۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

بیانیه رضا پهلوی در باره جزایر سه گانه ایرانی


بیانیه رضا پهلوی
در مورد
جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی»

۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱

تاریخ سیاست خارجی میهنمان ایران با کشورهای جهان به ویژه همسایگان حوزه خلیج فارس به خصوص پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر پایه حسن همجواری و احترام متقابل به حقوق یکدیگر بوده است. هرگونه اختـلافی در منطقه سعی می شد که در محیطی دوستانه حل شود.

بر این اساس پس از سال ها مذاکره در مورد حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) قبل از استقلال امارات متحده عربی، دولت ایران موفق شد، براساس تفاهم نامه ۱۹۷۱ (۱۳۵۰)، اختلاف دولت شاهنشاهی وقت ایران با دادن امتیازاتی در جزیره ابوموسی با حکومت شارجه را حل نماید و به این طریق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ (۹ آذر ماه ۱۳۵۰) تثبیت و نیروهای نظامی ایران در جزیره ابوموسی پیاده و مورد استقبال برادر حاکم شارجه قرار گرفتند.

متاسفانه، پس از برقراری نظام آشوبگر جمهوری اسلامی، به سبب سیاست های نابخردانه، سرکوبگر و  بی تجربگی این رژیم در عرصه دیپلماسی، اعراب منطقه در تقابل با ایران برخاستند و کشور ما به خاطر سیاست های غلط و تنش آفرین رژیم مطلقه فقاهتی، به انزوای بین المللی سوق داده شد.

هم میهنان عزیزم،

تمامیت ارضی ایران برای ما ملت ایران، اصلی مسلم و انکار ناپذیر است. اختلافات ایران با کشورهای همسایه می تواند همچون گذشته از طریق مذاکره و با اتخاذ سیاست های درست و صلح جویانه متقابل برطرف شود و این تنها با برقراری حکومتی ملی و با درایت که از طرف ملت ایران مشروعیت داشته باشد، ممکن می شود. 

حاکمان جمهوری اسلامی، برای انحراف اذهان ملت شریف و ستمدیده ایران، از مشکلات فراوانی که شما هم میهنانم با آن دست به گریبان هستید، هرچند گاهی با مظلوم نمایی و تظاهر به ملی گرایی، با اتخاذ سیاست های غلط و ماجراجویانه با دخالت در امور کشورهای همجوار، با تحریک امارات متحده عربی و جامعه عرب، دست به اقداماتی می زنند که کشور عزیزمان را به آستانه خطرات جدی سوق می دهند. 

زیرا همانطور که بنیانگذار این رژیم غیرانسانی، جنگ را موهبت خداوند می دانست، رهبران کنونی نیز با اقدامات تحریک آمیزشـان در پیروی از خط فکــری و سیاست رهبـرشان در همان مسیر گـام بر می دارند و پیوسته بر طبل جنگ می کوبند وتنش می آفرینند.

هم میهنان عزیزم،

هوشیار باشیم، که ادامه حیات جمهوری اسلامی، تهدید جدی علیه تمامیت ارضی کشور و وحدت ملی ما است. از لحاظ حقوقی مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» غیرقابل انکار و بلامنازع است. 

ولی این خطر وجود دارد که با بالا گرفتن این تعارض بین ایران و همسایگان عرب، پای کشورهای غیر منطقه ای به میان آید و سرزمین ما، عرصه منازعه مبارزات بی ثمری شود، که منافع ملی و تمامیت ارضی ما را به خطر اندازد. 

هم میهنانم،

در این شرایط حساس تاریخی که سرزمینمان ایران با آن روبروست، وظیفه همه بخش های جامعه به ویژه نیروهای مسلح است، که دست در دست مردم ایران، در چارچوب یک جنبش نافرمانی مدنی، برای اجتناب از بروز یک فاجعه نظامی، و ترفند رژیم و یا بعضی منافع خارجی برای ایجاد در گیری مابین ایرانی و عرب، شیعه و سنی و برای حفظ تمامیت ارضی ایران اهتمام ورزند.

براین اساس، من به عنوان یک ایرانی، از همه نیروهای سیاسی و مدنی ایرانی داخل و خارج از کشور، بار دیگر دعوت می کنم، تا با همبستگی، همدلی و اتحاد، پیرامون هدف مشترک یعنی «حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران»، به پا خیزند و کشور را از این بحران که ناشی از وجود و دوام این رژیم تنش آفرین و غیرمردمی است، نجات بخشند.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

بیشترین کار را با کمترین دستمزد از کارگران می‌خواهند


سایت همصدا: عدم امنیت شغلی و قراردادهای سفید امضا از مهم‌ترین دغدغه‌های جامعه کارگری در کشور می‌باشد، ۸۰ درصد جمعیت کارگران ایرانی با دریافت دستمزدهای ناچیز زیر خط فقر زندگی می‌کنند .

توقع حداقلی میلیون‌ها کارگر ایرانی در سال «حمایت از کار و تولید ملی» دریافت دستمزدی کافی،داشتن کاری معین باآینده‌ای روشن، دسترسی داشتن به خدمات اجتماعی و بیمه‌ای مورد نیاز و در یک کلام برخورداری از یک زندگی آبرومند است.

