۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

مرگ دلخراش استاد دانشگاه آزاد اندیمشک


 اگر بفهمید علی نصیریان بازیگر زبردست هزار دستان در جاده پرخطر اندیمشک - اهواز به همراه زن و فرزند جان خود را از دست داده چه واکنشی نشان می دهید؟ واکنش مسئولین نسبت به این خبر چه می تواند باشد؟ احتمالاً مسئولین خوزستانی با فشارهای بی امان مواجه شده و در نطق های غرای خود ضمن تسلیت ، خواهند گفت که مقصران را مجازات می کنند.

علی نصیریان واقعا دیروز در تصادف جان خود را از دست داد اما این علی نصیریان آن علی نصیریان بازیگر نیست بلکه استاد دانشگاه آزاد اندیمشک بود که در اثر سانحه رانندگی در جاده اندیمشک به اهواز مرگ دلخراشی داشت به گونه ای که نه جسد او قابل شناسایی بود نه جسد کودک چندساله اش و تنها از روی مدرک شناسایی به دست آمده تشخیص هویت شدند. این مرگ دلخراش حتا به گوش مسئولین خوزستانی هم نرسید چه برسد به مجازات عاملین و قاصرین !

آقایان مسئول ! حتما باید شخصیت مهم و مشهوری در جاده های خوزستان بمیرد که شما اقدامی کنید !

حمايت مادر فرزاد کمانگر از مادران در بند


كانون حمايت از خانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها

سايت مادران پارك لاله مصاحبه اي با مادر شهيد فرزاد كمانگر را درج كرده,مادر
سلطنت رضايي,مادر فداكار و قهرماني است كه هميشه به وجود فرزندش فرزاد افتخار
ميكند و در همه جا نيز بدرستي به آن افتخار و اذعان مينمايد.
او گفته است كه من بارها گفته‌ام ما مادران سرافرازيم و نه عزادار. ما به
داشتن چنين فرزنداني افتخار مي‌کنيم. بچه‌هاي ما بهترين فرزندان اين سرزمين
هستند که براي آزادي مردم‌شان بهترين سال‌هاي عمرشان را در زندان گذراندند و
کساني هم مثل پسر من تا پاي جان‌شان ايستادند.
مادران اكرم نقابي و ژيلا مهدويان ( مادر سعيد زينالي و حسام ترمسي)از تاريخ
17 مهرماه 89 تا كنون به بهانه و اتهامات واهي در بند هستند,اين مادران بدليل
ايستادگي شان براي احقاق حقوق حقه خودشان ,از افشاي جنايات حاكمان باز
نميايستادند و به همين دليل مورد غيض و كين مأموران و دست اندركاران اطلاعاتي
حكومتي قرار گرفته اند.مادر زينالي ,از تيرماه 78 تا كنون بدنبال ردي از سعيد
زينال است كه هيچكس در اين آشفته بازار پاسخگوي او نيست,مادر حسام نيز سراپا
ايستادگي براي آزادي فرزندش حسام و ساير فرزندان اين مرز و بوم دست به افشاگري
ميزد.اكنون آنان را به بند كشيده اند كه ساير مادران را به سكوت وادار
نمايند,كه البته مزدوران كور دل, كور خوانده اند و نميدانند كه مادران ايران
زمين آگاه تر از آن هستنيد كه دمي از افشاي جنايات بر عليه فرزندانشان باز
ايستند. با درود به ايستادگي تمامي مادران آزاده ايران زمين و محكوم نمودن
چنين اعمال شنيع ضد بشري خواستار آزادي هرچه سريعتر اين مادران فداكار هستيم و
از مجامع مختلف حقوق بشري نيز ميخواهيم كه براي نجات جان اين مادران بيگناه
دست به اقدامات عملي بزنند.
مصاحبه مادران پارك لاله را با مادر فرزاد كمانگر در حمايت از اين مادران
زنداني در ذيل مياوريم.
كانون حمايت از خانواده هاي جان باختگان و بازداشتي ها- 89.8.14


حمايت مادر فرزاد کمانگر از مادران در بند
دايه سلطنه، مادر فرزاد کمانگر: همدردي مادران را هم برنمي‌تابند
پنجشنبه 13 آبان 1389 - کدخبر: 73834
حدود يک ماه از بازداشت اکرم نقابي و ژيلا مهدويان مادران سعيد زينالي و حسام
ترمسي مي‌گذرد. اين دو زن که از مادران پارک لاله هستند هفدهم مهر ماه سال
جاري همراه با دختران‌شان در منازل شخصي خود توسط ماموران امنيتي با اتهام
واهي ارتباط با اشخاص و سازمان‌هاي سياسي بازداشت شدند. هر چند دو دختر جوان
ايشان پس از 13 روز با قرار کفالت آزاد گرديدند اما اين دو مادر همچنان در
بازداشت به سر مي‌برند.

