پرونده زنی جوان که متهم است شوهرش را به قتل رسانده با درخواست اعاده دادرسی یکبار دیگر در دیوانعالی کشور به جریان افتاد. این زن قرار بود یک هفته پیش اعدام شود. مریم که زمان قتل 17ساله بود، با شلیک گلوله به سمت همسرش او را به قتل رسانده است.
روزنامه شرق: سال 88 بود که مریم به ماموران پلیس اهواز مراجعه کرد و گفت شوهرش برای رفتن به دانشگاه از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. پدر و مادر مریم چندروز بعد از اعلام این شکایت در حالیکه تحقیقات برای یافتن مرد گمشده ادامه داشت و هیچ سرنخی برای یافتن او در دست نبود، به پلیس مراجعه کردند و گفتند جسد دامادشان را پیدا کردهاند. آنها به پلیس گفتند مریم دامادشان را کشته است.
پدر مریم گفت: از وقتی دخترم گفت دامادمان گمشده است هرروز به او سر میزدم تا اینکه متوجه بوی تعفن از خانهاش شدم. چندبار از او سوال کردم این بو چیست جوابی قانعکننده نداد تا اینکه متوجه شدم بو از باغچه میآید وقتی باغچه را کندم جسد دامادم را آنجا پیدا کردم با مریم در اینباره حرف زدم و او به من گفت با شوهرش دعوا کرده و او را به قتل رسانده است.
وقتی مریم بازداشت شد، گفتههای پدرش را تایید کرد. او گفت: 14ساله بودم که با اصرار پدرم به عقد شوهرم درآمدم و یکسال بعد بچهدار شدم. هنوز درست خودم را نمیشناختم و نمیدانستم چطور باید زندگی کنم اما این را میدانستم که شوهرم با من بدرفتاری میکند. او سر هر موضوع کوچکی به من توهین میکرد و کتکم میزد. از اینکه اینطور مرا تحقیر میکرد عصبی میشدم. بدرفتاریهایش در این مدت بارها تکرار شد تا اینکه شب حادثه با هم به خانه عمه شوهرم رفتیم، وقتی برگشتیم دوباره با هم مشاجره کردیم. شوهرم به من سیلی زد و بعد هم توهین کرد آنقدر از دستش عصبانی شدم که همان شب تصمیم خودم را گرفتم.
مریم ادامه داد: تا صبح نتوانستم بخوابم و بالای سر شوهرم نشستم. او را نگاه میکردم و به کارهایی که در این مدت با من کرده بود فکر میکردم، به اینکه چرا اینطور تحقیرم میکند و من باید چه کنم. همه اتفاقاتی که افتاده بود مثل فیلم جلو چشمم بود تا اینکه صبح سلاح را برداشتم و به او شلیک کردم. جسد را به حیاط کشاندم و در باغچه دفن کردم. او مرا خیلی اذیت کرده بود. مریم درباره نحوه آشنایی با شوهرش گفت: او خواستگارم بود. ما همسایه بودیم. چون معلم بود و تحصیلات دانشگاهی داشت پدرم گفت باید با این فرد ازدواج کنی. من نمیخواستم اما مجبور شدم.
پرونده بعد از انجام تحقیقات و صدور کیفرخواست برای متهم به دادگاه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم صادر شد و اولیایدم نیز درخواست قصاص را مطرح کردند، مریم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: دیگر نمیتوانستم رفتارهای شوهرم را تحمل کنم. او مرا تحقیر میکرد، واقعا نمیتوانستم تحمل کنم.
بر اساس مدارک پرونده رای بر قصاص متهم صادر شد و حکم صادره مورد تایید دیوانعالی کشور نیز قرار گرفت. در این مدت خانواده متهم بارهاوبارها به اولیایدم مراجعه و درخواست بخشش کردند اما خانواده مقتول حاضر به گذشت نشدند و گفتند زمانی به آرامش میرسند که عروسشان قصاص شود. با گذشت پنجسال از وقوع قتل و در حالیکه مراحل نهایی پرونده انجام شده و قرار بود مریم قصاص شود به اجرای احکام دادسرای اهواز دستور رسید اجرای حکم متوقف شود زیرا متهم زمان ارتکاب قتل زیر 18سال بوده.
