۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

انتقال دو زندانی سیاسی ارومیه به سلول انفرادی

جهانگیر بادو زاده و محمدامین عبدالهی، دو تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان مرکزی ارومیه، به سلول انفرادی منتقل شدند.
 در پی اعدام حسین خضری، فشار بر زندانیان سیاسی در زندان ارومیه افزایش یافته و صبح امروز جهانگیر بادو زاده و محمد امین عبدالهی به دلیل اعلام اعتصاب غذا به سلول انفرادی منتقل شدند.

جهانگیر بادو زاده، اهل مهاباد و محمد امین عبدالهی اهل بوکان، به ترتیب به تحمل حبس ابد و هجده سال حبس و تبعید به زندان طبس محکوم اند.

گفته می شود پس از اجرای حکم اعدام حسین خضری، فشار بر زندانیان سیاسی محبوس در زندان مرکزی ارومیه افزایش یافته است؛ تا جایی که درب بند این زندانیان از سوی مسئولان بسته شده و ایشان حتی حق هواخوری ندارند و  از تماس تلفنی نیز محروم شدند.

شایان ذکر است که حبیب الله گلپری پور زندانی سیاسی محکوم به اعدام به همراه احمد تمویی که دارای محکومیت پانزده ساله است، اکنون بیش از دو هفته است که به سلول انفرادی منتقل شدند همچنان در اعتصاب غذا بسر می برند.هم چنین علی احمد سلیمان دیگر زندانی سیاسی به دلیل نامعلومی پس از اعلام اعتصاب به اداره اطلاعات ارومیه منتقل شده است و از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست.



ناپدید شدن فعال دانشجویی دانشگاه صنعت نفت آبادان

یکی از فعالین دانشجویی دانشکده نفت آبادان به نام حجت عربی از روز پنج شنبه بیست و سوم دی ماه،  به طرز مشکوکی ناپدید گشته است.

به گزارش دانشجو نیوز، صبح همان روز مامورین امنیتی به محل سکونت وی حمله کرده و پس از تجسس منزل، کامپیوتر و لپ تاپ وی را با خود برده اند . از حوالی ظهر روز پنجشنبه هیچ اطلاعی از نامبرده در دست نیست و گوشی تلفن همراهش نیز خاموش می باشد.

آقای عربی این روز ها با حکم رئیس دانشگاه صنعت نفت از خوابگاه اخراج شده و حق ورود به دانشگاه را نیز نداشته است. همچنین کمیته انضباطی بدوی دانشگاه به بهانه  بی اهمیتی همچون فعالیت در "facebook"  و بحث در کلاس انقلاب، سنگین ترین و غیر عادلانه ترین حکم ممکن را یعنی "اخراج از دانشگاه و ممنوعیت از تحصیل به مدت سه سال" برای ایشان صادر کرده است، که هم اکنون این حکم برای تأیید نهایی به وزارت علوم فرستاده شده است.

پیش از این در پاییز ۸۸ آقای عربی به خاطر فعالیت هایش در نشریه انجمن اسلامی دانشکده (واژه) یک ترم از تحصیل معلق شده بود. این دانشجوی ستاره دار که از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد نیز بازنگاه داشته شده است، این روزها صرفاً سرگرم به پایان رساندن دروس خود در ترم آخر دوره کارشناسی بود که ناگهان با این حکم عجیب کمیته انضباطی مواجه گشت و ناچار شد به شهر خود بازگردد.

وی زمانی که برای تحویل گرفتن وسایل خود از خوابگاه به آبادان باز می گردد، به طریقی که اشاره شد، ناپدید گشته و به احتمال قریب به یقین توسط یکی از نهاد های امنیتی بازداشت شده است. هم اکنون خانواده و دوستان وی به شدت نگران وضعیت سلامت، احوال و شرایط ایشان می باشند و در بی خبری مطلق به سر می برند.



ادعای دستگیری بیش از ۶٠ جاسوس هسته‌ای

یک منبع آگاه از دستگیری بیش از 60 جاسوس هسته‌ای طی یک سال گذشته از سوی نیروهای امنیتی خبر داد.این منبع آگاه در سازمان انرژی اتمی که نمی‌خواست نامش فاش شود در گفتگو با خبرنگار «نسیم» افزود: افراد مذکور عمدتاً در قالب مشاوره و یا فعالیت در پروژه‌های تحقیقاتی شرکتی، به صورت ناآگاهانه اطلاعات هسته‌ای کشور را در اختیار سرویس‌های جاسوسی کشورهای غربی قرار می‌دادند.