دبیر ستاد هفته کارگر خانه کارگر مازندران در جمع کارگران قراردادی شرکت‌ها و کارخانجات استان با بیان اینکه عدم امنیت شغلی و قراردادهای سفید امضا از مهم‌ترین دغدغه‌های جامعه کارگری در کشور و استان می‌باشد، گفت: امروز یکی از آسیب‌های اصلی در جامعه كه در برخي موارد موجب نا‌هنجاری‌هايی در سطح جامعه مي‌شود بیکاری کسانی است که با داشتن قراردادهای موقت بیکار وخانه نشین گردیده‌اند.

به گزارش ایلنا، فرامرز درخشنده افزود: در شرایط کنونی بیش از ۸۰ درصد نیروی کار در مازندران به صورت قراردادی مشغول به کار می‌باشند که از حداقل دستمزد قانونی هم برخوردار نیستند.

او عدم تعادل در روند عرضه و تقاضای نیروی کار را موجب استثمار کارگران در واحدهای تولیدی عنوان کرد و گفت: با توجه به عدم توازن در عرضه و تقاضای بازار کار و به تبع بحران بیکاری، کارفرما‌ها کارگران را استثمار می‌کنند و بیشترین کار را با کمترین دستمزد از این کارگران می‌خواهند.

وی ابراز داشت: در شرایطی که تامین حداقل اقلام سبد هزینه یک خانوده متوسط بالغ بر یک میلیون و پانصد هزار تومان هزینه دارد؛ ۸۰ درصد جمعیت کارگران ایرانی با دریافت دستمزدهای ناچیز زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

به باور این فعال کارگری چون از زمان تصویب قانون کار تاکنون هیچگاه دستمزد کارگران بر اساس شرایط پیش بینی شده در این قانون تعیین نشده است پس در واقع کارگران همواره کمتر از حداقل‌های قانونی دستمزد دریافت کرده‌اند.

عضو هیئت اجرایی تشکیلات خانه کارگر افزود: توقع حداقلی میلیون‌ها کارگر ایرانی در سال «حمایت از کار و تولید ملی» دریافت دستمزدی کافی، داشتن کاری معین با آینده‌ای روشن، دسترسی داشتن به خدمات اجتماعی و بیمه‌ای مورد نیاز و در یک کلام برخورداری از یک زندگی آبرومند است.

این فعال جامعه کارگری تصریح كرد: مسلما یکی از اقداماتی که در سال حمایت از تولید داخلی باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد، سیاست مدیریت واردات است، رویکردی که باوجود وعده‌های فراوان تاکنون اقدام خاصی در راستای آن صورت نگرفته است. تا زمانی که با روند رو به رشد واردات کالا به ویژه کالاهای مصرفی در کشور روبرو باشیم، تحقق حمایت از تولید تنها در حد یک شعار باقی مانده و همچون سال‌های قبل، اهداف امسال نیز از اجرا باز می‌ماند.

دبیرستاد هفته کارگر، خانه کارگر مازندران یادآورشد: با اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها و عدم پرداخت یارانه واحدهای تولیدی نرخ بیکاری در کشور همچنان رو به گسترش است. این در حالیست که به رغم بیانات رهبری در خصوص حمایت از کار و تولید ملی ما همچنان شاهد واردات بی‌رویه کالا به داخل کشور هستیم.

درخشنده افزود: به منظور تحقق بیانات مقام رهبری در خصوص حمایت از واحدهای تولیدی، دولت باید یارانه واحدهای تولیدی را پرداخت کند. این در حالیست که طی سال گذشته ۳۰ درصد یارانه واحدهای تولیدی کشور پرداخت نشده است.

وی واردات بی‌رویه کالاهای خارجی را موجب ورشکستگی واحدهای تولیدی اعلام کرد و خاطرنشان ساخت: ورود بی‌رویه کالاهای چینی به بازار ایران هم اکنون موجب شده است که واحدهای تولیدی از عرصه رقابت خارج شوند. از این رو به منظور حمایت از تولید دولت باید از واردات بی‌رویه کالا به داخل کشور جلوگیری کند.

اقدام مجلس ژست سیاسی علیه احمدی نژاد است



زمان نیوز: عضو فراکسیون اصولگرایان در گفت و گو با شبکه ایران با بیان این مطلب که ماباید از مدیران ارشد و مسوولان ارشد که استراتژی های مدیریت کشور در دستشان است، حمایت کنیم، خاطرنشان کرد: مطرح شدن اصلاح طرح سؤال از رئیس جمهور بدون تدبیر سیاسی و صرف ژست و برخورد سیاسی با احمدی نژاد درمجلس مطرح شد.

قاسم محمدی با اشاره به اینکه طرح هایی که از جنبه سیاسی برخوردارند و به صرف در گیری های سیاسی به تصویب می رسد ، دوام و عمر طولانی برخوردار نیستند،افزود:به طور قطع مجلس نهم طرح سؤال از رئیس جمهور را که در اواخر عمر مجلس هشتم به تصویب رسیده اصلاح خواهد کرد.

وی تاکید کرد: مجلس نباید بر اساس حزب گرایی، گروه گرایی و باند گرایی در تصویب طرح ها و لوایح عمل کرده و به جای یک گره ، هزاران گره به کار مملکت  اضافه کند.

