بنابه گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، سعید شیرزاد فعال حقوق کودک در محل کارش در پتروشیمی تبریز توسط مزدوران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
تاکنون از حقوق اولیه خود چون تماس تلفنی، دیدار با خانواده و دسترسی وکیل به پرونده محروم بوده به همین دلیل از وضعیت وي هیچ اطلاعی در دست نیست.
وی در سالهای گذشته فعالیت پیگیر و مستمر در زمینهی حقوق کودک و اقشار آسیبپذیر جامعه در تعدادی از NGOهای دارای مجوز در استان تهران داشته است.
تاکنون از حقوق اولیه خود چون تماس تلفنی، دیدار با خانواده و دسترسی وکیل به پرونده محروم بوده به همین دلیل از وضعیت وي هیچ اطلاعی در دست نیست.
وی در سالهای گذشته فعالیت پیگیر و مستمر در زمینهی حقوق کودک و اقشار آسیبپذیر جامعه در تعدادی از NGOهای دارای مجوز در استان تهران داشته است.
گفتنی است که بازداشت سعید شیرزاد در محل کار وی در پتروشیمی تبریز که خارج از حوزهی فعالیت مدنی او بوده است نگرانی تعداد زیادی از فعالان مدنی و حقوق بشری را نسبت به وضعیت و اتهامات وارده به وی افزایش داده است.
همچنین به گزارش کردپادوهموطن کرد به نامهای حسین خضرپور و کامل فقهاحمدی ساکن روستای «قرهگل» از توابع شهر بوکان چهاردهم خردادماه امسال از سوی نیروهای اطلاعاتی این شهر بازداشت شدند.
یک منبع مطلع به خبرنگار کُردپا اعلام کرد: باگذشت دو هفته از بازداشت آنها، هیچ اطلاعی از سرنوشت و مکان نگهداری آنها در دسترس نمیباشد.
به گزارش کردستان آزادبهمن خالقی فعال مدنی جهت اجرای محکومیت ۶ ماهه خود را به زندان مرکزی تبریز معرفی کرد.
بهمن خالقی که سال ۹۱ در یک تجمع اعتراضی بازداشت و در شعبه ۱ دادگاه تبریز به ۶ ماه حبس تعزیری و ۶ ماه حبس تعلیقی محکوم شده بود، جهت اجرای محکومیت، خود را به زندان مرکزی تبریز معرفی کرد.
یک منبع مطلع گفت: “پیش تر وی به دلیل فعالیتهای خود مورد تهدید، شکنجه و بازداشت قرار گرفته بود و هفتههای گذشته اطلاعات نیروی انتظامی محل کسب وی را پلمپ کرد. این فعال مدنی آذربایجانی در روز جهانی زبان مادری نیز توسط اداره اطلاعات به مدت دو روز ربوده شده بود؛ در حالی که خانوادهاش از محل نگهداری وعلت دستگیریاش اطلاعی
نداشتند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی ، رامین حسینپناهی برادر انور حسینپناهی فعال مدني کُرد و زندانی سیاسی سابق به اداره اطلاعات رژیم اسلامی ایران در شهرستان دهگلان احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت.
گزارش حاکی از این میباشد که این هموطن در ادارە اطلاعات رژیم از سوی نیروهای اطلاعاتی مورد ضرب و شتم قرار گرفتە و تهدید شده است.
انور حسینپناهی در پاييز سال ١٣٨٦ بازداشت و در بهار ١٣٨٧ از سوی دادگاه انقلاب شهر سنندج به اعدام محکوم شده و پس از اعتراضسازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر، حکم اعدام وی به ۶ سال زندان تقلیل پیدا کرد.
بر اساس گزارشات منتشرە در طول ۶ سال اخیر بعد از بازداشت انور حسینپناهی، تاکنون بیش از ۳۳ نفر از خانواده حسینپناهی بهطور جداگانه
و به بهانههای مختلف دستگیر شدهاند.
