۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

واکنش حسین بازجو به خبر سرم شکنجه و اعتراف گیری


کیهان حکومتی: اقدام بخش فارسی دویچه وله برای انگاره سازی منفی علیه ایران تبدیل به یک افتضاح بزرگ برای دولت آلمان شد.

دویچه وله (ارگان رسمی دولت آلمان) در مطلبی القایی که بلافاصله با استقبال گسترده رسانه های ضد انقلاب مواجه شد ادعا کرد: «گمرک آلمان از صادرات 5/2کیلو سرم ویژه اعتراف گیری (تیوپنتال) به ایران جلوگیری کرد. این سرم در بازجویی و اعتراف مورد استفاده قرار می گیرد... حاکمیت ایران بارها به استفاده از مواد روان گردان در بازجویی از زندانیان سیاسی متهم شده که چهره های ملی-مذهبی و محمدعلی ابطحی معاون خاتمی در زمان ریاست جمهوری از این جمله اند.»
دویچه وله در این مطلب می نویسد: « فروش داروی اعتراف گیری تیوپنتال به کشورهای خارجی به مجوز ویژه اداره فدرال آلمان در امور اقتصاد و کنترل صادرات نیاز دارد. داروی حقیقت گویی یا سرم اعتراف گیری به ماده مخدری اطلاق می شود که به منظور گرفتن اطلاعات از فردی به کار گرفته می شود که حاضر به اعتراف بدان نیست. از جمله تاثیرات تیوپنتال این است که به محض تزریق این سرم، فرد به طور معمول بسیار اهل گفت وگو و مراوده می شود و بدون تامل افکارش را بیان می کند. این ماده در واقع توان داوری و قدرت تمرکز فرد قربانی را تحت تاثیر قرار می دهد و کارشناس بازجویی را قادر می کند تا فرد قربانی را به سوی اعتراف در زمینه اطلاعات مطلوب بازجو هدایت کند.»
افتضاحی که در شیرین کاری کم سابقه رسانه دولتی آلمان مشاهده می شود، اعتراف مسلم به «تولید سرم ویژه اعتراف گیری و شکنجه قربانیان در آلمان» و «صادرات همراه با مجوز آن به برخی کشورهای خارجی» است و جا دارد دولت آلمان و سرویس اطلاعاتی مخفی آن توضیح دهند چه قدر از این ابزار شکنجه را به کار برده و چه میزان از آن را برای دوستان خود که در کشورهای مرتجع که در حال شکنجه و سرکوب ملت های انقلابی هستند، صادر کرده اند؟
اما می ماند ادعای به کارگیری سرم ها و داروهای مشابه در ایران و علیه افراد بازداشت شده ای چون محمدعلی ابطحی که باید پرسید اولا اگر این ادعا درست است چرا همه بازداشت شده ها به طور یکسان مانند آقای ابطحی اعتراف نکردند؟ ثانیا ابطحی با تخطئه ادعای تقلب، آن را اسم رمز آشوب توصیف کرد و تصریح نمود که تقلب در حد 11 میلیون امکان وقوع ندارد، نکته ای که بعدها در اظهارات کسانی چون تاج زاده و رمضان زاده و عطریانفر و... حتی برخی عناصر مقیم خارج نیز مورد تاکید قرار گرفت. آیا مثلا به اکبر گنجی هم در آمریکا سرم و آمپول کذایی تزریق شده بود که مکرر در مکرر ادعای تقلب را به چالش کشید؟ ثالثا آیا مقام مافوق ابطحی- خاتمی- نیز که در انتخابات مجلس شرکت کرد و پروژه تحریم را که خود در آن نقش ایفا کرده بود، به هم ریخت، به خاطر تزریق سرم و دارو، برجک محافل اپوزیسیون را پرانده بود؟ انبوه همکاران رسانه های ضدانقلاب در خارج کشور که پس از شکست فتنه سبز، سازمان دهندگان آن را به رگبار حملات خود بسته اند- و بعضا در همین کشور آلمان اقامت دارند- چه؟ آیا به آنها هم سرم و آمپول تزریق کرده اند؟! رابعا آیا به برخی گردانندگان دویچه وله، از سرم کذایی تزریق کرده اند که با شیرین کاری خود، آبروی نداشته دولت آلمان را این گونه به چالش کشیده اند؟!

