منصور امان
راهکارهای شصت وهفتی رفسنجانی برای سرکشیدن جام زهر
با انتشار بخشهایی از یک سُخنرانی محرمانه، آقای هاشمی رفسنجانی - به گمان خود - راه عقب نشینی کم هزینه "رهبر" از سیاستهای جنگی و مُقابله جویانه در برابر طرفهای خارجی "نظام" را به وی نشان داده است.
رییس مجمع تشخیص مصلحت به وسیله انتشار این سُخنان که خطاب به سرکردگان و اعضای ارشد سپاه پاسداران زمان کوتاهی پس از اعلام پایان جنگ با عراق ایراد گردیده، همچنین خوراک تازه ای برای شُهرت "واقع گرا" بودن خود فراهم آورده است؛ یک ویژگی که با توجه به بُحران روابط خارجی "نظام" و ناتوانی آقای خامنه ای و شُرکا در مُدیریت پیامدهای خُرد کننده آن، می تواند پلکان خوبی برای بالا رفتن از نردبان قُدرت باشد.
آیت الله رفسنجانی در این سُخنرانی نشان می دهد که چگونه باید چرخش صد وهشتاد درجه ای از ادعاها و گزافه گوییهای پیشین را توجیه کرد و استدلالهای به همان گونه بی پایه و اختراعی دیگری در کف دست پیروان فریب خورده گذاشت.
مُهمترین درس او به شاگرد پیشین اش اما شیوه رام کردن نیروهایی است که موجودیت و جایگاه خود در هیرارشی قُدرت را مدیون سیاست کنار گذاشته شده و مُناسبات برآمده از آن هستند. آقای رفسنجانی رشوه دادن به آنها را پیشنهاد می کند، چند کُرسی مُتواضعانه نمایندگی در قُدرت سیاسی و سهام توجه پذیری از منافع اقتصادی: "سووال دیگری که مطرح است، در مورد کسانی است که در جنگ سرمایه گذاری کردند، آنهایی که در جنگ آسیب دیدند، آنهایی که عُمر و جوانی خود را در جنگ گذاشتند و از حرفه و شُغل و تحصیل و زندگی به معنای کلی آن عقب ماندند. آنها چه خواهند کرد در جامعه؟ تا اندازه ای که می شود در این سخنرانی حرف بزنیم، این مسایل را توضیح بدهیم."
البته آقای رفسنجانی به مصلحت ندیده پاسُخی که به این سووال داده را مُنتشر کند، زیرا می تواند به مثابه سند دیگری برای اثبات نقش او در باز کردن پای نظامی و امنیتی ها به گُسترده اقتصاد و سیاست و پروار کردن آنها و شبکه هایشان با رانتهای کلان حُکومتی مورد استفاده قرار گیرد.
راهکار آقای رفسنجانی در سال 67 برای درمان امراض مُسری جام زهری که آیت الله خُمینی سرکشید مُوفق بود، اما نتایج مادی و تکامُل یافته آن که اینک در شکل ویرانی اقتصادی، فساد مالی، جنگ افروزی و به گُرسنگی کشاندن جامعه نمایان است، نشانگر آن نیست که چاره جوییهای او برای "نظام"، الزاما منافع کشور و مردُمان آن را نیز در بر می گیرد. به همین گونه، هزینه ای که بعدها او و باندش برای این ترفند با اخراج تحقیر آمیز از قُدرت پرداختند، تردید پیرامون توانایی او برای دیدن بازی تا انتها را زیر سووال می برد.
با این همه، مُشکل اصلی انتقال راه حل نه چندان خوش خیم سال 67 به زمان حاضر آن است که آقای خامنه ای چیزی بیشتر از آنکه نظامی - امنیتی ها نقد در کف دارند، نمی تواند در جیب آنها بگذارد. همه ی آنچه که او می تواند تعارُف کند، نوشیدن شراکتی جام زهر است.
در این رابطه "واقع گرایی" آقای رفسنجانی نیز کُمک زیادی نمی تواند به حساب آید. پراگماتیسم او فقط با چوب زیر بغل قُدرت حقیقی که در اختیار داشت، میدان عمل می یافت. به مدد همین فاکتور بود که "جانشین فرماندهی کُل قُوا" می توانست "کله شقها" را جمع و توجیه کند و به ریششان بخندد. امروز اما او به لُطف همین افراد حتی تا رفسنجان هم نمی تواند برود.
آقای اکبر رفسنجانی با انتشار راهکارهای شصت وهفتی نشان داد که نه تنها از گذشته چیزی نیاموخته، بلکه "واقع گرا" هم نیست، زیرا سیاستی مُتعلق به گذشته را نمایندگی می کند که دیگر نه شرایط و نه فاکتورهای آن وجود دارد.