۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

قتل یک زندانی در زندان کارون اهواز

شاهین رجبی مورکانی، زندانی محبوس در زندان کارون اهواز بر اثر شکنجه، در یکی از سلول های انفرادی این زندان به قتل رسید.

شاهین رجبی مورکانی 28 ساله، در سال 1381 بدلیل درگیری با نیروی انتظامی در اهواز دستگیر و به زندان کارون منتقل شد و از آن زمان تاکنون به اتهام "سرقت مسلحانه" در زندان نگهداری می شود.

به گزارش ویلاگ فعالین حقوق بشر و دموکراسی، رجبی مورکانی حدود 8 ماه پیش بطور ناگهانی به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد و مسئولان مجددا وی را قریب به سه هفته قبل به زندان کارون اهواز منتقل کردند که خانواده ی وی از این انتقال هیچ اطلاعی نداشتند.

گفته می شود خانواده ی این زندانی برای تحویل گرفتن جسد فرزندشان مجبور به امضای نامه ای شدند که بر اساس آن شاهین رجبی مورکانی بر اثر تصادف کشته شده است.

نزدیکان این زندانی پس از دیدن جسد وی که روز چهارشنبه دهم شهریورماه در قبرستان اهواز به خانواده تحویل داده شده است، گفته اند که آثار شکنجه از قبیل شکستگی و کبودی دست ها و پاها و وجود زخم های عمیق بر روی بدنش مشهود بوده است.

شاهین رحبی مورکانی در بندی به نام "عملیات کارون اهواز" که دست نیروی انتظامی است به قتل رسیده است.

احتمال اعدام سکینه محمدی پس از ماه رمضان


برنارد هانری لوی، نویسنده فرانسوی امروز دوشنبه در کنار مینا احدی، فعال حقوق بشر و محمد مصطفايی، وکیل سابق سکینه در یک کنفرانس خبری در پاریس. برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه نیز در این کنفرانس خبری حضور داشت.


به گزارش خبرگزاری فرانسه از پاریس، پسر سکینه محمدی امروز در یک تماس تلفنی ابراز نگرانی کرد که احتمال دارد مادرش پس از پایان ماه رمضان، اعدام شود. ماه رمضان این هفته به پایان می رسد.

سجاد فرزند سکینه که 22 سال دارد، در تماس تلفنی با نویسنده فرانسوی، برنارد هانری لوی گفت، از روزی که اعترافات اجباری مادرش از صدا و سیمای رژیم پخش شده، (11 اوت) خبری از او ندارد و ملاقات های هفتگی نیز ممنوع شده است.

وی با نگرانی افزود، ماه رمضان بزودی پایان می یابد و براساس قوانین اسلامی، احکام اعدام می تواند اجرا شود.

این در حالیست که برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه امروز در یک کنفرانسی مطبوعاتی، مجازات سنگسار را اوج بربریت دانست و گفت، حاضر است برای نجات جان سکینه محمدی به تهران سفر کند.

روز گذشته پاپ بندیکت شانزدهم نیز در بیانیه ای با محکوم کردن حکم سنگسار و اعدام سکینه گفت، واتیکان روند پرونده‌ این زن ایرانی محکوم به سنگسار را با دقت دنبال می ‌کند.

هیلا صدیقی

هنوزم عشق میهن در سرت هست؟

هوا بارانی است و فصل پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز
به سجده آمده ابری كه انگار / شده از داغ تابستانه سرریز
هوای مدرسه ، بوی الفبا / صدای زنگ اول محكم وتیز
جزای خنده های بی مجوز / و شادیها و تفریحات نا چیز
برای نوجوانی های ما بود / فرود خشم و تهمت های یكریز
رسیده اول مهر و درونم / پُر است ازلحظه های خاطرانگیز
كلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پژمرده سر میز

هوا پاییزی و بارانی ام من / درون خشم خود زندانی ام من
چه فردای خوشی راخواب دیدیم !/ تمام نقشه ها بر آب دیدیم !
چه دورانی چه رویای عبوری !/ چه جستن ها به دنبال ظهوری !
من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم
همان بازی كه با تیغ سرانگشت / به پیش چشمهای من ترا كشت

