۱۳۹۳ شهریور ۲۹, شنبه

بيش از 80 روز از بازداشت غنچه قوامي به جرم تماشاي بازي واليبال گذشت!

چندي پيش سید محمود علیزاده طباطبایی، وکیل غنچه قوامی، دختر ۲۵ ساله ایرانی- انگلیسی که از روز ۹ تیرماه تا کنون در انفرادی زندان اوین به سر می برد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «امیدوارم بر اساس صحبت های انجام شده تا چند روز آینده خانم قوامی با قرار وثیقه آزاد شود.» آقای علیزاده همچنین به کمپین گفت از اتهام موکلش بی اطلاع است. در حال حاضر او ۷۰ روز است که در انفرادی به سر می برد و هر ماه بازداشت موقتش تمدید می شود.
غنچه قوامی، دختر ۲۵ ساله با ملیت ایرانی – انگلیسی، فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه سواز لندن است که اسفند ماه سال ۱۳۹۲ پس از پایان تحصیلش به ایران بازگشت.
او در روز سی ام خرداد ماه برای تماشای بازی والیبال ایران و ایتالیا در مقابل ورزشگاه آزادی در میان جمعی دیگر از بانوان حضور یافته بود، در همان روز به همراه تعدادی دیگری از بانوانی که خواستار حضور به داخل ورزشگاه برای دیدن مسابقه بودند دستگیر شد. با این حال او نیز به همراه بقیه زنان در همان روز با اخذ تعهد و توقیف وسایل شخصیش از بازداشتگاه وزرا آزاد شد.
غنچه قوامی وقتی صبح روز ۹ تیرماه برای پس گرفتن لوازم شخصیش به بازداشتگاه وزرا مراجعه کرد بدون توضیح بازداشت شد. او از آن زمان تا کنون در یکی از سلول های انفرادی زندان اوین به سر می برد. به گزارش وب سایت کلمه، ماموران پس از دستگیری مجدد خانم قوامی و انتقال او به زندان اوین به منزلش رفته و آنجا را نیز تفتیش کرده اند.
آقای علیزاده طباطبایی در پاسخ به اینکه آیا توانسته موکلش را ملاقات کند یا تماسی با او داشته باشد به کمپین گفت: «متاسفانه اجازه ملاقات یا تماس با موکلم را هنوز نیافته ام و چون ایشان هنوز در مرحله بازجویی است و کیفرخواست صادر نشده دقیقا نمی دانم اتهامش چیست.»
آقای علیزاده با اظهار امیدواری از آزادی این دختر جوان گفت: «امیدوارم بر اساس صحبت هایی که شده تا چند روز آینده خانم قوامی با قرار وثیقه آزاد شود. من خوش بینم.»
نامه اي از مادر غنچه قوامي خطاب به دختر در بندش
گل قشنگم، غنچه عزیزم
روزهای بدون تو برای من و پدرت، هوشنگ، طاقت فرساست. بارها در نبودنت از خودم پرسیدم چرا و به کدامین گناه ۷۴ روز است که از دیدن روی ماهت محرومم کرده‌اند.
هر روز به امید بوی تو و نزدیکی به نفس تو مشتاقانه به پشت درهای بسته‌ی زندان اوین می‌روم و آن‌ها بدون جواب و ناامید من را راهی خانه می‌کنند.
خدایا تو می‌دانی تا امروز فقط با خودت راز و نیاز کرده‌ام و به امید دیدن خنده‌های سرخوشانه‌ی غنچه عزیزم سرپا هستم. آیا نباید کسی مسئول جواب دادن به این مادر رنجدیده باشد؟
پدرت یک شبه از نبودنت پیر شده. یادت می‌آید که از چند دقیقه دیر رسیدنت چقدر نگران می‌شد؟ حالا ۷۴ روز است که دیر کرده‌ای و ما برای برگردوندنت همه جا رفته‌ایم. پشت در اتاق تمام مسئولان ساعت ها نشسته‌ایم و هیچ جوابی نگرفته‌ایم. فکر نمی‌کنم پدرت تحمل شنیدن تمدید دوباره قرار بازداشتت را، آن هم برای شصت روز دیگر داشته باشد. همه‌اش به خودش دلداری می‌دهد که قاضی به اعتراض تو رسیدگی می‌کند و تمدید قرار بازداشتت را لغو میکند.

امیدوارم مسئولین با دیدن حال این پدر که سال‌ها با دستانی پرقدرت به بیماران جان داده، دستانی که حالا لرزان شده، به خود آیند و تو عزیز دل من و بابا هوشنگت را به ما بازگردانند.
اگر خبري از حمايت تيم واليبال از غنچه قوامي داريد ما را مطلع سازيد.