روزنامه ابتکار: از اهداف سفر روز جمعه دريادار مايک مولن به ترکيه و ديدار او با مقامات ترک اخبار مختلفي مخابره ميشود. انتقال تجهيرات نظامي موجود در عراق از طريق خاک ترکيه، استقرار سپر دفاع موشکي و اعمال فشار براي اجراي تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران از جمله اهدافي است که رسانهها از اين سفر مخابره کردهاند.بهرام اميراحمديان استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل قفقاز اهداف اين سفر را براي تشريح کرده است:
به نظر ميرسد ژنرال مايک مولن در سفر به ترکيه برنامه پيچيدهاي در نظر دارد. نکته اول درباره اين سفر اين است که گفته ميشود ايالات متحده در نظر دارد تجهيزات نظامي موجود در عراق را از طريق خاک ترکيه خارج کند. با توجه به حجم بالاي اين تجهيزات، براي انتقال آنها از طريق خليج فارس بايد آنها را از درياي عدن، باب المندب، درياي سرخ، کانال سوئز عبور دهند تا بالاخره به درياي مديترانه برسند و اين مسئله علاوه بر اينکه مشکلات زيادي براي امريکا به همراه دارد، اقتصادي هم نيست. اما اين تجهيزات ميتوانند به راحتي از شمال عراق وارد ترکيه شوند و با عبور از عرض ترکيه به درياي مديترانه برسند و اين مسئله هم به لحاظ استراتژيک و هم از نظر اقتصادي براي امريکا ارزشمند است.گرچه مقامات امريکايي اين مسئله را تکذيب کردهاند اما به نظر ميرسد اين برنامه عملي باشد. در آغاز حمله امريکا به عراق، ترکيه به اين دليل که نميخواست روابط عراق با اين کشور به هم بخورد مانع انتقال تجهيزات نظامي از خاک ترکيه براي اشغال عراق شد. اما حالا دليلي وجود ندارد که با خارج کردن تجهيزات نظامي ايالات متحده از طريق خاک خود مخالفت کند. مسئله دوم استقرار سپر دفاع موشکي است. ترکيه از مدتها پيش کانديداي استقرار اين سامانهها بوده است. به نظر ميرسد با توجه به اينکه ترکيه عضو پيمان ناتو است دو راه پيش رو دارد: يا بايد با ديگر اعضاي عضو اين پيمان و امريکا همکاري کند، يا بايد همکاري نکند که در اين صورت عضويت ترکيه در ناتو با سوال مواجه ميشود. نبايد فراموش کرد که بسياري از موقعيتهاي کنوني ترکيه در سايه حمايتهاي امريکا، ناتو و غرب براي اين کشور به دست آمده است. در سايه همين حمايتهاست که ترکيه امروز ميتواند بستر سرمايهگذاريهاي غرب قرار گيرد، در مناطق مختلف سرمايهگذاري کند و در مناطق مختلف دنيا نفوذ داشته باشد.
خون رگ اقتصادي ترکيه از طريق سرمايهگذاريهاي غربي در جريان است. به طور مثال رشد صنعت توريسم در سالهاي اخير در ترکيه مديون روابط اين کشور با غرب است. نکته سوم فشار به ترکيه براي اجراي تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران است. به نظر ميرسد اينکه ترکيه بخواهد در حجم روابط تجاري و مبادلات اقتصادي خود با ايران از ايالات متحده تبعيت نکند و تحريمهاي سازمان ملل را نه تنها اعمال نکند، بلکه آنها را ناديده بگيرد و با شدت بيشتري با ايران روابط اقتصادي داشته باشد، بيشتر جنبه تبليغاتي براي خوشايند ايران دارد.ترکيه در نهايت به دليل فشارهاي غرب ناگزير است اين تحريمها را اعمال کند. حجم روابط ايران با غرب بسيار بيشتر از حجم روابط ترکيه با ايران است. بنابراين طبيعي است که در صورت همسويي ترکيه با غرب، اين اقدام ترکيه از طرف غرب جبران خواهد شد. از اين منظر غرب ايران را در فشار بيشتري قرار خواهد داد. همان طور که مقامات ايران هم تاييد ميکنند که فشارها و تحريمها جدي است. در رابطه با نقش ترکيه در مسئله هستهاي ايران به نظر نميرسد اين کشور بتواند تاثير زيادي در اين مسئله داشته باشد چرا که اصلا زيرساختهاي مورد نياز براي اين کار را ندارد. ترکيه بيشتر علاقمند است که در تمام عرصههاي بينالمللي حضور بيشتري داشته باشد خواه از نظر ميانجيگري و خواه از نظر مبادلات اقتصادي. به نظر ميرسد ترکها خيلي زيرکانه و با زرنگي حرکت ميکنند و از هر جهت در راستاي منافع ملي خود از هر طريق ممکن حرکت ميکنند. در مجموع به نظر ميرسد ترکيه در نهايت يک کشور عضو ناتو و با گرايش به غرب است. اگر چه اعضاي حزب عدالت و توسعه تمايل دارند که به شرق و دنياي اسلام هم توجه داشته باشند و به نوعي سياست خارجي عثماني را پياده کنند اما در نهايت نگاه ترکيه همواره به غرب معطوف بوده و مردم اين کشور هم اگرچه گاهي علايقي براي رابطه با شرق بروز ميدهند اما ترکيه متحد استراتژيک غرب است و سياستهاي همسو با غرب را اعمال ميکند.