وی افزود:  ضرورتی نداشت که مجلس بر خلاف قانون اساسی در راستای محدود کردن رئیس جمهور فعلی و آینده عمل کند.

محمدی تاکید کرد: اقدام امروز مجلس درخصوص  اصلاح طرح سؤال برخلاف نص صریح قانون اساسی و مداخله در کار قوه مجریه محسوب می شود وبه عباراتی محدود کردن وظایف و اختیارات رئیس جمهور است.

وی ادامه داد: اقدام مجلس در اصلاح طرح سؤال از رئیس جمهور کاملا سیاسی و امیدواریم مجلس آینده این طرح را تغییر دهد و گرنه دچار مشکلات فراوانی خواهیم شد.

عضو فراکسیون اصولگرایان با اشاره به اینکه کسانیکه در تبعیت از مقام معظم رهبری خود را پیشقراول می دانند درعمل ثابت کردند که پایبند به منویات ایشان نیستند،افزود:اصولگرایی ما باید ارزشی و ولایی باشند و سیاسیون ما هم در مجلس به این بیداری برسند که به خاطره خرده حساب هایی با برخی مدیران ، وزراء ،شخصیت ها و شخص احمدی نژاد گرهی به گره های کشور اضافه نکرده و با ارائه طرحی دست و پای رئیس حمهور را نبندند.

وی با بیان این مطلب که طبق قانون رئیس جمهور باید اختیارات قانونی تام داشته باشد،افزود: رئیس جمهور باید از قدرت تغییر امور برخوردار باشد که متاسفانه عده ای در مجلس به خاطر آنکه این تغییرات به ضررشان است، جلوی آن ایستادند.

محمدی با اشاره به برخی اقدامات تأمل برانگیز مجلس اصولگرای هشتم ،گفت: اصولگرای به شعار نیست ، بلکه پایبندی به قانون، آرمان های شهدا و عمل است.

وی تاکید کرد: جای تاسف  با توجه به در پیش بودن مذاکرات هسته ای دربغداد به جای آنکه دولت را را شارژ کنیم ، گرهی به مشکلات اضافه کنیم.

یک مربی را برابر شاگردانش با باتوم کتک زدند


ایسنا: مربی تیم بسکتبال پتروشیمی بندرامام پس از حاشیه های دیدار تیمش برابر فولاد ماهان رفتار ماموران انتظامی و داور مسابقه را در تاریخ بسکتبال بی سابقه دانست و مدعی شد که ساختار بسکتبال در تضاد پویایی این ورزش است. 

محمد کسایی پور در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: به عنوان یکی از مربیانی که سال‌ها در بسکتبال فعالیت داشتم باید بگویم که این برخوردها در تاریخ بسکتبال بی سابقه بود. مطمئنا هر دو طرف ماجرا اشکالاتي داشتند که این شرایط ایجاد شده است. وقتی چنین اتفاق بی سابقه ای شکل می گیرد سیستم داوری، مربیان و بازیکنان مشکل داشته است. این نقص ها باید برطرف شوند. حاضرم در برابر تمام مسوولین این حرف ها را بزنم تا بررسی شوند و دیگر اتفاق نیفتند. نباید به به سادگی از کنار این مساله عبور کرد. 

وی ادامه داد: شاید این اتفاق با جریمه و محرومیت من به پایان برسد اما هیچ اشکالی ندارد. 5 سال است که در کنار زمین به عنوان مربی حضور داشتم و حتی یک اعتراض نکرده ام. هیچ وقت داوران من را جریمه نکرده اند اما حالا این اتفاق برای من در بسکتبال ایران افتاده است. به عنوان کسی که سابقه حضور در تیم ملی را دارم در سالن بسکتبال اینگونه با من رفتار شد. 

مربی تیم بسکتبال پتروشیمی با بیان این مطلب که ساختار کنونی بسکتبال با شرایط پویای این ورزش همراه نیست، به ایسنا گفت: شرایط کنونی بسکتبال ایران پویا است و با نظمی مناسب از نظر ورزشی و فنی حرکت می کند اما ساختار بسکتبال به گونه ای شکل گرفته که دیگر با اين پویایی همراه نیست. ساختار بسکتبال ما متاسفانه حالتی ایستا پیدا کرده و با پویایی ورزش در تضاد قرار گرفته است که چنین اتفاق هایی ایجاد می شود. 

کسایی پور با اشاره به عملکرد داوران ایرانی ادامه داد: می خواهم به این موضوع اشاره کنم که گفته می شود داوران بسکتبال نیز همانند بازیکنان و مربیان می توانند اشتباه بکنند اما هزینه های این اشتباه ها چقدر است؟ یک اشتباهی که هزینه بالایی دارد را چه کسی پاسخ می دهد؟ امروز که یک مربی ملی توسط داور مسابقه به دست ماموران انتظامی سپرده می شود تا با کتک و باتوم از سالن بیرون شود چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ کجای دنیا چنین اتفاقی می افتد؟ 

سرمربی تیم ملی امید ایران با بیان این مطلب که قانون به داور اجازه چنین کاری نمی دهد، تصریح کرد: قانون در بسکتبال اینگونه تعریف می شود که داور تنها باید مسابقه را متوقف کند و پس از صحبت با ناظر برای خارج کردن فرد خاطی دوباره بازی را ادامه دهد. داور مسابقه حق ندارد فرا قانوني کار کند. در کجای دنیا داور مسابقه به طور مستقیم با ماموران یگان ویژه صحبت می کند؟ اسرار من در سالن نیز برای خارج نشدن به همین دلیل بود که من نباید توسط نیروی انتظامی از سالن خارج شوم. طبق قانون باید از سالن خارج می شدم اما نه با حضور ماموران انتظامی. متاسفانه داور مسابقه کار اشتباهی انجام داد که حالا بسکتبال باید هزینه اش را بدهد. 

