اشرف السادات مرتضایی یا آنچنان که برای ایرانیان شناخته شده است مرضیه خواننده افسانه ای در سال
1926 در تهران بدنیا آمد.
پدرومادرش از یک خانواده هنردوست بودند و هنرمندانی از قبیل مجسمه ساز ، نقاش و مینیاتوریست و موسیقیدان در فامیلش زیاد بودند. اما مادرش بود که بطور خاص اورا تشویق به خواندن کرد و در همه دوران حیاتش ازاو پشتیبانی میکرد
''درزمانی که خانواده های ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدرمن با وجودیکه یک فرد روحانی بود مراتشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتیکه من آغازبه خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیر عادی بود و درعین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسه ای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی. و هم چنین یک صدای خوب . در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای اورا تائید میکردند و همچنین تئوری موسیقی راباید بخوبی میدانست. من سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم پیش از اینکه شروع به خواندن کنم
مرضیه در سال 1942 (1322 شمسی) به جهان موسیقی هنر وارد شد. اولین بار دریک تئاتر که نمایشنامه شیرین و فرهاد را اجرا میکرد ( تئاتر باربد) درنقش شیرین بازی کرد .این نمایش 37 شب روی صحنه بود. که برای او یک موققیت بزرگ و سریع به بار آورد و. با استقبال زیاد مردم مواجه شد
مرضیه بسرعت نظر استادان موسیقی را به خود جلب کرد و اولین زنی بود که توانست در برنامه گلهای رنگارنگ که برنامه ای بسیار سنگین و هنری بود آواز بخواند.مرضیه در حدود 1000 آواز دردوران شکوفایی هنریش خواند که در ارتقای موسیقی فارسی بسیار اثر گذار بود.
بالاتر از موفقیت هایش در خوانندگی و موسیقی . او داری کیفیت های تحسین برانگیزدیگری است که مهمتر از همه شجاعت و پشتکار درخشان او در نوآوری بود . در زمانیکه خوانندگی به عنوان یک سرگرمی ویا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی میشد و بخصوص زنها در خانه ها محبوس شده حق هیچگونه ابراز وجودی نداشتند به عنوان یک زن جوان او خوانندگی را بطور جدی و به عنوان یک کار تحصصی و غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی انتخاب کرد. تا جایی که کارستزگ او در هنر پارسی و با وجود همه اختلافات فرهنگی وزبانی اقوام ایرانی به زودی شناخته شد و او به عنوان یک سمبل یا اسطوره در موسیقی ایرانی توسط همه افراد ایرانی با هر فرهنگ و زبانی پذیرفته شد و بصورت یک گنج فرهنگی در آمد.
.
با وجود یکه او به قله هنر خویش رسیده بود برای 15 سال ( بعد از سرکارآمدن حکومت آخوندی) مرضیه ترجیح داد که سکوت کند. او به تنهایی در دهکده ای دوراز تهران تنها برای ابرهای مسافر ، پرنده ها و رودخانه ها میخواند.او نمی خواست با خوانندنش هیچ مشروعیتی را به دستگاه ضد مردمی و هنرکش ایران ببخشد. هرچند زندگی او در حقیقت با تاریخ و فرهنگ ایران زمین عجین شده بود. عاقبت او در سال 1994 او به خارج از ایران سفرکرد.
مرضیه عضویت افتخاری شورای ملی مقاومت را در سال1994 پذیرفت . و گفت که این افتخاری است برای او که در کنار مقاومت ایران بایستد '' من از آنجا کارزیادی نمی توانستم بکنم آمده ام تا صدایم را به مقاومت شما ملحق کنم و هر آنچه را که میتوانم انجام دهم تا صدای زنان میهنم را دردنیا منعکس کنم. من مفتخرم که توسط مقاومت ایران پذیرفته شدم''
بعدا مرضیه به عنوا ن مشاور هنری خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت انتخاب شد
خروج مرضیه از ایران و اعلام پیوستگی اش به مقاومت ایران برضد ملاها انعکاس وسیعی در داخل و خارج ایران داشت. دریک توطیه برای باز گرداندن او به ایران رژیم آخوندی دختر او هنگامه امینی را دستگیرکرد و به عنوان گروگان نگاه داشت.'' آخوندها یک زن بیگناه را دستگیرکردند تا فشار روحی شدیدی بریک مادر70 ساله بگذارند زیرا که او به جنبش مقاومت ضد آخوندی برای دموکراسی و حقوق بشر ملحق شده است . با وجود جنایات بیرحمانه برای ساکت نگاه داشتن من به این رژیم جنایتکار میگویم که گروگان گیری ظالمانه آنها عزم مرا برای دفاع از حقوق مردم تحت ستم ایران جزم تر میکند'' مرضیه به سازمانهای حقوق بشر جهانی مراجعه و درخواست عمل فوری در جهت آزادی سازی دخترش نمود. خانم امینی 42 سال یک آرشتیکت تحصیلکرده فرانسه که در ایران زندگی میکرد در اثر فشارهای سازمان های حقوق بشر جهانی آزاد شد.اما تا مدتها تحت کنترل درخانه اش می بود.
من همیشه برای همه خوانده ام اما ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند . آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگ های تاریخی را معرفی میکند و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بوده است و اینک درزیر ضربات شلاق یک حکومت ضد تمدن وفرهنگ ، ضد زن و ضد انسانیت قرارگرفته است.
