۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

تصادف هر ساعت جان ۲ ایرانی را می‌گیرد


ايلنا: رئیس اورژانس کشور گفت: سال گذشته حوادث ترافیکی عامل مرگ ۲۰ هزار و ۶۸ نفر و مجروح شدن ۸۰۰ هزار مجروح بود یعنی ۵۵ کشته و ۲۱۰۰ مجروح در روز و ۲ کشته و ۸۷ مجروح در هر ساعت. 

به گزارش ايلنا، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وزارت بهداشت، غلامرضا معصومی در نخستین مراسم دهه ایمنی جاده‌ای با بیان این مطلب اظهار داشت: ‌ حوادث ترافیکی نخستین علت بار بیماری‌ها، دومین علت سال‌های از دست رفته عمر به علت ناتوانی و سومین علت سالهای از دست رفته عمر به علت مرگ زودرس است. 

وی افزود: بر اساس مطالعات پژوهشکده حمل و نقل وزارت راه، مجموع هزینه تصادفات رانندگی در ایران در سال ۸۶، ۱۸ هزار میلیارد تومان یعنی حدود ۷ درصد تولید ناخالص ملی است و بر اساس این مطالعه هزینه‌های مستقیم درمان مصدومان حوادث ترافیکی در سال ۸۶، ۱۱ درصد کل هزینه‌ها و هزینه فوت، معلولیت، کاهش کیفیت زندگی و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن ۵۰ درصد هزینه را تشکیل می‌دهد. 

رئیس اورژانس کشور با اشاره به اینکه آسیبهای ناشی از حوادث ترافیکی از انواع و شدت‌های متفاوتی برخوردارند، تصریح کرد: مطالعات کشورهای پیشرفته و در حال توسعه حوادث ترافیکی را علت اصلی ترومای پایدار مغزی می‌دانند و در همه کشور‌ها مصدومان دچار ضایعات نخاعی در بین مصدومان حوادث ترافیکی، بیشترین زمان اقامت در بیمارستان‌ها را به خود اختصاص می‌دهند. 

معصومی در بخش دیگر از سخنان خود در خصوص حوادث ترافیکی به تفکیک جنس و نوع کاربری گفت: ۹۴/۴۱ درصد آسیب موتور سوار، ۴۳/۴۱ درصد آسیب خودرو سوار و ۶۳/۱۶ درصد آسیب عابر پیاده بوده است. 

وی با بیان اینکه استفاده از کمربند ایمنی ۴۰ تا ۶۵ درصد خطر مرگ را در سرنشین جلو و ۲۵ تا ۷۵ درصد در سرنشینان عقب کم می‌کند، گفت: استفاده از کلاه ایمنی نیز ۴۰ درصد آسیب به سر و ۷۰ درصد مرگ موتورسوار را کاهش می‌دهد. 

معصومی اضافه کرد: استفاده از صندلی بچه در خودرو احتمال مرگ شیرخوار را ۷۰ درصد و کودکان را ۵۴ تا ۸۰ درصد کاهش می‌دهد. 

به دفاع از جان انسان و به حمایت از آزادی بیان برخیزید


به دفاع از جان انسان و به دفاع از جان هنرمند و به حمایت از آزادی بیان برخیزید

همه مخالفان تروریسم سی و چهارسالهء نظام بیدادگر استبداد دینی ، همه کسانی که والاترین مقدسات در نزد آنها جان انسان ست و همه آنها که از قساوت و بی شرمی ریشه دار و کهنسال ملایان به جان آمده اند و در این آغاز هزاره سوم میلادی نمی توانند بپذیرند که بازماندگان دورانهای غارنشینی قتل این و آن را برخود مجاز شمرند و از حجره خود در قم یا نجف یا در بیغوله ای دیگر ، فتوی مرگ دیگران را صادر کنند ، به هیچ وجه نمی باید در برابر آخوندی که فرمان کشتن شاهین نجفی این هنرمند خلاق و زبان گویای نسل جوان به جان آمدهء ایران را صادر کرده است سکوت کنند و دربرابر دستگاه های عریض و طویل نظام استبداد دینی ملایان که این فتوی رذیلانه را در بوقها ی تبلیغاتی خود می دمند و برای اجرای این فرمان مرگ ، جایزه تعیین می کنند خاموشی گزینند. 

امروز روز آزمون است . آنها که خود را آزادیخواه می شمارند و خود را ایرانی می دانند و مدعی اند که دلی در گرو آزادی و سعادت کشور خود و ملت ایران دارند در این لحظه فارغ از رنگ و بو و نام و نسب و نشان سیاسی و تشکیلاتی و قومی و دینی ، در راه ایجاد و نمایش جهانی ی یک همبستگی ملی می باید از جابرخیزند و در همه شهرها در همه کشورهای جهان صدای اعتراض خود را به فتوی یک ملای مستبد خشک مغز به گوش جهانیان برسانند و به شکوهمند ترین وجهی حمایت و همدلی و همراهی خود را از هنرمندی ابراز دارند که جز جانی شیفته ، و روحی حساس گناه دیگری ندارد و مرتکب هیچ ناروایی نشده است الا آن که حس دلزدگی و اشمئزاز خود را از تداوم استبداد دینی و انواع و اقسام بی عدالتی های ریشه دار فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در ایران ، به زبان هنر موسیقی و کلام بیان داشته است. 

دفاع از شاهین نجفی دفاع از فریاد و صدایی ست که استبداد دینی ملایان بیش از سه دهه است در گلوی جوانان ایرانی فرو شکسته است. 

آقایان و خانم های آزادیخواه ، وقت آن آمد که دلبستگی خود را نسبت به آزادی بیان و نسبت به دفاع از جان انسان و انزجار خود را نسبت به رذالتی که به نام مقدسات فرمان مرگ می دهد نشان دهید. 

این یک آزمون است و ملت ایران درباره شما قضاوت خواهد کرد. شاهین هم نیم نگاهی به شما دارد!

م.سحر

ممانعت از درمان فعال دربند حقوق بشر در اوین


خبرگزاری هرانا - باوجود شرایط نامساعد محمد صدیق کبودوند در بند ۳۵۰ زندان اوین، دادستانی تا کنون از اعزام ایشان به بیمارستان جهت عمل جراحی خود داری کرده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد صدیق کبودوند زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر که در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می‌شود با وجود شرایط نا‌مساعد جسمی و دستور پزشکان پس از انجام آزمایشات متعدد مبنی بر لزوم انجام عمل جراحی بر روی پروستات ایشان بدلیل مخالفت دادستان همچنان از درمان‌های پزشکی در بیمارستان خارج از زندان محروم است. 

محمد صدیق کبودوند رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان می‌باشد که در سال ۱۳۸۶ بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۱۰ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

موج بازنشسته کردن اجباری استادان دانشگاه


اخراج برخی اساتید دانشگاه علم و صنعت به دلیل جدی نگرفتن کلاسهای درس،‌ بهانه جدیدی بود که هفته گذشته سعید جبل عاملی رئیس دانشگاه علم و صنعت در مراسم گرامیداشت مقام والای استاد! و حضور کامران دانشجو، وزیر علوم بیان کرد.

به گزارش«بازتاب»؛ اذعان این رییس دانشگاه به اخراج اساتید که در حضور وزیر صورت گرفت، اثبات ادامه یافتن موج اخراج یا بازنشسته کردن اجباری استادان دانشگاه است که چند سالی است شروع شده است.

این درحالی است که حدود سه هفته قبل انتقاد رسانه‌ها و برخی مسوولان به این روند ، باعث شد تا کامران دانشجو به منتقدان بازنشستگی زودهنگام استادان حمله کند و بگوید: "چرا شلوغش می کنید؟ آمار می گوید تعداد دانشیار در سال 84، 2800 تا بوده و اکنون شده اند 5800 تا.

این افزایش، علی رغم فضاسازی هایی است که می شود. عده ای می نشینند و می گویند استادان را بازنشسته می کنند. خطاب به آنها می گویم این همه فضاسازی که در یک سال گذشته کردید، اکنون بگویید در این یکی دو ساله چند نفر استاد تمام شدند؟ چند نفر بازنشسته شدند؟ چند نفر استخدام شدند؟"

با این حال، آن طور که مشخص است با تداوم اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید دانشگاه های کشورمان، ‌روند جدید این امر از سرعت بیشتری برخوردار گشته است.

علاوه بر اساتیدی که رییس دانشگاه علم و صنعت اعلام کرد، خبرنگار بازتاب نیز از اخراج ده ها نفر از اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه های تهران و شهید بهشتی خبردار شده است. در این میان، تعدادی از این اساتید نیز به بازنشستگی اجباری ! نائل شده اند.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، از جمله افرادی که چندی پیش بازنشسته شده‌اند می توان به دکتر محسن رهامی از اعضای هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران اشاره کرد که مفتخر به بازنشستگی زودتر از موعد شده است! این در حالی است که برخی از مسوولان خواستار اخراج وی می‌شوند، اما در نهایت مقرر گردید این استاد دانشگاه با حکم بازنشستگی مجبور به قطع همکاری با دانشگاه شود.

همچنین دکتر تهمورث بشیریه از اساتید حقوق دانشگاه تهران و عضو هیات علمی این دانشگاه اسفند سال گذشته حکم اخراج خود را دریافت کرد.

