۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

تفهیم اتهام دو زندانی در سقز

آژانس خبری موکریان
سرویس حقوق بشر

دو زندانی به نام های مطلب احمدیان و صلاح مصطفایی که هم اکنون در زندان مرکزی شهر سقز بسر می برند، به شعبه 2 بازپرسی دادگاه این شهر احضار و تفهیم اتهام شدند.

به گفته خبرنگار آژانس خبری موکریان،این افراد که حدود 4 ماه پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و مدتی را در سلول انفرادی بسر برده اند ، دارای وکیل تسخیری می باشند.

گفتنی است تاکنون هیچ علت یا عللی برای بازداشت این شهروندان از سوی مراجع قضائی در سقز اعلام نشده اما شنیده ها حاکی از آن است که احمدیان اهل بانه و مصطفایی اهل سقز به همکاری با یکی از احزاب مخالف در کردستان متهم شده اند.

اعلام حمایت چاوز از جلاد لیبی در برابر معترضان

العربیه: هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا روزشنبه 26-2-2011 اعلام کرد از معمرقذافی رهبر لیبی در مقابله با معترضین آن کشور حمایت می کند.

چاوز در وبلاگ شخصی خود نوشت " زنده باد لیبی ، زنده باد استقلال لیبی، قذافی با جنگ داخلی رو در روست."

روابط ونزوئلا ولیبی طی سال های گذشته در بخش های مختلف شاهد پیشرفت گسترده ای بوده است.

چاوز هنگام دیدار از لیبی درسال 2009 گفته بود : " کشورهای ما متحدند و در مبارزه علیه امپریالیزم آمریکا سرنوشتی مشترک دارند."

پیش از این هنگام گسترش ناآرامی ها در لیبی گزارش های مختلفی در مورد فرار قذافی به ونزوئلا منتشر شده بود اما با ظاهر شدن قذافی این گزارش ها منتفی شد.

تا کی می‌توان چنین حکومت کرد؟

در سه دهه گذشته همواره مجهولی به نام «خواست مردم» در معادلات سیاسی وجود داشته است. ولی در یک محاسبه ساده، اگر جنبش به راه افتاده در کشورهای عربی برای آزادی و دموکراسی است، پس خواست مردم ایران که برای پشتیبانی از اعراب به خیابان‌ آمده‌اند، نمی‌تواند درجا زدن در جمهوری اسلامی و «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» یک دیکتاتوری دینی باشد! با این همه  همین روزها آن بزنگاه تاریخی است که دمکرات‌های ایران باید التزام عملی خود را به حقوق بشر، با دفاع از امنیت جانی و سیاسی آقایان موسوی و کروبی ثابت کنند.
*****

کیهان لندن 24 فوریه 2011
الاهه بقراط
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com
 
تا کی می‌توان چنین حکومت کرد؟
گاه رویدادهای اجتماعی چنان شتابی می‌گیرند که حتا نمی‌توان مطمئن بود عنوان مقاله‌های هفتگی در زمانی که منتشر می‌شوند، هنوز جای مطرح شدن داشته باشد. لیکن آنچه در حال روی دادن است، همزمان دست در کار ساختن آینده ایران است و از همین رو باید هر چه بیشتر در آن تعمق و تأمل کرد حتا اگر به زودی به گذشته پیوسته باشد.
 
