۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

راهپیمائی شنبه 22 خرداد، تدبیر و تصمیم مردم را می طلبد

سهرابستان :وظیفه رهبران جنبش سبز این بود که با ارائه درخواست مجوز
راهپیمائی به دولت کودتا، توجه مردم را به لزوم راهپیمائی در سالگرد
کودتای انتخاباتی جلب نموده و تداوم اعتراض ملت ایران را به جهانیان نشان
دهد. اینک نیز با توجه به تهدیدات شدید رهبری مبنی بر سرکوب وحشیانه
تظاهرات مردمی، رهبران جنبش سبز وظیفه خود دیدند تا واقعیت را به مردم
اعلام نموده و در بیانیه خود بگویند: «بدیهی است با سابقه سیاه یک سال
گذشته در سرکوب معترضانی که تنها جرمشان طلب نمودن رأی خود به شیوه ی
مسالمت آمیز بود و همچنین اخبار رسیده از سازماندهی مجدد افراطیون و
سرکوبگران در جهت یورش به مردم بی دفاع و مظلوم ...» تا بار دیگر تصمیم
گیری را بر عهده خود مردم بگذارند.

حق و عدالت، آزادی و دموکراسی، گرفتنی است و هیچ ملتی بدون فداکاری و
پرداخت هزینه به پیشرفت و سربلندی نمی رسد. هیچ استبداد و دیکتاتوری تا
کنون به انتخاب خود و داوطلبانه کنار نرفته است. ملتی به آزادی و
دموکراسی می رسد که آمادگی پرداخت هزینه را داشته باشد. تصمیم با خود
مردم است.

حکومتی که براحتی رای مردم را می دزدد، جوانانشان را شکنجه و زندان می
کند، در خیابانها کشتار براه می اندازد، چنین رژیمی غیر قابل اعتماد و
خیانت پیشه است. حتی اگر کودتاچیان «مجوز راهپیمائی» هم می دادند باز هم
به وعده خود وفا نمی کردند و این امکان وجود داشت که سرکوب و خشونت نشان
دهند. گروههای فشار و «اصحاب دخمه» می توانستند اغتشاش و آتش سوزی و
تخریب اموال عمومی راه بیاندازند و بطور کلی هر گونه شرارتی که بتوانند
انجام دهند.

تهدیدات حکومت برای سرکوب راهپیمائی 22 خرداد نیز بیش از هر زمان دیگری
پوشالی بنظر می رسد و تلاش فراوانی دارند تا مردم را اساساً از آمدن به
خیابانها باز دارند. الله اکبرهای شبانه مردم وحشت عجیبی در دل حکومت
انداخته است و برآوردشان این است که مردم حضور انبوهی در خیابانها خواهند
داشت.

حماسه جاودان 25 خرداد 88 نیز در شرایطی مشابه خلق گردید. با تقاضای
راهپیمائی مخالفت شد و رهبران جنبش سبز از مردم خواستند که به خیابانها
نیایند، اما این مردم بودند که رهبران جنبش را به جمع میلیونی خود دعوت
کردند.

راهپیمائی شنبه 22 خرداد، تدبیر و تصمیم مردم را می طلبد و حضور ملت
همواره سرنوشت ساز بوده است.