علاوه بر آن اساتید دیگری همچون یاوری، نیک پی، نیاورانی، موثق نیز از جمله اساتید دانشگاه شهید بهشتی هستند که با عدم تمدید قراردادشان مواجه شدند.

روند اخراج یا بازنشستگی زودتر از موعد و اجباری برخی استادان دانشگاه‌های کشور از سال 86 آغاز شد. تشدید این روند در سالهای اخیر موجب طرح انتقادات زیادی علیه مسوولان ارشد دولت و وزارت علوم شد.

افزایش اعتراضات به محروم کردن دانشگاه‌های مهم از اساتید خبره باعث شد تا سرانجام محمود احمدی نژاد تیر ماه سال گذشته در نامه‌ای به وزاری علوم و بهداشت دستور جلوگیری از بازنشستگی بی‌رویه اساتید دانشگاه و تفکیک جنسیتی را صادر کند که البته نه تنها هیچ وقعی به این دستور گذاشته نشد، بلکه بر میزان بازنشستگی‌های اجباری افزوده شد. به شکلی که در فاصله کمتر از دو ماه مسوولان دانشگاه صنعتی شریف اقدام به بازنشستگی ۲۵ نفر از استادان این دانشگاه کردند.

پس از آن نیز این روند ادامه یافت و تا ‌آنجا که مشخص شده تا کنون ده‌ها استاد دیگر که عضو هیات علمی دانشگاه‌های بزرگ کشور هستند، با سابقه‌های بالا بازنشسته یا اخراج شده‌اند.

پیش از این هشدارهایی درباره آسیبهای این گونه اقدامات داده شده بود. از جمله عباسپور رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تاکید کرد: بازنشستگی اساتید باتجربه دانشگاه به صورت نسنجیده و غیرعلمی موجب رکود علمی و مهاجرت مغزها خواهد شد.

"روز مادر" و مادران در بند


کمیته گزارشگران حقوق بشر- در حالی که بیشتر تبلیغات رسانه‌های داخل کشور در روزهای اخیر به "روز مادر" اختصاص یافته است و دائما مقام " مادری" از سوی افراد مختلف مورد تکریم قرار می‌گیرد، هم‌اکنون شماری از زندانیان سیاسی زن در زندان اوین به سر می‌برند که علی‌رغم داشتن فرزندان کوچک، از حق آزادی و مادری محروم شده‌اند.

این زنان که همگی به اتهامات واهی، روانه زندان شده‌اند، حتی در مناسبت‌های این چنینی نیز؛ حق ملاقات و بودن در کنار فرزندان خود را ندارند.

کمیته گزارشگران حقوق بشر، ضمن تبریک این روز به تمامی مادران دربند، در زیر به اسامی برخی از آنان اشاره می کند.

1. مريم اكبري‌مفرد: در وقايع عاشوراي سال 88 بازداشت شد. وي كه داراي 3 فرزند و يك دختر 5 ساله است، پس از سپري كردن 3 ماه بازداشت در بند 209 به بند عمومي انتقال يافت. مريم اكبري از سوي دادگاه به تحمل 15 سال حبس تعزيري و تبعيد به زندان رجايي‌شهر محكوم شد كه اين حكم در دادگاه تجديدنظر تأييد شد. در زنان بازداشت مریم اکبری، " سارا" دختر کوچک او تنها سه سال داشت و هم اکنون 5 سال و نیمه است. وی در طول این مدت از داشتن حق مرخصی محروم بوده است و چندی پیش نیز که جهت درمان بیماری اش به بیمارستان اعزام شده بود، به دلیل عدم هماهنگی ماموران اعزام، از درمان او جلوگیری شد.

2. مطهره بهرامی : به همراه شوهرش در روز عاشورای 88 در خانه‌اش بازداشت شد. وي نيز در جريان اعترافات تلويزيوني، مقابل دوربين قرار گرفت و از سوي دادگاه به اعدام محكوم شد. اين حكم در دادگاه تجديدنظر به 15 سال حبس و تبعيد به زندان رجايي‌شهر كاهش يافت. وي هم‌اكنون در حال گذراندن دوران محكوميت خود در زندان اوین است. بهرامی دارای دو فرزند پسر است و در حالی که همسر وی نیز در زندان به سر می برد، فرزندان او تنها ملاقات کنندگانش هستند. مطهره بهرامی نیز تاکنون از حق مرخصی محروم بوده است.

3. نوشین خادم: به اتهام فعالیت در دانشگاه آنلاین بهاییان به همراه شمار دیگری از گرداننده‌گان این دانشگاه بازداشت شد. وی از سوی دادگاه انقلاب به تحمل 4 سال حبس تعزیری محکوم شد.

4. زهرا رهنورد: در روز 25 بهمن‌ماه 89 به بازداشت نهادهاي امنيتي درآمد. وي به همراه همسرش مهندس ميرحسين موسوي، پس از صدور اطلاعيه و دعوت از مردم براي برپايي تظاهرات و راه‌پيمايي در 25 بهمن‌ماه، در خانه‌اش زنداني شد. وی هم‌اکنون بیش از یک سال است که به همراه همسرش در بازداشت خانگی به سر می‌برد و دفعات اندکی حق ملاقات با خانواده‌اش را داشته است.زهرا رهنورد، دارای سه فرزند دختر است که در طی این مدت بارها تحت فشار نهادهای امنیتی قرار گرفته اند.

5. نسرين ستوده: وكيل دادگستري، در شهريورماه 89 بازداشت شد. وي بيش از 4 ماه در سلول انفرادي به سر برد و سپس در شعبه 26 دادگاه انقلاب مورد محاكمه قرار گرفت. وي از سوي دادگاه به 11 سال حبس تعزيري و 20 سال محروميت از حرفه وكالت محكوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به 6 سال حبس کاهش یافت. نسرین ستوده پس از هفت‌ماه بازداشت در بند 209، به بند عمومی منتقل شد و هم‌اکنون دومین سال حبس خود را بدون مرخصی پشت سر می‌گذارد.ستوده دارای دو فرزند 6 ساله و 11 ساله است که در طی این مدت تنها توانسته اند در سالن ملاقات زندان، با مادرشان دیدار کنند.

6. مهوش شهریاری: يكي از 7 مدير بهايي است كه در اسفندماه 86 بازداشت شد. وي به مدت 6 ماه در سلول انفرادي به سر برد و پس از 2 سال بلاتكليفي و نگه‌داري در بند 209، سال گذشته از سوي دادگاه به تحمل 20 سال حبس تعزيري محكوم شد كه اين حكم در دادگاه تجديدنظر مورد تأیید قرار گرفت. وي هم‌اكنون بیش از 4 سال است كه بدون داشتن مرخصي در زندان نگه‌داري مي‌شود. مهوش شهریاری دارای یک دختر دانشجو است.

7. فريبا كمال‌آبادي: يكي از 7 مدير بهايي است كه درفروردين 87 بازداشت شد. وي به مدت 6 ماه در سلول انفرادي به سر برد و پس از 2 سال بلاتكليفي و نگه‌داري در بند 209، سال گذشته از سوي دادگاه به تحمل 20 سال حبس تعزيري محكوم شد كه اين حكم در دادگاه تجديدنظر مورد تأیید قرار گرفت. وي هم‌اكنون بیش از4 سال است كه بدون داشتن مرخصي در زندان نگه‌داري مي‌شود. فریبا کمال آبادی نیز دارای یک دختر 17 ساله است. در زمان بازداشت، فرزند او 12 ساله بوده است.

8. نرگس محمدی: نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در خردادماه 89 بازداشت شده و پس از 20 روز با سپردن قرار وثیقه از زندان آزاد شد. وی به دلیل فشارهای عصبی وارده در زندان، پس از آزادی بلافاصله در بیمارستان بستری و دچار بیماری " فلج عضلانی" شد. محمدی از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به تحمل 11 سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به 6 سال حبس کاهش یافت. نرگس محمدی در حالی که دارای دو فرزند دو قلوی 6 ساله است، دو هفته پیش از سوی مأموران امنیتی بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان منتقل شد. وی هم‌اکنون در بند 209 زندان اوین به سر می‌برد.

9. كفايت ملك‌محمدي: پس از وقايع عاشوراي سال 88 بازداشت شد و از سوي دادگاه به تحمل 5 سال حبس تعزيري محكوم شد. وي با داشتن 65 سال سن، هم‌اكنون مسن‌ترين زنداني بند زنان است. با اين وجود مسئولان زندان از اعطاي مرخصي به وي خودداري كرده‌اند.

11. منيژه نصرالهي: به اتهام داشتن ديانت بهايي و تلاش براي ترويج آن، به 3 سال حبس تعزيري محكوم شد كه هم‌اكنون بيش از 2سال از‌ آن را تحمل كرده است.

12. فرح واضحان: در دي‌ماه 88 توسط نيروهاي اطلاعات ارتش بازداشت و در مردادماه سال 89 از سوي شعبه 15 دادگاه انقلاب، به اتهام " محاربه" محاكمه شده و به اعدام محكوم شد. اين حكم سپس در ديوان عالي كشور نقض شده و به شعبه 28 دادگاه انقلاب ارسال شد. فرح واضحان، چندي پيش از سوي اين شعبه به اتهام محاربه و توهين به رهبري به 17 سال زندان و تبعيد به زندان رجايي‌شهر محكوم شد. وی مادر دو فرزند است.

