۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

مرگ دلخراش یک پناهجوی نوكیش مسیحی ایرانی

به گزارش شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان از شهر" نِو شَهیر " تركیه به نقل از منابع ایرانیان مسیحی در آن كشور ، یك جوان ایرانی پناهجو به نام " كامران نامور " معروف به انوش درروز شنبه ۱۳ شهریورماه۱۳۸۹ (۴ سپتامبر ) به علت برق گرفتگی با دستگاه سنگبری غیر استاندارد در محل كار خود كشته شد .

به دنبال این حادثه كه موجی از غم و اندوه را برای پناهجویان ایرانی در تركیه به خصوص ایرانیان مسیحی به دنبال آورد ، كارگاه سنگبری محل حادثه بطور موقت تعطیل شد و جسد این فرد كه یك نوكیش مسیحی بود توسط پلیس جهت تحقیقات و كالبد شكافی و یافتن علت واقعی مرگ به آنكارا منتقل شد .

مطابق گزارشات رسیده ، انوش متولد ۱۳۵۴ در تهران بود . او در یك خانواده علاقه مند به فعالیتهای سیاسی رشد میكند و در دهه ۶۰ شمسی به دنبال درگیریهای سالهای پس از انقلاب چند نفر از اعضای خانواده اش را به جوخه های اعدام میسپارند . به گفته دوستانش آنطور كه وی خود نقل كرده است ، چند ماه پس از ترور اسدالله لاجوردی در اول شهریور ۱۳۷۷ او به عنوان مرتبط با آن جریان بازداشت میشود . لاجوردی دادستان انقلاب دهه شصت جمهوری اسلامی بود . بسیاری او را عامل كشتار ، شكنجه و آزار هزاران جوان ایرانی در آن سالها میدانستند .

انوش پس از دستگیری وادار به اعتراف تلویزیونی میشود و به این خاطر از اعدام او صرفنظر میكنند . اما به یك زندان طولانی و تبعید به شهرستان سیرجان پس از آن محكوم میشود . پس از تحمل سالها زندان وقتی كه او را میخواستند به سیرجان منتقل كنند از دست ماموران میگریزد و به صورت غیر قانونی به تركیه فرار میكند .

بنا به همین روایت یكی از دوستانش به شبكه خبر مسیحیان فارسی زبان گفته است ، انوش در دوره زندان طولانی اش از طریق یك زندانی مسیحی كه گویا با او هم بند بوده است پیام نجات از طریق عیسی مسیح را میشنود و در همان زندان به مسیحیت ایمان می آورد . او هرگز فرصت تعمید گرفتن پیدا نمیكند اما شروع به مطالعه كتاب مقدس می كند .

انوش در سال ۱۳۸۸ وقتی بطور غیر قانونی قصد داشت از تركیه به یونان برود و در آنجا درخواست پناهندگی دهد ، توسط پلیس مرزی دستگیر و به تركیه بازگردانده شد . او به ناچار در تركیه درخواست پناهندگی به كمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد داد و بوسیله پلیس مطابق مقررات مجبور به اقامت اجباری در شهر نِوشَهیر تا تعئین تكلیف پرونده اش شد .

او كه در ایران نتوانسته بود به هیچ كلیسائی برود در استانبول به كلیسای ایرانیان میرود و از همان جا به برادران و خواهران مسیحی در شهر محل اقامتش معرفی میشود . در آنجا توسط جمع مسیحیان كه بیشتر آنها پناهجویان و پناهندگان ایرانی هستند پذیرفته میشود و در جلسات پرستشی آنها شركت میكند. اما به دلیل فقر مالی و نداشتن هیچگونه حمایت مادی به زودی مانند بیشتر پناهجویان ایرانی جذب كارسیاه و سنگین با دستمزد پائین میگردد .

این نوكیش مسیحی پناهجو در یك كارگاه سنگبری در همان محل اقامت خود مشغول به كار میشود و در حالی كه بیش از ۴ ماه از تاریخ مصاحبه اش با كمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل گذشته بود و هنوز هیچ جوابی دریافت نكرده بود دچار حادثه دلخراشی شد كه منجر به فوت وی می شود. پس از این حادثه صاحب كارگاه مورد نظر از طرف پلیس بازداشت گردید كه پس از سه روز با قرار وثیقه آزاد شد .

مطابق گزارش پلیس محلی این حادثه در اثر برق گرفتگی شدید ناشی از كاركردن با یك دستگاه معیوب خارج از رده به وقوع پیوسته است . همكاران متوفی كه در محل حاضر بوده اند این نكته را تائید كردند و به این ترتیب بر شاایعات موجود بین پناهجویان ایرانی مبنی بر اینكه این حادثه عمدی و طرح ریزی شده بود نقطه پایانی گذاشته شد . این شایعات باعث ایجاد جو نا آرامی بین پناهجویان در منطقه شده بود كه از این مرگ بسیار متاسف بودند .

یاد آوری میشو‏د كه نِو شَهیر با فاصله ۴ ساعت در جنوب شرقی آنكارا و در مركز تركیه نزدیك شهر كایسری قرار دارد . این شهر با حدود نود هزار نفر جمعیت مركز استانی به همین نام میباشد . این شهر یكی از شهرهائی است كه توسط پلیس تركیه برای اقامت پناهجویان و پناهندگان ایرانی تا تا مشخص شدن وضعیت شان انتخاب میشود . صدها پناهجوی ایرانی از جمله حدود یكصد مسیحی در این شهر به همین دلیل اقامت دارند و اكثر آنها ضمن انتظار طولانی از چند ماه تا چند سال برای گرفتن جواب یا انتقال به كشور سوم ، برای هزینه زندگی خود مجبور به كار ( سیاه) در كارگاههای غیر استاندار و بدون ایمنی كافی با دستمزد بسیار پائین حتی تا حدود یك سوم دستمزد واقعی میشوند .

نه تنها ساكنان اجباری شهر مذكور بلكه همه پناهجویان و پناهندگان ایرانی در تركیه به شدت از وضع بد خود در آنجا گله مندند . اینها كه جمعیتی بالغ بر چند هزار نفر را شامل میشوند و از هیچگونه امكانات بیمه و بهداشت برخوردار نیستند و از همه بدتر در بلاتكلیفی از نظر وضعیت قانونی خود به سر میبرند ، هر روز احساس میكنند شرایطشان هیچ بهبود نمی یابد و تازه بدتر هم میشود .

در چنین شرایطی یك حادثه منجر به فوت مانند آنچه برای "انوش نامور "رخ داد یا حادثه شكستن پای یك پناهجوی دیگر كه صاحب كارش به بهانه رساندن به بیمارستان او را از كارگاه خارج و در بین راه ولش كرد كه نتواند ثابت كند در كارگاه این بلا سرش آمده ، تاثیر نامطلوب دوچندانی در ذهن همه باقی میگذارد .