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

گزارشی از نحوه قتل رامین پوراندرجانی

در حالی که مقامات قضایی و نظامی جمهوری اسلامی پس از تناقض گویی های فراوان درباره مرگ رامین پوراندرجانی، سکوت اختیار کرده اند، اطلاعات یک منبع مطلع و اسناد رسیده به "روز" نشان میدهد این پزشک جوان خودکشی نکرده و مرگ او دلیل دیگری غیر از مسمومیت دارد.
به گزارش روز، رامین پوراندرجانی، به عنوان پزشک وظیفه، جان باختگان بازداشتگاه کهریزک را معاینه کرده بود و پس از آن به صورت مرموزی درگذشت. مقامات مسئول، ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی و سپس خودکشی اعلام کردند؛ در نهایت هم پزشکی قانونی اعلام کرد مرگ این پزشک جوان به علت مسمومیت بوده است. اما مدارکی که در اختیار روز قرار گرفته نشان میدهد اظهارات مقامات مسئول در زمینه قتل رامین پوراندرجانی، واقعیت نداشته است.
براساس این مدارک، ستوان نوریان، افسر کلانتری 129 تهران در گزارش خود از صحنه قتل رامین پوراندرجانی نوشته است: "آثار کبودی و خون مردگی در اطراف گردن مشهود بود". این گزارش اولیه افسری است که به عنوان اولین فرد از سوی مراجع قضائی در صحنه قتل رامین پور اندرجانی حاضر شده است.
اما این امر از سوی پزشکی قانونی کاملا نادیده گرفته شده و بدون هیچ گونه اشاره ای به این موضوع و توضیح اینکه علت آثار کبودی و خون مردگی در گردن رامین پوراندرجانی چه بوده، در گواهی صادر شده، دلیل مرگ این پزشک جوان مسمومیت ذکر شده است. پزشکی قانونی البته درباره نوع مسمومیت نیز هیچ گونه توضیحی نداده است.
به دنبال افشای این مسئله رضا قلی پوراندرجانی، پدر رامین پوراندرجانی در نامه ای به مراجع قضایی و بازپرس پرونده نوشته: "مرگ رامین حالت طبیعی نداشته و خودکشی نکرده و صورت جلسه اولین معاینه محل زمان کشف جسد در محل کار رامین دلالت دارد که رامین را از ناحیه گردن خفه کرده اند".
او براین اساس خواهان مشخص شدن واقعیت قتل فرزندش شده است.
پس از رسیدن سند مربوط به این گزارش با پدر رامین پوراندرجانی تماس گرفتیم.او نیزگزارش مربوط به وجود آثار کبودی و خون مردگی در اطراف گردن فرزندش را تایید کرد و گفت این گزارش در پرونده رامین موجود است.
پدر رامین پوراندرجانی که با طرح شکایت، خواهان معرفی و محاکمه قاتلان فرزندش شده است، به "روز" می گوید: "اول گفتند خودکشی کرده و حتی وصیت نامه هم درآوردند.بعد گفتند ایست قلبی کرده است. بعد هم گفتند که مسمومیت دارویی بوده، اما ما حتی یک درصد این ادعاها را قبول نداریم و شکایت کرده ایم اما تاکنون پاسخی نگرفته ایم."
وی می افزاید: "من بچه ام را سالم و بانشاط و پرامید تحویل دادم.او رفت تا به مملکتش خدمت کند اما حتی جنازه اش را نیز نگذاشتند ببینیم و... اما من شکایت کرده ام و منتظرم پاسخی بدهند. هر چند که فرزند دانشجوی دیگری دارم که به خاطر او زیاد حرف نمی زنم و..."
آقای پوراندرجانی که هفته گذشته مدرک پزشکی فرزندش را دریافت کرده، می گوید: "بچه من 19 سال تمام زحمت کشید و درس خواند اما مدرکش را هم ندید و هفته گذشته من مدرک پزشکی او را گرفتم و..."
وصیت نامه ای در کار نبود
همزمان گزارش "روز" از نحوه تدفین پیکر رامین پوراندرجانی نیز حاکی از آن است که مسئولان اجازه رویت پیکر رامین را به خانواده و نزدیکان او در تبریز ندادند.
یکی از نزدیکان رامین پوراندرجانی در این زمینه توضیحاتی به "روز" داده است: "غسل میت و پوشاندن کفن به رامین در تهران و بدون حضور خانواده او انجام شد و درخواست خانواده رامین برای تعویض کفن فرزندشان در تبریز از سوی مسئولین رد شد؛ به خانواده رامین حتی اجازه ندادند پیکر بی جان فرزندشان را ببینند و اصرار خانواده رامین برای رویت پیکر فرزندشان در تبریز بی نتیجه ماند. همین نشان میدهد که موارد پنهانی وجود داشته که نمی خواستند خانواده پیکر رامین را ببینند."
وی می افزاید: "مسئولان نیروی انتظامی جنازه را تا تبریز آوردند و همین که رسیدند جنازه را بدون معطلی دفن کردند و حتی اجازه ندادند جنازه رامین بر اساس عرف و رسوم خانواده او به خاک سپرده شود."
وی همچنین توضیح میدهد که وجود هر گونه وصیت نامه ای از سوی رامین که سردار احمدی مقدم ادعا کرده بود، از سوی بازپرس جنایی پرونده تکذیب شده و برخلاف ادعاهای احمدی مقدم، رامین در اتاق شخصی خود در بهداری ناجا به قتل رسیده است نه در خوابگاه گروهی.
پیشتر دوستان رامین پوراندرجانی به "روز" اعلام کرده بودند که رامین قبل از مرگ از "در خطر بودن جانش" ابراز نگرانی کرده بود.
براساس گزارش های منتشر شده، رامین پوراندرجانی به عنوان پزشک وظیفه، 4 بار به بازداشتگاه کهریزک رفته و چند تن از قربانیان حوادث پس از انتخابات، از جمله محسن روح‌الامینی را پیش از مرگ معاینه کرده بود.
رامین پوراندرجانی قبل از مرگ با حضور در کمیته ویژه پی گیری مجلس، محل شهادت محسن روح‌الامینی را بازداشتگاه کهریزک و علت شهادت او را شکنجه در زندان عنوان کرده و گفته بود که: "محسن را با وضعیت اسف‌باری بعد از شکنجه‌های جسمی شدید دو روز قبل از مرگش نزد من آورده بودند. حال جسمی او بسیار وخیم بود و امکانات پزشکی من هم بسیار محدود، ولی آنچه توانستم برای نجات وی کردم. در همان زمان بود که از سوی مسئولان کهریزک تهدید شدم که در صورت توضیح علت جراحات وارده بر مجروحان کهریزک از ادامه زندگی باز خواهم ماند".