13. معصومه یاوری : از شهروندان بازداشت‌شده در حوادث پس از انتخابات است. وی یک روز پیش از تظاهرات روز قدس بازداشت شد. معصومه یاوری ابتدا متهم به «محاربه» بود و نماینده دادستان تهران برای وی تقاضای مجازات اعدام کرده بود، که سپس به ۷ سال حبس تعزیری در زندان رجایی‌شهر محکوم شد. وی دارای دو فرزند است که در زمان دستگیری 6 ساله و 13 ساله بودند.

نگرانی رژیم تهران از تحریم‌های نفتی اتحادیه اروپا

رادیو آلمان: رستم قاسمی، وزیر نفت ایران، در هفدهمین نمایشگاه نفت تهران درباره واکنش احتمالی ایران در قبال عدم لغو تحریم‌های نفتی ایران پس از نشست بغداد ادعا کرد در حال حاضر ایران مشکلی برای فروش و دریافت مبالغ حاصل از صادرات نفت ندارد.

قاسمی تاکید کرد که اگر پس از نشست بغداد تحریم‌های نفتی ایران لغو نشود، وزارت نفت حتما صادرات نفت به کل کشورهای اروپایی را قطع خواهد کرد.

وی با اعلام این‌که اگر نفت ایران به‌روی اروپا قطع شود، کشورهای دیگری هستند که نفت خام ایران را خریداری کنند، گفت: «اما این طرح پیش‌دستانه ایران منجر به افزایش قابل توجه بهای نفت در بازار جهانی خواهد شد.»

كارگران هر روز فقيرتر می‌شوند

ایلنا: عضو فراكسيون كارگري مجلس اعلام كرد: به دليل وضعيت بحراني واحدهاي توليدي كارگران هر روز فقيرتر از گذشته مي‌شوند. 

امیر طاهر خانی در گفتگو با خبرنگار ايلنا با بيان اين كه اجراي قانون هدفمند کردن یارانه‌ها هزینه‌های زندگی كارگران را افزايش داده است تصريح كرد: لازم است افزایش حقوق کارگران به میزان مناسب در دستور کار دولت و شورای عالی کار قرار گیرد تا کارگران قادر باشند فشار ناشی از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها را تحمل کنند. 

عضو فراكسيون كارگري مجلس با اشاره به اين كه بخش زیادی از کارگران ما در حال حاضر زیر خط فقر زندگی می‌کنند خاطرنشان ساخت: در صورتی که افزایش دستمزد كارگران در دستور کار قرار نگیرد آنان وضعیت بدتری پیدا خواهد کرد. 

او با بيان اين كه کارگران ما در بدترین وضعیت ممکن به سر می‌برند و هیچ پناه و پناهگاهی نداشته و مورد تحقیر قرار می‌گیرند خاطرنشان ساخت: هیچ نوع امنیت شغلی برای آنها متصور نیست. همه این مشکلات به نواقص قانون کار و ضوابط ظالمانه‌ای که در ارتباط با کارگران وجود دارد، باز می‌گردد.

به گفته او البته وضعیت نامناسب کارگران به این معنا نیست که کارفرمایان سود می‌برند، بلکه کارفرمایان هم به‌دلیل قانونمند نبودن روابط کارگر و کارفرما متضرر می‌شوند. به اين معنا كه کارخانه‌های زیادی هر روزه در آستانه تعطیلی قرار می‌گیرند. دلیلش این است که اقتصاد ما سروسامان ندارد و روابط اقتصادی خوب و تعریف شده نبوده و برنامه اقتصادی ما مدون نیست. 

اين كارشناس اقتصادي ياد آور شد: اکثریت اعضای فراکسیون کارگری مجلس معتقدند که شورای عالی کار باید تصمیمات مقتضی اتخاذ کنند و همچنین با توجه به اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها تسهیلات لازم برای صاحبان تولید را در نظر بگیرد. 

ايران دومين كشور آلوده به مين

جام جم آنلاين: نمي‌توان رقم دقيقي اعلام كرد، اما آمارهاي تاييد نشده حاكي است كه نزديك به 130 ميليون مين خنثي نشده در سراسر دنيا وجود دارد كه كشور ما نيز به دليل هشت سال جنگ طولاني، دومين كشور آلوده به مين در جهان است.

البته مصري‌ها گوي سبقت را از ايران ربوده‌اند و در صدر اين فهرست قرار دارند. همچنين افغانستان هم به دليل سال‌هاي متوالي كه درگير جنگ‌هاي داخلي و همچنين جنگ با شوروي سابق بوده، رتبه سوم كشورهاي آلوده به مين در جهان را به خود اختصاص داده است.

اما ردپاي مين در جنگ جهاني دوم نيز بسيار گسترش يافت؛ به گونه‌اي كه در قرن بيستم و در جريان جنگ جهاني دوم، از شرق تا غرب اروپا در ميدان‌هاي مين رنگارنگي غرق شد كه همچنان نيز آثار مصدوميت برخي از شهروندان كهنسال اروپايي بر اثر انفجار مين قابل رويت است.

در كل سخن گزافي نگفته‌ايم اگر عنوان كنيم هر كشوري كه به نوعي پايش به جنگ باز شده، طعم مين و تبعات هولناك آن را هم چشيده است.

روز چهارم ماه آوريل، ‌مطابق با 16 فروردين هر سال را به عنوان روز جهاني آگاهي‌رساني درباره مين نامگذاري كرده‌اند. روزي كه قرار است در آن، ‌علاوه بر آگاهي دادن به شهروندان درخصوص تبعات ويران‌كننده مين، نيروهاي نظامي جهان را نيز ترغيب كنند تا استفاده از مين را براي هميشه كنار بگذارند.

گستردگي ميدان‌هاي مين در سراسر جهان به گونه‌اي است كه به گفته بان كي‌مون، دبيركل سازمان ملل در 20 سال گذشته، اين سازمان براي حذف مين از زندگي ابناي بشر به بيش از 60 كشور جهان، كمك‌هاي مالي ارائه كرده است.

در واقع با صراحت مي‌توان گفت در موضوع واكاوي اثرات جهاني مين، اين تله انفجاري بيشتر از آن كه اثرات جنگي و نظامي در پي داشته باشد، اثرات مخرب روحي و اجتماعي متعددي با خود به همراه آورده كه زندگي ميليون‌ها انسان از سراسر جهان را تحت تاثير خود قرار داده است.

تلاش برای ترور احمدی‌نژاد

ايسنا: در حاشيه يكصدمين سفر استاني رييس‌جمهور، وزارت اطلاعات از طراحي عمليات "چاه جمال" جهت سوء قصد به رييس‌جمهور توسط گروهك جندالله در جريان يكي از سفرهاي استاني احمدي‌نژاد خبر داد.

در گزارش وزارت اطلاعات از اين عمليات تروريستي كه در غرفه اين وزارتخانه در "نمايشگاه خدمت" ( نمايشگاهي كه به مناسبت يكصدمين سفر استاني رييس جمهور در مشهد برگزار شد) آمده است كه گروهك تروريستي وابسته به عبدالمالك ريگي قصد داشت در جريان سفر استاني رييس‌جمهور به سيستان و بلوچستان در سال 1386 عملياتي را به نام علميات "چاه جمال" كه در واقع عمليات سوء قصد به رييس‌جمهور بوده به اجرا بگذارد.

بر اساس اين گزارش، گروهك ريگي در راستاي ضربه به امنيت ملي، طرح ترور رييس‌جمهور در جريان اين سفر استاني را برنامه‌ريزي و سه نفر از عوامل خود را جهت عمليات انتحاري آماده كرده بود.

اين سه نفر قصد داشتند در جريان سفر رييس‌جمهور به ايرانشهر از شهرستان‌هاي استان سيستان و بلوچستان، هنگام سخنراني عمومي رييس‌جمهور در بين مردم، در حين انجام مراسم به رييس‌جمهور نزديك شده و در مسير رييس‌جمهور اقدام به انجام عمليات انتحاري كنند كه اين عمليات به همت سربازان گمنام امام زمان(عج) كشف و خنثي شد.

طبق گزارش منتشر شده، در اين عمليات چهار نفر از پرسنل نيروي انتظامي و يك نفر از پرسنل وزارت اطلاعات كشته و به مقام شهادت نائل شدند.

همچنين در هنگام كشف و خنثي كردن اين عمليات، چهار نفر از اعضاي اصلي گروهك ريگي به هلاكت رسيدند و تعدادي اسلحه و مهمات از اين گروه تروريستي كشف و ضبط شد.

لازم به ذكر است بخشي از غرفه وزارت اطلاعات در نمايشگاه خدمت به عكس‌هايي از شهداي هسته‌يي اختصاص يافته و در قالب آن جنايت‌هاي انجام شده عليه دانشمندان هسته‌يي‌ كشورمان به نمايش گذاشته شده است.

اين غرفه همچنين در بخشي ديگر به جنايت‌هاي گروهك تروريستي جندالله وابسته به عبدالمالك ريگي پرداخته است 

تیراندازی ماموران انتظامی و زخمی شدن زن باردار

آژانس خبری موکریان
سرویس حقو ق بشر

تیراندازی مأمور نیروی انتظامی به خودرو سواری شخصی، باعث زخمی شدن زن باردار شد.

براساس گزارش رسیده به آژانس خبری موکریان، ساعت 12 شب پانزدهم اردیبهشت ماه 91، تیراندازی یکی از مأمورین نیروی انتظامی هنگ مرزی پیرانشهر به خودروی شخصی یک شهروند به نام سلیمان دورباش از اهالی شهرستان مهاباد باعث زخمی شدن همسر باردار وی شد.