حسن آقاخانی، وکیلمدافع مریم گفت: همه مراحل اجرای حکم انجام شده بود. حتی مریم پای چوبهدار هم رفت اما بهخاطر اینکه زیر 18سال بود اجرای حکم متوقف شد. وی ادامه داد: با توجه به ماده 91 قانون مجازات جدید، متهمان زیر 18سال باید به لحاظ بلوغ ادراکی نیز مورد بررسی قرار گیرند و در صورت تایید بلوغ فکری آنها در کنار بلوغ شرعی به مجازات محکوم شوند. ما درخواست اعاده دادرسی برای مریم را به دیوانعالی کشور دادهایم. این درخواست قبول شده است و طی چندروز آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
آقاخانی درباره اینکه با چه استدلالی میتوان ثابت کرد مریم زمان ارتکاب قتل بلوغ فکری نداشته، گفت: این درست است که مریم ازدواج کرده و صاحب یکفرزند است اما در صحبتی که زمان گرفتن وکالت با وی داشتم، متوجه شدم او متوجه کاری که کرده نبوده است. او گفت حالا متوجه شده نباید این کار را میکرده و عملش اشتباه بوده است. این درست است که در مناطقی از کشور ازدواج دختران نوجوان رسم است اما این به معنای بلوغ فکری این دختران نیست و آنها خیلی چیزها را درک نمیکنند. البته ما کنار کار قانونی تلاش خود را برای جلب رضایت اولیایدم هم خواهیم کرد.
مریم از زمان بازداشت فرزندش را ندیده و از این لحاظ بهشدت سختی میکشد. آقاخانی گفت: دادستان تهران درخصوص پروندههای مجرمان زیر 18سال بسیار فعال عمل کرده و کمیسیونهایی نیز تشکیل شده تا در صورت امکان از اعدام این افراد جلوگیری شود. وی در این پرونده نیز بسیار فعال و تاثیرگذار عمل کرد که بهعنوان یک وکیل فعال در این زمینه از طرف خودم و موکلم بسیار از او تشکر میکنم. وی در پایان گفت: در صورتی که درخواست اعاده دادرسی پذیرفته شود، پرونده مریم یکبار دیگر در دادگاه کیفریاستان خوزستان به جریان خواهد افتاد و امکان نجات این مادر نوجوان وجود دارد.
روزنامه شرق: سال 88 بود که مریم به ماموران پلیس اهواز مراجعه کرد و گفت شوهرش برای رفتن به دانشگاه از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. پدر و مادر مریم چندروز بعد از اعلام این شکایت در حالیکه تحقیقات برای یافتن مرد گمشده ادامه داشت و هیچ سرنخی برای یافتن او در دست نبود، به پلیس مراجعه کردند و گفتند جسد دامادشان را پیدا کردهاند. آنها به پلیس گفتند مریم دامادشان را کشته است.
پدر مریم گفت: از وقتی دخترم گفت دامادمان گمشده است هرروز به او سر میزدم تا اینکه متوجه بوی تعفن از خانهاش شدم. چندبار از او سوال کردم این بو چیست جوابی قانعکننده نداد تا اینکه متوجه شدم بو از باغچه میآید وقتی باغچه را کندم جسد دامادم را آنجا پیدا کردم با مریم در اینباره حرف زدم و او به من گفت با شوهرش دعوا کرده و او را به قتل رسانده است.
وقتی مریم بازداشت شد، گفتههای پدرش را تایید کرد. او گفت: 14ساله بودم که با اصرار پدرم به عقد شوهرم درآمدم و یکسال بعد بچهدار شدم. هنوز درست خودم را نمیشناختم و نمیدانستم چطور باید زندگی کنم اما این را میدانستم که شوهرم با من بدرفتاری میکند. او سر هر موضوع کوچکی به من توهین میکرد و کتکم میزد. از اینکه اینطور مرا تحقیر میکرد عصبی میشدم. بدرفتاریهایش در این مدت بارها تکرار شد تا اینکه شب حادثه با هم به خانه عمه شوهرم رفتیم، وقتی برگشتیم دوباره با هم مشاجره کردیم. شوهرم به من سیلی زد و بعد هم توهین کرد آنقدر از دستش عصبانی شدم که همان شب تصمیم خودم را گرفتم.