شورای امنیت چهارمین قطعنامه تحریمی علیه رژیم ایران را تصویب کرد

شورای امنیت سازمان ملل متحد روز چهارشنبه نوزدهم خردادماه چهارمين
قطعنامه تحريمی عليه جمهوری اسلامی را تصویب کرد.


بنا به گزارشات ، این قطعنامه با 12 رأی تصویب شد.


ترکیه و برزیل، اعضای غیر دائم شورای امنیت علیه این قطعنامه رأی دادند و
لبنان رأی ممتنع داد.


رادیو فردا : دوازده عضو شورای امنیت به این قطعنامه رای مثبت دادند و
برزیل و ترکیه به این قطعنامه رای مخالف دادند و لبنان نیز رای ممتنع
داده است.


جلسه رای گیری با سخنان نماینده مکزیک، رییس دوره ای شورای امنیت آغاز
شده و پس از قرائت درخواست حضور نمایندگان آلمان و جمهوری اسلامی در این
جلسه، نوبت به نمایندگان مخالف رسید تا سخنرانی کنند.


نمایندگان برزیل و ترکیه دو نماینده مخالف بودند. نماینده برزیل گفت که
پس از تلاش های دو کشور ترکیه و برزیل در رسیدن به توافقنامه مبادله سوخت
اتمی ایران در خاک ترکیه، مخالف تحریم های بیشتر علیه ایران است.


نماینده ترکیه اما ضمن حمایت از اقدامات دیپلماتیک، اضافه کرد که جمهوری
اسلامی باید با تعلیق غنی سازی اورانیوم به مذاکرات وارد شده و مسائل را
حل کند.


پس از آن رییس شورای امنیت درخواست رای گیری کرد که 12 رای مثبت داده شد.
ترکیه و برزیل نمایندگانی بودند که رای منفی دادند و فقط لبنان بود که به
«قطعنامه شماره ۱۹۲۹» رای ممتنع داد.


بر اساس دور چهارم تحریم های ایران در شورای امنیت، یک دانشمند هسته ای،
۲۲ شرکت که به ارتباط داشتن با برنامه های اتمی و موشکی ايران متهم شده
اند، ۱۵ موسسه متعلق به سپاه و سه نهاد زير مجموعه خطوط کشتيرانی ايران،
در فهرست تحريم ها هستند.


به گزارش خبرگزاری فرانسه، تنها فردی که در فهرست تحریم ها قرار دارد،
جواد رحيقی است که رياست مرکز فن آوری های هسته ای سازمان انرژی اتمی
ايران را بر عهده دارد. یکی از مسئولیت های این مرکز، نظارت بر تاسیسات
غنی سازی اورانیوم در اصفهان است.


