منصور امان
آقای فرهاد رهبر، رییس دانشگاه تهران، ناچار است شکایت از انتخاب خود به عُنوان نامزد دراز شدن در صحن دانشگاه را پیش خود ببرد. او این موقعیت نه چندان خوش آیند را فقط مدیون کارنامه خویش و نقشی که برای "نظام" ایفا می کند، است.
آقای رهبر، یک پایور ارشد پیشین وزارت اطلاعات، از همه ی ویژگیهای یک تخته پرش برای پا نهادن بر سر سازو کار سرکوبگرانه و امنیتی حاکم بر دانشگاه و جهیدن برای نشان دادن فاصله از آن برخوردار است. او از سال 86 که توسُط شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست آقای احمدی نژاد به سمت رییس دانشگاه تهران منصوب شد، جبهه جنگ روانی و جنگ سخت افزاری علیه دانشجویان و اُستادان را گشود.
از میان اقدامات مُهره امنیتی مزبور در این راستا، می توان به استقرار رسمی اوباش بسیجی در دانشگاه، سرکوب تشکُلهای صنفی و سیاسی دانشجویی و پیگرد فعالان آن، بازنشستگی اجباری و اخراج اُستادان، تلاش برای تبدیل دانشگاه به گورستان و - با ایده اونیفورم پوشاندن بر دانشجویان - به پادگان، نصب گیتهای بازرسی در برابر دانشگاه، همدستی با اراذل حمله کننده به کوی دانشگاه و جُز آن اشاره کرد. این کارنامه، آقای رهبر را در جامعه دانشگاهی کشور به بدنامی شُهره ساخته است.
اما آنچه که باعث دردسر اوست، اینک برای رییس سابق وی موجبی برای خوشحالی است. آقای احمدی نژاد آنچنان از ابتکار تاختن بر پُشت رییس پیشانی سفید دانشگاه به ذوق آمده، که نامه درخواست نواختن او از وزیر کابینه اش را نیز به گونه نمایشی در رسانه ها منتشر کرده است. در این نامه، سُخنگوی فراکسیون نظامی – امنیتی دولت، فُرصت طلبانه همین ویژگی و خدمات تبهکارانه وی در دانشگاه برای "نظام" را زیر نام انتقاد از "رویکرد امنیتی" به دستاویزی علیه او تبدیل کرده است.
هدف آقای احمدی نژاد از دست زدن به این تاکتیک نیازی به تشریح مُفصل ندارد؛ کسب کمی ملاء اجتماعی در دانشگاه و اندکی صیقل زنی به تضادها با باند حاکم، همه آماجهای او را تشکیل می دهد. برای "نظام" این ترفند آنجا خطرناک می شود که درگیری را به دانشگاه، کانون پیشتاز مُقاومت در برابر استبداد، گُسترش داده است.
فعال کردن تضادها در این کانون می تواند چشم انداز مسیری که فراکسیون نظامی – امنیتی دولت در حال پیمودن است را نیز نشان بدهد.
آقای فرهاد رهبر، رییس دانشگاه تهران، ناچار است شکایت از انتخاب خود به عُنوان نامزد دراز شدن در صحن دانشگاه را پیش خود ببرد. او این موقعیت نه چندان خوش آیند را فقط مدیون کارنامه خویش و نقشی که برای "نظام" ایفا می کند، است.
آقای رهبر، یک پایور ارشد پیشین وزارت اطلاعات، از همه ی ویژگیهای یک تخته پرش برای پا نهادن بر سر سازو کار سرکوبگرانه و امنیتی حاکم بر دانشگاه و جهیدن برای نشان دادن فاصله از آن برخوردار است. او از سال 86 که توسُط شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست آقای احمدی نژاد به سمت رییس دانشگاه تهران منصوب شد، جبهه جنگ روانی و جنگ سخت افزاری علیه دانشجویان و اُستادان را گشود.
از میان اقدامات مُهره امنیتی مزبور در این راستا، می توان به استقرار رسمی اوباش بسیجی در دانشگاه، سرکوب تشکُلهای صنفی و سیاسی دانشجویی و پیگرد فعالان آن، بازنشستگی اجباری و اخراج اُستادان، تلاش برای تبدیل دانشگاه به گورستان و - با ایده اونیفورم پوشاندن بر دانشجویان - به پادگان، نصب گیتهای بازرسی در برابر دانشگاه، همدستی با اراذل حمله کننده به کوی دانشگاه و جُز آن اشاره کرد. این کارنامه، آقای رهبر را در جامعه دانشگاهی کشور به بدنامی شُهره ساخته است.
اما آنچه که باعث دردسر اوست، اینک برای رییس سابق وی موجبی برای خوشحالی است. آقای احمدی نژاد آنچنان از ابتکار تاختن بر پُشت رییس پیشانی سفید دانشگاه به ذوق آمده، که نامه درخواست نواختن او از وزیر کابینه اش را نیز به گونه نمایشی در رسانه ها منتشر کرده است. در این نامه، سُخنگوی فراکسیون نظامی – امنیتی دولت، فُرصت طلبانه همین ویژگی و خدمات تبهکارانه وی در دانشگاه برای "نظام" را زیر نام انتقاد از "رویکرد امنیتی" به دستاویزی علیه او تبدیل کرده است.
هدف آقای احمدی نژاد از دست زدن به این تاکتیک نیازی به تشریح مُفصل ندارد؛ کسب کمی ملاء اجتماعی در دانشگاه و اندکی صیقل زنی به تضادها با باند حاکم، همه آماجهای او را تشکیل می دهد. برای "نظام" این ترفند آنجا خطرناک می شود که درگیری را به دانشگاه، کانون پیشتاز مُقاومت در برابر استبداد، گُسترش داده است.
فعال کردن تضادها در این کانون می تواند چشم انداز مسیری که فراکسیون نظامی – امنیتی دولت در حال پیمودن است را نیز نشان بدهد.