احضار شماری از دراویش گنابادی ساکن فولادشهر اصفهان

در پی تلاش دراویش گنابادی اصفهان برای آزادی سازی مرتضی محجوبی از مشایخ سلسله نعمت‌اللهی گنابادی، شماری از دراویش ساکن فولادشهر طی احضاریه هایی به کلانتری مرکزی فولادشهر فرا خوانده اند.

به گزارش سایت مجذوبان نور، در این احضاریه ها که فاقد مهر و بدون در نظر گرفتن موازین حقوقی تنظیم شده، علت احضار، "جهت پاره ای توضیحات" عنوان شده است. این دراویش باید فردا دوشنبه 27 دی ماه خود را به کلانتری فولادشهر معرفی کنند.
یادآور می شود در تاریخ 13 دی ماه پس از دستگیری شیخ طریقت گنابادی و 4 درویش دیگر، دراویش اصفهان و مناطق اطراف این استان که جمعیت آنها بالغ بر 5000 نفر می شد در مقابل زندان مرکزی اصفهان تجمع کرده و پس از 5 ساعت مقامات مسئول را مجبور به آزادی دستگیر شدگان کردند.

آخرین وضعیت پرونده سنگسار و اعدام سکینه محمدی

«زهره الهیان» رییس کمیته‌ی حقوق بشر مجلس در نامه‌ای به رییس‌جمهور برزیل نسبت به برخی از مسایلی که از جانب وی در مورد ایران مطرح شده توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش ایسنا، «الهیان» در بخشی از این نامه که روز شنبه منتشر شد، با اشاره به ماجرای «سکینه محمدی آشتیانی» و جنجال رسانه‌ای در این پرونده قضایی آورده است که حکم سنگسار این زن نهایی نشده و به جهت گذشت اولیاء دم موضوع اعدام وی نیز تعلیق شده است. رییس کمیته‌ی حقوق بشر مجلس می‌گوید: در مورد موضوع پرونده سکینه محمدی (آشتیانی) نیز روند محاکمه قضایی نامبرده و بر اساس شواهد و مستندات موجود که طی مدت زمان مدیدی در جریان بوده اثبات کننده نه تنها خیانت به خانواده، بلکه مبادرت به قتل همسر با همدستی معشوقه خود است. در حقیقت نامبرده با ایجاد روابط نامشروع، در قتل فجیع پدر فرزندان خود مشارکت مستقیم داشته و در جریان محاکمه نیز صراحتا بدان اعتراف کرده است.

وی تاکید کرده است: گرچه در روند محاکمه قضایی حکم سنگسار نهایی نشده و حکم اعدام این زن به دلیل گذشت و عفو اولیاء دم، به حالت تعلیق درآمده است و تنها به ده سال حبس از بابت جنبه عمومی جرم اکتفا شده است، لکن خود قضاوت می‌نمایید که با توجه به سطور فوق این همه جار و جنجال به ظاهر حقوق بشری رسانه‌های غربی در مورد ایران و دروغ پراکنی آنها نوعی جنگ روانی و تبلیغاتی با اهداف سیاسی خاص علیه نظام جمهوری اسلامی ایران است

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

فراخوان به میتینگ اعتراضی علیه اعدام حسین خضری

فراخوان
به میتینگ اعتراضی علیه اعدام حسین خضری!
به موج اعدام در ایران اعتراض کنیم!

اعدام سومین زندانی سیاسی در دو هفته گذشته: حسین خضری، زندانی سیاسی کرد در سحرگاه دیروز در زندان ارومیه به دار آویخته شد! فردا نوبت کیست؟ 

حسین خضری، زندانی سیاسی کرد  پس از شکنجه های طولانی برای اخذ اعترافات تلویزیونی دروغین توسط  شعبه یکم دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام «تبلیغ علیه نظام و همکاری با یکی از احزاب مخالف» به اعدام محکوم و در سحرگاه دیروز مخفیانه و بدون اطلاع خانواده اش به دار آویخته شد.

تنها در ژانویه امسال طبق آماررسمی دولت ایران 80 نفر اعدام شده اند.
از همه شما دعوت می کنیم در اعتراض به اعدام حسین خضری و برای توقف احکام اعدام دهها زندانی سیاسی دیگر درمقابل سفارت جمهوری اسلامی

برای جلوگیری از اعدام  زندانیان سیاسی ،

برای آزادی همه زندانیان سیاسی- عقیدتی،
برای لغو مجازات اعدام و ممنوعیت شکنجه

در یک تجمع اعتراضی گرد هم آئیم.