در لایحه جدید ممنوع الخروجها گذرنامه نمی گیرند


احمدی نژاد قانون جدید گذرنامه را به مجلس فرستاد.براساس این قانون کسانی که براساس  رأی مقامات قضایی حق خروج کشور را ندارند گذرنامه نمی گیرند.

درمتن این قانون آمده است:به کسانی که به موجب رأی مقامات قضایی حق خروج کشور را ندارند که اسامی این افراد از طریق دادستانی کل کشور اعلام می‌شود و کسانی که در خارج از کشور به سبب اعمال مجرمانه از قبیل تکدی، ولگردی، سرقت، کلاهبرداری، جرائم سازمان یافته و مواد مخدر یا به هر عنوان دیگر دارای سوء شهرت باشند، گذرنامه برای خروج از کشور داده نمی‌شود.

براساس این لایحه، گذرنامه بر سه قسم سیاسی، خدمت و عادی تقسیم و برای شخصیت‌هایی نظیر رهبری، روسای سه قوه، ريیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، ريیس مجلس خبرگان رهبری، اعضای شورای نگهبان، معاونان ريیس‌جمهور و دبیر شورای عالی امنیت ملی، وزراء، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اعضای شورای عالی امنیت ملی، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گذرنامه سیاسی صادر می‌شود.

همچنین بر اساس این لایحه برای ريیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، ريیس دفتر رهبری، ريیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، ريیس سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران، ريیس ستاد کل نیروهای مسلح و معاونان ستاد مذکور با معرفی ريیس ستاد مذکور، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و روسای سازمان حفاظت اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نمایندگان مستقیم رهبری با معرفی ريیس دفتر وی، نمایندگان ویژه ريیس‌جمهور یا معاون اول ريیس جمهور با معرفی ريیس دفتر ريیس‌جمهور، مشاوران رهبری و معاونان دفتر ، مشاوران ريیس‌جمهور، روسای نهادهای تخصصی تحت سرپرستی بلافصل ريیس‌جمهور با معرفی ريیس دفتر ريیس‌جمهور و برای شخصیت‌های عالی مقام علمی، دینی، فرهنگی و روسای فرهنگستان‌ها با موافقت ريیس‌جمهور و برای سفرا و همسران و فرزندان غیر مزدوج تحت تکفل آنان، ماموران رمز و مخابرات وزارت امور خارجه و کسانی که نمایندگانی از دولت جمهوری اسلامی ایران، مقامی را در موسسات و نهادهای بین المللی عهده‌دار می‌شوند و پیک‌های سیاسی با موافقت وزیر امور خارجه، گذرنامه سیاسی صادر می‌شود.

بر اساس این لایحه برای اشخاصی که به عنوان همراه با رهبری به خارج از کشور مسافرت می‌کنند و اشخاصی که به عنوان همراه در ارتباط با ماموریت با ريیس‌جمهور یا معاون اول ريیس‌جمهور به خارج از کشور مسافرت می‌کنند با معرفی دفتر ريیس‌جمهور و برای کارمندان وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و موسسات وابسته به دولت و ماموران نظامی و انتظامی با معرفی بالاترین مقام دستگاه مربوط و برای ماموران ثابت و موقت رسته اداری وزارت امور خارجه و همسران آنان گذرنامه خدمت صادر می‌شود.

براین اساس، مدت اعتبار گذرنامه سیاسی و خدمت چهارسال است، مگر در مورد ماموران ثابت دولت در نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور که اعتبار گذرنامه تا خاتمه خدمت ماموریت آنان خواهد بود.

همچنین، صدور گذرنامه عادی در ایران به عهده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و در خارج از ایران با ماموران کنسولی و یا ماموران سیاسی عهده دار امور کنسولی خواهد بود.

براساس این لایحه ، دولت می‌تواند از صدور گذرنامه و خروج بدهکاران قطعی مالیاتی و اجرای دادگستری و ثبت اسناد و متخلفان از انجام تعهدات ارزی، طبق ضوابط و مقراراتی که در آیین نامه اجرایی این ماده تعیین می‌شود، جلوگیری کند.

همچنین برای نوزادانی که از زنان ایرانی مقیم خارج هنگام توقف مادر در ایران متولد می‌شوند که در این مورد نیازی به جلب موافقت پدر نیست و نیز در مواردی که در خارج از ایران شوهر ایرانی در کشور محل تولد نوزاد حاضر نباشد، گذرنامه صادر می‌شود.