مریم ادامه داد: تا صبح نتوانستم بخوابم و بالای سر شوهرم نشستم. او را نگاه میکردم و به کارهایی که در این مدت با من کرده بود فکر میکردم، به اینکه چرا اینطور تحقیرم میکند و من باید چه کنم. همه اتفاقاتی که افتاده بود مثل فیلم جلو چشمم بود تا اینکه صبح سلاح را برداشتم و به او شلیک کردم. جسد را به حیاط کشاندم و در باغچه دفن کردم. او مرا خیلی اذیت کرده بود. مریم درباره نحوه آشنایی با شوهرش گفت: او خواستگارم بود. ما همسایه بودیم. چون معلم بود و تحصیلات دانشگاهی داشت پدرم گفت باید با این فرد ازدواج کنی. من نمیخواستم اما مجبور شدم.
پرونده بعد از انجام تحقیقات و صدور کیفرخواست برای متهم به دادگاه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم صادر شد و اولیایدم نیز درخواست قصاص را مطرح کردند، مریم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: دیگر نمیتوانستم رفتارهای شوهرم را تحمل کنم. او مرا تحقیر میکرد، واقعا نمیتوانستم تحمل کنم.
بر اساس مدارک پرونده رای بر قصاص متهم صادر شد و حکم صادره مورد تایید دیوانعالی کشور نیز قرار گرفت. در این مدت خانواده متهم بارهاوبارها به اولیایدم مراجعه و درخواست بخشش کردند اما خانواده مقتول حاضر به گذشت نشدند و گفتند زمانی به آرامش میرسند که عروسشان قصاص شود. با گذشت پنجسال از وقوع قتل و در حالیکه مراحل نهایی پرونده انجام شده و قرار بود مریم قصاص شود به اجرای احکام دادسرای اهواز دستور رسید اجرای حکم متوقف شود زیرا متهم زمان ارتکاب قتل زیر 18سال بوده.
حسن آقاخانی، وکیلمدافع مریم گفت: همه مراحل اجرای حکم انجام شده بود. حتی مریم پای چوبهدار هم رفت اما بهخاطر اینکه زیر 18سال بود اجرای حکم متوقف شد. وی ادامه داد: با توجه به ماده 91 قانون مجازات جدید، متهمان زیر 18سال باید به لحاظ بلوغ ادراکی نیز مورد بررسی قرار گیرند و در صورت تایید بلوغ فکری آنها در کنار بلوغ شرعی به مجازات محکوم شوند. ما درخواست اعاده دادرسی برای مریم را به دیوانعالی کشور دادهایم. این درخواست قبول شده است و طی چندروز آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
آقاخانی درباره اینکه با چه استدلالی میتوان ثابت کرد مریم زمان ارتکاب قتل بلوغ فکری نداشته، گفت: این درست است که مریم ازدواج کرده و صاحب یکفرزند است اما در صحبتی که زمان گرفتن وکالت با وی داشتم، متوجه شدم او متوجه کاری که کرده نبوده است. او گفت حالا متوجه شده نباید این کار را میکرده و عملش اشتباه بوده است. این درست است که در مناطقی از کشور ازدواج دختران نوجوان رسم است اما این به معنای بلوغ فکری این دختران نیست و آنها خیلی چیزها را درک نمیکنند. البته ما کنار کار قانونی تلاش خود را برای جلب رضایت اولیایدم هم خواهیم کرد.
مریم از زمان بازداشت فرزندش را ندیده و از این لحاظ بهشدت سختی میکشد. آقاخانی گفت: دادستان تهران درخصوص پروندههای مجرمان زیر 18سال بسیار فعال عمل کرده و کمیسیونهایی نیز تشکیل شده تا در صورت امکان از اعدام این افراد جلوگیری شود. وی در این پرونده نیز بسیار فعال و تاثیرگذار عمل کرد که بهعنوان یک وکیل فعال در این زمینه از طرف خودم و موکلم بسیار از او تشکر میکنم. وی در پایان گفت: در صورتی که درخواست اعاده دادرسی پذیرفته شود، پرونده مریم یکبار دیگر در دادگاه کیفریاستان خوزستان به جریان خواهد افتاد و امکان نجات این مادر نوجوان وجود دارد.