خواست مردم
در تمامی سی و دو سال عمر جمهوری اسلامی و حتا پیش از آنکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد و نظام دینی در ایران تأسیس شود، همواره مجهولی به نام «خواست مردم» در معادلات سیاسی وجود داشته است.
گذشته از برخی توهمات شخصی که برخی از سیاست‌ورزان در مورد نظر و نقش و موقعیت خویش دارند، این دیگر به یک عادت همگانی تبدیل شده که علاوه بر حکومت که خود را در جایگاه سخنگوی «ملت ایران» می‌بیند، منتقدان و مخالفانش نیز از سوی «مردم» و «خواست مردم» سخن بگویند بدون آنکه این مردم هیچ امکان آزادانه‌ای برای سخن گفتن و ابراز نظر داشته باشند. حتا تظاهرات و اعتراضات خیابانی و جنبش سبز را که تردیدی نیست از همان آغاز بیانگر متنوع‌ترین خواست‌های جامعه بوده و هست، هر فرد و گروهی به حساب خود می‌نویسد و از سوی آن سخن می‌گوید.
اصولگرایان همان گونه فکر می‌کنند از «خواست مردم» با خبر هستند که اصلاح طلبان برای این خواست «کف» و «سقف» تعیین می‌کنند. طرفداران تغییر رژیم و عبور از جمهوری اسلامی همان گونه معتقدند این همانا «خواست مردم» است که معتقدان به نگهداری جمهوری اسلامی بر این باورند که «خواست مردم» همانا اجرای قانون اساسی نظام ولایت فقیه و برگزاری یک «انتخابات آزاد» بین خودی‌های رژیم است. چرا می‌گویم یک «انتخابات آزاد» در جمهوری اسلامی فقط می‌تواند بین خودی‌های رژیم برگزار شود؟ زیرا ظرفیت قانون اساسی جمهوری اسلامی و خواست «اجرای بدون تنازل» این قانون، فراتر از این نیست. اگر کسی مدعی است که چنین نیست، باید ادعای خود را با ارائه اصول و موادی از قانون اساسی که متضمن یک انتخابات واقعا آزاد باشد، مستند سازد وگرنه با حرف و ادعا تنها می‌توان به تبلیغات برای خط سیاسی خود پرداخت و خاک در چشم مخاطبان پاشید.
این است که باید پرسید، آیا اصرار آقایان کروبی و موسوی بر «احیای ارزش‌های انقلاب و آرمان‌های امام راحل»، «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» و پایبندی به «عهد و میثاق خود با مردم و خواسته‌های ملت و امام که در آرمان‌های انقلاب اسلامی 57 تجلی یافت» قابل درک است؟ آری، هست. اعتقادشان است!
آیا این اصرار عقیدتی تا کنون بازده مثبت و تأثیری در به سر عقل آمدن زمامداران داشته و کمکی به مهار خشونت افسارگسیخته ذوب‌شدگان در ولایت فقیه کرده است؟ خیر! نه تنها این اعتقاد با گذشت زمان بیش از پیش با بن بست روبرو شد بلکه هیچ تأثیری در رفتار رژیم نداشته و آن را هارتر ساخته است به گونه‌ای که به نظر می‌رسد زمامداران نظام واقعا به این باور نابجا رسیده‌‌اند که صبر توأم با امید به «سازش» سران جنبش سبز، نشانه ضعف آنهاست و آنان نمی‌توانند جنبش سبز را به طور متشکل و سازمان‌یافته به گونه‌ای به حرکت در آورند که برای نظام خطری اساسی ایجاد کند.
از سوی دیگر، آیا اعتقاد امیدوارانه آقایان موسوی و کروبی به نظام‌شان و قانون اساسی آن، به جنبش سبز در فراگیرترین معنا و به «راه سبز امید» آنها زیان نرسانده است؟ چرا، رسانده است! بخشی از این زیان را خانواده و بستگان خود آنها متحمل شده و می‌شوند، و بخش دیگر بر شانه مردمی قرار گرفته که همچنان باید به خیابان‌ها بیایند و زخمی و زندانی و کشته بدهند.
آلودن صحن مجلس با شعار زننده «مرگ بر...» توسط سرسپردگانی که عنوان «نماینده مردم» را به ننگ آغشته‌اند و تبدیل خانه موسوی و کروبی به زندان و تبلیغ برای اعدام و نابودی آنها حتا از سوی رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی، حاصل تردید و تعللی است که «سران جنبش سبز» بر اساس همان اعتقاد خویش در مورد «خواست مردم» و پشتیبانی میلیونی آنها در تابستان و پاییز 88 به خرج دادند و هزینه‌اش هر چه زمان بیشتر گذشت، سنگین‌تر شد و اینک خود آنها با شعاع بیشتری (به همراه رفسنجانی و خاتمی) مورد هدف مستقیم قرار گرفته‌اند.
این تردید و تعلل از همان اعتقاد نادرست «اصلاح‌طلبانه» به «دوران طلایی امام» سرچشمه می‌گیرد که محمد خاتمی را در استفاده از پشتیبانی بی‌همتا و میلیونی مردم، سرانجام به یک «تدارکاتچی» تبدیل ساخت.
یک راه غلبه بر این تردید و تعلل این است که نه به «خواست» خود بلکه واقعا به خواست مردم مراجعه کرد. این مجهول با وجود همه محدودیت‌هایی که بر سر یک نظرسنجی علمی و بی‌طرفانه در جامعه ایران وجود دارد، دست کم در دو سال گذشته بیش از پیش روشن شده است و در هفته‌های اخیر جنبش آزادی‌خواهانه اعراب نیز به یاری آن شتافت تا آن را شفاف‌تر سازد.
