۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

اعدام سه زندانی در زندان مرکزی اصفهان

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"حکم ضد بشری اعدام 3 زندانی در زندان مرکزی اصفهان (دستگرد) به اجرا گذاشته شد.
سه شنبه 30 شهریور ماه 3 زندانی از بند 3 زندان مرکزی اصفهان که چند سال در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می بردند اعدام شدند. اسامی زندانیانی که روز سه شنبه حکم ضد بشری اعدام آنها به اجرا گذاشته شد به قرار زیر می باشند؛

در ماههای اخیر اکثر احکام اعدام به صورت مخفیانه به اجرا گذاشته می شود مانند اعدامهای گروهی و گسترده در زندان مشهد و اعدام در زندان گوهردشت کرج و اصفهان می باشد.
تصمیم گیری در مورد اعدام های گروهی و سرکوب و شکنجه زندانیان سیاسی توسط ولی فقیه علی خامنه ای گرفته می شود. هدف از این اعدام ها ایجاد فضای رعب و وحشت در بین مردم و بخصوص در آغاز سال تحصیلی و وحشتی که که از قشر آگاه و آزادیخواهی مانند، دانشجویان ، دانش آموزان، اساتید و معلمان دارد به اجرای احکام ضد بشری اعدام شدت بخشیده اند.
در حال حاضر تعداد بیشماری از زندانیان در زندانهای مختلف ولی فقیه علی خامنه ای که در انتظار اعدام بسر می برند و بنابه مصالح سیاسی این رژیم در زمانی که لازم می داند به اجرا گذاشته می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،موج لاینقطع اعدام ها در ایران را به عنوان یک جنایت علیه بشریت محکوم می کند و نسبت به بی عملی و نظارگر بودن جامعه جهانی نسبت به جنایت علیه بشریت در ایران شکفت زده است و از آنها مصرانه می خواهد که پرونده جنایت علیه بشریت این رژیم را به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا ارجاع نمایند.
1- علیرضا باقری 2- محسن گودرزی 3- رسول میر صفا می باشند.سنین زنداینانی که اعدام شدند زیر 30 سال می باشد این سه زندانی به اتهام داشتن مواد مخدر اعدام شده اند

01 مهر 1389 برابر با 23 سپتامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیر کل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل

اعدام دو نفر در استانهای کرمان و اصفهان

بنا به گزارشهای رسیده دو نفر در استانهای کرمان و اصفهان به دار آویخته شدند.

روزنامه حکومتی کیهان در شماره امروز خود از اعدام یک نفر در شهرستان آران و بيدگل استان اصفهان خبر داد. بنا به این گزارش اتهام این فرد (نام نا مشخص ) حمل و نگهداري مواد افيوني ذکر شده است.

همچنین به گزارش امروز سایت رسمی دادگستری کرمان حکم اعدام محکوم مجيد – ش که در سال ۸۶ به اتهام زناي به عنف دستگير ودر دادگاه کيفري استان به اعدام محکوم شده بود ، پس از تاييد ديوانعالي کشور وبا اذن رياست قوه قضاييه ، در زندان مرکزي کرمان به مرحله اجرا درآمد.

بنا به گزارشهای منابع رسمی کشور طی یک هفته گذشته یک نفر در شیروان ، یک نفر در ورامین، یک نفر در زاهدان، سه نفر در اهواز و سه نفر در یزد اعدام شده اند.

بدین ترتیب با دو اعدام گزارش شده امروز در استانهای کرمان و اصفهان، شمار اعدام های گزارش شده توسط منابع رسمی در یک هفته گذشته به ۱۱ تن رسید.

امروز همه تو را به عنوان یک دروغگو میشناسند

آقای احمدی نژاد، وقتش رسیده واقعیتی را برای شما بازگو کنم. چونکه مطمئنم الان برای تغییر آن هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. زمانش رسیده که به جای اینکه دیگران را احمق محسوب کنی، حماقت های خودت را ببینی. در مصاحبه هایی که شرکت کردی تا به امروز در خارج کشور، به خیال خام خودت و همفکرانت توانسته ای با دروغ پردازی های خودت باعث شکست مصاحبه کننده‌هایت بشوی و با یک خوشحالی کاذب از عرصه نبردها بیرون بیایی.