کسایی پور با بیان این مطلب که در یک مسابقه مربی و بازیکنان ملی ایران به درخواست داور مسابقه از ماموران انتظامی کتک خورده اند، بیان کرد: جامعه بسکتبال از این اتفاق نباید به سادگی عبور کند. مربی و بازیکنان ملی در یک مسابقه بسکتبال به درخواست داور بازی از ماموران انتظامی کتک خوردند. این اتفاق در سالن بازی افتاده و حالا بسکتبال باید حساسیت نشان بدهد. هم اکنون بدن مربی تیم ملی بسکتبال ایران به دلیل کتک خوردن کبود شده است. همین داور که امروز از ماموران انتظامی کمک می گیرد هفته گذشته برابر مربی لبنانی که با الفاظ رکیک تیمش را از بازی خارج کرد به گونه ای دیگر صحبت کرد و شان خودش و بسکتبال ایران را پایین آورد و حالا برابر یک مربی ایرانی این رفتار را می کند. 

وی ادامه داد: این چنین رفتار توسط فردی قانونی انجام شده که البته خودش را فراتر از قانون و حتی قانون می داند. اگر فرض کنیم که من به حق باید از زمین اخراج می شدم اما بعد از این قانون چه می گوید؟ قانون می گوید که ماموران اتظامی با کتک من را از زمین خارج کنند؟ باید یک مربی را همانند مجرم از زمین خارج کنند؟ پس ناظر مسابقه و مسوولان چه کاره اند؟ 

مربی تیم بسکتبال پتروشیمی با بیان این مطلب که شرایط به گونه ای شده که همه با هم اختلاف دارند به ایسنا گفت: اسرار من برای گرفتن حقم بود. داوران با ناظر نیز مشکل داشتند. رفتار داوران به سمتی حرکت می کند که به جای اینکه به قانون عمل کنند ورزشکاران را در اختیار ماموران انتظامی می گذراند تا با باتوم کتک بخورند. تنها سوال من این است که در کجای دنیا ماموران انتظامی همانند بازیکنان و مربیان در سالن حاضر می شوند. 

کسایی پور با اشاره به سابقه اش در بسکتبال ایران ادامه داد: سال های سال به عنوان بازیکن در تیم ملی بودم. پس از آن نیز وارد عرصه مربی گری شدم. به عنوان مربی تیم ملی فعالیت کردم و حالا برابر بازیکنانم توسط ماموران انتظامی کتک خورده ام. رفتار من در جامعه ورزش بسکتبال در چهارچوبی بوده که همیشه در ورزش اتفاق افتاده است. رفتاری نداشتم که دستگیر بشوم. سن و سالی از من گذشته و اگر آقایان سابقه ورزشی من را فراموش کرده اند به گذشته خود رجوع کنند تا بدانند در کجای بسکتبال قرار دارم. بدانند که چه کسی با باتوم کتک خورد. 

مربی تیم بسکتبال پتروشیمی با بیان این مطلب که داور مسابقه نمی توانست خودش را با شرایط هماهنگ کند، تصریح کرد: وقتی شرایط یک مسابقه ملتهب می شود همه نیاز به خویشتن داری دارند اما خود قاضی مسابقه نتوانست رفتارش را با شرایط یکسان کند. باید با این اتفاق به شدت برخورد شود. بازیکن و مربی کتک خورده اند و حالا خانواده بسکتبال باید با حساسیت وارد عمل شود. اگر من مقصر هستم از بسکتبال می روم تا دیگر از این اتفاق ها نیفتد. می روم و از این پس به عنوان تماشاگر به سالن می آیم و امیدوارم دیگر این اتفاق نیفتد. اگر مقصر من هستم باید بروم. 

کسایی پور همچنین افزود: باید ظرفیت بسکتبال درست شود. این اتفاق ها زیاد شده بود و به اینجا کشیده شد. سیستم داوری باید درست شود. چطور می شود که همیشه مربیان و بازیکنان اشتباه می کنند و جریمه می شوند اما داوران درست می گویند و هیمشه حق با آنها است. مربی ملی اشتباه کرده است اما هیچوقت داروان ما کار اشتباهی انجام نداده اند. این ساختار کنونی با پویایی بسکتبال ما در تضاد است و باید تغییر کند. 

سرمربی تیم ملی بسکتبال امید ایران با بیان این مطلب که هزینه تمام این حرفهایم را با جان و دل مي‌دهم، تصریح کرد: سیستم بسکتبال به سمتی در حال حرکت که است که حاضرند هرطور که می خواهند کارشان را انجام دهند. اگر محروم یا مجبور به ترک بسکتبال بشوم با جان و دل این کار را خواهم کرد اما این ساختار باید درست بشود. باید رفتار آدم ها درست شود و با توجه به شان طرف مقابل رفتار کنند. 