اگر جنبش به راه افتاده در کشورهای عربی برای آزادی و دموکراسی است، پس خواست مردم ایران نمی‌تواند درجا زدن در جمهوری اسلامی و «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» آن باشد که حتا فقط به یک دلیل هم شده از رژیم‌های کشورهایی مانند تونس و مصر بسی سرکوبگرتر، واپسمانده‌تر و غیرانسانی‌تر است: جمهوری اسلامی یک دیکتاتوری دینی است! چگونه ممکن است مردم ایران از یک سو به پشتیبانی از مردم مصر و تونس برخیزند و از سوی دیگر «خواست» آنها حفظ نظام ولایت فقیه و «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» یک دیکتاتوری دینی باشد؟!
خوشه‌های خشم
پرسش بعدی اما این است که آیا اصرار و پایبندی سران جنبش سبز بر آنچه اعتقاد سیاسی (و شاید مذهبی) آنان را تشکیل می دهد، سبب می‌شود که نیروهای دمکراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر آنها را تنها بگذارند؟ درست برعکس! همین روزها آن بزنگاه تاریخی است که دمکرات‌های ایرانی باید ثابت کنند تا چه اندازه به ادعاهای خود باور داشته و حاضرند به آن عمل کنند.
بی‌تردید زندگی سران جنبش سبز و خانواده آنها بدون پشتیبانی مردم و نیروهای دمکراسی‌خواه در خطر جدی قرار دارد. جمهوری اسلامی در زمینه بلعیدن فرزندان خود و یورش به جان و خان و مان وابستگان و دلبستگان خود که جرأت انتقاد و مخالفت به خود داده‌اند، مانند همه حکومت‌های ایدئولوژیک و تمامیت‌خواه، کارنامه ننگینی از خود به جای گذاشته است. ترفندهای خشن جمهوری اسلامی از همان آغاز که در پی تثبیت قدرت خود بود، بر کسی پوشیده نیست. گذشته از زندان و اعدام، باید گفت بمب‌گذاری و ترور و مسموم ساختن و حصر خانگی و دق‌مرگ کردن معترضان «خودی‌» به بخشی جدایی‌ناپذیر از تلاش رژیم برای بقای آن تبدیل شده است.
نمایندگان سرسپرده‌ای که مجلس را از درون به توپ بستند و صحن آن را به ننگ شعارهای خونین آلودند و مسئولانی که ماههاست از مرگ «فتنه» سخن می‌گویند و «سران فتنه» را به دستگیری و مجازات تهدید می‌کنند، آمران بلاواسطه غائله‌سازانی هستند که به نام «مردم» وارد عمل شده‌اند تا رژیم را به آخر خط برسانند. خطی که دست درازی به «سران فتنه» را برای آنها به یک تصمیم سرنوشت‌ساز تبدیل کرده است.
روزهای گرم خشم در کشورهای عربی نمی‌توانست به رسیده‌تر شدن خوشه‌های خشم در کشوری نیانجامد که تجربه‌ خونین‌اش چون درسی گرانبها به رایگان در اختیار آنان قرار گرفته است. با به جوش و خروش در آمدن اعراب در خاورمیانه، انقلاب اسلامی در ایران به مثابه تجربه‌ای ناکام به زبانزد و الگوی بی‌مثال تبدیل شده است! سران جمهوری اسلامی حق دارند از جمهوری اسلامی به عنوان «الگو» سخن بگویند. الگویی که تنها بر اساس برهان خُلف و به مصداق «ادب از که آموختی، از بی‌ادبان» قابل استفاده است. جمهوری اسلامی الگویی شد تا کسی از آن پیروی نکند و هیچ کس یک بار دیگر نسخه مرگبار «حکومت اسلامی» برای کشورهای مسلمان‌نشین نپیچد. در عین حال، ثباتی که نه تنهاغرب، بلکه خود جوامع عرب نیز از آن سود می‌برند، تنها زمانی می‌تواند پایدار باشد که بر شانه مردمان آنها قرار داشته باشد و نه اسلام‌گرایان و یا حکومت‌هایی که هر بار اتفاقا قربانی سودجویی‌های پشتیبانان فرنگی خود می‌شوند.
امروز انقلاب و دگرگونی در کشورهای عربی، گذشته از آنکه به کدام سوی کشانده شوند، بار دیگر فرصتی تاریخی در اختیار همه مدافعان دمکراسی در ایران قرار داده است. استفاده از این فرصت اما نیازمند یک شناخت چندجانبه است: نخست شناخت خود، سپس شناخت موقعیت، و همزمان درک خشم و خواست مردم.
تنها آن کسانی می‌توانند خوشه‌های خشم مردم را به سود آزادی آنان و دمکراسی برای کشورشان بچینند که خواست دیرینه و ناگزیر جامعه را برای آزادی و دمکراسی دریافته باشند. امروز نه تنها سرنوشت آقایان موسوی و کروبی بلکه بسیاری از وابستگان و دلبستگان سیاسی و نظامی رژیم با سرنوشت مردم گره خورده و راه نجات آنها با مردم ایران یکی شده است. مردم راهشان روشن است: تا ابد می‌توان به خیابان آمد و اعتراض و اعتصاب کرد و دیر یا زود به مقصود رسید، ولی تا کی می‌توان چنین حکومت کرد و تا کی می‌توان به چنین حکومتی هنوز امیدوار بود؟!
18 فوریه 2011

