غلامحسین خالدی محیط بان محکوم به اعدام منطقه حفاظت شده دنا در نامه ای از زندان مرکزی شهر یاسوج به معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از او خواسته کاری کند که جوانی اش در زندان یا پای چوبه دار تباه نشود. او در این نامه سرگشاده برای ابتکار و همکارانش از پشت میله های زندان یاسوج موفقیت او و نجات محیط زیست ایران را آرزو کرده است.
نامه غلامحسین خالدی به این شرح است:
معاونت محترم رئیس جمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران
سرکار خانم دکتر معصومه ابتکار
سلام علیکم
افتخار حضور مجدد شما به ریاست سازمان حفاظت محیط زیست، آرزوی این سالهای ما بود. از پشت میله های سرد زندان مرکزی یاسوج سربلندی و موفقیت شما و نجات محیط زیست ایران را آرزو می کنم.
من«غلامحسین خالدی» فرزند علی زمان، ساکن روستای میمند از توابع بخش پاتاوه شهرستان دنا(استان کهگیلویه و بویراحمد)محیط بان منطقه حفاظت شده دنا که از تاریخ 25 تیر ماه سال 1389تاکنون به اتهام قتل مرحوم " محمد پایه گذار" در زندان مرکزی شهر یاسوج با قرار موقت بازداشت هستم.
اینجانب دارای یک سر عائله هستم. قبل و بعد از ورود به زندان، سه نفر از فرزندانم فوت نموده اند. پدر پیر و مریض احوالی دارم و همینطور مادری که نمی تواند راه برود. با هزاران بدبختی و مشقت زندگی می گذرانند. من در زندانم و از حقوق دریافتی خانواده ام و همچنین خانواده پدری ام امرار معاش می کنم. به علت بازداشت مشکلات شدید خانوادگی برایم پیش آمده؛ همسرم دچار ناراحتی قلبی شده و از ناحیه اعصاب درد و رنج می برد."نازنین" دخترم کلاس اول راهنمایی است، برای مدرسه اش هیچ کاری نتوانسته ام انجام بدهم، حتی در طول سال شاید سه بار آنهم 10 دقیقه او را دیده ام.
جهت اطلاع شما و مردم شریف ایران عرض می کنم، در انجام ماموریت به همراه سه نفر از همکارانم به ارتفاعات دنا اعزام شدیم. یکی از شکارچیان به طور ناخواسته در درگیری میان ماموران و شکارچیان که چهار نفر بودند، به قتل رسید... نظر به اینکه حاضرم در هر محکمه ای که صلاح بدانید، سوگند یاد کنم نقشی در قتل مرحوم نداشته ام و اگر همکاران نزد مرجع امنیتی - قانونی بازجویی می شدند اثبات می شد که چگونه و در چه شرایطی به قتل رسیده است.
سرکار خانم ابتکار!
هیچ دلیل و مدرکی و حتی اقرار هیچ فردی که بتواند اتهام را به اینجانب نسبت دهد در پرونده که هم اکنون در دادگاه کیفری می باشد، وجود ندارد و حسب شکایت اولیای دم علیه اینجانب با وجود اینکه هیچ گونه دلیل و مدرکی متقن قانونی و مستند علیه اینجانب مشهود نمی باشد، در زندان و محکوم شده ام.
دادگاه کیفری....حکم به قصاص بنده داده اند که البته شعبه محترم 27 دیوان عالی کشور به ایرادات دو صفحه ای بر قضاوت قضات،دادگاه کیفری قصاص را نقض نموده و پرونده را جهت رسیدگی مجدد و اثبات بیگناهی اینجانب به همان شعبه صادر کننده رای محکومیت قصاص اعاده نموده است.
لذا به استحضار می رساند،مشکلات شدید خانوادگی، نظیر نداشتن هیچ سرپناهی برای خانواده ام و بلاتکلیفی و اضطراب ناشی از زندان سه ساله، افسردگی شدیدی را برایم بوجود آورده و بیش از این تحمل این چهار دیواری و فشارهای عصبی و روحی و روانی را ندارم.
متاسفانه کم کاری مدیرکل اداره حفاظت محیط زیست استان کهگیلویه و بویراحمد و سهل انگاری نمایندگان حقوقی سازمان در طول این سه سال و نیم، باعث شده که حقوق اینجانب ضایع و در مدت بازداشت یعنی سه و سال چهار ماه بلاتکلیف باشم.
می خواهم به شما و همکاران و هموطنان دیگر هم بگویم یکی از همکاران دیگرم به نام اسعد تقی زاده حدود 5 سال و نیم است در این زندان تحمل حبس می نماید و با تمام فشارهای رسانه ای به هر نهادی که مراجعه نموده اند، با همه وعده مدیران استانی و کشوری تا کنون نتیجه ای عاید ایشان نشده است. تقاضا دارم ترتیبی اتخاذ شود تا مثل اسعد تقی زاده فراموش نشوم و عمر و جوانی ام در زندان و یا به ناحق بر چوبه دار تباه نشود و بتوانم به آغوش خانواده ام بر گردم.