سعيد زينالي در جريان وقايع تير ماه 78 توسط ماموران امنيتي ربوده شد و هنوز
هيچ اطلاعي از سرنوشت او در دست نيست. حسام ترمسي نيز از جمله زندانيان پس از
وقايع انتخابات سال گذشته است که پس از تحمل حبس يک ساله‌ي خود اکنون در بستر
بيماري قرار دارد.

سلطنت رضايي، مادر فرزاد کمانگر، معلم کُرد که ارديبهشت ماه امسال اعدام شد
در گفت‌وگويي کوتاه با سايت مادران پارک لاله (مادران عزادار) ضمن پشتيباني از
مادران بازداشت شده خواستار آزادي آنان و پايان دادن به اعمال فشارها بر
خانواده زندانيان و جان باختگان سياسي شد.

دايه سلطنه گفت: فرزندان‌مان را که از ما گرفتند، يا به زندان انداختند و يا
اعدام کردند. حالا حتي همدلي و همدردي مادران را هم برنمي‌تابند. به چه حقي ما
اجازه نداريم به ديدار هم برويم و با هم باشيم و يکديگر را تسلي دهيم. درد را
براي‌مان به وجود آوردند و حالا مي‌خواهند جلو همدردي و همدلي ما را هم
بگيرند.

وي در ادامه افزود: بارها گفته‌ام ما مادران سرافرازيم و نه عزادار. ما به
داشتن چنين فرزنداني افتخار مي‌کنيم. بچه‌هاي ما بهترين فرزندان اين سرزمين
هستند که براي آزادي مردم‌شان بهترين سال‌هاي عمرشان را در زندان گذراندند و
کساني هم مثل پسر من تا پاي جان‌شان ايستادند.

مادر فرزاد کمانگر در پايان با اشاره به ديداري که چندي پيش با مادران پارک
لاله داشته است گفت: در ديدارها و جلسات ما خبري از بحث‌هاي سياسي نيست که
حالا اين مادران را متهم به ارتباطات سياسي کرده‌اند. ما به ديدن هم مي‌رويم،
دور هم جمع مي‌شويم تا يکديگر را تسکين دهيم و از غم خود کم کنيم.

ما نمي‌خواهيم تجربه‌ي تلخي که ما داشتيم و رنجي که کشيديم براي هيچ مادر
ديگري تکرار شود. حق اين نيست مادري که پس از ده سال هنوز از سرنوشت پسرش
بي‌اطلاع است و مادري که پسرش بعد از آزادي هنوز در بستر بيماري است را اين
طور دوباره آزار بدهند و چنين اتهاماتي به آنها بزنند.

82 نفر در زلزله شهرستان دورود مجروح شدند

مدیر کل ستاد حوادث و سوانح غیرمترقبه استانداری لرستان از مجروح شدن 82 نفر بر اثر زلزله شهرستان دورود خبر داد.

رضا آریایی در این رابطه اظهار داشت: از تعداد مجروحان زمین لرزه صبح امروز(شنبه) شهرستان دورود 14 نفر در بیمارستان این شهرستان بستری هستند.

وی تصریح کرد: بقیه مجروحان این زلزله به صورت سرپایی مداوا و مرخص شده اند.

مدیر کل ستاد حوادث و سوانح غیرمترقبه استانداری لرستان بدون اشاره به رقم دقیق واحدهای آسیب دیده در جریان این زلزله، عنوان کرد: عمده خسارات وارده بر اثر این زلزله به واحدهای مسکونی شهری بوده است.

آریایی با اشاره به اعزام تیم بررسی خسارات به محل حادثه، افزود: این تیم در حال حاضر مشغول برآورد خسارات است که به زودی میزان خسارات وارد شده بر اثر این زلزله نسبتا شدید اعلام خواهد شد.

