منصور امان
جامعه مُعترض ایران در تب و تاب وارد آوردن ضربه دیگری به حُکومت، به تلاطُم درآمده است. موج پایان نیافتنی و پُر شور اعلام شرکت در تظاهرات امروز و پُشتیبانی از آن، آرزوها و عزم مُبارزه برای دست یافتن به آن را نزد مردُمی مانیفسته می کند که امروز بیش از هر هنگام دیگر به قُدرت و نفس بُلند خود باور دارند.
جُنبش اجتماعی رو به جلو در حال حرکت است؛ این را فقط خواستهای صریح و بدون سووتفاهُمی که در 25 بهمن فریاد زد، ثابت نمی کند. اراده مُخالفان و مُعترضان به از سر گرفتن مُبارزه از همانجا که در این روز به انجام رساندند، آگاهی آنها به این حقیقت را بر پرچم یک اسفند نوشته است.
در مُقابل، حُکومت نه فقط نتوانسته پس از یک دوره رویارویی با جُنبش و در حالی که تمام استعداد وحشیگری و بربریت اش را علیه آن به کار گرفته، مواضع خود را تحکیم بخشد، بلکه زیر فشار خُردکننده از پایین در تمام طول این دوره در حال از واگُذاری سنگرهای بیشتر و از دست دادن مواضع حساس تری در بالاترین رده ها و نیز بدنه ی خود بوده است.
تدارُکات گُسترده برای اعتراضهای امروز نشان می دهد که چگونه جست و خیز مسخره و اغلب چندش آور حُکومت در چند روز گُذشته، به نتایج کاملا باژگونی ختم شده و عُقده گشایی کُلاه مخملیهای دهان دریده بر سر این بازار و آن چارسوق، به جای خالی کردن گود از مُدعیان، آنها را انبوه انبوه برای کوبیدن مُشت بر پوزه شان به خیابانها دعوت کرده است.
نگاهی به اقدام رُسوا و نفرت انگیز گُماشتگان آقای خامنه ای در سرقت هُویت و پیکر دو جان باخته راه آزادی در خیزش روز دوشنبه، این گمانه را تقویت می کند که بیشترین ضربه 25 بهمن را گیجگاه "نظام" دریافت کرده است. ساختن دُروغ در باره موضوعی با دامنه اجتماعی وسیع و ناتوانی از سر پا نگه داشتن آن حتی برای چند ساعت، بهترین نشانه از خونسردی و درایت حُکومتی نیست که زیر حملات بی امان مُخالفانش قرار دارد و به مُتعادل جلوه گر شدن نزد آنها نیاز حیاتی دارد.
نتیجه مادی تاکتیک آدمکُشانی که به جسد قُربانیان شان هم دست درازی می کنند، برانگیختن هر چه بیشتر توده ها علیه حُکومت در کُردستان و به راه انداختن سیل همبستگی در سراسر کشور با خانواده جانباختگان و جُنبشی که صانع ژاله و مُحمد مُختاری بدان تعلُق داشتند، بود.
جایی که رژیم ولایت فقیه در آن بسر می برد، روی چرخه ی بی انتهایی است که بر مدارهای سرکوب، دُروغگویی و دون مایگی آن در حال چرخش به گرد خویش است تا در هر گردش تازه، ضربات مُحکم تری از نیروی بازدارنده اش دریافت کند.
جُنبش اجتماعی رو به جلو در حال حرکت است؛ این را فقط خواستهای صریح و بدون سووتفاهُمی که در 25 بهمن فریاد زد، ثابت نمی کند. اراده مُخالفان و مُعترضان به از سر گرفتن مُبارزه از همانجا که در این روز به انجام رساندند، آگاهی آنها به این حقیقت را بر پرچم یک اسفند نوشته است.
در مُقابل، حُکومت نه فقط نتوانسته پس از یک دوره رویارویی با جُنبش و در حالی که تمام استعداد وحشیگری و بربریت اش را علیه آن به کار گرفته، مواضع خود را تحکیم بخشد، بلکه زیر فشار خُردکننده از پایین در تمام طول این دوره در حال از واگُذاری سنگرهای بیشتر و از دست دادن مواضع حساس تری در بالاترین رده ها و نیز بدنه ی خود بوده است.
تدارُکات گُسترده برای اعتراضهای امروز نشان می دهد که چگونه جست و خیز مسخره و اغلب چندش آور حُکومت در چند روز گُذشته، به نتایج کاملا باژگونی ختم شده و عُقده گشایی کُلاه مخملیهای دهان دریده بر سر این بازار و آن چارسوق، به جای خالی کردن گود از مُدعیان، آنها را انبوه انبوه برای کوبیدن مُشت بر پوزه شان به خیابانها دعوت کرده است.
نگاهی به اقدام رُسوا و نفرت انگیز گُماشتگان آقای خامنه ای در سرقت هُویت و پیکر دو جان باخته راه آزادی در خیزش روز دوشنبه، این گمانه را تقویت می کند که بیشترین ضربه 25 بهمن را گیجگاه "نظام" دریافت کرده است. ساختن دُروغ در باره موضوعی با دامنه اجتماعی وسیع و ناتوانی از سر پا نگه داشتن آن حتی برای چند ساعت، بهترین نشانه از خونسردی و درایت حُکومتی نیست که زیر حملات بی امان مُخالفانش قرار دارد و به مُتعادل جلوه گر شدن نزد آنها نیاز حیاتی دارد.
نتیجه مادی تاکتیک آدمکُشانی که به جسد قُربانیان شان هم دست درازی می کنند، برانگیختن هر چه بیشتر توده ها علیه حُکومت در کُردستان و به راه انداختن سیل همبستگی در سراسر کشور با خانواده جانباختگان و جُنبشی که صانع ژاله و مُحمد مُختاری بدان تعلُق داشتند، بود.
جایی که رژیم ولایت فقیه در آن بسر می برد، روی چرخه ی بی انتهایی است که بر مدارهای سرکوب، دُروغگویی و دون مایگی آن در حال چرخش به گرد خویش است تا در هر گردش تازه، ضربات مُحکم تری از نیروی بازدارنده اش دریافت کند.