براساس این گزارش، پس از این حادثه که در جاده اصلی مهاباد - پسوه روی داد، لاوین - الف همسر باردار سلیمان دورباش به بیمارستان پیرانشهر منتقل شد؛ و وی بر اثر شدت جراحات وارده به کما رفت. 

لازم به ذکر است مهندس جلال محمودزاده نماینده مهاباد در مجلس شورای اسلامی در نامه ای به فرماندهی کل نیروی انتظامی خواستار اعزام اکیپی از بازرسین آن فرماندهی به منطقه و برخورد قاطع با عاملین تیراندازی شده است.

بحران اتمی؛ اضطراب رژيم برای گفتگوهای بغداد

سایت حکومتی تابناک: هنوز مدت زمان بسياری از اظهارنظرهای خوش بينانه پس از مذاکرات استانبول نگذشته، ولی اکنون فضای اظهارنظرهای بين المللی پيرامون برنامه هسته ای ایران، تفاوت چشمگيری با چند هفته پيش پيدا کرده، به گونه ای که به نظر می رسد، اروپا مواضع سخت تری عليه ايران در پيش گرفته است؛ مواضعی که گويا، عمدتاً ناشی از سيگنال هايی است که از درون به اروپايی ها می رسد. پرسش اين جاست که چه عاملی موجب شد، غرب در چرخشی آشکار، بار ديگر ادعای ضرورت تعليق همه فعاليتهای مرتبط با غنی سازی در ايران را مطرح کند و حتی کار به جايی برسد که 27 کشور اتحاديه اروپا، در بيانيه ای رسمی، چنين خواسته ای را از ايران مطرح کنند؟! عاملی که کم و بيش در تحليل ها مورد اشاره قرار گرفته، تفسير غرب از قرار داشتن ايران در موضع ضعف و تلاش برای افزايش فشارها بر جمهوری اسلامی ايران به منظور دادن کمترين امتيازات است. در حقيقت، بايد گفت از يک ديدگاه، همين بعد ماجرا، مهمترين تأثير را بر تند شدن موضع گيريهای غرب و تغيير جهت گيری غربی ها از به رسميت شناختن حق غنی سازی به توقف کامل همه فعاليتهای مرتبط داشت.

زنان مهاجر و پناهنده



شقایق زعفری

شقایق زعفری - این ‌روزها، مهاجرت و پناهندگی به یکی از دغدغه‌های اصلی روزنامه‌نگاران و فعالان اجتماعی تبدیل شده است.
روزانه، شمار زیادی از مردم کشورهای مختلف به‌طور قانونی و غیر‌ قانونی به کشورهای میزبان وارد می‌شوند، اما نفس این جا‌به‌جایی‌ها برای افراد، هرگز به معنای رسیدن به آرمان‌ها و اهدافشان نیست و رویاها و آرزوهای تازه‌واردها، معمولاً خیلی زود دستخوش تغییر و تحولات گسترده‌‌ای می‌شود.
 
هرچند در خیلی از کشورهای غربی، «سیستم حاکم» به گونه‌ای طراحی شده است که در نهایت، مهاجر‌ها و پناهندگان را به نوعی زیر سرکوب اجتماعی، اقتصادی و احساسی قرار می‌‌دهد و آنها را مجبور به انزوا و گوشه‌گیری از جامعه می‌کند، اما آشکار است که بسترهای فرهنگی- اجتماعی مهاجران هم نقش به‌سزایی در انزوا یا دوری آنها از جامعه دارد. ازجمله مسائلی که می‌توان به آن اشاره کرد، تغییر نیافتن جایگاه اجتماعی زنان مهاجر است.
 
روزانه، در رسانه‌های کشورهای اروپایی یا در آمریکا اخبار و گزارش‌هایی از قتل‌های ناموسی یا اذیت و آزار زنان مهاجر منتشر می‌شود. در شرایطی که مردهای مهاجر یا پناهنده، به راحتی می‌توانند وارد جامعه شوند و از آزادی‌های جامعه میزبان استفاده کنند، در برابر، شماری از زنان مهاجر در بسیاری از موارد، در حصار یک زندگی سنتی باقی می‌مانند و حتی گاهی همان آزادی‌های اجتماعی زندگی پیشین خود را نیز از دست می‌دهند.
 
برخی از این زنان که اجازه حضور در فعالیت‌های اجتماعی را نمی‌یابند، به ازدواج‌های اجباری تن می‌دهند. در برخی از خانواده‌های مهاجر، دخترها حتی اجازه تحصیل در دانشگاه را نیز از دست می‌دهند. واقعیت این است که در میان زنان مهاجر و پناهنده‌ای که در چهارچوب خانواده‌های سنتی و متعصب وارد کشورهای غربی می‌شوند، مشکلات روحی و عاطفی بیشتر دیده می‌شود. این دست از زنان، هرچند دورادور زندگی و جامعه جدید و مدرن‌ را لمس می‌کنند، اما خود اجازه ورود و مشارکت در آن را ندارند. من با برخی از این زنان دیدارهایی داشته‌ام، گفت‌وگوهای زیر حاصل این ملاقت‌ها است:
 
عایشه ۲۱ ساله یوگسلاو است. او برایم می‌گوید: «برادرهای من می‌توانند کار کنند و با دوستانشان، پارتی و دیسکو بروند، اما خانواده‌ام به من حتی اجازه کار هم نمی‌دهد. شش ماه پیش با پسری آشنا شدم، اما هنوز این مسئله را از خانواده‌ام مخفی کرده‌ام. این موضوع می‌تواند برای من و دوست پسرم خطرهای جدی داشته باشد. من حتی با دخترهای همسن و سال خودم نیز نمی‌توانم بیرون بروم.»
 
ازلم از ترکیه و ۳۳ ساله است. او برایم گفت: «پدر و مادرم در استانبول زندگی ‌می‌کنند. من اینجا با برادرم و خانواده‌اش هستم و در رستوران شوهر خواهرم کار می‌کنم. باید برای پدر و مادرم ماهانه پول بفرستم. پنج سال پیش با یک پسر آلمانی آشنا شدم و قصد داشتیم که ازدواج کنیم، اما واکنش خانواده من واقعاً دردناک بود. برادرم من را به شدت کتک زد. گمان می‌کردم خواهرم از من حمایت خواهد کرد، اما او نیز من را طرد کرد. من حاضر بودم به‌خاطر مردی که عاشقش بودم، ریسک کنم و با او ازدواج کنم، اما دوست پسرم مرا به دلیل تهدیدهای خانواده‌ام ترک کرد و به شهر دیگری رفت.»
 
در حالی که مردهای مهاجر یا پناهنده، به راحتی می‌توانند وارد جامعه شوند و از آزادی‌های جامعه میزبان استفاده کنند، در برابر، زنان مهاجر در بسیار از موارد، در حصار یک زندگی سنتی باقی می‌مانند و حتی گاهی همان آزادی‌های اجتماعی زندگی پیشین خود را نیز از دست می‌دهند.
 
سودی ۴۸ ساله صرب است. او می‌گوید: «با وجود اینکه دختر بزرگ من ۳۳ ساله است، اما من هنوز اجازه ندارم حتی برای دیدار اعضای خانواده و مادرم از خانه به تنهایی بیرون بروم. شوهرم به‌خاطر کوچک‌ترین چیزی مرا به زیر بار کتک می‌گیرد. وقتی سنم کمتر بود، یکبار می‌خواستم به پلیس زنگ بزنم، اما برادران شوهرم من را تهدید به مرگ کردند و گفتند کاری می‌کنند که دیگر هیچوقت بچه‌هام را نبینم و مرگ را آرزو کنم. البته نتیجه خوبی هم برای آنها داشت. من همچنان می‌ترسم و مثل یک برده زندگی می‌کنم، البته دخترهایم نیز زندگی بهتری از من ندارند.»
 
مریم ۴۰ ساله از لبنان است. او نیز برایم می‌گوید: «من در کشور خودم پرستار بودم. عاشق شغلم بودم. بارها تلاش کردم اینجا سرکار بروم، اما هربار به دلیلی تقاضای من را رد کردند. من بهتر از هرکسی می‌دانم که این تنها به‌خاطر پوشش اسلامی من است. من نیز حاضر نیستم بدون حجاب اسلامی کار کنم. دختر بزرگ من ۱۱ سالش است و خجالت می‌کشد که با حجاب مدرسه برود، اما ما نیز نمی‌توانیم اجازه بدهیم که او حجاب نداشته باشد. من و همسرم بارها در این مورد صحبت کردیم که شاید لازم باشد به لبنان برگردیم.»
 
ندا ۳۱ ساله، ایرانی است. او برایم گفت: «روابط من و شوهرم پیش از خروج از ایران خوب بود، اما او اینجا تغییر اخلاق و رویه داده است. خوشش نمی‌آید که من زیاد بیرون بروم یا دوست‌هایم را ببینم. همه جا باید باهم برویم. البته این مسئله برای او صدق نمی‌کند و هر از گاهی با دوست‌هایش بیرون می‌رود و من خانه می‌مانم.
 