براین اساس به ایرانیانی که قصد مراجعت به کشور دارند و فاقد گذرنامه و اسناد در حکم گذرنامه باشند یا این‌که مدت اعتبار آن اسناد منقضی شده باشد به شرط احراز تابعیت ایرانی آن‌ها، برگ عبور که فقط برای بازگشت به ایران معتبر است داده می‌شود.



براساس این لایحه، هر ایرانی که بدون گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه از کشور خارج می‌شود، به پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا یکصد میلیون ریال یا محرومیت از داشتن گذرنامه به مدت یک تا سه سال یا هردو مجازات محکوم خواهد شد.

همچنین، کسانی که به تبع اغنام و احشام مرتکب عبور غیر مجاز از مرز شده باشند، به پرداخت جریمه نقدی از پنج میلیون ریال تا پنجاه میلیون ریال محکوم خواهند شد.

بر اساس این لایحه، هرکس برای دریافت گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه به نام خود یا نام دیگری، اسناد و مدارک و اطلاعات خلاف واقع یا متعلق به غیر را به طور عمد به مراجع مربوط ارائه کند، به پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا بیست میلیون محکوم می‌شود و در صورتی که عمل او منجر به صدور گذرنامه شود به پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا پنجاه میلیون ریال و محرومیت از داشتن گذرنامه به مدت یک سال محکوم می‌شود.

بر این اساس، هر مستخدم دولت اعم از لشگری یا کشوری چنانچه بدون رعایت قوانین مربوط، در اجرای وظایف خود عالما و عامدا موجبات صدور گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه را فراهم نمایند، به حبس از سه ماه و یک روز تا یک سال یا پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا پنجاه میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم می‌شود.

همچنین، هر کس گذرنامه و یا اسناد در حکم گذرنامه را عامدا یا عالما مخدوش یا مفقود کند، به پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا یکصد میلیون ریال محکوم می‌شود.

بر این اساس، هر کس اقدام به خرید یا فروش گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه یا اجازه ورود و خروج ایران و دیگر کشورها را بکند، به پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا پنجاه میلیون ریال و محرومیت از داشتن گذرنامه به مدت پنج سال محکوم می‌شود.

همچنین، آیین نامه‌های اجرایی این قانون و آیین نامه‌های مربوط به وجوهی که متقاضیان گذرنامه یا اسناد در حکم گذرنامه یا برگ گذر بیگانگان بر اساس مقررات باید دریافت شود، پس از تصویب هیات وزیران به مورد اجراء گذارده می‌شود و تا زمان تصویب آیین نامه مذکور، مقررات فعلی قابل اجراء است.

این لایحه از تاریخ تصویب و لازم الاجرا شدن یان قانون، قاون گذرنامه- مصوب1351- و اصلاحات بعدی آن و قانون مجازات عبوردهندگان اشخاص غیر مجاز از مرزهای کشور –مصوب 1367-لغو می‌شود.

طرح رفسنجانی، بیانیه رسمی به بُن بست رسیدن رژیم است


منصور امان

خط و مرزهای یک رویکرد حساس پیرامون چگونگی برخورد به بُحران مُناسبات خارجی، در حال گُذر از میان دستگاه قُدرت جمهوری اسلامی و رسوب در مرکز رویدادهای آن است. آقای اکبر رفسنجانی، فرد شُماره دو پیشین "نظام" با طرح بحث "رابطه با آمریکا"، نه تنها خود بلکه، این موضوع را نیز به جلوی صحنه سیاست زیر "خیمه نظام" رانده است. 

از همین رو، واکنشهایی که ابتکار سیاسی وی برانگیخته در همان حال که جوهره ی موضوع را در تیررس قرار می دهد، زاویه داخلی آن که ارتباط بی واسطه ای به جدالهای درون دستگاه قُدرت می یابد را نیز پیش زمینه خود دارد. این واقعیت، ابهامی که پیرامون سرچشمه طرح آقای رفسنجانی وجود دارد را به انگیزه اصلی و عامل مُحرک مُخالفت با آن نیز گُسترش داده است. 

با توجه به پروسه غیر شفاف سیاست سازی در جمهوری اسلامی و دیپلُماسی توطیه گرانه و ناهمگون آن که به همین دلیل اصلی ترین ویژگی آن را سری بودن تشکیل می دهد، به دُرُستی نمی توان بحثی که رییس مجمع تشخیص مصلحت به جریان انداخته را یک گُفتمان سازی از نوع "جام زهر" و پذیرش قطعنامه 598 یا شورش علیه خط رسمی ارزیابی کرد. 