به نظر ميرسد ژنرال مايک مولن در سفر به ترکيه برنامه پيچيدهاي در نظر دارد. نکته اول درباره اين سفر اين است که گفته ميشود ايالات متحده در نظر دارد تجهيزات نظامي موجود در عراق را از طريق خاک ترکيه خارج کند. با توجه به حجم بالاي اين تجهيزات، براي انتقال آنها از طريق خليج فارس بايد آنها را از درياي عدن، باب المندب، درياي سرخ، کانال سوئز عبور دهند تا بالاخره به درياي مديترانه برسند و اين مسئله علاوه بر اينکه مشکلات زيادي براي امريکا به همراه دارد، اقتصادي هم نيست. اما اين تجهيزات ميتوانند به راحتي از شمال عراق وارد ترکيه شوند و با عبور از عرض ترکيه به درياي مديترانه برسند و اين مسئله هم به لحاظ استراتژيک و هم از نظر اقتصادي براي امريکا ارزشمند است.گرچه مقامات امريکايي اين مسئله را تکذيب کردهاند اما به نظر ميرسد اين برنامه عملي باشد. در آغاز حمله امريکا به عراق، ترکيه به اين دليل که نميخواست روابط عراق با اين کشور به هم بخورد مانع انتقال تجهيزات نظامي از خاک ترکيه براي اشغال عراق شد. اما حالا دليلي وجود ندارد که با خارج کردن تجهيزات نظامي ايالات متحده از طريق خاک خود مخالفت کند. مسئله دوم استقرار سپر دفاع موشکي است. ترکيه از مدتها پيش کانديداي استقرار اين سامانهها بوده است. به نظر ميرسد با توجه به اينکه ترکيه عضو پيمان ناتو است دو راه پيش رو دارد: يا بايد با ديگر اعضاي عضو اين پيمان و امريکا همکاري کند، يا بايد همکاري نکند که در اين صورت عضويت ترکيه در ناتو با سوال مواجه ميشود. نبايد فراموش کرد که بسياري از موقعيتهاي کنوني ترکيه در سايه حمايتهاي امريکا، ناتو و غرب براي اين کشور به دست آمده است. در سايه همين حمايتهاست که ترکيه امروز ميتواند بستر سرمايهگذاريهاي غرب قرار گيرد، در مناطق مختلف سرمايهگذاري کند و در مناطق مختلف دنيا نفوذ داشته باشد.
خون رگ اقتصادي ترکيه از طريق سرمايهگذاريهاي غربي در جريان است. به طور مثال رشد صنعت توريسم در سالهاي اخير در ترکيه مديون روابط اين کشور با غرب است. نکته سوم فشار به ترکيه براي اجراي تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران است. به نظر ميرسد اينکه ترکيه بخواهد در حجم روابط تجاري و مبادلات اقتصادي خود با ايران از ايالات متحده تبعيت نکند و تحريمهاي سازمان ملل را نه تنها اعمال نکند، بلکه آنها را ناديده بگيرد و با شدت بيشتري با ايران روابط اقتصادي داشته باشد، بيشتر جنبه تبليغاتي براي خوشايند ايران دارد.ترکيه در نهايت به دليل فشارهاي غرب ناگزير است اين تحريمها را اعمال کند. حجم روابط ايران با غرب بسيار بيشتر از حجم روابط ترکيه با ايران است. بنابراين طبيعي است که در صورت همسويي ترکيه با غرب، اين اقدام ترکيه از طرف غرب جبران خواهد شد. از اين منظر غرب ايران را در فشار بيشتري قرار خواهد داد. همان طور که مقامات ايران هم تاييد ميکنند که فشارها و تحريمها جدي است. در رابطه با نقش ترکيه در مسئله هستهاي ايران به نظر نميرسد اين کشور بتواند تاثير زيادي در اين مسئله داشته باشد چرا که اصلا زيرساختهاي مورد نياز براي اين کار را ندارد. ترکيه بيشتر علاقمند است که در تمام عرصههاي بينالمللي حضور بيشتري داشته باشد خواه از نظر ميانجيگري و خواه از نظر مبادلات اقتصادي. به نظر ميرسد ترکها خيلي زيرکانه و با زرنگي حرکت ميکنند و از هر جهت در راستاي منافع ملي خود از هر طريق ممکن حرکت ميکنند. در مجموع به نظر ميرسد ترکيه در نهايت يک کشور عضو ناتو و با گرايش به غرب است. اگر چه اعضاي حزب عدالت و توسعه تمايل دارند که به شرق و دنياي اسلام هم توجه داشته باشند و به نوعي سياست خارجي عثماني را پياده کنند اما در نهايت نگاه ترکيه همواره به غرب معطوف بوده و مردم اين کشور هم اگرچه گاهي علايقي براي رابطه با شرق بروز ميدهند اما ترکيه متحد استراتژيک غرب است و سياستهاي همسو با غرب را اعمال ميکند.