احساس می‌کنم محیط و فرهنگ اینجا او را ترسانده است. شاید از او جدا شوم. مدت زیادی روی همکارهایم حساس بود. دفعه آخری که با هم سر این مسئله دعوامون شد، به او گفتم که ازش جدا خواهم شد و از چیزی هم نمی‌ترسم. با شنیدن این حرف چشم‌هایش پر از وحشت شد. از حرفی که زده بودم پشیمان شدم، ولی خوب دیگر دیر شده بود. درواقع من به وحشت‌ها و ترس‌های او دامن زدم.»
 
به نظر می‌رسد که ناآگاهی زنان مهاجر از حقوق و آزادی‌هایی که در کشورهای توسعه‌یافته می‌توانند از آن برخوردار باشند، خود مسئله دیگری است که به تداوم، تشدید و بازتولید سرکوب‌های جنسیتی دامن می‌زند.
 
در دهه‌های اخیر، سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشری گوناگونی از دولت‌های غربی خواسته‌اند تا با تامین بودجه‌های مشخص، از برنامه‌ها و طرح‌های موسوم به «آموزش حقوق بشر» حمایت کنند.
 
برابری زن و مرد، منع تنبیه کودکان، آزاد گذاشتن کودکان در انتخاب یا داشتن و نداشتن باورهای مذهبی در زمره حقوق و آزادی‌های است که برخی از مهاجران تازه‌وارد برای برخورداری از آن، نیازمند برنامه‌های آموزش هستند.

مصاحبه رضا پهلوی با تلويزيون "العربيه"


العربیه: رضا پهلوى آخرین ولیعهد ایران در مصاحبه با تلويزيون "العربيه" مواضع و اعتقادات خود را در باره مسايل مختلفى بيان کرد.

فرزند محمد رضا پهلوى آخرين پادشاه ايران در اين مصاحبه که قرار است روز جمعه آينده (18-5-2012) در ساعت 8:30 به وقت مکه مکرمه از تلویزیون العربيه پخش شود، گفته است: نه به عنوان وليعهد، بلکه به عنوان يک شهروند ايرانى فعاليت سياسى مى کنم. اما اينکه گزينه ملت در آينده چه باشد، اين را بايد به انتخاب و خواست مردم واگذاشت.

رضا پهلوى که با حضور در استودیوی العربیه در واشينگتن با برنامه "نقطه نظام" تلویزیون العربیه در دبی مصاحبه داشت، دولت متمرکز را براى کشورش که از قوميت هاى مختلفى تشکيل شده است، مناسب ندانست. اما در عين حال عدم موافقت خود را با "فدراليسم" اعلام کرد.

وى در باره اختلاف ايران و امارات بر سر "جزاير سه گانه" گفت: "هر حکومت دموکراتيکى که در ايران بر سر کار آيد، بايد با احساس مسئوليت و به نحوى کاملاً متفاوت به موضوع بپردازد، با احترام و همکارى متقابل با کشورهاى همسايه برخورد کند و از شيوه هاى خصمانه کنونى بپرهيزد.

وليعهد سابق ايران اظهار داشت: جايى براى نزاع با همسايگان نداريم، زيرا قراردادى با آنان داريم و بايد بر اساس قرارداد عمل کنيم. اما اهداف خاص حکومت کنونى ايران در منطقه بر کسى پوشيده نيست. 

وى گفت: به نظر من همه مسايل قابل حل هستند. زيرا با وجود يک نظام متفاوت که توافق ها را محترم بشمارد و مراجعه به معاهدات و عرف ديپلماتيک و راه حلهاى مسالمت آميز را بخواهد، احتمال هر مناقشه اى بعيد به نظر مى رسد.

او افزود: البته موضوع به تصميم من بستگى ندارد. بستگى به آن دارد که حکومت منتخب آينده ايران چه تصميمى بگيرد. اين سوال را بايد آن حکومت پاسخ گويد. ولى اصولاً هر حاکميت مسئولى مى بايست علاوه بر رعايت قوانين بين المللى، به اسناد امضا شده و التزامات خود پايبند باشد. 

رضا پهلوى در اين مصاحبه تاييد کرد که از اسرائيل خواسته است "در رهايى ملت ايران کمک کند". او به "العربيه" گفته است: ما نه تنها با ملت يهود دشمنى نداريم. يک دِين تاريخى نيز بر گردن آنان داريم که بايد آن را جبران کنند.

او خاطرنشان ساخت که "با هرگونه ضربه نظامى به ايران مخالف است". 

وى مشکل قوميت ها در ايران را حل شدنى دانست به شرط آنکه بنا به گفته اش "از تمرکز قدرت و اختيارات در پايتخت خوددارى شود و مناطق از امکانات بيشترى برخوردار شوند".

العربیه فارسی ترجمه کامل این مصاحبه را پس از پخش از تلویزیون منتشر خواهد کرد.

اسامی کشته شدگان برنامه خاله شادونه اعلام شد


اسامی سه نفر از کشته شدگان حادثه برنامه"خاله شادونه"در شهرستان خرمدره اعلام شد.
به گزارش مهر، بنا به اعلام رئیس بیمارستان بوعلی سینای خرمدره، بر اثر ازدحام در زمان خروج از سالن ورزشی خرمدره که برنامه"خاله شاودنه" در آن در حال اجرا بوده است، نگار صالحی(7 ساله)، مهدی مولایی(7 ساله) و بهاره شادمهر(6 ساله) کشته شده اند. همچنین در حال حاضر وضعیت سایر مصدومان حادثه خوب است.
ساعت 18 و 10 دقیقه روز پنج شنبه به دلیل ازدحام جمعیت در سالن شهدای خرمدره که برنامه خاله شادونه در آن محل در حال اجرا بود، هشت نفر از کودکان حاضر در برنامه در بین ازدحام جمعیت مصدوم شدند که دو نفر از کودکان در محل فوت کردند و دو نفر دیگر به دلیل جراحات وارده به بیمارستان آیت الله موسوی شهر زنجان منتقل می شوند. همچنین دو نفر از کودکان انتقال داده شده به بیمارستان موسوی شهر زنجان که دچار ضربه مغزی شده بودند صبح روز جمعه فوت کرده ولی حال دیگر کودک منتقل شده به بیمارستان مطلوب است. حال چهار مصدوم دیگر این حادثه خوب گزارش شده است.
بنا به گفته های نوری پور فرماندار شهرستان خرمدره، مسئولان برگزاری "برنامه خاله شادونه" هیچگونه هماهنگی برای اجرا برنامه با فرمانداری خرمدره نکرده بودند.
همچنین بنا به اعلام رئیس بیمارستان بوعلی سینای خرمدره، به دلیل عدم هماهنگی برگزاری برنامه با نیروهای امدادی و اورژانس، این نیروهال در محل مستقر نبودند ولی بعد از اطلاع از وقوع حادثه در کمترین زمان در محل حادثه حاضر شدند و به امداد رسانی به مصدومان پرداختند. عزیز رسولی افزود: پنج دستگاه آمبولانس در کمتر از شش دقیقه در محل حادثه حاضر شدند.

نقش عامل خارجی در نزاع درون حکومتی پر رنگ می شود


منصور امان

آقای محمود احمدی نژاد،گُماشته نافرمان آیت الله خامنه ای، رقیبان خود را مُتهم کرده است که در یک "توطیه مُشترک" با "بیگانگان"، با هدف ضربه زدن به وی در بازار ارز و سکه "اختلال" ایجاد کرده اند. 

سُخنگوی باند نظامی – امنیتی دولت در حالی پای "خارج" را به پروسه سُقوط ارزش ریال کشانده است که پیشتر و در جریان یک "افشاگری" دیگر در بهمن ماه سال گذشته، بدون اشاره به هیچ شریکی، "دلالان و سیاسیون" را عامل "آشُفته بازار" مُعرفی کرده بود. 

با وجود جالب توجُه بودن طوق رُسوایی که آقای احمدی نژاد به گردن بخشی از "نظام" افکنده، اما او ناچار است مدال زرین آن را با یک گُماشته دیگر آقای خامنه ای تقسیم کند؛ چه، آقای حُسین شریعتمداری، قبل از او در طرح اتهام "خیانت" و بخشیدن بُعد خارجی به بُحران ارزش پول ملی پیش قدم شده بود. 

تنها تفاوت در پرونده نوشته شده توسُط بازجوی بدنام با برگه اتهامی که آقای احمدی نژاد تکان داده، هُویت مُجرمان است. آقای شریعتمداری، بخش دیگر "نظام" یعنی، دولت و بانک مرکزی را مُتهم کرده بود که در "ماموریت" برای "آمریکا و مُتحدانش"، موجب "افزایش غیرطبیعی و پرشتاب بهای سکه و دُلار" شده اند.      

اگر چه وزن اتهامات ردوبدل شده بسیار سنگین و جنس آن برای "نظام" بسا رُسوایی بار است، اما هیچ کس به راستی انتظار ندارد "افشاگری" رهبران و پایوران حُکومت علیه یکدیگر، پیامدی سیاسی یا قانونی هم برای آنها داشته باشد. بنابراین، آنچه که یقه گیریهای بی جراحت را شایان دقت می کند، پیامی است که طرفین نزاع از این طریق قصد ارسال آن را دارند. 

در این مورد، افکندن بار تقصیر به دوش یکدیگر و پنهان کردن بی کفایتی و نابخردی مُشترک و فراگیر "نظام" در گرد و خاک ناشی از آن، فقط بخشی از مقصود را در بر می گیرد. سهم عُمده اما از آن تهدیدها و منافع ویژه ای است که هر یک از رقیبان از تحریمها، فشار خارجی و چشم اندازهای آن برای خود تصور می کنند. 