تجمع اعتراضی علیه تخریب یک مکان تاریخی

کمیته بین المللی نجات پارسارگاد

سلطان اسحاق یا سلطان سهاک (675-798 هجری) یکی از دانشمندان و عرفای کرد بوده است که  کردها او را پیامبر صلح و آشتی می  دانند. او موسس مسلک یارسان  اهل حق است. اصطلاح یارسان در دوره سلطان اسحاق بوجود آمده . آن ها حدود چهارصد سال با عرب ها رویارو بودند و سعی داشتند که آیین ها و سنت های ایرانیان را احیا کنند. گفته می شود که آیین هایی چون آیین بابک خرمدین، یا ارمتیان از دل یارسان بوجود آمده است در حال حاضر نیزسلطان اسحاق  برای مردم کردستان و استان های همجوار مورد احترام بسیار است. آرامگاه او که اکنون به بهانه عملیات عمرانی در خطر نابودی قرار دارد در مسیر جاده پاوه به نودشه در نزدیکی روستای نیسانه و در کنار ساحل رود سیروان قرار دارد. متاسفانه د ر این سال های گذشته به دلیل شدت تبعیض های فرهنگی و مذهبی مرتب آثار تاریخی، فرهنگی و مذهبی مورد تهاجم قرار گرفته و به بهانه ی عمران و سازندگی گرفتار تخریب و نابودی هستند. یکی از این آثار آرامگاه سلطان اسحاق، بزرگ یارسان اهل حق است که گذشته از جنبه مذهبی یکی از آثار تاریخی سرزمین به حساب می آید.