آیا هرگز فکر نکردی چرا این افراد دست تو را رو نمی کنند با این همه دروغ گویی‌هایت؟ در صورتی که این امر می تواند برای آنها خیلی ساده باشد. می گویی چطور؟ فقط برایت یک مثال می زنم ولی مطمئن باش که خودت حتی به سادگی می توانی در همین اینترنت هزاران مثال دیگر کنارش قرار دهی. اگر آنها می خواستند دست تو را رو کنند به راحتی می توانستند برای مثال سؤالی را که یکی از همکارانشان در مورد سازمان ملل، هاله نور و آقا مهدی امام زمانتان ازتون پرسیده بود و شما بیان این مطلب را انکار کرده بودید و صحبتهای شما با جوای آملی را کنار هم از تلویزیون های سراسر دنیا در حالی که شما آنجا نشستید، پخش کنند و از شما در موردش سوال کنند و صدها و صد دروغ دیگه ای که گفتید که اگر یکی از آنها را انکار می کردید ده ها سند دیگر برای اثبات دروغگویی‌تان و دروغ هایتان که به صورت فیلم و اسناد موجود هستش را جلوی همه مردم دنیا به نمایش می گذاشتند و با یک هماهنگی این را توی تمام دنیا شروع می کردند تبلیغات کردن بر علیه شما. ولی چرا واقعا این کار را نکردند؟ چرا روز اول وقتی شروع کردید به انکار در خارج کشور، توی دهنتان نزدند و جلوی شما را نگرفتند؟ این سوال را هیچ از خودتان پرسیدید؟ این را حتما که به حساب زرنگی های خودتان گذاشتید و ضعف آنها.

آقای دروغگو بگذارید برایتان روشن کنم این موضوع را. آن اوایل که آمده بودید، حرفهای گنده گنده و تو خالی می زدید که توجه عده ای را به طرف خودتان جلب کرده بود، چه در داخل کشور و یا در خارج کشور. اگر آن موقع که دروغگویی‌تان را شروع کردید جلویتان را می گرفتند شاید آن عده پیش خودشان از شما قهرمان می ساختند، چونکه دیگر شما نمی توانستید دروغ بگویید و راه و روش دیگری را انتخاب می کردید. ولی آنها عاقلانه ترین روش را انتخاب کردند. دروغهای شما اینقدر شاخدار هستش که اگر یک بچه کوچک هم کمی به حرفهایتان دقت کند و اطرافش را نگاهی بیاندازد متوجه تو خالی بودن و دروغ بودن حرفهای شما میشود. آنها به شما اجازه دادند که هر چه بیشتر دروغ بگویید و میدان را هرچه بیشتر برای شما باز گذاشتند تا شما پیروزمندانه به دروغگویی های خودتان ادامه دهید.

امروز همه دنیا شما را به عنوان یک دروغگو میشناسند، همه از شما نفرت دارند. وقتی دارید صحبت می کنید توی همان کشوری که به فریب و بعد زور خودتان را رئیس جمهورش اعلام کردید، همه با انزجار به حرفهایتان گوش می دهند. شما مشهور خاص و عام شدید در دروغگویی، هیچ کس و هیچ کس هیچ ارزشی دیگر برای حرفهایتان قائل نیست، مطمئن باشید حنای‌تان دیگر حتی پیش افراد خانواده خودتان هم رنگی ندارد، چه برسد به بیرون خانواده‌تان. لقب اول شما دروغگو شده، میبینید پیروزی های خودتان را، می بینید مصاحبه هایی را که داشتید، کنفرانسهای خبری را که برایتان قرار دادند و بهتون اجازه دادند که هرچه بیشتر دروغ بگویید، چه خاصیت هایی داشت؟ واقعا ممنونم از شما که اینقدر احمق و دروغگو هستید. مطمئنم این مطلب را به گوش شما خواهند رساند ولی فراموش نکنند که به شما این را هم بگویند که دیگر کار از کار گذشته و هیچ راهی برای برگشتتان باقی نمانده است.




۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

دستگاه قضایی رژیم حکم اعدام 24 نفر را تائید کرد

واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در گزارش ماهانه شهریور ماه از اجرای حکم اعدام دستکم 12 زندانی خبر داد.

بنا بر این گزارش، مقامات قضایی جمهوری اسلامی به دلیل همزمانی نیمه اول شهریور ماه با ماه رمضان، اجرای حکم اعدام را به نیمه دوم این ماه موکول کرده و بدین ترتیب اجرای حکم 12 تن محرز شده است.

در ادامه این گزارش آمده است، در طی ماه گذشته دست کم حکم اعدام برای 12 تن صادر و یا تائید شده است که یک مورد از احکام تاییدی مربوط به زندانیان سیاسی حبیب الله گلپری پور بوده است و دو مورد مربوط به تائید حکم سنگسار دو زندانی به نامهای "ولی جانفشانی" و"ساریه عبادی" است.