بازداشت دو فعال دانشجویی در بابل



معین غمین و محمد حاجی بابائی دو فعال دانشجویی در بابل توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

به گزارش خبرنگار کلمه از شهرستان بابل، نیروهای امنیتی طی روزهای گذشته اقدام به ایجاد محدودیت و فشار بیشتر به چند تن از فعالان دانشجویی و همچنین فعالان مدنی کرده اند.

بنا بر اخبار رسیده از استان مازندران، نیروهای امنیتی شهرستان بابل در روزهای گذشته دو تن از دانشجویان دانشگاه های بابل را بازداشت کرده اند. از جمله دانشجویان بازداشت شده معین غمین دانشجوی سال سوم رشته صنایع دانشگاه علوم و فنون بابل است. وی در روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ۹۱ بازداشت شد.

علاوه بر وی محمد حاجی بابائی، دانشجوی دانشگاه علوم و فنون بابل نیز به تازگی بازداشت شده است که از محل بازداشت و نگهداری وی تاکنون اطلاعاتی در دست نیست.

لازم به ذکر است استان مازندران و به خصوص شهرستان بابل از جمله مناطقی است که طی سال های بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، ماموران و نهادهای امنیتی در آن به صورت گسترده دست به بازداشت فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی زده اند.

با آنکه با گذشت حدود ۳ سال از انتخابات ریاست جمهوری و برخورد وسیع با اصلاح طلبان در سطح کشور، دستگاه های اطلاعاتی امنیتی ادعای کنترل بر اوضاع و حتی زنده نبودن جنبش سبز را دارند، مشخص نیست این موج فشار بر نهادها و فعالان مدنی و دانشجویی در این روزها با چه دلیلی صورت می گیرد.

چاووش خوان، و آوای مرگ جمهوری اسلامی!


تقی روزبه


اگرکسی می خواهد طنین آوای مرگ جمهوری اسلامی را ازمنظر پوزیسیون نظام هم بشنود،آوائی که ازدیربازتوسط اپوزیسیون ساختارشکن نظام سرداده می شده است، کلیپ کوتاه نوری زاد باشاه بیت "ما آدم کشته ایم،ما آدم کشته ایم"*، نمونه بارزی از آن است. 
این کلیب فریاد فریب خوردگی مردی است که با عشق وایمان به نظام اسلامی شروع کرد و تمامی توانانی وخلاقیتش را درخدمت آن بکار گرفت،اما جزفساد وانحطاط روزافزون چیزی ندید و نیافت.هرچه دوید ودوید،هرچه نصیحت کرد وهشدارداد وهرچه خود را به آب وآتش زد وازرهبری تامراجع وتا"سپاهیان شرافتمند" رامورد خطاب وعتاب قرارداد،بیشتردریافت که درب ناشنوایان را می کوبد.فهمید که  جزبدنبال سراب وسایه ای گریزان روان نیست. اوکه دراین سیروسلوک و گشت وگذارطولانی ازجبهه تامعاشرت با سپاهیان واطلاعاتی ها وهمکاری باتلویزیون ورسانه ها را آزمود، سرانجام بامشاهده جنایت هائی چون کهریزک ومشاهده گوشه ای ازعملکرد ددمنشانه رژیم در پشت حصاربازداشتگاه ها وآگاه شدن ازبرخی آدم کشی های رژیم(ازجمله اعتراف مأموراطلاعاتی همکارش درحوزه  فیلم،پیرامون چگونگی بریدن سر شاپور بختیار)،اکنون مدتی است که "هوائی شده" وهم چون چاووش خوان ها،فریاد "انقلابی که بدان خیانت شد" را سرداده است. گواینکه مرگ این شبه ستاره ای که او ازآن سخن می گوید،سه دهه پیش درهمان شب زایش خود اتفاق افتاد واوبا فاصله ای چندین دهه آن را دریافت کرده است. با این همه،ازآن جهت اهمیت دارد که بطورروشن گوشه ای ازفرایند فروپاشی بقایای پایگاه حمایتی رژیم را درمعرض  دیدعموم  قرار می دهد.
درهرحقیقت جمهوری اسلامی با شاخص های اصلی زمانه ما وعلائم حیات یک نظام  ازمدتها پیش مرده است ،منتها مرده ای که دفن کننده ندارد وظاهرا تا بطورکامل نگندد وفسادش تنفس را برهمگان غیرقابل تحمل نکند و مشام همه را نیازارد،اراده معطوف به دفنش فراهم نمی شود. 
حتی اگر نه ازمنظرنابهنگامی تاریخی،بلکه ازمنظرتجربی وباصطلاح پراگماتیستی هم به واقعیت  حکومت اسلامی بنگریم، به مثابه یک نظام وسیستمی که خواه ناخواه  تولد وجوانی ومیانه سالی ومرگ دارد،اکنون دیگردیری است با استناد به شاخص های عینی و قابل رؤیت، وارد فازانحطاط وگندیدگی کامل خود شده است.تمامی علائم بارز گندیدگی هم چون،خشکیدن پایگاه  مردمی وقرارگرفتن نهاد های نظامی و ارگانهای سرکوب به مثابه تکیه گاه اصلی رژیم، فربه گی در بارولایت فقیه وولایت مطلقه که جزاقتدارکامل خود را برسمیت نمی شناسد،خوره  خود خوری وشکافهای بی پایان درونی، اقتصادرانتی وغیرمولد، زیر زمینی ،ورشکسته وتا  ُبن استخوان فاسد، ،افزایش هولناک شکاف های طبقاتی، میلیتاریزم ودخیل بستن به حبل المتین اقتدار هسته ای باهزینه های ده ها میلیاردی ، مالیخولیای تولیدعلوم اسلامی ودهها نشانه بارزدیگر، همه وهمه بیانگرگندیدگی تمام عیارجمهوری اسلامی است.
اگرمسامحتا برای برآمد هرحکومتی انجام یک رسالت ووظیفه تاریخی را قائل باشیم،رسالتی که می آید تا آن را تحقق بخشد،این وظیفه-گیرم بطور وارونه و به شکل طنزتاریخی - برای جمهوری اسلامی چیزی جزدین زدائی-درمعنای روبیدن اسلام سیاسی ومدعی تصرف قدرت ونجات بشر-نبوده است!. این واقعیت درترنم  چاووش خوان مرگ جمهوری اسلامی این گونه بیان می شود: 
" ما بايد قبول کنيم که شکست خورده‌ايم؛ و برای اينکه اين تتمه به گرايش ديني، باقی بماند، بايد بپذيريم که گزينه‌ای هستيم در کنار ساير گزينه‌ها. بايد ما مردم را باور کنيم و گرايشات فکری و اعتقادی آنها را به رسميت بشناسيم. بايد در کنار ساير نحله‌های فکری و اعتقادی و گرايشات سياسی قرار بگيريم و يکی از آنها بشويم" مدت‌هاست که فصل ورشکستگی ما فرا رسيده و فصل خداحافظی ما؛خداحافظ آرزوهای به خاک افتاده انقلاب!  
ما نشان داديم که دينداران و روحانيان، اگر بر مسند قدرت بنشينند، مي‌توانند دروغ بگويند؛ مي‌توانند ظلم کنند؛ مي‌توانندغارت کنند؛ مي‌توانند آدم بکشند.  
ما دروغ گفتيم؛ ما فريب داديم؛ ما برای حفظ قدرت، چه شررها کرده‌ايم!
ما غارت کرديم! ما آدم کشتيم! ما آدم کشته‌ايم! "
*****
گرچه گندیدگی یک نظام حکومتی،عینا معادل گندیدگی جامعه نیست،اما درعین حال این هم واقعیتی است که اگررابطه یک عضوگندیده ومرده،  ازاندام زنده جامعه قطع  نشود،کل اندام هیچگاه روی آسایش وراحتی به خود نخواهد دید.این آن پیامی است که شنیدن  آوای مرگ جمهوری اسلامی با خود همراه دارد،برای دفن مرده ای که دفنش به تأخیرافتاده باید شتاب بیشتری کرد!.

2012-05-11
21-02-1391

کیست که میگوید خدا مرده است؟ - فیروز نجومی


در جهان امروز تابوها و جزم های بشری، آنها که سد ی برسر راه رهایی  و آزادی بشر بوده اند، یکی پس از دیگری ویران و نابود گشته اند. عقل و خرد، برغم ابزاری شدنش در جهان مدرن، بشر را از قعر سیاه بردگی و اسارت بیرون کشیده و او را بر سرنوشت خویش حاکم ساخته است. در دنیائی که بسیاری از مرزهای مادی و فرهنگی در هم تنیده شده است و بقول مارکس همه هر چه سخت و خشک و منجمد بوده است ذوب شده، دود گردیده و به هوا میرود، در جامعه ی ما یک چیز بسیار سخت و محکم از دوران گذشته بجا مانده است، چیزی پیر و سالخورده که قرار بود مومیایی شده به  موزه تاریخ سپرده شود تنومندانه سر به بیرون کشیده است. نزدیک به چهار دهه پیش، با غرّش و خروش  بر صحنه جهان ظهور یافت و مدعی گردید که آنچه بشر و علم و عقل ش نتوانسته است بفهمد و چاره سازی کند، چاره نماید و هر معضل و مشکل اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی را  پاسخگو است. بشر را از تاریکی و تباهی نجات خواهد داد، و برایش سعادت و رستگاری به ارمغان آورد: "اسلام ناب محمدی،" اسلامی که بسیار نزدیک است به آن اسلام اصیل، اسلام دوران رسالت، دورانی که محمد از الله وحی دریافت میکرد و به ضرب شمشیر اسلام را گسترش میداد.  خدا را ممکن است بکشند، اما الله مردنی نیست. جلوه اش بار دیگر در کشور ما در مردی مقدس و زاهد در 1357 ظاهر گردید و هر آنچه که در دشمنی با زمان در حال نابودی بود، به زندگی باز گرداند.