روز ششم اسفند ماه مردمان بسیاری در اعتراض به اقدام مسئولین دولتی که تدارک نابودی این آرامگاه را می بینند در اطراف این آرامگاه جمع شده و  علیه این اقدام ضد ملی و ضد انسانی اعتراض کردند. در زیر گزارشی از این تجمع اعتراضی را که در سایت کردونه منتشر شده است را ملاحظه می کنید. کمیته بین المللی نجات پاسارگاد گزارش این اعتراض را به یونسکو خواهد فرستاد .

روز جمعه 6/12/1389 راس ساعت 10 صبح یک راهپیمائی و تجمعی اعتراضی در مکان مقدس پردیور به خاطر جلوگیری از تخریب ابن مکان تاریخی و مقدس یارسان(اهل حق) برگزار شد. درابن حرکت تعداد زیادی از مردم کرد شرکت نمودند آنها به کسانی که به بهانه ساخت و ساز و تعمیرات قصد تخریب ابن بنای تاریخی و مقدس (مقبره حضرت سلطان اسحاق) واقع در هورامان را دارند هشدار دادند که انان نخواهند گذاشت به بهانه واهی این مکان تاریخی کرد که در نوع خود منحصر بفرد است خراب نمایند.

وضعیت جسمانی اسانلو وخیم گزارش شده است

خبرگزاری هرانا - وضعیت جسمانی منصور اسانلو، زندانی سیاسی و رییس سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه، وخیم گزارش شده است.

به گزارش جرس، این فعال سندیکایی که نزدیک به پنج سال است در زندان به سر می‌برد اکنون با مشکلات حاد قلبی مواجه شده و به گفته پزشکان باید هرچه سریعتر در خارج از زندان تحت درمان قرار گیرد. به گفته پزشکان زندان، سه رگ قلب اسانلو مسدود شده و وضعیت جسمانی نامناسبی دارد.

گفتنی است هفته گذشته این فعال کارگری به بیمارستانی در کرج با پابند و دستبند منتقل شد، اما بدون هیچ‌گونه درمان یا معالجه ای به زندان برگردانده شد.

منصور اسانلو پیش از این نیز دچار حملات قلبی شده و مجبور به انجام جراحی قلب بوده است، اما با این وجود مسئولین قضایی از دادن مرخصی به وی خودداری می کنند و هیچ دلیل قانع کننده‌ای برای عدم ارائه مرخصی نگفته‌اند.

این فعال سندیکاییِ زندانی، اکنون در زندان رجایی‌شهر کرج زندانی است و به دلیل عدم امکان استفاده از تلفن، خانواده وی اطلاعی از وی ندارند و این باعث افزایش نگرانی‌ها نسبت به وضعیت وی شده است.

بیانیه؛ دانشجویان: به مبارزات خویش ادامه خواهیم داد

به گزارش دانشجونیوز، دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس ضمن تاکید بر داخلی بودن ریشه همه مبارزات مردم، گفته اند که باید صبورانه به مبارزات ادامه داد و در دام خشونت کودتاچیان نیفتاد.

متن کامل بیانیه که در اختیار دانشجونیوز قرار داده شده به شرح زیر است:

حضور آرام، پر صلابت و شجاعانه مردم ایران در راهپیمایی اعتراضی 25 بهمن خط بطلانی بود بر بیش از یک سال هجمه سنگین امنیتی و تبلیغاتی حکومت کودتا علیه جنبش سبز مردم ایران. رژیم ظلم و جور عمومی حاکم که تصور می کرد با اعدام های گسترده، تبلیغات سنگین و صرف همه امکانات کشور برای ارعاب معترضان توانسته است به جنبش اعتراضی مردم پایان دهد، با این راهپیمایی در شوک فرو رفت و در واکنشی سراسیمه اقدام به حصر دو رهبر جنبش سبز یعنی آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی نمود.از آن پس رفتارهای هیستریک حکومت کودتا ادامه داشته است؛ از نعره های سبعانه « اعدام باید گردد » نمایندگان مجلس کودتا گرفته تا حملات وحشیانه عمال استبداد به خانه بی دفاع مهدی کروبی.