کسایی پور ادامه داد: این رفتار ها با جریمه و محرومیت درست نمی شود. باید به کلی ساختار ها را درست کنیم و همه چیز را به خوبی تغییر دهیم. امیدوارم اطلاعات درستی به آقای مشحون درباره این مسابقه برسد تا او بتواند کاری کند، این وضعیت در حال ضربه زدن به بسکتبال ایران است. 

وی در پایان بیان کرد: 5 سال است که در کنار زمین به عنوان مربی حضور دارم. هیچ وقت اعتراضی نکردم و در ذهنم نگه داشتم تا ببینم این وضعیت به کجا خواهد رسید. امروز فهمیدم که این ساختار که واقعا بنایی ندارد از درون خودش خراب شده است. داوران ما خودشان را اصلاح نکردند و حالا از بیرون نیز نمی شود آنها را اصلاح کرد. وضعیت به گونه ای شده است که یک داور به خودش اجازه می دهد کاری انجام دهد که برای یک مربی ملی این اتفاق بیفتد که در تاریخ بسکتبال بی سابقه بود. واقعا ناراحت هستم. خارج از چهارچوب فعالیتم، برای بسکتبال ناراحت هستم. 

محمد کسایی پور مربی تیم بسکتبال پتروشیمی در دیدار برابر فولاد ماهان اصفهان از مرحله نیمه نهایی لیگ برتر توسط داور مسابقه از زمین اخراج شد و زمانی که به تیم داوری اعتراض می کرد یکی از داوران بدون هماهنگي با ناظر مسابقه از ماموران انتظامی خواست تا او را خارج کنند که پس از مقابله کسایی پور ماموران انتظامی با زور و روشی نامناسب این مربی را از سالن خارج کردند.

حضور دین در زندگی روزمره - فیروز نجومی


 زمانی بود که به حضور دین در زندگی روزمره خوشامد میگفتی. منتظر بودی که از راه برسد. آن زمان، زمانی بود که دین لباس پلیس و آژان و پاسدار به تن نکرده بود. دهانت را بو نمیکرد. با موی سر پسران و گشادی و تنگی شلوار شان و یا چارقد زنان و کوتاهی و بلندی مانتو شان سرو کاری نداشت. دینداری فصلی بود. در روزهای عاشورا و تاسوعا و احیا و ماه رمضان، حضورش فراگیر میشد. سپس کمرنگ میگشت و حضور قابل لمسی نداشت تا فصل آینده. نه زیر نظارت دایمی قرار ت میداد و نه التزام به نظم و انضباط طلب میکرد. 

آن روزها که حضور دین در زندگی  روزمره به اوج خود میرسید با شیون و عزا داری، خود زنی و گریه زاری ، همه چیز را تحت تاثیر خود قرار میداد، در عین حال فرصت هایی را بوجود میآورد برای گردهمایی، برای باخبر شدن از در و همسایه. برای غیبت و خوش و بش کردن. آئین دینداری مزاحمتی در زندگی روزمره ایجاد نمیکرد. اگر دوست داشتی، به آداب و آئین دینی تن میدادی. مراسم طهارت و غسل جنابت را بمنظور عبادت روزانه بجا میآوردی. سهم امام و ذکات سالیانه را پرداخت میکردی و اگر مال و مکنت و ثروت زیاد میشد به سفر حج میرفتی و حاجی میشدی و کلی بر اعتبار و منزلت خود میافزودی. اگر حجاب را دوست داشتی بسر میکشیدی.  بی حجابی هم جرم نبود که خود یکی از دست آورد های خاندان پهلوی بود و کمتر کسی میتوانست اجباری شدن آنرا پیش بینی کند. لذا از نظاره زیبائی های انسانی محروم نبودی. اما از خود بیخود هم نمی شدی اگر بر خود چیره نشده بودی. آرایش و پالایش ممنوع نبود. موهای افشان و نمایان ساختن رخ زیبا و اندام برازنده، جرم و جنایت نبود. مرزهای حلالی و حرامی گاهی بسیار مخدوش بود. تفریحات روزانه و شبانه، کافه ها و کا باره ها، رستورانها  آزاد بودند. در آنزمان حضور دین در زندگی بسیار محدود و ضعیف بود. فقها به منبر وعظ و روضه و خطبه و فعالیت های حوزه ای راضی بودند.  دین توی خانه بود و در مسجد. در آنزمان دین بر تخت پادشاهی تکیه نزده بود و تاج شاهی را بر سر نگذاشته بود. دین ملجاء بود و پناهگاه. دلبخواهی بود، نه اجباری. 

