حُکومت جمهوری اسلامی به آشوب کشیده شده است. نهادها، اُرگانها، رهبران و پایوران "نظام" فعالیت عادی خود را مُتوقف ساخته اند تا همچون گوسفندان رمیده، اینجا و آنجا گرد هم حلقه زنند و هیاهوی کر کُننده ای را سر بدهند که مفهوم ترین بانگ آن، اختلاف بر سر چگونگی برخورد با آقایان موسوی و کروبی است. در حقیقت اما موضوع اصلی را این تشکیل نمی دهد و زیر جنجال کر کُننده، آهنگی که مجموع صداها می نوازد به خوبی به گوش می رسد و این چیزی جُز صدای از هم پاشیده شدن استراتژی مُدیریت بُحران و انتقال ضربه ناشی از آن به دستگاه مُجری اش نیست.
به ظاهر آنچه که دستگاه قُدرت را به یک توده ی آنارشیک و اجزای آن را به عناصُر از گله رها شده بدل ساخته، چندگانگی بر سر روش ساکت کردن نخُست وزیر و رییس مجلس پیشین است.
فراکسیون نظامی – امنیتی دولت با به راه انداختن دستجات و گروه های فشار و پُشتیبانی توپخانه ای صدا و سیما، ریسمان "اعدام موسوی و کروبی" را به گردن ولی فقیه و دستگاه های رسمی مانند مجلس و قُوه قضاییه افکنده و "یکسره کردن کار" با یا بدون آنها را طلب و تبلیغ می کند.
در سوی دیگر، راست سُنتی تاکید دارد که "مصلحت نظام" در خاموش ساختن سفید این دو است و برخورد تُند با پیامدهای خطرناکی همراه خواهد بود. در این راستا، خط مزبور، رُقبا را به تعیین "مصلحت نظام" از سوی "رهبر" توجُه می دهد و مُصرانه خواهان "اطاعت" آنها از رویکرد رسمی است.
سرچشمه هر دوی این مواضع، منافع ویژه و جُداگانه حاملانش است؛ اولی روی ناتوانی مُشترک باند ولایت در سرکوب جُنبش اجتماعی مانور می دهد تا پیچ کُشتار در پایین و حذف در بالا را به سمت فزون بچرخاند و دیگری، نگران از پیامدهای این شکست و هراس از گامهای بعدی مُخالفان و مُعترضان، به هیچ عُنوان مایل نیست به این بهانه زیر ساطور جراحی شُرکای چکمه پوش و شلاق به دست اش قرار بگیرد.
فاکتوری که تضاد دو طرف را ژرفش می بخشد - و آنگونه که به خوبی مُشاهده پذیر است - به کفن پوشی خیابانی و عربده کشی مجلسی فرا می کشد، آگاهی مُتقابل از بُن بست در مُدیریت بُحران و به بیان بهتر، به گروگان راه حلهای خود درآمدن است. "نظام" پس از یک سال سرکوب بی امان جامعه، تزریق "میکروب" اُمیدواری به نیروهای خود و پهن کردن فرش قرمز "خس و خاشاک" برای آنها، در برابر خیزش دوباره جُنبش علیه خود قرار گرفته و این در حالی است که تمام موجودی حسابش را برای جلوگیری از نازل شدن چنین وضعیتی هزینه کرده است.
از این زاویه، پیشنهاد باند نظامی – امنیتی برای برون رفت از بُن بست، چه به دلیل ارزیابی ذهنی از شرایط عُمومی حُکومت و نیروهایی که می تواند به خدمت بگیرد و چه به خاطر ریسکهایی که تصور روشنی از دامنه و پیامدهای آن ندارد، چیزی بیشتر از یک ماجراجویی و دعوت به خودکُشی دسته جمعی نیست. این واقعیت را زود تر از همه، ژنرالهای آن در می یابند.
از سوی دیگر، راست سُنتی افزوده بر شمشیر زدن با یک دست در میدان بقای خود، با دست دیگر باید مانع اجرای سناریویی گردد که گاری "نظام" را "بدون تُرمُز" به سمت دیوار بتونی جامعه می راند و در اصل حتی کشمکش بر سر منافع را نیز از موضوعیت خارج می سازد.
تنها راه حل واقعی، هم برای این نیرو و هم برای مُخالفان خودکُشی در فراکسیون نظامی -امنیتی، کوتاه کردن دست ماجراجویان از اهرمهای تاثیرگُذاری و نوشاندن جام زهر کناره گیری به آقای خامنه ای است.