زلزله ای به شدت 4.9 ریشتر در ساعت هفت و 22 دقیقه و 20 ثانیه صبح شنبه در شهرستان دورود رخ داد و موجب ترس مردم این شهرستان شد.

به دنبال این زمین لرزه همچنین یک زمین لرزه کوچک دیگر نیز شهرستان دورود را دوباره لرزاند که این زلزله در ساعت هفت و 52 دقیقه صبح شنبه به وقوع پیوست و دارای شدت 2.7 ریشتر بوده است.

به منظور مقابله با زمین لرزه های احتمالی بعدی مدارس نوبت صبح شهرستان دورود تعطیل و جلسه فوق العاده ستاد حوادث غیرمترقبه این شهرستان تشکیل شد.

۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

افشاي مداخلات جنايتكارانه سفارت رژيم در عراق و توطئه چيني عليه اشرف

اهيأت عربي دفاع از اشرف طي نامهيي به ادملكرت نماينده سازمان ملل متحد در عراق نسبت به توطئههاي جديد رژيم آخوندي  و دولت نوري مالكي عليه ساكنان اشرف كه زمينه چيني براي قتل و كشتار است هشدار داد و خواستار تضمين حفاظت آنان توسط ملل متحد گرديد.
در اين نامه به امضاي مهدي العطيات آمده است:
«سفارت رژيم ايران در عراق با استفاده از ايادي خود  اقدام به برگزاري يك نمايشگاه عكسهاي قلابي در شهرهاي مختلف عراق نموده است كه در حقيقت يك ترفند تبليغي با هدف شيطان سازي و تحريك عليه اعضاي مجاهدين خلق اپوزيسيون ايراني مستقر در كمپ اشرف مي باشد. روز 6 مهر ماه 25 سپتامبر سفارت و مأمورين اطلاعات رژيم ايران اين شو را در مركز فرهنگي وابسته به وزارت ورزش و جوانان در كاظميه بغداد برگزار كردند. اما آنچه بيش از هر موضوعي جلب نظر ميكند اين است كه گرداننده اين شو، سفارت رژيم ايران و  ”صادق محمد كاظم” مهر ه شناخته شده و اصلي كميته سركوب اشرف است كه مسئول آزار و اذيت ساكنان اشرف مي باشد و يونامي پرونده نقض حقوق بشر توسط او را بخوبي مدون كرده است. اين فرد مأمورين وزارت اطلاعات رژيم ايران را كه اكنون 8 ماه است در ورودي اشرف به شكنجه رواني ساكنان مشغولند براي تشويق استفاده از خشونت عليه ساكنان اشرف و تحريك شبه نظاميان تحت فرمان سفارت رژيم، به نمايشگاه برده است. همچنين آنها پلاكاردهاي توهين آميز اخلاقي عليه ساكنان و نسبت دادن قتل 25 هزار شهروند عراقي به آنان را در نمايشگاه نصب كرده اند.  اين اقدامات مشمئز كننده از نظرقانون بين المللي و كنوانسيون هاي ژنو تحريك به قتل محسوب ميشود و قابل پيگرد است و از اين بابت گردانندگان  آن مسئول عواقب اين اقدامات خود عليه ساكنان اشرف مي باشند .
هيأت عربي دفاع از اشرف خطاب به  اَد ملكرت مي نويسد: ما همزمان مايليم از جنابعالي درخواست كنيم كه  با مداخله خود براي حفاظت از حقوق شهروندان داراي استاتوي قانوني كنوانسيون چهارم ژنو و محكوم نمودن استفاده از امكانات دولتي كشور عراق كه توسط نوري المالكي در اختيار سفارت ايران قرار داده مي شود، زمينه هر گونه توطئه و اقدامات سركوبگرانه بعدي را از بين ببريد.

اعدام یک مرد در اصفهان

یک مرد به نام "حسین – م" به جرم تجاوز به عنف در زندان اصفهان اعدام شود.  دادستان عمومي و انقلاب استان اصفهان در گفت‌وگو با فارس با اعلام اين خبر اظهار داشت: این شخص به دلیل تجاوز به عنف، آدم ربایی و سرقت توسط دستگاه قضایی به اعدام محکوم و این حکم پس از تأييد در ديوان عالي كشور در محوطه زندان مرکزی اصفهان اجرا شد.

