چیزی تا باز شدن دروازه این سیاهچال مخوف نمانده است، بزودی مردم آزادگان دربند را درآغوش گرفته و با هم فرار دیکتاتور و بهار آزادی را جشن میگیرند! چقدر لذت بخش است، در سلول انفرادی باشی و صدای فریاد مردم را از روزنه بالای سرت بشنوی، صدای آزادی را، مردمی که آمده اند تا از مقاومت و صبرت قدردانی کنند، مردمی که پیک خوش خبر آزادی اند، فریادشان خبر مرگ عموزنجیرباف و ننه سرما و نوید بخش بهاری سبز و پر باران است! راستی از آنها که درهای زندان را گشودند، چند نفر اکنون در همین زندانند؟ چه سخت است در زندانی باشی، که خود روزی فاتح آن بودی! بعضی بارها و بارها این تجربه را دارند، در رژیم طاغوت و یاقوت، عهد جالوت و طالوت، آنها را در عزا و عروسی سر میبرند، یک روز با چپی ها در محبسند و روزی با ملیگراها ، روزی با مجاهدین و فدائیان خلق و اسلام و انقلاب هم بند، روزی با روحانیون هم سلول و روزی با اصلاح طلبان در زندانند ، ظاهراً طالع اینها را چنین بسته اند! اینها پای ثابت اوینند! اما بد نیست، لذت آزادی بزرگتر از سختی زندان است!