جُنبش اجتماعی نمی تواند و نباید تماشاچی این کشاکش باشد چرا که موقعیت لرزانی که حُکومت در آن به سر می برد، نتیجه ی تعرُض جُنبش به آن، به ویژه در 25 بهمن است. ضربه های سلسله وار و قُدرتمند، سفر رژیم ولایت فقیه روی شانه های بُحران را به انتها خواهد رساند.
به ظاهر آنچه که دستگاه قُدرت را به یک توده ی آنارشیک و اجزای آن را به عناصُر از گله رها شده بدل ساخته، چندگانگی بر سر روش ساکت کردن نخُست وزیر و رییس مجلس پیشین است.
فراکسیون نظامی – امنیتی دولت با به راه انداختن دستجات و گروه های فشار و پُشتیبانی توپخانه ای صدا و سیما، ریسمان "اعدام موسوی و کروبی" را به گردن ولی فقیه و دستگاه های رسمی مانند مجلس و قُوه قضاییه افکنده و "یکسره کردن کار" با یا بدون آنها را طلب و تبلیغ می کند.
در سوی دیگر، راست سُنتی تاکید دارد که "مصلحت نظام" در خاموش ساختن سفید این دو است و برخورد تُند با پیامدهای خطرناکی همراه خواهد بود. در این راستا، خط مزبور، رُقبا را به تعیین "مصلحت نظام" از سوی "رهبر" توجُه می دهد و مُصرانه خواهان "اطاعت" آنها از رویکرد رسمی است.
سرچشمه هر دوی این مواضع، منافع ویژه و جُداگانه حاملانش است؛ اولی روی ناتوانی مُشترک باند ولایت در سرکوب جُنبش اجتماعی مانور می دهد تا پیچ کُشتار در پایین و حذف در بالا را به سمت فزون بچرخاند و دیگری، نگران از پیامدهای این شکست و هراس از گامهای بعدی مُخالفان و مُعترضان، به هیچ عُنوان مایل نیست به این بهانه زیر ساطور جراحی شُرکای چکمه پوش و شلاق به دست اش قرار بگیرد.
فاکتوری که تضاد دو طرف را ژرفش می بخشد - و آنگونه که به خوبی مُشاهده پذیر است - به کفن پوشی خیابانی و عربده کشی مجلسی فرا می کشد، آگاهی مُتقابل از بُن بست در مُدیریت بُحران و به بیان بهتر، به گروگان راه حلهای خود درآمدن است. "نظام" پس از یک سال سرکوب بی امان جامعه، تزریق "میکروب" اُمیدواری به نیروهای خود و پهن کردن فرش قرمز "خس و خاشاک" برای آنها، در برابر خیزش دوباره جُنبش علیه خود قرار گرفته و این در حالی است که تمام موجودی حسابش را برای جلوگیری از نازل شدن چنین وضعیتی هزینه کرده است.
از این زاویه، پیشنهاد باند نظامی – امنیتی برای برون رفت از بُن بست، چه به دلیل ارزیابی ذهنی از شرایط عُمومی حُکومت و نیروهایی که می تواند به خدمت بگیرد و چه به خاطر ریسکهایی که تصور روشنی از دامنه و پیامدهای آن ندارد، چیزی بیشتر از یک ماجراجویی و دعوت به خودکُشی دسته جمعی نیست. این واقعیت را زود تر از همه، ژنرالهای آن در می یابند.
از سوی دیگر، راست سُنتی افزوده بر شمشیر زدن با یک دست در میدان بقای خود، با دست دیگر باید مانع اجرای سناریویی گردد که گاری "نظام" را "بدون تُرمُز" به سمت دیوار بتونی جامعه می راند و در اصل حتی کشمکش بر سر منافع را نیز از موضوعیت خارج می سازد.
تنها راه حل واقعی، هم برای این نیرو و هم برای مُخالفان خودکُشی در فراکسیون نظامی -امنیتی، کوتاه کردن دست ماجراجویان از اهرمهای تاثیرگُذاری و نوشاندن جام زهر کناره گیری به آقای خامنه ای است.
جُنبش اجتماعی نمی تواند و نباید تماشاچی این کشاکش باشد چرا که موقعیت لرزانی که حُکومت در آن به سر می برد، نتیجه ی تعرُض جُنبش به آن، به ویژه در 25 بهمن است. ضربه های سلسله وار و قُدرتمند، سفر رژیم ولایت فقیه روی شانه های بُحران را به انتها خواهد رساند.