در این بین یک نوجوان به نام ساسان پاکدل از اعدام رهایی یافت و هم چنین حکم اعدام یک زندانی سیاسی به نام عبدالرضا قنبری به حبس تعزیری تقلیل یافت.

این گزارش می افزاید 4 زندانی سیاسی به نامهای محمد علی حاج آقا یاری، ناصر شه بخش، خان لعل محمد شه بخش و خالد شه بخش و دو زن به نامهای سکینه محمدی و محبت محمودی در آستانه اعدام قرار دارند.

زندانی زن محکوم به اعدام در شرایط وخیم جسمی

یکی از زنان دستگیر شده روز عاشورا و محکوم به اعدام در شرایط وخیم جسمی است
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"،وضعیت جسمی زندانی سیاسی فرح واضحان یکی از دستگیر شدگان محکوم به اعدام روز عاشورا که از ناراحتی حاد قلبی رنج می برد در وضعیت وخیم جسمی است.بازجویان وزارت اطلاعات از درمان وی در بیمارستانهای خارج از زندان ممانعت به عمل می آورند.
زندانی سیاسی فرح (آلمیرا) واضحان 18 شهریور ماه به دلیل حاد شدن ناراحتی قلبی اش ناچار شدند او را به سی.سی. یو بیمارستان مدرس تهران منتقل کنند. خانم واضحان در حالی که در شرایط وخیم جسمی بسر می برد دستان و پاهای او را با دست بند و پابند به تخت بیمارستان بسته بودند و در اتاق سی .سی.یو 3 نفراز مامورین سرکوبگر بطور دائم حضور داشتند. این در حالی است که بیماران قلبی که در حالت استراری بسر می برند باید ازهرگونه استرس بدورباشند.پزشکان معالج خانم واضحان در بیمارستان مدرس در حال انجام آزامایشات لازم برای درمان او بودند که بازجویان وزارت اطلاعات دستور بازگرداندند وی به زندان اوین را دادند و او با وضعیت وخیم جسمی به زندان بازگردانده شد.
زندانی سیاسی فرح واضحان علاوه بر ناراحتی قلبی که در شکنجه گاه مخوف 209 دچار آن شده است از ناراحتیهای دیگری مانند فقر شدید آهن رنج می برد و این ناراحتی او به حدی حاد است که ماهی یک بار در بیمارستان باید بستری شود. اما از زمان دستگیریش تاکنون از درمان وی خوداری کرده اند و این مسئله باعث شده است که وضعیت جسمی اش وخیم گردد و جان او در معرض خطر جدی قرار گیرد.
زندانی سیاسی فرح واضحان 49 ساله و خانه دار می باشد. او دو روز پس از اعتراضات گسترده عاشورا با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزلشان همراه با همسر و 2 فرزندش دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شدند. همسرش محمد علی معماری 58 ساله و دو فرزندانش (یسنا معماری 25 ساله و مهدی معماری 27 ساله) که 1 ماه در سلولهای انفرادی بسر بردند و در طی این مدت تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشتند.یسنا معماری دختر خانم واضحان دچار سرطان لنف و در حال درمان بسر می بردند.او به مدت یک ماه در سلولهای انفرادی و تحت شکنجه های غیر انسانی قرار داشت و زمانی که شرایط جسمی اش حاد گردید آنها را بطور موقت از زندان آزاد کردند.
خانم واضحان بیش از 40 روز در سلولهای انفرادی بند 209 تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داشت و بعد آن به بند زنان زندان اوین منتقل شدند.او چند بار به شعبه 15 دادگاه انقلاب برده شد و صلواتی به دروغ به این خانواده گفته بود که او بزودی آزاد خواهد شد و با این وعده ها خانواده واضحان را فریب می داد.زندانی سیاسی فرح واضحان 13 تیر ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب توسط قاضی فرمایشی صلواتی به حکم ضد بشری اعدام محکوم شد.
فردی با نام مستعار علوی و سعید شیخان از سربازجویان و زارت اطلاعات و شکنجه گران بند 209 زندان اوین به او اتهامات واهی و دروغینی مانند؛ محاربه ،تبلیغ علیه نظام از طریق ارتباط با گروهک،توهین به رهبری نسبت دادند.
وکیل خانم واضحان و خانواده اش به این حکم ضد بشری اعتراض کردند و گفته می شود که پرونده او در حال حاضر در شعبه 31 دیوان عالی کشور تحت بررسی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صدور حکم ضدبشری اعدام ،نگهداری زندانیان سیاسی با شرایط وخیم جسمی در زندان وعدم درمان آنها که در شرایط حاد بسر می برند را به عنوان یک جنایت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر ،گزارشگران ویژه زنان و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل برای گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

31 شهریور 1389 برابر با 22 سپتامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل متحد

گزارش یک سایت خبری کرد از انفجار امروز مهاباد

.....تعدادی از مقامات و وزرا به‌ دعوت شهردار و فرماندار مهاباد در این مراسم حضور داشتند‌ و محتمل است که‌ آنان هدف حمله‌ بوده‌ باشند.