با فرو ریختن تخت و تاج پادشاهی، دین، قدرت شد و بر اریکه فرمانروایی نشست. با حذف و نابودی مقاومت و مخالفت، قهر و قدرتش بیشتر و خشم و خشونت ش بسی افزون گردید. بهمان میزان نیز زنجیرهای اسارت و بندگی گسترده و سخت و محکم تر شدند. این زمان را دین داستان دیگری است. هنوز هم نمیدانیم که به زندان دین در آمده ایم. امروز مکان و زمانی وجود ندارد که دین در آن حضور نداشته باشد. در آن زمان دین تنها در زندگی خصوصی حضور داشت آنهم به رضایت آنکه نیازمند ش بود.  حال آنکه امروز حضور دین بر زندگی خصوصی و اجتماعی سلطه مطلق افکنده است. دین دیگر عزا داری و روزه و نماز نیست. امروز دین همه چیز است و همه چیز دین است. دین قانون است و قانون دین. ولایت فقیه هست و مجلس شورای اسلامی. دین در کلیه اداره جات، کارخانجات، در سازمانهای نظامی، پلیسی و جاسوسی، در نظام آموزش و پرورش، علوم دانشگاهی، در انواع هنرها حضور سنگین و پر ابهت دارد. هنرمند و هنر پیشه، نویسنده و شاعر را گریزی از حضور دین نیست، نظارت او را پذیرفته اند، اگرچه دایم زیرک میشود و از زیر  چشمهای تیز دین عبور کنند. دین در کوچه و خیابان، حضور دارد. هر کجای شهر در هر حالتی باشی،  گریزی نیست از فریاد اذان گو. در کافه و رستوران نیز دین حضور دارد و بر خوردن و نوشیدن هم نظارت میکند، مبادا  که به حرامی بخوری و یا بدتر، بحرامی بنوشی. در گردشگاه ها و پارک ها در استخرها و دریا ها، در متر و اتوبوس ها و در استاد یوم های ورزشی و در کمر کوهستانها، دین حضور خود را نمایان میسازد به انحاء مختلف از جمله اختلاط زنان مردان حتی اگر مزدوج و یا از اعضای یک فامیل باشند.

بعبارت دیگر، در هر سوراخ و درز ی که پنهان شوی، دین تو را می جوید. تنها در طهارت و نجاست، غسل و تیمّم  نیست که باید تابع باشی و تقلید کنی، بلکه در تمامی امور زندگی، از فکری و معنوی و اخلاقی گرفته تا مادی و و دنیوی، از چگونگی ظاهر شدن در جماعت تا آنچه که باید بشنوی و یا ببینی.  بگذریم از گفتن و نوشتن. از نوشیدن و شادی کردن. دین هم اکنون از راه تلویزیون و یا رادیو وارد زندگی خصوصی شود، رسانه هایی که زمانی لعن و نفرین و حرام نموده  و آنرا نجس و گمراه کننده خوانده بود. انقلاب آب توبه بر سرش ریخت و استفاده ی آنرا مشروع و حلال نموده و به انحصار خود در آورد. مگر دین میتواند ابزاری  بهتر از رسانه ها، بویژه رادیو و تلویزیون برای تحمیق و تبلیغ بیابد. لذا در دست دین، برنامه های سرگرمی و تفنن تبدیل شدند به پند و اندرز و آموزش هایی که دین برای حفظ بقا و اقتدار خود ضروری میبیند، از جمله پنهان ساختن حقیقت و انتشار و توزیع  اخبار خوب و خوشایند،  نشانی بر رفاه و امنیت اجتماعی، پیشرفت و آبادانی- حیرت آور و خیره کننده حکومت اسلامی. در ماه رمضان و دوران سوگواری برنامه ها همه، میشوند عبادت و نیایش و تعلیم و آداب و مسائل دینی.  چه نوحه های دردناک، چه ناله ها و زاری ها، چه ضجه و مویه ها ، چه هق و هق  گریه های سوزناک که به نمایش نگذارند و احساسات را رقیق و روان را پریشان نسازند. روزهای سوگواری  روزهای افسردگی است، روزهای بیزاری از زندگی ست و اشتیاق بستن بار سفر ابدی. مجریان نیز خود نمودی از دین هستند تا هر چیز دیگری از ریش و پشم گرفته تا انداختن "ح " در گلو، تا گویندگان خانمی که خود را سخت در چندین لایه مقنعه پیچیده اند، گویی که زیبا تر از آن نیست زینتی  برای زن.  

بی جهت نیست که مردم به دیش های ماهواره ای پناه می برند. پدیده ای که هنوز دین از سرکوب آن دست بر نداشته است. هنوز ماموران انتظامی از هوا، حریم خصوصی مردم را مورد تجاوز قرار میدهند، بر پشت بام ها به تخریب دیش های ماهواره ای میپردازند. که مردم را از مشاهده برنامه های "مستهجن " و اخبار و اطلاعات استکباری بر حذر داشته تا مرتکب معاصی نشوند، تا نظام ولایت بتواند، جامعه را به آن شکلی معماری نماید که دین باو  آموخته است. اما آنچه جای نگرانی ست این است که بعضا مامور انتظامی را می بینند اما فراموش میکنند که آنها فرستاده دین هستند که بر پشت بام ها ظاهر شده اند. 