برخی از موسسه ها و شرکت هايی که در فهرست تحريم های قرار گرفته اند در
خارج از ايران بوده ولی تحت کنترل جمهوری اسلامی قرار دارند و يا در
راستای اهداف آن فعاليت می کنند، از جمله «فرست ايست اگزپورت بانک» که در
مالزی است ولی تحت کنترل بانک ملت ايران است.


۲۲ شرکت و موسسه متهم به ارتباط به فعاليت های موشکی و هسته ای شده و در
فهرست تحريم ها قرار دارند از جمله دانشگاه مالک اشتر در تهران، صنايع
امين در مشهد، ابزار برش کاوه در تهران، «فرست ايست اگزپورت بانک» در
مالزی، صنايع شهيد خرازی و مرکز تحقيقات کشاورزی و پزشکی هسته ای کرج.


۱۵ شرکت و موسسه وابسته به سپاه پاسداران نيز در فهرست تحريم ها قرار
دارند از جمله قرارگاه سازندگی خاتم الانبياء سپاه، عمران ساحل، راه ساحل
و سپانير.


سه نهاد زير مجموعه خطوط کشتيرانی ايران نیز، از جمله «ایریسل بنلوکز» در
بلژیک و خط کشتی رانی جنوب در فهرست تحریم ها قرار دارند.


هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا، نیز يک روز پيش از رای گيری
شورای امنيت سازمان ملل متحد درباره چهارمين قطعنامه تحريمی عليه ايران
گفته بود: «این قطعنامه شامل مهم ترين تحريم هايی خواهد بود که ايران تا
کنون با آن مواجه شده است.»


هيلاری کلينتون که همراه با رافائل کوريا، رييس جمهوری اکوادور، در یک
کنفرانس خبری صحبت می کرد، درباره چهارمين قطعنامه تحريم ايران گفت: «فکر
می کنم منصفانه است (که بگويم) اين تحريم ها مهم ترين تحريم هايی است که
ايران تا کنون با آن مواجه شده است.»

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

کوهستان



به گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران(۱۸خرداد۸۹) بازاری زندانی محمد بنازاده امیر خیزی بیش از ۶ ماه است که تحت شکنجه های روحی و جسمی در بند ۲۰۹ زندان اوین بسر می برد.
بازاری زندانی محمد بنازاده امیر خیزی ۶۳ ساله چند ماه است که در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعت قرار دارد. بازجویان وزارت اطلاعات پس از مدتی توقف بازجوئیها و نگه داشتن او در حالت انتظار دوباره بازجوئیهای را همراه با شکنجه های روحی و جسمی شدیدتری از سر می گیرند. بازجویان وزارت اطلاعات آقای بنازاده را تحت فشار قرار دادند تا در مقابل دوربین تلویزیون گفته های دیکته شده آنها را تکرار کند.آنها همچنین او را تهدید کردند که در صورت عدم اعترافات تلویزیونی به اتهام محاربه وی را محاکمه و به اعدام محکوم خواهند کرد.بازاری زندانی در اثر شکنجه های غیر انسانی نزدیگ به ۱۶ کیلو وزن کم کرده است. بازاری زندانی چند ماه را در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت بسر می برد.علیرغم گذشت بیش از ۶ ماه از بازداشتش هنوز تحت فشارهای روحی و جسمی قرار دارد و همچنان در بلاتکلیفی بسر می برد.
خانواده بنازاده از زمان دستگیری تا به حال پیگیر وضعیت عزیز خود هستند ولی از دادن پاسخ مشخص به این خانواده خوداری می کنند و رفتاری غیر انسانی با این آنها دارند.
لازم به یاداوری است که آقای محمد بنازاده امیرخیزی ۶۳ ساله در ۹ آذرماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات به محل کارش دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. برادر او جانباخته راه آزادی علی بنازاده امیر خیزی در دهۀ ۱۳۶۰ بخاطر هواداری از سازمان مجاهدین اعدام شد. همسر وی خانم شهلا زرین فر بدلیل دیدار با فرزندش در قرار گاه اشرف به یک سال زندان محکوم شد که محکومیت او مدتی پیش به پایان رسید. در حال حاضر خواهر او زندانی سیاسی کبری بنازاده امیر خیزی بدلیل قصد دیدار با فرزندان خود در قرارگاه اشرف در زندان گوهردشت کرج زندانی است . پیش از این برادران او آقایان اصغر و حمید بنازاده بدلیل دیدار با فرزندان خود در قرارگاه اشرف به ۲ سال زندان محکوم شده بودند که مدتی پیش پس از پایان یافتن محکومیتشان آزاد شدند.
در حال حاضر علاوه بر آقای امیر خیزی،تعداد دیگر از بازاریان تهران در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می برند، که از جمله آنها؛ آقایان محسن دکمه چی وجواد لاری می باشند.