پس از برقراری نظام تسلیم و اطاعت با ابزار خشم و خشونت و بیرحمی، حکومت دین مست و مدهوش از باده ی قدرت بدنبال نفس کش به  گشت پرداخت: عربده ی مستانه بر کشید که چه کسی گفته است خدا مرده است. خدا سالم و زنده است و بر آنچه در درون و بیرون ما میگذرد ناظر است. که این مرگ خدا ست که ذلت و خواری تمدن غرب را سبب گردیده است. عقل و خرد بشر  در برابر ذات الهی، ارباب و مالک دو جهان و یا "رب العالمین " کوتاه و ذاتاً انحرافی و گمراه کننده است. نه اعتبار دارد و نه میتوان بآن اعتماد کرد. که حقیقت، غایت هستی و نیستی بواسطه کتاب قران، آشکار گردیده است. الله تکلیف بشر را روشن ساخته است. او را از حیرانی و سرگردانی بیرون کشیده است. راه مستقیم را نشان داده است و بسوی آن  هدایت نموده و آنچه را که  برای بشر لازم و ضروری ست از تولد تا مرگ و در زندگی روزمره، تبین و تعریف و احکام آنرا صادر کرده است.  

حکومت دین، تمدن غرب را بباد انتقاد میگیرد که از راه انبیا برگشته است. شهروندان غربی خود را از احکام دینی رها ساخته، از غرایز حیوانی تبعیت نموده، افسار گسیخته، به هوای نفس سرکش تن داده  و خود را به گناه آلوده میسازند. نه از حجاب خبری است و نه از عفاف. زنان در عر یا نی با یکدیگر رقابت کنند.  برجسته گی های هوس آلود و وسوسه انگیز خود را به معرض نمایش میگذارند، زینت های جسمانی، اهدایی الله،  باید در زیر حجاب از نگاه های آلوده پنهان بماند.  مد و مد گرایی و هنجار شکنی، امنیت اخلاقی جهان را تهدید به نابودی نموده و جامعه را به انحراف کشانده است.  افزون خواهی و حرص و آز و طمع  بر همه جا سایه افکنده است. شیوع قتل و جنایت، امنیت جانی را نیز از بین برده است. غرب  این فرهنگی بی بند و باری را در کشور ما نیز شایع کرده است تا حکومت دین را بر اندازد.

بعضا، در دفاع از تدبیر و درایت الله، از عقل و خرد بیکرانی که  در قرآن تبلور مییابد، با منقدین تمدن غرب هم صدایی کنند  که تمدن غرب این حقیقت تلخ را آشکار می سازد که عقل و خرد بشر در درگیری با نا بسا ما نی ها، درد و رنج و محنت اجتماعی، فقر و جنگ، تخریب و  ویرانی دچار شکست و ناکامی گردیده است(پست مدرنیستها). در بهترین وجه، عقل و خرد انسان به ابزاری برای عملی ساختن مقاصد قهر و قدرت تبدیل شده است. اما بسیار زیرکانه و مذبوحانه و زیر پوشش انسان دوستی. هنوز جان از جانی می ستاند اما نه با طناب دار و گیوتین و یا چهار پاره ساختن اعضای بدن متهم در حضور عام، بلکه در خفا و بدون درد با تزریق داروهای خلسه آور(میشل قوکو، نظم و مجازات). 

اما واقعیت آنست که نقد حکومت دین از تمدن غرب، نمیتواند نقد قدرت باشد.  چرا که دین و قدرت در کیش الله در وحدت و یگانگی با یکدیگرند. بدین لحاظ هرگز نتواند به نقد خود بنشیند، نظاره گر اعمال و رفتار خویش باشد. نمیتواند شکست عقل و خرد بشر را اعلام دارد. چرا که عقل و خرد الهی خود هم اکنون بر اریکه قدرت نشسته است. ولایت فقیه، جلوه ی الله است. او نیز از جنس پیامبر اسلام و امامان است، بمانند امام معصوم است، انسان است اما خطا ناپذیر، انسان است اما  نور چشم الله است، موجودی ماورایی.  

اگر در تمدن غرب رابطه عقل و خرد با قدرت، رابطه ایست پیچیده و پیوسته تحت ارزیابی و بازشناسی و یا دیرینه شناسی ست، در حکومت دین، عقل و خرد الهی با قهر و قدرت در وحدت کامل اند. به دشواری بتوان یکی را از دیگری تشخیص داد. کمتر کسی میتواند ولایت فقیه را که بر منبر خطابه قرار میگیرد، با فرمانده کل قوا و کسی که قدرت نهائی، قدرت قهریه در او تمرکز یافته است، شناسائی کند. وقتی امامان جماعت جمعه، مردانی که تقوا و زهد حرفه شان است تفنگ بدست بر فراز منبر خطابه قرار میگیرد نمود گویایی بر یکی بودن دین و قدرت است. که این، آن است و این، آن. اما ولی فقیه و یا آیت الله ها و حجت الاسلام ها، نه جامه ی پر زرق و برق قدرت به تن دارند نه چکمه های سهمگین و درخشنده. حاکمان امروز خود را تبلور دین میدانند نه جلوه ی قدرت. بواسطه ی تعهد و التزامی که به دین اسلام دارند، مبرا از آلودگی های قدرت اند. اما گوینده حرف آخر هستند و صادر کننده فرمان نهایی. هم چنانکه گفتمان  خطابه گویی  و روضه، گفتمان قدرت و فرمانروایی را پوشش دهد. عبا و عمامه نیز شمشیر برنده فقیه را پنهان سازد.

در حکومت دین، گویا فراموش شده است که کیست فرمانروا. واقعیت آنست که کسانی فرمانروایی و حکمرانی میکنند که در حوزه های علمیه پرورش یافته و حقایق مطلق مبنی بر شناخت هستی و نیستی، بود و نبود و غایت و ابدیت، آشکار شده در کتاب قرآن را آموخته اند . آنها همه چیز را میدانند. میدانند که امر و حکم خدا چگونه در سازگاری با شرایط امروز و یا عهد جدید،  پیاده میشود. اینان دینداران حرفه ای، آیت الله ها، حجت الا سلام ها، واعظین  و روضه خوان ها، هستند. در راس اینان ولایت فقیه قرار گرفته است که بیشتر از همه به دانش الهی آگاهی دارد. حرف او، حرف آخر و حرف نهایی است. حرف او قانون است و چون و چرا ناپذیر. او هم فرمانده آیت الله ها و حجت الا سلام ها ست و هم رهبر امام جمعه ها در هر شهر و بخش و قصبه ای. مهمتر و بالاتر از همه، ولایت فقیه فرمانده کل قوا است. از پاسداران گرفته تا ارتش و نیروهای دریائی و زمینی. جنگ و صلح به تصمیم او ست. املاک و مستغلات و ثروت و منابع کشور همه تحت اختیار او ست. همه از قوای به اصطلاح سه گانه گرفته تا احاد ملت نسبت باو مسئول هستند اما او در برابر هیچکس و هیچ نیرویی مسئول نیست. نهاد های ریاست جمهوری و مجلس به فرمان او ست که به چرخش در آیند. وظیفه این نهادها بزک کردن، آلایش و پالایش و جلوه مدرن دادن به نهادی ست که ریشه در دوران طفولیت و بدوی بشر دارد. بی جهت نیست که ولی فقیه جلوه ی الله است.

اما واقعیت آن است که نظامی که عَلم علم و دانش را بدوش میکشد و از پیشرفتهای حیرت انگیز و دستیابی به چرخه سوخت هسته ای چنان افتخار کند که گوئی مخترع آن بوده است، در واقع نظامی ست که بر اساس مطلق گرائی و تحجّر  و تعصب و تصلب بنا گردیده است و تا کنون از خود جز خشم و خشونت و بیرحمی،  فریب و حیله و ریاکاری، باری بر شاخه اش ننشسته است. حکومت دین، حکومتی ست که در دل مردم خوف برانگیخته است، خوف سرپیچی، خوف تمرد. خوف ممکن است که باز نگاه دارنده جنایتکار نباشد، اما باز دارنده ی کسانی ست که زندگی را دوست دارند. شکسته شدن، تحقیر و خوار شدن در درست بازجویان حکومت دین، هزینه ای ست بسی سترگ که نتوان از هر کسی انتظار داشت. بی دلیل نیست آنان که به تحمل نه تنها این هزینه بلکه تا پای جان، «نه» میگویند، نادر اند  و همچون ستاره ای در آسمان تاریک تاریخ مان جاودانه میدرخشند. آنها شهید نیستند، قهرمانان ملت اند.