حال که جمهوری سرکوب و اعدام سعی در خاموشی همه صداها دارد ، تلاش کنیم صدای حق طلبانه آنان را به گوش جهانیان برسانیم.

از همه انسانهائی که برای حقوق بشر و علیه مجازات اعدام مبارزه میکنند می خواهیم که با تماس با همه نهادهای حقوق بشری بین المللی برای توقف اجرای احکام اعدام اقدام کنند.

زمان: دو شنبه ، ١۷ژانویه ٢٠١١ ساعت ١۶
مکان : مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران

Podbielskiallee 67, Berlin Dahlem, U3- Podbielskiallee                              
                     
کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران - برلین
E-Mail: kupg_iran@yahoo.de
کانون پناهندگان سیاسی ایرانی – برلین
E-Mail: Vereiniranischerfluechtlinge@gmx.de

شکنجه وحشیانه برای گرفتن اعتراف از زندانی سیاسی

گزارشی از شکنجه های وحشیانه ، غیر انسانی و قرون وسطایی بازجویان (شکنجه گران)  وزارت اطلاعات  برای گرفتن اعترافات تلویزیونی از زندانی سیاسی زانیار مرادی هموطن کرد نوشته شده و جهت انتشار در اختیار فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار داده شده است که متن آن به قرار زیر می باشد:

اینجانب زانیار مرادی فرزند اقبال مرادی ساکن شهر مریوان متولد سال 1367 و دارای یک سابقۀ سیاسی هستم. بنابه اینکه خانواده اینجانب زانیار مرادی عضو یکی از احزاب سیاسی هست و دولت جمهوری ایران با پدرم دشمنی زیادی دارد و برای ضربه زدن به پدرم اقدام به هر کاری می کند و در اسفند ماه 1387 در خاک عراق برای ترور پدرم اقدام کرد و 9 گلوله به پدرم زدند وبعد از یک ماه از بیمارستان مرخص شد و همه اش در پی آن بودند که به هر طریقی به پدرم ضربه بزنند.
تا اینکه در تاریخ 11مرداد 1388 اداره اطلاعات مریوان  من را گرفت و بعد از 24 ساعت بازداشت در سلولهای انفرادی اطلاعات بدون هیچ بازجویی من را به اطلاعات سنندج منتقل کردند و در حالی که یکی از دوستانم را که با هم رابطۀ خانوادگی خیلی نزدیک داشتیم بدون اینکه من خبر داشته باشم به اطلاعات سنندج آورده بودند.
درسلول اطلاعات سنندج که تنها بودم و توالت و حمام هم در خود سلول بود و در وضعیت خیلی بدی بودم بعد از یک روز با چشم بند و دست بند و پابند من را به زیر زمین که خیلی تاریک بود بردند و بازجویی ها را شروع کردند در اوایل بازجوییها از وضعیت پدرم حرف می زدند به آنها جواب دادم که پدرم به من هیچ ربطی ندارد و آنها گفتند که تو با پدرت برای ما هیچ فرقی نداری در همان روز اول که موضوع بازجویی در مورد پدرم بود من را به یک تخت بسته بودند و با شلاق به بدنم می زدند و فحش خواهر مادری می دادند و بعد از شکنجه های زیادی که دادند و من هم بی حال شدم به داخل سلول بردند و اصلا از وضعیت شب و روز خبر نداشتم و بعد از مدتی دوباره به زیر زمین بردند و موضوع اتهام های که به من زدند و تعداد بازجوهای که 4 الی 6 نفر بودند و با چشم بند بازجویی و شکنجه می کردند گفتند این افراد  را تو به قتل رسانده ای اما من قبول نکردم و شکنجه را بیشتر کردند و گفتند که باید حتما قبول کنی و گرنه خانواده ات را دچار مشکل می کنی و خودت هم زیر شکنجه می میری اما باز هم قبول نکردم.
تا اینکه خواستند شکنجه های جنسی و بطور غیر انسانی استفاده کنند.یک بطری را آورده بودند و می گفتند که باید قبول کنی اگر قبول نکنی لباسهایم  را از تنم در آورده بودند و می گفتند باید روی این بطری بشینی و همچنین تهدید به تجاوز جنسی می کردند و می گفتند خودت انتخاب کن یا قبول می کنی یا این آخرین راهته، من هم به ناچار قبول کردم چون نمی توانستم این نوع شکنجه ها را تحمل کنم و بشدت از ناحیۀ بیضه خونریزی و سوزش داشتم ودیگر در برابر شکنجه های بی رحمانه دوام  نداشتم. حتی هیچ دکتری برای معالجۀ من نیاوردند و هنوز هم هر دوی ما مشکل داریم بعد از 18 ماه زندان و به ناچار قبول کردن اتهام ها.
دوستم لقمان مرادی که او هم 3 پروندۀ سیاسی دیگری داشت . مجبور به قبول کردن همان اتهام ها کردند با استفاده از شکنجه های بی رحمانه و غیر انسانی و تهدیدهای بیش از حد و خودشان برنامه ریزیهای همه چیز را کرده بودند که شیوۀ اعترافات را چگونه بکنیم و آن چیزی که آنها می گفتند ما باید قبول می کردیم  وگرنه شکنجه های خیلی بیرحمانه ای استفاده می کردند در صفحات بازجوییها چیزی که می گفتند باید ما بدون اختیار امضاء می کردیم. هر چی می گفتند باید در وقت فیلم برداری تکرار می کردیم . می خواستند در مورد پدرم حرف بزنم و بگویم که پدرم در این ماجرا است. اما من این را نگفتم و دوباره به زیر شکنجه بردند پاهایم را باز می کردند و با لگد به بیضه هایم می زدند و بعد از اینکه تمام خواسته های خودشان را برآورده کردند و هر اتهامی که خواستند با زور شکنجه و تهدید به ما بستند و گفتند بیش از یک مدت کمی شما را در زندان نگه نمی داریم و زود بدون اینکه کسی بفهمد رضایت خانواده ها را می گیریم و آزادتون  می کنیم .
ما را در سلول انفرادی اطلاعات سنندج به مدت 9 ماه نگه داشتند اما در 2 ماه اول که در سلول بودم از درد شکنجه ها نمی توانستم کارهای شخصی خود را انجام بدهم تا اینکه به مرور زمان کمی خوب شدم و هیچ اقدامی برای معالجه ام نکردند و بعد از 9 ماه که من ودوستم جدا از هم در سلول بودیم بدون تلفن و ملاقات به زندان مرکزی سنندج منتقل کردند و گفتند که در زندان هیچی نگویید و بعد از چند ماه آزاد می شوید و ما هم از ترس تهدیدها و شکنجه های وحشیانۀ جنسی سخت ترسیده بودیم و به هیچ قیمتی نمی خواستیم که دوباره در آن شرایط قرار بگیریم و ما به مدت 6 ماه در زندان مرکزی سنندج ماندیم و بعد از 6 ماه ما را خواستند و باز به اطلاعات بردند و خواستند که ما بگوییم که این کار را برای انگلیس کردیم ولی ما نگفتیم و خواستند در بارۀ شخصی بنام جلیل فتاحی که رابط اصلی ماجرا  قرار داده بودند دوباره حرف بزنیم و آنها فیلم برداری کنند. چون جلیل فهمیده بود برایش توطئه چیده اند و جانش در خطر است به کشور انگلیس رفته و حالا در آنجا پناهنده شده و می گفتند می خواهیم برای دولت انگلیس دردسر درست بکنیم و به مدت یک ماه دیگر در سلول انفرادی اطلاعات سنندج ماندیم و گفتند چند ماه دیگر آزاد می شوید.