شعرسبز 22خرداد (بی تابی)




بی تابم از رسیدن روز 22 خرداد
بی تابم از نگفتن خاطرات روز استبداد
بی تابم از شنیدن مکرها و نیرنگ ها
بی تابم از حضور سبزها در میدانها
بی تابم از بودن سبزها در زندانها
بی تابم از گرفتن جان شیطان ها
بی تابم از ندیدن سهراب و سهرابها
بی تابم از نداشتن حق در فریادها
بی تابم از سپردن جان به جلادها
بی تابم از فرستادن عذاب بر آنها
بی تابم از رهایی سکوت همه ی انسانها
بی تابم از شکستن دربهای زندان ها
بی تابم از ملاقات کردن همه ی انسانها
در روز 22 خرداد و خردادها

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

از ۲۲ خرداد پلی بسازیم برای پیروزی نهائی ،دست در دست هم پیش بسوی رهائی

/ندائیم سهرابیم//ما همه یک صدائیم/

/شعار ما همدلی//جنبش سبز ملی/


نمایش چهاردهم خرداد نیز برگزا شد اما مراسمی که قرار بود با حضور گسترده
نیروهای ساندیس خور و ساندیس بر و در حضور دیکتاتوری برگزار شود. آنطوری
که خواستند از آب در نیامد و چنانی شد که دیدیم و شنیدیم. که چگونه
دیکتاتور با سوتی دادنهایش نشان داد که تلاش و زحمات مردم فرهیخته ایران
زمین و صد البته در پیش آپیش آن نسل شجاع جوان دختر و پسر ایرانی اثر خود
را گذاشته و این بمب ساعتی مردم که دیر زمانیست شروع به تیک تاک کرده بود
می رود که در آستانه ی نخستین سالروز جنبش نوین مردم ایران و بویژه ۲۲
خرداد ماه با همبستگی و اتحاد و همدلی سراسری ایرانیان، چه در داخل و چه
در بیرون از مرزهای میهن عزیزمان ضربه مهلک دیگری بر پیکره ی این نظام
پوشالی بزند و راه خویش را جهت رسیدن به آزادی هموار سازد. وعده ما در
روز به سرقت رفتن رایمان در مراکز شهرهای محل سکونت مان، و در تهران از
میدان امام حسین بطرف آزادی و همه ی خیابانهای شهر همیشه سبز تهران. همت
کن ای هموطن/ بهر نجات میهن/ دست در دست هم پیش بسوی رهائی و نجات یاران
دربندمان، چرا که آنها چشم انتظار ما هستند!


/ولایت نظامی استعفا استعفا/

/ما همه با هم هستیم//ملت بی شکستیم/

/ایرانی با غیرت//حمایت حمایت/

/آزادی عدالت//این است شعار ملت/


از ۲۲ خرداد پلی بسازیم برای پیروزی نهائی “دزدی رای ملت//بزرگترین
خیانت”