اما شاید جایز بلکه حق باشد که جویا شویم که اگر تمدن غرب در حال سقوط و زوال است، حکومت دین، بشر را به کدام سوی هستی میخواهد سوق دهد؟  وقتی ولایت فقیه و کارگزاران ش به مدیریت رئیس جمهور و همردیفان انقلابی، بشر را بسوی راه انبیا فرا میخوانند آیا یک سخن (گفتمان) شاعرانه است یا دعوت فرمانروایی است بسوی رستگاری نهائی؟ آیا فرمانبران آگاهند به چگونگی راه انبیا و یا راه امامان معصوم و مظلوم؟ آیا این راه میتواند راهی به جز تسلیم و اطاعت، حقارت و خواری و یا بندگی باشد و اسارت؟ حال حکومت دین میتواند از بر قراری نظام داد و عدالت، سلطه ستیزی و حرمت به آزادی و کمال انسانی، سخنفرسایی کند تا که نفس در سینه دارد. اما برای صداقت نیت آنها کافی ست که به تعداد اعدام هایی که رسما بدست رژیم دین صورت گرفته است بنگریم، آنهم به شنیع ترین وضع ممکن در انظار عموم و به تصدیق کلام الهی که قرات میشود با نوایی که تار و پود را بلرزه در آورد، آوایی که تهدید میکند و هشدار دهد از انتقام و سختگیری الله. 

بعبارت دیگر، تمام جنایاتی که بر علیه بشر بدست حکومت دین صورت میگیرد بر اساس شریعت دین اسلام است که به اجرا در آید.. سنگسار یک حکم دینی است، یعنی قرآنی ست. سنگسار، مجازاتی ست تنفر بر انگیز در انسان، مهم نیست که از کدام نقطه ی کره ی زمین برخیزد. کشور های متمدن از دین برگشته، خنجر در دل خدا فرو برده اما مجازات اعدام را در شان بشر ندانسته اند و آنرا لغو کرده اند. حال آنکه در حکومت دین اعدام، تنبیه و مجازات، شلاق و تازیانه در معابر عمومی، شکنجه دور از انظار مردم، در شکنجه گاه ها، نماد عدالت است و داد اسلامی، سریع و خدشه ناپذیر. مجازات، "فی نفسه، " مهم است نه اثبات گناهکاری یا بی گناهی. حسابرس اصلی، الله است، در صورت بی گناهی، معدوم  به بهشت راه یابد، چه جای نگرانی ست. آیا میتوان توجیهی بهتر از این برای جنایت علیه بشریت یافت؟ این منطق شریعت و شمشیر است و یا دین و قدرت، منطقی که البته در انحصار اسلام نیست. تمایل به شر قبل از هر چیز از دین بر خاسته است. آیا هست کسی که بخواهد در دنیایی زندگی کند که اصولگرایان سه دین بزرگ بشریت، یهودی و مسیحی و اسلامی بر آن حکومت کند؟ 

جهاد و شهادت نیز فرمان الله است. مسلمان را موظف و مکلف در جنگ در را ه الله و گسترش کیش او کرده است. این وظیفه شرعی، یعنی حکم قرانی، چیزی نیست مگر فراخوانی به سوی تخریب و ویرانی، تا آخرین قطره ی خون خود، بریزی خون دیگری، چه اگر بمانی غنی شوی از غنایم جنگی و اگر هم جان دهی و شهید شوی، از الله بهترین پاداش را دریافت داری: باکره های بهشتی و زندگی ابدی. 

مضاف براین حکومت دین، به فرمان الله است که نظام قصاص و یا کین خواهی را بر قرار میسازد. این بدان معنا ست که دین آنچه زشت و شنیع، بد و شر در انسان است به منصه ی ظهور در آورد. بی دلیل نیست که  بغض و کینه گریبان مردم را گرفته است. مردم ایران هرگز چنین خشمگین و عصبی، چنین آزرده و ضعیف احساس نکرده است، روحیه ای که در جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش «اطلال ولایت،» به هم بستگی و هم رزمی تبدیل میگردد. دین اسلام، دین تنفر است، بویژه تنفر از دشمن که وقتی به پایان میرسد که دشمن به خواری و حقارت خود در برابر الله اعتراف کند و سر تسلیم و اطاعت بر زمین نهد. 

نزدیک به چهار دهه است که حکومت دین، جز بغض و کینه چیزی دیگر کشت نکرده است. بغض و کینه دستآورد اصلی انقلاب اسلامی ست.  از آغاز گفتمان رزم و جنگ و جهاد محور گفتمان حکومت دین بوده است و هنوز هم هست. عقب ماندگی ها و فقر و بدبختی و بیسوادی را به حرص و طمع سرمایه داران و استعمار گران نسبت میدهد و تنفر از آنان را دامن میزند که دست آلوده ی دین را در ترویج بیسوادی و خرافات و حرام حلال ها، ممنوعیت ها  و محرومیت هایی که آئین شریعت اسلامی ببار میآورد، آب تطهیر ریخته خیانت و جنایت دین را پرده پوشی نماید. مذاکره، مصالحه، همزیستی، نه، هرگز. تنفر، تنفر نسبت به دشمن که قدرت برتر، قدرت یزید ی ست، خود میشود یکی از بزرگترین افتخارات مقدس. که حکومت دین نشان خواهد داد، چگونه بی مهابا با مخاطرات روبرو شده و از دریای پر تلاطمی  که از سر دشمنی پیش راهش گذارده اند، سر افراز بیرون خواهد آمد.

این بدان معناست که بغض و کینه نه از حکومت دین بلکه از قدرت های جهانی بر میخیزد که دست به تحریمات زده اند تا نظام اسلامی را به زانو در آورند،  توجیهی ریاکارانه برای ادامه ی بغض و کینه، نیرویی که بکار اندازد حکومت دین بگونه ای خلاق در جهت بقای خویش  و به پیش میراند در همه آبهای دنیا. تا سه کیلو متری نیویورک، نیز پیش خواهد رفت: مستقل، خود کفا، بر دوش تعلیمات اسلامی قله های علم و دانش و تکنولوژی را فتح خواهد کرد. اما، واقعیت آن است که آن پیشرفت و پیشروی که به قیمت سرکوب آزادی و نهادین ساختن بغض و کینه تمام شود، نهایت پلید ی است و پلشتی . بغض و کینه افیون دین است. در دل الله باور لانه میکند و به سختی خروج یابد.. انسان را فرمانبر و مطیع میسازد. چون دچار تعصب است و تصلب.  وقتی حکومت دین، خود را "سلطه ستیز " میخواند، در واقع خوراک روزانه ای بوجود میآورد برای رشد و نمو بغض و کینه. چون به مسند قدرت رسید دین، به این گفته ی معروف را که "دین افیون توده ها  است " به باد سخره گرفته شد. گویی که افیون توده ها نمیتواند در نقش سلطه ستیز ظاهر شود. 

از نگاهی دیگر، نظم و نظام حجاب و اجباری ساختن آن بستر دیگری ست برا ی پرورش تنفر و آن نیز تنفر نسبت به جنس مخالف،  بعنوان یکی از فرآیند های حجاب. چرا که حجاب چیزی ببار نیاورد مگر غریبی و بیگانگی، محرومیت انسان از مصاحبت و معاشرت با یکدیگر. دور نگاهداشتن جنسیت ها از یکدیگر زمینه ای بوجود میآورد نه برای بیان بهترین غرایز انسانی، مهر و محبت و عشق ورزی بلکه به منظور نهادین ساختن بغض و کینه و کین خواهی. زیرا که  هر دو جنس محرومند و نیازمند و وابسته به یکدیگرند، طبیعتی غیر قابل انکار. مکر عارف باشی و مرتاض و ریاضت کش. فقها و علما که به نیات الله هم آگاهی دارند در تفسیر و تاویل خود نقل میکنند که الله گفته است اگر اختلافی بین زن و مرد ایجاد نکرده بودم دیگر نیازی به جدایی نبود که جنسیت ها از یک دیگر دوری جویند تا نظم اجتماعی بر قرار بماند. برخی از مردان الله که از زمانی که در رحم مادر زندگی میکرده اند اسلام آورده اند، اعتقاد دارند که اختلاط جنسی در دانشگاه ها ضرورتا همراه است با آزادی های جنسی. چه تنزلی؟ چقدر خواری  و ذلتی اگر آنچه در زیر و در خفا رخ میدهد، پرده برداری شود و شفاف گردد.حکومت دین فرو خواهد ریختت. تکفیر بر تو باد. هیچ چیز بیش از پیوستن زنان و مردان بیکدیگر خوف در دل نظام نمی افکند. 

  آیا ولایت فقیه در حالیکه از درون به ضعف میگراید، از تشدید ستیز و خصومت با غرب اجتناب میکند؟ از خطبه های بغض و کینه  و تنفر بر فراز منبر ها، باز خواهد ایستاد؟ صلح و دوستی پیشه کند؟ آیا این عمل کفر آمیز نخواهد بود؟ آیا این شریک قائل شدن برای الله نیست؟ آیا ولایت فقیه که در روز عاشورا ی حسین سخت اشک میریزد و به سختی بر سر و سینه خود میکوبد، میتواند الگوی شهادت امام را در راه الله فراموش کند؟ او و تمام فرماندهان و سپاهیان ش همه آماده جان نثار ی در راه الله هستند  و به خاک سائیدن پوزه دشمن. البته ممکن است که اگر جهاد و شهادت دچار بحران گردد، بار دیگر وحی الهی صادر گردد که صلح و مذاکره نیز خود یک نوع پیروزی ست. کیست که میگوید خدا مرده است.</strong>

Firouz Nojoumi
fmonjem@gmail.com
rowshanai.org