زندانی سیاسی: زیر شکنجه وادار به اعتراف شدم


نامه زندانی سیاسی به کلیه افکار عمومی جهان

 حسین خضری زندانی محکوم به اعدام در نامه ای به افکار عمومی و سازمان های و نهاد های حقوق بشری خواهان پیگیری طرح شکایت خود از دستگاه اطلاعاتی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دستگاه قضایی شده است.

وی در بخشی از نامه خود می گوید به مدت 49 روز در سلول های انفرادی سپاه و در بازداشتگاهی مخفی که زیر نظر سازمان زندان های نیست به شدت شکنجه و وادار به اعتراف شده است.

متن این نامه که در اختیار خبرگزاری ها قرار گرفته است به شرح زیر است:
اینجانب زندانی سیاسی حسین خضری که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه و همچنین تایید شعبه 10 دادگاه تجدید نظر اذرباییجان غربی و همچنین تایید حکم صادره از سوی شعبه 31 دیوان عالی کشور به اعدام محکوم شده ام.
برای پرده برداشتن از نحوه بازجویی، بازپرسی و دادگاهی که شدیدا از انعکاس و نحوه چگونگی مراحل ذکر شده به افکار عمومی و بیدار جامعه مدنی داخل و خارج جلوگیری به عمل آمده و می آیدو حتی از نامه سرگشاده ای که به عنوان اعتراض قانونی به مراحل پرونده سازی به ریاست قوه قضاییه کشور نوشته بودم مسئولین زندان از تایید آن امتناع می کنند.
با وجود تمامی این مشکلات بنده شرح مختصری از وضعیتی که به بنده وارد شده و به نوعی تا به حال ادامه دارد میدهم باشد که گوشی شنوا شنیده و زبانی حق گو شروع به بازگو و ارسال مطالب زیر نماید.
اینجانب در تاریخ 10/5/87 در شهرستان کرمانشاه توسط نیروهای سپاه نبی اکرم آن شهرستان دستگیرشدم و مدت 49 روز که در اختیار نیروهای سپاه نبی اکرم کرمانشاه بودم ومتحمل شکنجه های فیزیکی و روحی در زمان بازجویی بودم که شکنجه ها از نظر فیزیکی شامل :
1-    کتک زدن به مدت چندین ساعت در هر روز
2-    ایجاد فشار روحی و روانی در حین بازجویی
3-    تهدید بازجویی هایم مبنی بر آنکه اگر آن مواردی که ما میگوییم قبول نکنی به برادر و داماد خانواده شما میتوانیم برچسب فعالیت های غیرقانونی علیه نظام بزنیم
4-    ضربه زدن با لگد به اندام های تناسلی من و خونریزی و تورم آن نواحی از بدنم به مدت چهارده روز
5-    پارگی پای راستم تقریبا به اندازه 8 سانتیمتر به علت ضربه محکم پای بازجو که هنوز قابل مشاهده است
6-    وارد کردن ضربات متعدد به تمامی بدنم با باتوم
این موارد در مدت 49 روز بازداشت بنده در بازداشتگاه سپاه پاسداران کرمانشاه بود
حال سوالی که مطرح میگردد این است که مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل 38 آن صراحتا بیان نشده است هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع‌ممنوع است‌، اجبار شخص به شهادت‌، اقرار یا سوگند مجاز نیست‌و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است‌ و متخلفین از این اصل مجازات میشوند.
در حالی که به ان صورتی که ذکر کردم بنده در مدت 49 روز بازداشت در سپاه نبی اکرم کرمانشاه هم متحمل شکنجه فیزیکی شده ام هم شکنجه روحی و روانیپس چطور اقرارهای بنده که به زور شکنجه از من گرفته اند دلیل و مدرک معتبری برای دادگاه شده و بنده را به چنین حکم سنگینی یعنی اعدام محکوم کرده اند.
بعد از آن در مورخ 28/6/87 بنده را از سپاه نبی اکرم کرمانشاه به سپاه المهدی ارومیه منتقل کردند و در آنجا نیز تحت انواع شدیدترین شکنجه های فیزیکی و روحی قرار گرفتم .
دوباره مورخ 16/10/87 از بازداشتگاه سپاه المهدی شهرستان ارومیه به اداره کل اطلاعات اذرباییجان غربی منتقل شدم و تا تاریخ 26/11/87 تحت اختیار اداره اطلاعات ارومیه بودم و تمامی موارد شکنجه در طی بازداشتم در اداره اطلاعات ارومیه اجراو اعمال شد.