رژیم ظلم و جور عمومی حاکم بر ایران تصور می کند که می تواند با این اقدامات غیر انسانی جنبش سبز مردم ایران را سرکوب کرده و آب رفته را به جوی را بازگرداند. اما زهی خیال باطل! آنچه امروز در ایران می گذرد ریشه در نارضایتی عمیق مردم از روند هایی دارد که در سال های گذشته بر کشور حاکم بوده است: گسترش شکاف طبقاتی و نابرابری علی رغم شعار های عوام فریبانه، انحصار منابع اقتصادی به دست نظامیان، سرکوب گسترده سیاسی ، رواج گسترده دروغ و ریا و استفاده ابزاری از دین. اینها رانه دیالکتیک عمل مردم در مبارزه موجود هستند. البته کودتاچیان حاکم بر ایران برای حفظ انسجام اقلیت هوادار خود، همچنان می کوشند اعتراضات مردم را به تحریکات بیگانگان نسبت داده و ریشه های داخلی نارضایتی از وضع موجود را انکار کنند. اما حقیقت این است که این گونه دروغ پردازی ها دیگر تاثیری در قضاوت مردم ندارد و اکنون برای اکثریت مردم آشکار شده است که رسانه های دروغ پرداز از جمله صدا و سیما جزء ارگانیک استبداد حاکم بر ایران هستند.

ما امید چندانی به اصلاح روند های موجود به وسیله حاکمان نداریم چرا که نیک آگاه هستیم که رفتار های غیر انسانی انها نه ناشی از عقاید ایدئولوژک و دینی، بلکه ریشه در منافع باد آورده اقتصادی دارد که انحصار قدرت سیاسی برای آنها فراهم آورده است.بنابراین برای ما در این شرایط آنچه اهمیت دارد و آنچه حقیقت دارد عمل تاریخ ساز "مردم" است. تا جایی که به مردم مربوط می شود هدف کوتاچیان از یک سو گرفتن امید از مردم نسبت به نتیجه مبارزه و از سوی دیگر به خشونت کشاندن مبارزات است.بنابراین باید صبورانه به مبارزه ادامه داد و تحت هیچ شرایطی به دام خشونت که منش و خواست سرکوبگران حاکم بر ایران است نیفتاد.

ما جمعی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس ضمن هشدار به کودتا چیان حاکم نسبت به ادامه روند های موجود،و ضمن گرامیداشت یاد شهیدان به خون خفته جنبش مردمی ، همبستگی خود را با خانواده زندانیان سیاسی و رهبران در حصر جنبش سبز اعلام کردو و با اعتقاد راسخ به این که در شرایط سرکوب افراطی ترین کار سکوت کردن است، آمادگی خود را برای شرکت در تجمع اعتراض به حصر رهبران جنبش سبز اعلام می کنیم.

یک زندانی سیاسی کرد در وضعیت وخیم جسمی قرار دارد

کمپین"دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی "

بنا به خبری که به ستاد مرکزی کمپین رسیده ،زندانی سیاسی کرد فاضل احمدی که حدود ۵
ماه پیش از بند زندان مرکزی شهر ارومیه به سلول انفرادی انتقال داده شد که بعد از
یک ماه در سول انفرادی دوباره به زندان بازگردانده شد از آن زمان تا حلا در وضعیت
وخیم جسمی قرار دارد و دو مورد به بهداری زندان منتقل شده است.

فاضل احمدی اهل شهر بوکان و به ۱۳ سال زندان به اتهام همکاری با احزاب کردی مخالف
رژیم محکوم شده است که حدود ۵ ماه پیش به خاطر درج اخبار داخل زندان به بیرون به
سلول انفرادی منتقل شده بود که بر اثر شدت بیماری و وضعیت وخیم جسمانی نامبرده ، سه
روز پیش به بهداری زندان انتقال داده شد که بعد از مداوای سطحی دوباره به زندان
بازگردانده شد.

شایان ذکر است این زندانی مریضی قلب دارد و از شدت این مریضی رنج میبرد که پس از
بارها درخواست وی برای مداوایش هنوز هیچ گونه مداوای صورت نگرفته است.