ما منتظر بودیم تا اینکه یک روز آمدند دنبال ما ،ما را با چشم بند و دست بند و پابند سوار ماشین کردند و در راه گفتند که به تهران می رویم برای دادگاهی و در جلسۀ دادگاه هیچ حرفی نزنید و کلیۀ اتهام ها را قبول کنید.
ما را مستقیم به سلولهای انفرادی اطلاعات اوین بند 209 بردند به مدت یک ماه و نیم بدون اینکه ملاقات و تلفن داشته باشیم خانواده ام در این مدت هیچ خبری از ما نداشتند ، ما هیچکدام از بازجوها را ندیدیم. ما را در تاریخ 1 دی 89 با پابند و دست بند به دادگاه انقلاب تهران شعبۀ 15 بردند و در جلسۀ دادگاه من و دوستم به هیچ عنوان نتوانستیم حرف بزنیم چون ما را بشدت مسموم کرده بودند و قاضی که صلواتی بود اصلا نمی دانست که من زانیار هستم یا لقمان چون لقمان حکم دیگری داشت به مدت 1 سال به خاطر پرونده سیاسی که قبلا داشت. قاضی صلواتی حکم را به من ابلاغ می کرد.
در جلسۀ دادگاه که امام جمعه شهر مریوان ملا مصطفی شیرزادی پدر یکی از مقتولین بود می گفت :که من از مردم می خواهم که خود را مانند این افراد به مردم بیگانه نفروشند و از قاضی می خواست من را اعدام کند ، امام جمعه اوایلی که پسرش را کشته بودند در بین تمام مردم گفته بود که این کار خود جمهوری اسلامی بوده و می خواست با این حرفهایی که در دادگاه می گفت تلافی هر چی که نسبت به دولت ایران گفته بود بکند.
بعد از دادگاه که هر اتهامی خواستند به ما زدند ما را به اطلاعات اوین بند 209 برگرداندند و اصلا بازجوها را ندیدیم و در اوین هم  درد شکنجه هایی که در اطلاعات سنندج کرده بودند دوباره شروع شد و اصلا هیچ اقدامی برای معالجۀ من نکردند.بعد از یک هفته ما را به زندان رجایی شهر منتقل کردند تا اینکه در زندان رجایی شهر روزنامه ها را دیدیم و دانستیم  که چه نامردیهایی در حق ما کرده اند و می خواهند ما را اعدام کنند تا جنایتهای خود را بپوشانند ولی هیچ کس در شهر خودمان مریوان باور نمی کند که ما این کار را کرده ایم حتی خانوادۀ خود مقتولین که پیش مردم گفته اند که ما هنوز باور نداریم و نخواهیم کرد که این کار را این افراد کرده اند.
و حالا که دولت ایران حکم اعدام به ما داده است هیچ راهی برای ما باقی نمانده است جز اینکه واقعیتها را برای تمام مردم دنیا بگوییم تا بی گناهی خودمان را اثبات کنیم. با وجود اینکه تمام واقعیتها را گفته ایم وزارت اطلاعات احتمالا دوباره من را به اطلاعات بازمی گرداند و دوباره شکنجه های بی رحمانه و غیر انسانی خودشان را شروع می کنند و شاید دوباره ما را مجبور به حرفهای دیگری بکنند و از تلویزیون پخش نمایند اما واقعیت این است که ما قربانی شکنجه های وحشیانه و بی رحمانۀ وزارت اطلاعات سنندج هستیم و هیچ نقشی در این اتهام هایی که به ما زده اند نداریم و حالا که وضعیت ما در شرایط سختی هست و حتی قید زندگی خودمان را زده ایم. با گفتن واقعیت برای تمامی مردم دنیا بخصوص مردم محترم شهر مریوان چند نکته ای حرف دارم:
مردم، ما بی گناه هستیم و قربانی شکنجه های بی رحمانه و غیر انسانی وزارت اطلاعات سنندج هستیم و دستی در این کار نداریم و به شدت تمام اتهام هایی که به ما زدند را تکذیب می کنیم و از تمام مردم دنیا بخصوص دبیر کل سازمان ملل ،حقوق بشر ،عفو بین الملل،کمیته ضد شکنجه و دیگر سازمانهای ذیربط تقاضای کمک داریم. وزارت اطلاعات قصد دارد تمام جنایتهایی که فرمانده لشکر سپاه پاسداران مریوان دیوا تاب که از سال 1380 تا به حال انجام داده است را به افرادی مانند ما که زندگی خود را برای دفاع از ملیت و قومیت کرد فدا کرده ایم بچسباند
و تنها گناه من این است که خانواده من سیاسی است ،از این طریق می خواهند به تمام خانواده های سیاسی ضربه بزنند و ما را زیر تهدیدها و شکنجه های وحشیانه وزارت اطلاعات سنندج مجبور به این اعتراف کردند و به شدت این اتهامات را تکذیب می کنیم و از گروها و سازمانهای حقوق بشری تقاضامندیم که با آمرین و عاملین اطلاعات سنندج که ما را قربانی شکنجه های بیرحمانۀخود کرده اند بر مبنای عدالت برخورد قانونی کنند.
زندانی سیاسی زانیار مرادی
21 دی 1389

گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیر کل سازمان ملل متحد
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگر ویژه اعدام وشکنجه سازمان ملل