفی برای رسانه‌ها دارید؟

تمام زندگی‌ام حرف است. مملکت که خراب شده. شوهر اولم را به آن شکل از من گرفتند و این یکی را هم به این شکل. دوتا بچه‌ام الان بی‌پدر مانده‌اند. الهی مملکت از همینی که هست بد‌تر شود. کدام مملکت و قانون آقا؟ خراب شود قانونی که اجازه نداد منصور بچه‌هایش را ببیند. حالا باید بچه‌هایش بیافتند کنار خیابان. باید دخترم به خاطر پول مدرسه به بیراهه کشیده شود. من این قانون را قبول ندارم. شوهر اولم شهید شده و تحت پوشش بنیاد شهید هم هستیم. ولی قانونی وجود ندارد که اگر داشت نمی‌گذاشت بچه‌های یک زندانی در خانه‌های مردم آواره شوند. در یک اتاق زندگی کنند. من خودم مریضم و دارم می‌میرم. تمام امید بچه‌هایم این بود که پدر دارند. شوهر اولم را بردند جنگ به کشتن دادند و الان هم این یکی را در زندان کشتند. من مطمئنم که منصور مریض نبود. کشتنش. منم مریضم، دیر یا زود می‌روم و بچه‌هایم می‌مانند کنار خیابان. التماس کردم، قسمشون دادم. گفتم به خاطر بچه‌ها مرخصش‌اش کنید. این مملکت نیست. هزار بار می‌گویم. بیایند من راهم ببرند زندان کنند. این‌ها تنها بلدند آدم بکُشند. زمانی مردم را در جنگ به کشتن داند و الان هم در زندان. مریضی منصور بی‌درمان نبود. معده درد که درمان نمی‌خواست. خدا ازشان نگذرد، آرزوی بچه هام را به گور بردند. بچه‌ها هر لحظه چشم به راه بودند که پدرشان برگردد سر خانه و زندگی.. حالا...