بعد از انکه در مورخه 26/11/87 بنده را به زندان ارومیه منتقل کردند در تاریخ 21/2/88 برای اولین بار و آخرین بار بنده را در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه  دادگاهی نمودند که در جلسه دادگاه نماینده اداره اطلاعات ارومیه و دادستان حضور داشتند و قبل از آن هم اینجانب را ماموران اداره اطلاعات ارومیه تهدید کردند که نه از شکنجه باید حرفی بزنی و نه در مورد بازجویی های که از تو گرفته ایم البته به زور شکنجه! بالاخره با این جو سازی در دادگاه بدوی و همچنین با عدم اعطای زمان کافی برای بنده برای دفاع از خودم و جمع جور کردن محاکمه بنده در حدود 10 دقیقه و اتمام آن کاملا جای سوال برای بنده شد که آیا در عرض 10 دقیقه و با آن اتمسفر حاکم بر فضای دادگاه چطوری من و وکیلم میتوانستیم از اتهامات وارده دفاع نماییم و چگونه از این اتهام سنگین براعت کنیم.
سوال دیگری که برای من متصور میشود این است که آیا حضور من در جلسه ای دادگاه به منزله اجرای اجباری نمایشی درام و کمدی نبود که فقط آقایان گفته باشند که متهم در دادگاه حضور بهم رسانده و با توجه به طی مراحل دادگاهی محکوم شد .
سوال بعدی هم آن که در دادگاه به قاضی پرونده ام آقای درویشی، رییس شعبه یک بیان کردم که بسیاری از بازجویی های خود را قبول ندارم زیرا به زور شکنجه های فیزیکی و روانی مجبور به قبول آن مطالب گشته ام در حقیقت آنها را به من دیکته کرده و قبولانده اند، ولی با این همه قاضی پرونده هیچ اعتنایی به مطالبم ننمود توضیح آن که اعمال شکنجه از سوی بازجویی هایم با توجه آنکه ایشان یعنی بازجویان مرا تهدید کرده بودند به قاضی گفتم ولی افسوس از گوش شنوا، متاسفانه قاضی بدون هیچگونه تحقیق و تفحصی در مورد ادعای شکنجه بنده مبادرت به صدور رای اعدام نمود و رای همان دادگاه بدوی توسط شعبه 10 تجدید نظر استان آذرباییجان غربی در مورخ 17/5/88 تایید شده و در تاریخ 11/5/88 حکم قطعی صادر شده و در زندان مرکزی ارومیه به من ابلاغ گردید.
درضمن من تا قبل از قطعی شدن حکم دادگاه دست از تلاش بر نداشتم و در تاریخ 5/5/88 از نوع رفتار غیرانسانی و غیرقانونی بازجو هایم به دادسرای نظامی شهرستان ارومیه شکایت کردم که مورخ 10/11/88 ابلاغ گردیده است.
شکایتم از دادسرای نظامی به دادسرای عمومی رسید و همان موقع به برادرم در مورخ 27/11/88 ابلاغ شده است به محض شکایت بنده از نحوه بازجویی و برخورد ماموران سپاه المهدی و اداره اطلاعات ارومیه در تاریخ 16/9/88 به بازپرسی شعبه هشتم احضار و وضعیت شکنجه و نحوه برخورد بازجویان را اعلام و همچنین مدارک پزشکی که دال بر شکنجه شدن اینجانب مینمود تقدیم کردم و در ضمن درخواست معرفی به پزشکی قانونی را نمودم و تعجب آور انکه بازپرس شعبه 8 در برابر اظهارت بنده حتی نخواست برای اثبات راست یا دروغ بودن موارد ذکر شده، بنده را به پزشکی قانونی اعزام نماید.
در تاریخ 13/11/88 یعنی درست بعد از آنکه بنده طرح شکایت نموده و در بازپرسی شعبه 8 اظهارت خود را نوشته و مدارک پزشکی را تقدیم بازپرس نمودم و پرونده در دادسرای نظامی عدم صلاحیت خورده و به دادسرای عمومی رفته به عبارتی 3 روز بعد از نامه نگاری اداره سازمان قضایی نیروهای مسلح استان اذرباییجان غربی با دادسرای عمومی در خصوص عدم صلاحیت رسیدگی دادسرای نظامی ارومیه و ارجاع پرونده به دادسرای عمومی مرا به اداره اطلاعات ارومیه برده و در مدت 3 روزی که در بازداشتگاه مرکزی اداره اطلاعات ارومیه بودم انواع و اقسام تهدید ها مبنی بر آنکه اولا چرا بر علیه ما در دادگاه طرح شکایت کردی ثانیا در برابر دوربین فیلم برداری حاضر به اعتراف نوشته های که ما به شما میدهیم باشید و متذکر گردید که هیچ نوع بد رفتاری و شکنجه نشده ما نیز در عوض نسبت در رای که برات صادر شده تخفیفاتی را به وجود می آوریم.
