مهربانی دیگر از مادران خاوران چشم از جهان فروبست!
مادر معینی هم رفت....
عصر نو: مهربانی دیگر از مادران خاوران چشم از جهان فروبست. مادر معینی هم رفت. خیل بزرگ فرزندان ناشناخته اش را در ماتم و غم فرو برد. عمری را در جست و جوی فرزندان خود پشت در زندان های دو رژیم خودکامه و مستبد گذراند و از سال ۶۷ به بعد در صف مقدم مادران خاوران بود و داد خواه کشتار هبت و هبت های دیگر در سال ۶۷ و تبلور آرزوهای بزرگی که در دستان حقیر رژیمی واپسگرا بر خاک شدند. چه گل هایی که در باغ زندگی این سلحشوران راه آزادی و عدالت پر پر نشدند و چه خانواده ها که از هم نپاشیدند و چه چشم های های منتظری که تمام عمر با اشک زیستند و چه نگاه های معصومانه نوباوگانی که آغوش گرم پدر و مادر را در خاک سرد خاوران جستند و مادر همواره با نگاه شوخ و خنده ملیح هبت آن جا بود و نوید می داد که زندگی این جاست، باید که پاس داشته شود.
اینک چاووش شادی و امید در دنیای اندوه و ماتم خاوران راه سفر بی بازگشت گزیده است، اما چه کسی می تواند حضور مادر را از زندگی ما بازماندگان جان باختگان و شیفتگان آزادی و عدالت بزداید.
بانو عفت مریدی (مادر معینی) هنوز هم در خاوران و با عکس بزرگی از هبت نشسته است و دادخواه بیدادی است که بر آرزوهای نسل بزرگی از آزادیخواهان این کشور رفته است.
دست اندرکاران عصرنو در گذشت بانو عفت مریدی( مادر معینی) مادر یاران جانباخته بهروز و هبت معینی را به خانواده های جانباختگان راه آزادی، خانواده های معینی و اعظمی، به ویژه خاطره و رضا معینی تسلیت می گویند.
یادش گرامی باد
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستاره باران
باز آ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی به روزگاری مهری نشسته
گفتم بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
این نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
شفیعی کدکنی
اینک چاووش شادی و امید در دنیای اندوه و ماتم خاوران راه سفر بی بازگشت گزیده است، اما چه کسی می تواند حضور مادر را از زندگی ما بازماندگان جان باختگان و شیفتگان آزادی و عدالت بزداید.
بانو عفت مریدی (مادر معینی) هنوز هم در خاوران و با عکس بزرگی از هبت نشسته است و دادخواه بیدادی است که بر آرزوهای نسل بزرگی از آزادیخواهان این کشور رفته است.
دست اندرکاران عصرنو در گذشت بانو عفت مریدی( مادر معینی) مادر یاران جانباخته بهروز و هبت معینی را به خانواده های جانباختگان راه آزادی، خانواده های معینی و اعظمی، به ویژه خاطره و رضا معینی تسلیت می گویند.
یادش گرامی باد
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستاره باران
باز آ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی به روزگاری مهری نشسته
گفتم بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
این نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
شفیعی کدکنی