همچنین اعظم پیری همسر زندانی سیاسی لطیف حسنی از وخامت حال دراثر اعتصاب غذا این زندانی سیاسی خبرمیدهد
متن نامه اعظم پیری
با سلام و احترام:
امروز در ۳۷ روز اعتصاب غذای همسرم لطیف (آراز) حسنی، در حالی که روزهای گذشته وضعیت جسمانی ایشان وخیمتر شده و دیروز در اثر ضعف ناشی از این اعتصاب از حال رفته و به بهداری زندان منتقل شده بود، شاهد ادامه آزار و اذیت های مسئولین زندان بودیم. امروز همسرم طی تماس تلفنی ای که داشت گفت ، دیروز رئیس اندرزگاه از او خواسته است که وسایل شخصی اش را جمع کرده جهت انتقال به زندان رجایی شهر آماده باشد، ایشان تا پاسی از شب منتظر مانده و هیچ خبری نشده است.
امروز صبح نیز بعد از سی وهفت روز اعتصاب غذا به او مراجعه کرده و از ایشان خواسته اند که برای انتقال به زندان رجایی شهر تقاضایی به شورای زندان بنویسد.
همسرم گفت : من به این تقاضای مضحک آنان جواب ندادم چرا که قبلا به اندازه کافی (دقیقا شش بار) تقاضای انتقال داده است که هیچ کدام نتیجه ای نداشته است.
اکنون سوال من این است آیا این چنین برخوردهایی با کسی که ۳۷ روز را در اعتصاب غذا به سر برده نشان دهنده آن نیست که مسئولین امر زندان به بیماری مزمن سادیسم دچار شده اند؟
من مجددا تاکید می کنم همسرم (آراز) از مشکل قلبی رنج می برد و این بر دامنه نگرانی های من می افزاید و این 37 روز سخت و جهنمی را تنها با اتکاء به روحیه بالا و عالی آراز و و دلگرمی های شما دوستان و همراهان عزیز گذارنده ام. اکنون نیز از شما عزیزان خواهشمندم همچنان که تا به امروز با همدلی و همراهی صدای مقاومت و ایستادگی همسرم را انعکاس داده اید همچنان به این همراهی خود ادامه دهید و نگذارید این صدا خاموش شود. در پایان لازم می دانم از همین مجال بهره جویم و عنوان کنم که چنانچه اتفاق ناگواری برای همسر من بیفتد مسئولیت آن را متوجه قوه قضاییه بالاخص مسئولین زندان تبریز می دانم.
امروز صبح نیز بعد از سی وهفت روز اعتصاب غذا به او مراجعه کرده و از ایشان خواسته اند که برای انتقال به زندان رجایی شهر تقاضایی به شورای زندان بنویسد.
همسرم گفت : من به این تقاضای مضحک آنان جواب ندادم چرا که قبلا به اندازه کافی (دقیقا شش بار) تقاضای انتقال داده است که هیچ کدام نتیجه ای نداشته است.
اکنون سوال من این است آیا این چنین برخوردهایی با کسی که ۳۷ روز را در اعتصاب غذا به سر برده نشان دهنده آن نیست که مسئولین امر زندان به بیماری مزمن سادیسم دچار شده اند؟
من مجددا تاکید می کنم همسرم (آراز) از مشکل قلبی رنج می برد و این بر دامنه نگرانی های من می افزاید و این 37 روز سخت و جهنمی را تنها با اتکاء به روحیه بالا و عالی آراز و و دلگرمی های شما دوستان و همراهان عزیز گذارنده ام. اکنون نیز از شما عزیزان خواهشمندم همچنان که تا به امروز با همدلی و همراهی صدای مقاومت و ایستادگی همسرم را انعکاس داده اید همچنان به این همراهی خود ادامه دهید و نگذارید این صدا خاموش شود. در پایان لازم می دانم از همین مجال بهره جویم و عنوان کنم که چنانچه اتفاق ناگواری برای همسر من بیفتد مسئولیت آن را متوجه قوه قضاییه بالاخص مسئولین زندان تبریز می دانم.
اعظم پیری
۲/۴/۱۳۹۳