صبح امروز، ساعت 10:30 دقیقه‌ به‌ وقت محلی، چهارشنبه‌ 22 سپتامبر 2010، انفجاری در مراسم سان و رژه نيروهاى مسلح در مهاباد روى داد. انفجار در میدان "مادر" این شهر به‌ وقوع پیوسته‌ است. بیمارستان شهر شلوغ می باشد و مجروحان که‌ از اعضا و همچنین خانواده‌های عوامل محلی رژیم بوده‌اند، به‌ آنجا منتقل شده‌اند. گفته‌ می شود که‌ در نتیجه‌ انفجار مذکور تعدادی کشته‌ و زحمی شده‌اند.
استاندار آذربایجان غربی تعداد مجروحان این حادثه را 9 کشته‌ و 15 مجروح اعلام کرده‌ است و احتمال می رود که‌ تعداد آنان بیشتر شود.
در جایی که‌ تاکنون هیچ حزب و گروهی مسئولیت حادثه‌ی مذکور را برعهده‌ نگرفته‌؛ اما استاندار آذربایجان غربی نیروهای اپوزیسیون کرد را مسبب این حادثه معرفی کرده‌ است.
طبق آخرین خبرها که‌ دقایقی پیش به‌ سایت بیانی رسیده‌ است، تاکنون 3 روایت در سطح شهر به‌ گوش می رسد: روایت اول که‌ بیشتر نظامیان روی آن تاکید دارند این است که‌ یک نفر با پوشیدن لباس زنانه‌ خود را منفجر کرده‌ است و عملیات از نوع انتحاری بوده‌ است، اما با توجه‌ به‌ این که‌ تاکنون عملیات انتحاری در کردستان سابقه‌ نداشته‌ است این نظریه‌ چندان درست به‌ نظر نمی رسد.
نظریه‌ دوم اینست که‌ کسی که‌ بمب را منفجر کرده‌ است، خود جان سلامت به‌در برده‌ و از محل گریخته‌ است. منبع ما تاکید دارد که‌ کشته‌ و زحمی شدگان آن حادثه‌ بیشتر از خانواده‌های عوامل محلی رژیم بوده‌ و از مردم عادی احتمالا زحمی و یا كشته‌ نشده‌ است.
و نظریه‌ی آخر اینکه‌ تعدادی از مقامات و وزرا به‌ دعوت آقای محمودزاده‌، شهردار، و فرماندار این شهر در مهاباد حضور داشته‌ و محتمل است که‌ آنان هدف آن حمله‌ بوده‌ باشند.
فضای شهر امنیتی است. هلیکوپترها هم اکنون بر فراز شهر به‌ پرواز درآمده‌ و ورودی و خروجی شهر به‌ شدت کنترل می شود



به مناسبت شصتمین سالروز تولد هبت اله معینی(همایون)

خاطره معینی

آخرین هدیه تولد

به مناسبت شصتمین سالروز تولد هبت اله معینی(همایون)

انگار یک جورای می دونستم که این آخرین دیدارمه، دلم می خواست بهش بگم که دوستش دارم و نگرانش هستم و تمام عشقم رو توی اون هدیه براش می فرستم. بعدا فهمیدم که هدیه ام رو دیده و چقدر خوشحال بودم، اون آخرین هدیه تولدش بود چون قبل از تولدش در دهم شهریور بهمراه هزاران هزار ستاره سرخ میهنمان به خاک افتاد. سالهای بعد برای تولدش یک بغل گل می بردم گلزار خاوران بعد می نشستم همون نقطه ای که مادرم زمین رو چنگ زده بود و شلواری کرم رنگ شبیه شلوار هبت رو از زیر خاک بیرون آورده بود و همیشه می گفت اینجاست من می دونم که اینجاست، ما هم انگار باور کرده بودیم که واقعا هبت اونجاست یا اینکه دیگه از دور گشتن خسته شده بودیم، اونجا که می نشستم احساس می کردم که حالا بهش نزدیکترم و باهاش حرف می زدم. امروز هجدهم شهریوره ، تولد شصت سالگیش رو با شمعی، شاخه گل سرخی و یاد عزیز و گرامیش جشن می گیرم. دیگر حتی راه خاوران را هم بر ما بسته اند