تمام آرزوها را فنا کرد / دو دست دوستی امان را جدا کرد
تو جام شوكران را سر كشیدی / به ناگه از كنارم پر كشیدی
به دانه دانه اشك مادرانه / به آن اندیشه های جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند / به سوز سینه های مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاك افتاد / به قلبم از غمت صد چاك افتاد

بگو، بگو آنجا كه رفتی شاد هستی ؟‌ / در آن سوی حیات آزاد هستی ؟
هوای نوجوانی خاطرت هست ؟‌ / هنوزم عشق میهن در سرت هست ؟
بگو آنجا كه رفتی هرزه ای نیست؟ / تبر، تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟‌
كسی دزد شعورت نیست آنجا ؟‌ / تجاوز به غرورت نیست آنجا ؟
خبر از گورهای بی نشان هست ؟‌ / صدای ضجه های مادران هست ؟‌

بخوان همدرد من، همنسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز
من و میزی كه خالی مانده از تو / و گلهایی كه پژمرده سر میز

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

تایید حکم اعدام حبیب الله گلپری پور توسط دیوان عالی کشور


حکم اعدام حبیب الله گلپری پور زندانی کرد محکوم به اعدام، توسط دیوان عالی کشور تأیید شد.

به گزارش آژانس خبری موکریان، این حکم طی چند روز گذشته در دادگاه به حبیب الله گلپری پور شهروند سنندجی که هم اکنون در زندان مهاباد محبوس می باشد، ابلاغ شده است.

گفتنی است نامبرده که مدتی طولانی را در بازداشتگاه های سنندج و مهاباد سپری نموده است، پیشتر به اتهام محاربه از طریق عضویت در یک حزب مخالف نظام به استناد مواد 186 و 190 قانون مجازات اسلامی توسط دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شده بود که این حکم در دیوان عالی کشور تأیید گردید.

عدم رسیدگی پزشکی به آیت الله بروجردی در زندان اوین


علی رغم اینکه وضعیت بینایی آیت الله حسین کاظمینی بروجردی در معرض خطر جدی قرار گرفته است، مسئولان از انتقال وی به بیمارستان ممانعت به عمل می آوردند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آیت الله بروجردی طی چهار سال بازداشت بر اثر بدرفتاری و نگهداری در محیط آلوده از ناحیه چشم راست به شدت احساس ناراحتی میکند.

هفته گذشته یکی از پزشکان بهداری اوین، پس از معاینه بروجردی تایید کرد که 80 درصد بینائی ایشان بر اثر پارگی شبکیه چشم از بین رفته است.

وی هشدار داد که پارگی شبکیه به هيچ وجه خود به خود و يا با مصرف دارو بهبود نمي يابد و تنها درمان مؤثر آن، جراحي است، لذا این وضعیت از لحاظ چشم پزشکی، اورژانسی تلقی می شود و باید هرچه سریعتر ایشان در بیمارستانی مجهز بستری شود.

مسئولین دادگاه ویژه روحانیت، بروجردی را از حق درمان محروم نگه داشته اند و حتی پرونده پزشکی این زندانی را در اختیار خانواده اش قرار نمی دهند. آن ها اخیرا به نزدیکان آقای بروجردی اعلام کرده اند تا زمانی که وی دست از "تبلیغ علیه نظام" برندارد، وضعیت ایشان به همین صورت باقی خواهد ماند.