غلامحسین خالدی
12 مهر 1392 بند نظام
زندان مرکزی یاسوج
نامه غلامحسین خالدی به این شرح است:
معاونت محترم رئیس جمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران
سرکار خانم دکتر معصومه ابتکار
سلام علیکم
افتخار حضور مجدد شما به ریاست سازمان حفاظت محیط زیست، آرزوی این سالهای ما بود. از پشت میله های سرد زندان مرکزی یاسوج سربلندی و موفقیت شما و نجات محیط زیست ایران را آرزو می کنم.
من«غلامحسین خالدی» فرزند علی زمان، ساکن روستای میمند از توابع بخش پاتاوه شهرستان دنا(استان کهگیلویه و بویراحمد)محیط بان منطقه حفاظت شده دنا که از تاریخ 25 تیر ماه سال 1389تاکنون به اتهام قتل مرحوم " محمد پایه گذار" در زندان مرکزی شهر یاسوج با قرار موقت بازداشت هستم.
اینجانب دارای یک سر عائله هستم. قبل و بعد از ورود به زندان، سه نفر از فرزندانم فوت نموده اند. پدر پیر و مریض احوالی دارم و همینطور مادری که نمی تواند راه برود. با هزاران بدبختی و مشقت زندگی می گذرانند. من در زندانم و از حقوق دریافتی خانواده ام و همچنین خانواده پدری ام امرار معاش می کنم. به علت بازداشت مشکلات شدید خانوادگی برایم پیش آمده؛ همسرم دچار ناراحتی قلبی شده و از ناحیه اعصاب درد و رنج می برد."نازنین" دخترم کلاس اول راهنمایی است، برای مدرسه اش هیچ کاری نتوانسته ام انجام بدهم، حتی در طول سال شاید سه بار آنهم 10 دقیقه او را دیده ام.
جهت اطلاع شما و مردم شریف ایران عرض می کنم، در انجام ماموریت به همراه سه نفر از همکارانم به ارتفاعات دنا اعزام شدیم. یکی از شکارچیان به طور ناخواسته در درگیری میان ماموران و شکارچیان که چهار نفر بودند، به قتل رسید... نظر به اینکه حاضرم در هر محکمه ای که صلاح بدانید، سوگند یاد کنم نقشی در قتل مرحوم نداشته ام و اگر همکاران نزد مرجع امنیتی - قانونی بازجویی می شدند اثبات می شد که چگونه و در چه شرایطی به قتل رسیده است.
سرکار خانم ابتکار!
هیچ دلیل و مدرکی و حتی اقرار هیچ فردی که بتواند اتهام را به اینجانب نسبت دهد در پرونده که هم اکنون در دادگاه کیفری می باشد، وجود ندارد و حسب شکایت اولیای دم علیه اینجانب با وجود اینکه هیچ گونه دلیل و مدرکی متقن قانونی و مستند علیه اینجانب مشهود نمی باشد، در زندان و محکوم شده ام.
دادگاه کیفری....حکم به قصاص بنده داده اند که البته شعبه محترم 27 دیوان عالی کشور به ایرادات دو صفحه ای بر قضاوت قضات،دادگاه کیفری قصاص را نقض نموده و پرونده را جهت رسیدگی مجدد و اثبات بیگناهی اینجانب به همان شعبه صادر کننده رای محکومیت قصاص اعاده نموده است.
لذا به استحضار می رساند،مشکلات شدید خانوادگی، نظیر نداشتن هیچ سرپناهی برای خانواده ام و بلاتکلیفی و اضطراب ناشی از زندان سه ساله، افسردگی شدیدی را برایم بوجود آورده و بیش از این تحمل این چهار دیواری و فشارهای عصبی و روحی و روانی را ندارم.
متاسفانه کم کاری مدیرکل اداره حفاظت محیط زیست استان کهگیلویه و بویراحمد و سهل انگاری نمایندگان حقوقی سازمان در طول این سه سال و نیم، باعث شده که حقوق اینجانب ضایع و در مدت بازداشت یعنی سه و سال چهار ماه بلاتکلیف باشم.
می خواهم به شما و همکاران و هموطنان دیگر هم بگویم یکی از همکاران دیگرم به نام اسعد تقی زاده حدود 5 سال و نیم است در این زندان تحمل حبس می نماید و با تمام فشارهای رسانه ای به هر نهادی که مراجعه نموده اند، با همه وعده مدیران استانی و کشوری تا کنون نتیجه ای عاید ایشان نشده است. تقاضا دارم ترتیبی اتخاذ شود تا مثل اسعد تقی زاده فراموش نشوم و عمر و جوانی ام در زندان و یا به ناحق بر چوبه دار تباه نشود و بتوانم به آغوش خانواده ام بر گردم.
غلامحسین خالدی
12 مهر 1392 بند نظام
زندان مرکزی یاسوج