زمانی بود وقتی آیت الله و یا مرجعی از مراجع تقلید، چیزی مثل رادیو تلویزیون را حرام میکردند، بآن وقعی نمی نهادند. کسی مراجع تقلید و یا حوزه های علمیه شکایت نمی برد که همسایه اش در خانه اش تلویزیون نگاهداری میکند و به رادیو گوش فرا میدهد. امروز وقتی فتوای حرام صادر میشود، در صورت تخلف با مامور انتظامات روبرو هستی. حرام  و حلال زمانی ابزار کنترل از درون بود و دلبخواهی، امروز ابزار کنترل در خارج است .با این وجود از حضور خفقان آور دین در زندگی روزمره غافل ایم. یعنی که دین را آن حجابی که زنان باید به اجبار، بسر بکشند، مشاهده نمیکنیم.  این گشت های ارشادی نیستند که دین را بوجود میآورند بلکه این دین است که گشت های ارشادی را بوجود میآورد، که میخواهد مردم را ارشاد کند و برای پیشبرد و حفظ و گسترش خود، وزارت ارشاد بنا میکند. این دین است  که هر فکر و اندیشه ای را از صافی میگذراند. دین است که سازمانهای نهی از منکر و امر به معروف بوجود میآورد، یعنی که، وقتی دین قدرت میشود، امر تسلیم و اطاعت دلبخواهی نیست. از این بابت در مورد زنان هیچگونه گذشتی نیست. در نقاط مختلف شهر بزرگ تهران اتومبیل های پلیس آماده اند  برای دستگیری و نگاهداری و یا "ارشاد " زنانی که مقرارت حجاب را رعایت نمیکنند 

اخیرا نیز دین با چکمه های آهنین وارد در قلمرو اینترنت شده است. چنان وحشت زده و هراسناک گردیده است که فراخوان نام نویسی کلیه سایتها و کافه نت هر را اعلام داشته است. البته که متخلفان تعقیب و به جرم اخلال و توطئه در براندازی حکومت و اشاعه ادبیات گمراه کننده و ضد اخلاقی دستگیر، محاکمه و مجازات میشوند. 

محال است که به حضور مطلق و بلا منازعه دین در جامعه  آگاه باشی، احساس خفگی و تنگی نفس نکنی. که احساس گوسفندی نکنی. دین که قدرت میشود همانند بختک بر سینه ات نشیند و بر تو فائق شود. دچار کابوسی شوی تمام نشدنی. هم بر زندگی خصوصی  سلطه افکند و هم بر زندگی اجتماعی. باید که کردار و گفتار خود را همراه سازی با قواعد و قوانین دینی. زمانی بود که اگر مرتکب گناهی میشدی، نوشیدنی های شادی بخش صرف مینمود ی و یا موی و زلف خود افشان میکردی و در زیر حجاب پنهان نمی داشتی، در برابر خدائی که بآن باور داشتی  احساس گناه میکردی. البته امید هم به بخشایش داشتی. اما امروز وای اگر گرفتار شوی تحت تاثیر نوشابه های شادی بخش. باید که تازیانه های مهر و محبت اسلامی را بر گرده  تحمل کنی تا بدانی که امر الهی چون و چرا پذیر نیست و ارتکاب گناه، جرم است. ارتکاب گناه، هنجار شکنی است. امنیت اخلاقی جامعه را به خطر انداختن است.

اما درک حضور دین در زندگی روز مره، ما را به کجا میتواند ببرد؟ آیا بآن زمان باید باز گرد یم که دین فصلی بود  و دلبخواهی، زمانی که زنجیر و قلاده نبود ؟ مسلم است که رهایی از بند دین با رجعت به گذشته، آنهم گذشته ای که دین هنوز از حرمتی بر خور دار بود که هرگز شایسته ی آن نبود، میسر نیست. چرا که نه تنها شفا بخش دردی نبوده است بلکه خود سبب اصلی بیماری جامعه، استعمار و عقب ماندگی بوده است. بدون رهایی از سلطه ی دین در زندگی روزمره، بدون رها ساختن خود از قواعد و مقررات زائد و بازدارنده عقل و خرد انسانی و ضد بشری دین، نمیتوانیم به آزادی خوشامد گویی کنیم. واقعیت آنست که امروز آزادی دیگر دارای مفهوم مبهم و مجرد نیست. آزادی، اگر خواهان آن هستیم، تنها از راه ستیزه با دین بدست میآید، دینی که بر سراسر جامعه سلطه افکنده است. دینی که همخوابه قدرت است. تردید ندارم که هستند بسیاری که از خواست معطوف به رهایی و آزادی ابرو در هم کشند، چرا که وا میدارد آنان را از خواست معطوف به کسب قدرت. دین ستیزی، امروز بر خلاف گذشته، از سر مسئولیت و تعهد و التزام روشنفکری بر نمی خیزد، دین ستیزی از دل سلطه مطلق دین بر میخیزد، یعنی که یک پدیده دیالکتیکی ست. همچنانکه بورژوازی گورکن خود را کارگران را بوجود میآورد حکومت دین نیز، دین ستیزی را در درون خود رشد و نمو میدهد. شاید هرگز دین ستیزی بازتابی چنین روز افزون  در گفتار و رفتار مردم نداشته است. دین ستیزی نه یک کنش شخصی بلکه یک جنبش اجتماعی ست که در حال شکل گیر و قوام یافتن است. نه تنها نباید از آن هراسی داشت بلکه زمینه برای دین ستیزی و رهایی و آزادی، برای برانداختن سلطه ی دین و قدرت و یا دستگاه استبداد مضاعف، بهتر نبوده است.