/ولایت حرف مفته// رژیم باید بیفته/

حکومت اسلامی تلاش بسیاری انجام داد تا بتواند با شکل دادن تشکل میلیونی
در چهاردهم خرداد سالگرد مرگ خمینی از آن بهره برداری سیاسی نماید ولی
این حربه اینبار کارساز نشد. چرا، و آیا به این موضوع پر اهمیت اندیشه
کردیم؟ شکی نیست که با تمامی دستگیریها و بگیر و ببندهائی و اعدام ها ی
که حکومت در طول ماههای گذشته انجام داد تا بدین وسیله کنترل اوضاع را در
دست داشته باشد و از طرفی بدنیا نیز بگوید که ما از حمایت مردمی برخوردار
هستیم و مردم به ما اعتماد دارند. گروه معروف به “ساندیس خوران رهبری
آماده ایم آماده ایم” اینبار خیلی رنگ باخته بود و در حقیقت برای روز ۱۴
خرداد، آنچه که ما مشاهده کردیم و آنچه که دوستان و شاهدان رویت کرده
بودند در خیلی از جاها بر خلاف دفعات گذشته حتا پولهای پیشکشی و جعبه های
ساندیس و ساندویچ هم مثمر ثمر واقع نشد و بسیاری از افراد فریب خورده
دیروز خوشبختانه امروز از خواب غفلت بیدار گشتند و پی به ماهیت فاشیستی
این حکومت و سران نابخردش که بانیان اصلی ستم بر این مردم مان هستند و
خونهای دختران و پسران و مردم بی گناه را بر خاک میهن ریختند، برده اند،
و سر باز زدند از همراهی با قاتلان و جنایتکاران.


با این توضیح بالا در می یابیم که جوانان ایرانی و مردم ایران امروز
بیدارتر از هر روز و هر دوره دیگر از تاریخ کهن این سرزمین عزم خویش را
جزم کردند برای تعییری پایه ای و در این رهگذر نقش اصلی و اساسی را
جوانان این خاک بهمراه زنان دلیر کشورمان عهده دار هستند و دیر نیست که
ملت ایران به رهبری نسل شجاع جوانان دختر و پسر این خاک، تک تک ستمگران و
قاتلان و جنایتکاران و خائنین به خود و سرزمین خود را بپای میز محاکمه
بکشاند. اما یک پند به آن گروهی که هنوز دست از همکاری با سران حکومت و
دولت برنداشته و کماکان برای داشتن ثروت بیشتر و عشق یه قدرت، در قبال از
دست دادن شرف و انسانیت خویش و به خاک و خون کشیدن همنوعان و سرکوب هم
میهننان خود به این کار ادامه میدهند یادآور می شویم که اکثر شما در
پیشگاه مردم شریف و آزاده ی ایران شناخته شده اید و بسیاری از مردم
میدانند که فلان رئیس یا وزیر یا سردار یا .. چه ها کرد و یا می کند! پس
بخود آئید و به مردم بپیوندید. ما همه هم میهمن هستیم و باز هم باید در
کنار هم زندگی کنیم هنوز فرصت جبران خیلی از چیزها باقی ست، هنوز هم می
شود با کمک هم جان افراد بی گناه بسیاری را نجات داد، دریغ نکنید و
بیائید تا با هم و در کنار هم به فکر همدیگر باشیم و بفکر فردای خود و
فرزندان خود و سرزمین مان. بپرهیزیم از خشونت و ریختن خون همدیگر و
انسانهای شریفی که توقع زیادی از این روزگار واین زندگی ندارند جز داشتن
آرامش و داشتن امنیت و آزادی و عدالت. ما نه با دین سر ستیز داریم ونه
دشمن شما هستیم،. نه، هیچ کدام از اینها نیست ما فقط در پی رسیدن به حقوق
پایمال شده خود و یاران و دوستانی که جانشان را فدای آرمانها و آرزوهای
خود و سرزمین شان کردند، و دوستان و یاران در بندمان هستیم. این نه زیاده
خواهی است و نه دشمنی با اسلام و .. بلکه واقعیت است که ما مردم ایران
حقمان است که دارای زندگی بهتری باشیم، و این حقمان است که بخواهیم نوع
حکومت را خودمان از دوباره انتخاب کنیم، واین حقمان است که از آزادی و
عدالت برخودار باشیم و بسیاری دیگر از حقوق شهروندی که ما جوانان دختر و
پسر این سرزمین و عموم مردم ایران اینک ازآنها محروم هستیم. اما ما می
دانیم که می توانیم به همه ی آنچه که می خواهیم دست یابیم، از این روی به
راهی که می رویم معتقدیم و میدانیم که پیروز نهائی این نبرد ما هستیم.