قتل فجیع یک زندانی در زیر شکنجه پس از 8 سال زندان

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"زندانی شاهین رجبی مورکانی در زیر شکنجه های وحشیانه نیروی انتظامی در مرکز عملیات کارون اهواز به قتل رسید.
شاهین رجبی مورکانی 28 ساله، در سال 1381 بدلیل درگیری با نیروی انتظامی در اهواز دستگیر و به زندان کارون منتقل شد. در دادگاه به اتهام سرقت مسلحانه محاکمه شد.او در زندان کارون در حال طی کردن محکومیت خود بسر می برد.
زندانی رجبی مورکانی حدود 8 ماه پیش بطور ناگهانی از زندان کارون به بند 6 زندان گوهردشت کرج منتقل شد و در آنجا به مدت 8 ماه زندانی بود.حدود 3 هفته پیش او را مجددا از زندان گوهردشت کرج به زندان کارون اهواز منتقل کردند.از سه هفته پیش که او را به زندان کارون منتقل کرده بودند،خانواده اش از انتقال مجددعزیزشان به این زندان هیچ اطلاعی نداشتند.
اوایل هفته گذشته از مرکز مخوفی بنام عملیات کارون که در دست نیروی انتظامی است با خانواده رجبی تماس گرفته شدو به آنها اعلام گردید که برای تحویل جسد عزیزشان باید به آنجا مراجعه کنند.هنگام مراجعه این خانواده به این مرکز به آنها گفته شد که باید برگه ای را امضاء کنند که او در اثر تصادف به قتل رسیده است در غیر اینصورت جسد به آنها تحویل داده نخواهد شد.این خانواده برای تحویل گرفتن جسد ناچار به امضاء این برگه می شوند
جسد زندانی شاهین رجبی مورکانی روز چهارشنبه 10 شهریور ماه به عمویش در قبرستان اهواز تحویل داده شد وهنگام دفن مامورین نیروی انتظامی حضور داشتند آنها همچنین به این خانواده اجازه تحقیق در مورد علت مرگ را ندادند و فقط عموی او حق حضور در مراسم دفن را داشت.جسد او در اثر شکنجه کبود و دستها و پاهای او شکسته شده بود و زخمهای عمیقی در سر او مشهود بود.
عملیات کارون مرکزی است که در دست نیروهای انتظامی و یکی از مراکز مخوف شکنجه مردم اهواز که به بهانه جرائم عادی دستگیر می شوند.بخصوص جوانهایی که به بهانه های مختلف دستگیر می شوند در این محل مورد شکنجه های جسمی ،جنسی و روحی طاقت فرسایی قرار می گیرند تا به اتهاماتی که نیروی انتظامی به آنها تحت عنوان جرایم عادی نسبت داده می شود اعتراف کنند. گفته می شود تا به حال تعدادی از مردم در زیر شکنجه های قرون وسطایی به قتل و یا دچار نقض عضو شده اند که اکثرآنها جوانانی بین 18 تا 35 سال می باشند.شکنجه گران ولی فقیه در این مراکز کشته شدگان زیر شکنجه را تحت عناواینی مانند خودکشی،مصرف بیش از حد مواد مخدر در گواهی فوت ذکر می کنند و خانواده های آنها را مجبور به پذیرفتن دلایل فوق می کنند و از آنها در این باره تعهد کتبی می گیرند. این موارد بصورت سیستماتیک در آگاهی های کشور جریان دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه سیستماتیک جسمی و جنسی و روحی زندانیان بی دفاع که در مواردی منجر به قتل و نقض عضو آنها می شود به عنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار رسیدگی به جنایت علیه بشریت در ایران است.

پاسخ سیمین بهبهانی به احمدی نژاد

احمدی نژاد در بیرجند با انتقاد از روشنفکران ایرانی و منتقدان خود ‏گفته بود “… اینها شیطان پرستان مدرن اند ، برخی قیافه روشنفکری می گیرند ، به اندازه یک بزغاله هم از دنیا فهم و ‏شعور ندارند.”‏

پاسخ سیمین بهبهانی به احمدی نژاد :

شنیــدم باز هم گوهر فشــاندی

که روشنـــفکر را بزغاله خواندی

ولی ایشــان ز خویشـانت نبـودند

در این خط جمله را بیــجا نشـاندی ‏

سخـن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا

به نان و آب مجــانی کشــاندی

از این نَقلت که همچون نٌقل تر بود

هیاهــو شد عجب توتــــی تکانــدی

سخن هایت ز حکمت دفــتری بود

چه کفتر ها از این دفتر پراندی

ولیــکن پول نفـت و سفره خلــــق

ز یادت رفت و زان پس لال ماندی

سخن از آسمان و ریسمان بود

دریـــغا حرفـی از جنـــگل نراندی

چو از بزغاله کردی یاد ای کاشسلامـی هم به میــمون میرساندی