1926 در تهران بدنیا آمد.
پدرومادرش از یک خانواده هنردوست بودند و هنرمندانی از قبیل مجسمه ساز ، نقاش و مینیاتوریست و موسیقیدان در فامیلش زیاد بودند. اما مادرش بود که بطور خاص اورا تشویق به خواندن کرد و در همه دوران حیاتش ازاو پشتیبانی میکرد
''درزمانی که خانواده های ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدرمن با وجودیکه یک فرد روحانی بود مراتشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتیکه من آغازبه خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیر عادی بود و درعین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسه ای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی. و هم چنین یک صدای خوب . در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای اورا تائید میکردند و همچنین تئوری موسیقی راباید بخوبی میدانست. من سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم پیش از اینکه شروع به خواندن کنم
مرضیه در سال 1942 (1322 شمسی) به جهان موسیقی هنر وارد شد. اولین بار دریک تئاتر که نمایشنامه شیرین و فرهاد را اجرا میکرد ( تئاتر باربد) درنقش شیرین بازی کرد .این نمایش 37 شب روی صحنه بود. که برای او یک موققیت بزرگ و سریع به بار آورد و. با استقبال زیاد مردم مواجه شد
مرضیه بسرعت نظر استادان موسیقی را به خود جلب کرد و اولین زنی بود که توانست در برنامه گلهای رنگارنگ که برنامه ای بسیار سنگین و هنری بود آواز بخواند.مرضیه در حدود 1000 آواز دردوران شکوفایی هنریش خواند که در ارتقای موسیقی فارسی بسیار اثر گذار بود.
بالاتر از موفقیت هایش در خوانندگی و موسیقی . او داری کیفیت های تحسین برانگیزدیگری است که مهمتر از همه شجاعت و پشتکار درخشان او در نوآوری بود . در زمانیکه خوانندگی به عنوان یک سرگرمی ویا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی میشد و بخصوص زنها در خانه ها محبوس شده حق هیچگونه ابراز وجودی نداشتند به عنوان یک زن جوان او خوانندگی را بطور جدی و به عنوان یک کار تحصصی و غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی انتخاب کرد. تا جایی که کارستزگ او در هنر پارسی و با وجود همه اختلافات فرهنگی وزبانی اقوام ایرانی به زودی شناخته شد و او به عنوان یک سمبل یا اسطوره در موسیقی ایرانی توسط همه افراد ایرانی با هر فرهنگ و زبانی پذیرفته شد و بصورت یک گنج فرهنگی در آمد.
.
با وجود یکه او به قله هنر خویش رسیده بود برای 15 سال ( بعد از سرکارآمدن حکومت آخوندی) مرضیه ترجیح داد که سکوت کند. او به تنهایی در دهکده ای دوراز تهران تنها برای ابرهای مسافر ، پرنده ها و رودخانه ها میخواند.او نمی خواست با خوانندنش هیچ مشروعیتی را به دستگاه ضد مردمی و هنرکش ایران ببخشد. هرچند زندگی او در حقیقت با تاریخ و فرهنگ ایران زمین عجین شده بود. عاقبت او در سال 1994 او به خارج از ایران سفرکرد.
مرضیه عضویت افتخاری شورای ملی مقاومت را در سال1994 پذیرفت . و گفت که این افتخاری است برای او که در کنار مقاومت ایران بایستد '' من از آنجا کارزیادی نمی توانستم بکنم آمده ام تا صدایم را به مقاومت شما ملحق کنم و هر آنچه را که میتوانم انجام دهم تا صدای زنان میهنم را دردنیا منعکس کنم. من مفتخرم که توسط مقاومت ایران پذیرفته شدم''
بعدا مرضیه به عنوا ن مشاور هنری خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت انتخاب شد
خروج مرضیه از ایران و اعلام پیوستگی اش به مقاومت ایران برضد ملاها انعکاس وسیعی در داخل و خارج ایران داشت. دریک توطیه برای باز گرداندن او به ایران رژیم آخوندی دختر او هنگامه امینی را دستگیرکرد و به عنوان گروگان نگاه داشت.'' آخوندها یک زن بیگناه را دستگیرکردند تا فشار روحی شدیدی بریک مادر70 ساله بگذارند زیرا که او به جنبش مقاومت ضد آخوندی برای دموکراسی و حقوق بشر ملحق شده است . با وجود جنایات بیرحمانه برای ساکت نگاه داشتن من به این رژیم جنایتکار میگویم که گروگان گیری ظالمانه آنها عزم مرا برای دفاع از حقوق مردم تحت ستم ایران جزم تر میکند'' مرضیه به سازمانهای حقوق بشر جهانی مراجعه و درخواست عمل فوری در جهت آزادی سازی دخترش نمود. خانم امینی 42 سال یک آرشتیکت تحصیلکرده فرانسه که در ایران زندگی میکرد در اثر فشارهای سازمان های حقوق بشر جهانی آزاد شد.اما تا مدتها تحت کنترل درخانه اش می بود.
من همیشه برای همه خوانده ام اما ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند . آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگ های تاریخی را معرفی میکند و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بوده است و اینک درزیر ضربات شلاق یک حکومت ضد تمدن وفرهنگ ، ضد زن و ضد انسانیت قرارگرفته است.