در حقیقت آشکارا تهدید بنده و ایجاد فضای سوداگری و عامه گری انگار سرنوشت انسانها نیز مانند کالا قابل داد و ستد است در حالی که انتقال من از زندان ارومیه به اداره اطلاعات باعث ایجاد استرس و دلهوره شدید در بین اعضای خانواده ام شده و با توجه به انکه پدرم برای کسب اطلاع از وضع بنده به اداره اطلاعات ارومیه مراجعه و متاسفانه با شنیدن جواب های گنگ و مبهم تصور میکنند که شاید مرا اعدام کرده اند و ایشان همانجا جلوی درب اداره اطلاعات ارومیه دچار سکته مغزی شده و بعد از اعزام به بیمارستان دار فانی را وداع میگویند این نیز برگ دیگری از جنایات دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران که با ایجاد نگرانی برای خانواده ضربه مهلک هم به من هم به خانواده ام وارد کردند که از صدها اعدام کردن برایم بدتر بود حال چه کسی جوابگویی این مسائل است خدا میداند.
جالب آنکه 20 روز بعد از فوت پدرم نگذشته بود که آقایان عوض عرض تسلیت به بنده مرا بدون هیچگونه دلیلی و بدون هیچ اطلاعی به زندان قزوین تبعید کردند حال تصور کنید که من در چه حالت روحی قرار گرفته بودم و مهم تر از همه آنکه بعد از چند ساعت که به طور چشم بسته و پا بسته و دست بسته به من گفتن که چیز خاصی نیست و تو را به زندان دیگری انتقال میدهیم .
در مورخ 30/1/89 قرار منع تعقیب در شعبه 104 جزایی ارومیه صادر گردید حال آنکه شعبه 104 جزایی نه بازجویی های بنده و نه حتی نماینده ای از سپاه پاسداران و یا اداره اطلاعات را برای توضیح مسائل نه به بازپرسی نه به شعبه ای فرا خواند و نه با معاینه ای بنده توسط پزشک قانونی موافقت نمود حال بر چه مبنایی قرار منع تعقیب صادر کرد نمی دانم.
در کیفر خواست صادره از سوی اداره اطلاعات و هم حکم دادگاه اینجانب حسین خضری به عنوان محارب شناخته شده ام در صورتی که مصادیق محاربه نه بر بنده صادق است نه محرز اولا بنده هنگام دستگیری مسلح نبودم چون بنده فعالیت سیاسی به طور مدنی میکردم ثانیا هیچ اقدام مسلحانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران نکرده ام همچنین بنده حدود 8 ماه در سلول های انفرادی سپاه نبی اکرم کرمانشاه  و سپاه المهدی ارومیه و اداره اطلاعات ارومیه تحت بدترین شکنجه های فیزیکی و روانی و انواع تهدید ها و تحقیرها بوده ام .
به طوری که بازداشت طولانی مدت بنده به مدت 8 ماه در آن سلول های انفرادی چنان بر سیستم عصبی و حالات روحی و روانی ام تاثیر سو گذاشته بود که اقدام به خودکشی کردم آن هم 2 بار! چون واقعا شکنجه ها و نوع رفتار غیر انسانی بازجویان به حدی بود که مرگ را بهتر از آن طور زندگی  و زنده ماندن میدانستم و جایی بسی سوال است که در کجایی دنیا فردی را 8 ماه در سلول انفرادی مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داده اند و هیچگونه ملاقات را با وکیل یا خانواده و یا حتی تماس تلفنی با ایشان داشته باشد.
در پایان بنده زندانی سیاسی حسین خضری با توجه با آنکه تحت شدیدترین مراقبتهای امنیتی زندان قرار دارم و به طوری که حق نامه ای سر گشاده که به بالاتربن مرجع قضایی کشور نوشته ام بدون هیچگونه دلیل قانونی و خاصی از تایید اثر انگشت نامه بنده خودداری و اصل نامه نوشته شده را حفاظت زندان از بنده گرفته و باز پس نمی دهد.
حال با توجه به آشکار نبودن زمان اجرای حکم اعدام بنده که آیا فرداست یا پس فرداست از انتشار کوچکترن خبر حتی خبر سلامتی خویش به صورت راحت و آزادانه محروم میباشم لذا تحت چنین شرایط فوق سنگین امنیتی از تمامی مجامع بین المللی و سازمانهای کانون مدافع حقوق بشر و حتی افرادی که در مورد حقوق زندانیان سیاسی و همچنین در زمینه حقوق بشر فعالیت میکنند تقاضا دارم که صدای سرکوب شده مرا به گوش انواع بشریت رسانده و از هم اکنون تمامی آن مراجع و آن افراد را به عنوان وکیل رسمی خود میشناسم که هر سوالی را به نام بنده در جهت
برگزاری یک دادگاه صالح و بی طرف
بازبینی دوباره پرونده به طور واضح و آشکار بدون مخفی کاری، پیگیری و موضوع شکنجه وارده بر بنده را اقدام و اعمال نماید
در پایان از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد؛ عفو بین الملل و تمامی مجامع حقوق بشر در خواست مینمایم با انتشار نامه اینجانب و پیگیری مسائل مطرح در آن اقدام نماید