شلیک با کالیبرهای بزرگ تر برای خروج از حالت پات


منصور امان

با شروع دور دُوم از مراسم تقسیم کُرسیهای مجلس، جدال بین سهامداران آن از همانجا که پس از تعیین تکلیف دور اول نمایش انتخابات مسکوت مانده بود، از سر گرفته شده است. نُکته تازه در این کشمکش تکراری و مضمونهای شناخته شده آن، جریان یافتن و تمرکُز بیشتر در لایه های فوقانی هرم قُدرت است. 

زدوخورد رسانه ای اعضای دو محفل آیت الله ها مهدوی کنی و مصباح یزدی، آخرین نمود این رویارویی در باشگاه سران است که به دلیل همین ویژگی، به شتاب گسترش یافته و زیر مجموعه های دو طرف را در بر گرفته است. در بهانه ی دو طرف برای حمله به یکدیگر، نوآوری توجُه پذیری به چشم نمی خورد؛ آقای مصباح یزدی و "جبهه پایداری"، کماکان رقیبان شان را به انفعال در برابر "فتنه مُتهم می کنند و در مُقابل، راست سُنتی نیز همچنان آنها را همدست و ستون پنجُم "جریان انحرافی" می خواند. 

با وجود ثابت ماندن زاویه ورود به درگیریها، نمودار عُمق و شدت آن یک شیب به سمت بالا را نشان می دهد؛ وضعیتی که علت آن را می توان در بی نتیجه ماندن تلاش دو طیف برای حذف و جراحی یکدیگر با استفاده از نمایش انتخابات مجلس جُست وجو کرد. برای کسانی که حالت پات، مُطالبات و منافع شان را تامین نمی کند، تنها یک نتیجه گیری وجود خواهد داشت و آن ضرورت شدت بخشیدن به جنگ و شلیک با کالیبرهای بُزُرگ تر است.

در این راستا، تلاش برای شفافیت دادن به نقشی که آقای خامنه ای در تعادُل نیرو در باند خود بازی می کند، چشم پوشی ناپذیر خواهد بود. چه، او از خُرداد 88 که گُرز "فصل الخطابی" و کُرسی مُعلق "فراجناحی" اش را از دست داد، بدون هراس از خسارت شُرکایش، فقط حامی منافع ویژه ی خود بوده است. آیت الله خامنه ای، در وحشت فرو رفتن با گُماشته رُسوای خود به زیر، مانع کنار زده شدن آقای احمدی نژاد شده است. او آقای رفسنجانی را نیز بر پایه مُحاسبه سود و زیان برای کیسه و کُرسی شخصی خود، پُشت در اندرونی نگه داشته است. 

بنابراین طبیعی به نظر می رسد که تفاهُم و آمادگی اعضای باند ولایت برای تامین یک طرفه هزینه های "رهبری" آقای خامنه ای به تدریج کاهش یابد، به ویژه در شرایطی که آنها خود باید به پُرسش باز در مورد جایگاه آتی شان در هیرارشی قدرت پاسُخ دهند. این موضوع را آقای الهام با "بیکاره" خواندن منصوبان "مقام مُعظم" در مجمع تشخیص مصلحت یا آقای فدایی با "مصلحت نبودن" گُماردن همزمان برادران لاریجانی بازتاب داده اند. 

تردید نسبت به این امر که آیا آقای خامنه ای سیاست تحکیم منافع فراکسیون خود را هدایت می کند یا آن که به گروگان آن درآمده نیز با همین هدف پراکنده می شود. انتقاد آیت الله مکارم شیرازی از انحصار آقای خامنه ای و درخواست "رابطه بیشتر سپاه با مرجعیت" و سر آخر انتشار نامه محرمانه آقای ابراهیم یزدی که در آن نسبت به حذف "مقام رهبری" توسط دست پروردگان نظامی – امنیتی اش هشدار داده، در این قالب جای می گیرد.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

انتقال نرگس محمدی فعال حقوق بشر به بند ۲۰۹ اوین


خبرگزاری هرانا - نرگس محمدی، وکیل پایه یک دادگستری و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، که از روز دوم اردیبهشت در بازداشت است، در اولین تماس تلفنی با منزل اعلام کرده که در بند ۲۰۹ زندان اوین بسر می‌برد.

به گزارش دویچه‌وله، نرگس محمدی روز چهارشنبه ۶ اردیبهشت با منزل مادر همسرش تماس گرفته و با دو کودک خردسالش صحبت کرده است. وی پس از صحبت با فرزندانش توانسته است خیلی کوتاه با مادر همسرش نیز صحبت کند. تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، گفت که خانم محمدی در این مکالمه کوتاه تنها توانسته بگوید که به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است همچنین در پاسخ به این سوال که آیا برای اجرای حکم او را به زندان برده‌اند، گفته است که فعلا در حال بازجویی شدن است و صحبتی از اجرای حکم نیست.

آقای رحمانی از احتمال گشودن یک پرونده جدید برای خانم محمدی سخن می‌گوید هرچند تاکید می‌کند که با این اطلاعات ناقص فعلا هیچ خبر قطعی‌ای را نمی‌توان در این باره اعلام کرد.

گفتنی ا‌ست، نرگس محمدی به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی به شش سال زندان محکوم شده است.