حسین خضری
زندانی سیاسی محکوم به اعدام زندان مرکزی ارومیه بنده 12

ایران؛ بیانیه فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (IFJ) روز گذشته با انتشار بیانیه ای بازداشت محمدرضا مقیسه عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران را محکوم کرد. دبیر کل فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران با ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت این روزنامه نگار، خواهان دسترسی فوری وی به وکیل و اعضای خانواده اش گردید.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (IFJ) روز گذشته (پنج شنبه) مقامات جمهوری اسلامی را به آزادی محمدرضا مقیسه، از اعضای هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران، که روز دوم آبان ماه بازداشت شده است فراخواند.

پس از ناآرامی های ناشی از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در خردادماه سال گذشته این دومین باری است که آقای مقیسه بازداشت می گردد.

آیدان وایت، دبیر کل فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران گفت: «ما شدیدا نگران آسایش و امنیت محمدرضا مقیسه هستیم که می بایستی به وی دسترسی فوری به وکیل و خانواده اش داده شود.»

وی همچنین اضافه کرد: «مسئولین جمهوری اسلامی می باید به هدف قرار دادن روزنامه نگاران مستقل و رهبران این انجمن به خاطر بیان دیدگاه هایشان پایان دهند.»

به گفته انجمن صنفي روزنامه نگران، عضو پيوسته فدراسيون بين المللي روزنامه نگاران (IFJ)، محمدرضا مقیسه سال گذشته به مدت پنج ماه بازداشت و زندانی، و نهایتا در اسفند ماه سال 88 با وثیقه 500 میلیون تومانی آزاد شده بود. وی روز دوم آبان ماه مجددا بازداشت گردید و پس از آن هیچ تماسی با خانواده اش نداشته است. مقیسه یک هفته پس از بازداشت مجدد، در تاریخ نهم آبان ماه به بند عمومی 350 زندان اوین منتقل گردید.

وایت اضافه کرد: «عدم تحمل دگراندیشی و صداهای مستقل در ایران منجر به یک یورش همه جانبه به رسانه و روزنامه نگاری مستقل از سوی دولت گردیده است.»

مقیسه یکی از ده ها روزنامه نگاری است که در پی اعتراضات گسترده پس از انتخابات در سال گذشته، با سرکوب هدفمند رسانه ها توسط مسئولان جمهوری اسلامی هدف قرار گرفت. به گفته فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران حداقل 30 روزنامه نگار پشت میله های زندان بسر برده و تعداد زیادی نیز از بیم دستگیری از کشور گریخته اند. در عین حال ده ها روزنامه تعطیل، و دفتر انجمن صنفی روزنامه نگاران نیز در سال 2009 بطور غیرقانونی بسته شده است.