با این همه اما چنین می نماید که مساله اصلی در این تحوُل آن چیزی نباشد که در درون دستگاه قُدرت می گذرد، بلکه فاکتورهایی است که بیرون از آن عمل می کند و به گونه نیرومندی در حال تاثیرگذاری بر آن است. 

هر گاه "نظام" در برابر تحریمهای فلج کننده نفتی و مالی، بُحران فاجعه بار اقتصادی، انزوای بین المللی، قرار گرفتن بر لبه پرتگاه سوریه و از دست دادن نُفوذ خود بر گروه های بُنیادگرای فلسطینی راه حل یا دستکم گُریزگاهی برای فرار می داشت، هرگز سُخنگویی برای بیان وضعیت موجود - با هر انگیزه ای - نیز نمی یافت.

به همین گونه، اگر دستگاه قُدرت رژیم ولایت فقیه با ضربه ی سنگین تحریم نمایش انتخابات روبرو نمی شد و اکثریت جامعه، بسته شدن حیات سیاسی آن به موی مشروعیت فاسد پُلیسی - امنیتی را یادآور نمی گردید، رییس "پراگماتیست" مجمع، سوراخ دُعای "مُذاکره با آمریکا" را مصلحت آن تشخیص نمی داد. 

طرح آقای رفسنجانی، بیانیه رسمی به بُن بست رسیدن رژیم جمهوری اسلامی است، حال چه تصمیم به اعلام آن اقدامی هماهنگ شده باشد یا اینکه شکاف در هرم قُدرت بر سر خط غالب را بازتاب دهد.   

نامه اوباما به رهبر جمهوری اسلامی در رابطه با برنامه هسته‌ای ايران




باراک اوباما در نامه‌ای خطاب به آيت‌الله علی خامنه‌ای اعلام کرد که ايران در صورت ارائه برخی تضمين‌ها می‌تواند به انرژی صلح‌آميز هسته‌ای دست يابد.
روزنامه واشنگتن پست، امروز جمعه ۱۸ فروردين‌ماه (ششم آوريل) خبر داد، باراک اوباما پيامی خطاب به آيت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران فرستاده و اطمينان داده است که اگر ايران تضمين‌هايی را ارائه کند می‌تواند به فعاليت صلح‌آميز هسته‌ای خود ادامه دهد.
به نوشته ديويد ايگناشز David Ignatius، ستون‌نويس واشنگتن پست، پيام باراک اوباما در اواخر ماه مارس توسط رجب طيب اردوغان، نخست‌وزير ترکيه به‌هنگام سفر اخير وی به ايران، در اختيار آيت‌الله خامنه‌ای قرار داده شده است.
ايگناشز می‌افزايد: "اوباما روشن نکرده که آيا ايران می‌تواند در چارچوب برنامه صلح‌آميز هسته‌ای که وعده آن را داده است در خاک خود به غنی‌سازی اورانيوم بپردازد يا خير."
به نوشته واشنگتن پست، چالش مذاکره‌کنندگان اين است که بتوانند سخن آيت‌الله خامنه‌ای را به تعهدی جدی و واقعی در مورد اين‌که ايران بمب اتم نمی‌سازد تبديل کنند
واشنگتن پست نوشته است در ازای "کارت سفيد" ايالات متحده آيت‌الله خامنه‌ای بر سخنان خود مبنی بر اين‌که "ايران هرگز به‌دنبال دستيابی به سلاح هسته‌ای نيست" تأکيد کرده است.
ارسال پيام واشنگتن به تهران در حالی صورت می‌گيرد که مذاکرات هسته‌ای ايران و گروه ۱+۵، شامل آمريکا، روسيه، چين، بريتانيا، فرانسه و آلمان، قرار است هفته آينده در مکانی که هنوز مشخص نيست برگزار شود.
به نوشته واشنگتن پست، چالش مذاکره‌کنندگان اين است که بتوانند سخن آيت‌الله خامنه‌ای را به تعهدی جدی و واقعی در مورد اين‌که ايران بمب اتم نمی‌سازد تبديل کنند.
ايالات متحده که به تحريم‌های گسترده عليه ايران دست زده و تلاش می‌کند اين تحريم‌ها به‌ثمر بنشيند؛ همچنان با تلاش‌های ديپلماتيک سعی می‌کند ايران را به کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای بحث‌برانگيز خود متقاعد سازد.
از سوی ديگر اسرائيل که فعاليت‌های هسته‌ای ايران را "تهديد عليه موجوديت" خود می‌داند همچنان در مورد گزينه حمله نظامی به تأسيسات اتمی ايران مواضع متناقضی را ابراز می‌کند.
 

۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

شکست قادسیه: آغاز سیه بختی و تیره روزی - فیروز نجومی


اگر در پی فهم سیه بختی و تیره روزی امروز هستیم باید که به گذشته ای دور تر باز گریم، آنگاه خواهیم آموخت که تیره بختی ما ایرانیان، بنا بر قول فردوسی، با چیره شدن عرب بر عجم در جنگ قادسیه در 651 میلادی آغاز گردید، جنگی که تازیان بر ایرانیان تاختند. کشتند و غارت کردند و به یغما بردند و کیش خود را بر نیاکان ما تحمیل نمودند، کیشی که از آن جز گزند چیزی پدیدار نگشته است، کیشی  که نیاکان ما آنرا "کیش اهریمنی،" خوانده اند، کیشی بر خاسته از بیگانه .و اجنبی.  

تازی پرستان بومی به رهبری علما و فقها و حوزه های علمیه، تاریخ ورود اسلام را پیوسته به نفع خود تعبیر و تفسیر کرده اند، چنانکه گویی که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اسلام شتافته اند. از کشتار و خونریزیها و بیرحمی و چپاول و غارت ی  که تازیان در تاخت و تاز به ایران مرتکب شده اند هرگز سخنی به میان نیاورده اند. نیاکان ما بیش از چهارصد سال در برابر پذیرش دین اسلام، برغم جزیه و خراج های سنگین، تنبیه و مجازات، تحمل خواری و حقارت، مقاومت کردند. چرا که پذیرش کیش غریبه ای فرو تر و پست تر، عین خفت و بود ذلت.

به شرح شکست ایرانیان در قادسیه از چشم انداز تاریخ نویسان تازی نیز نمیتوان چندان اعتمادی داشت،  چرا که از بغض و کینه نسبت به ایرانیان بر کنار نیستند.  شاید رو در رویی ایرانیان را با تازیان و تاخت و تاز آنان را هیچکس بهتر از فردوسی بیان نکرده است. البته از چشم انداز کسی که خطر زوال فرهنگ ایرانی را در دست تازیان در یافته بود. زبان عربی، زبان بادیه نشینان بیگانه با تمدن بشری، بزبان رسمی تبدیل شده بود. چون زبان عربی، زبان قرآن بود، زبان فاتح بود. برای ماندگار شدن قرآن بوده است که کتابخانه های بزرگ ایران را به امر عمر، "امیر مومنان " به آتش کشیدند که تمدن ایرانیان را به پایان آورند، آینده ای که رستم فرخزاد، سردار برجسته ی ایرانی در گردش سیاره ها مشاهده  و بیم خود را از آینده ای که نام ها، همه "بوبکر و عمر " شوند، در نامه ای به بردارش ابراز داشته بود. با این وجود پیروزی کیش تازی بر ایران یک واقعیتی تاریخی ست که فردوسی خود شاهد و ناظر بر پی آمدها و عواقب مصیبت بار آن بوده است. 

فردوسی در فراز دیگری از مستند سازی شکست ایرانیان در قادسیه در نامه ای که رستم فرخ زاد سردار ایرانی و سعد وقاص بیکدیگر  مینویسند ما را با دو جهان بینی و دو شیوه ی نگریستن به زندگی و هستی مواجهه میسازد، یکی در حال افول و دیگری شیفته ی فتح و فتوح. یکی شکوه و عظمتی ی را میخواهد بدست آورد که دیگری صدها سال به زیور آن خود را آراسته است. در نامه ای که بین دو سردار ایران و عرب، تبادل میشود، با تضاد و دشمنی دو گفتمان و دو نظام ارزشی روی در رو قرار میگیریم. سردار ایرانی سعی بر آن دارد که فرمانده ی تازیان را از حمله به تاج و تخت کیانی باز دارد. که نه چندان آسان است فتح بارگاه شاهشاهی که سخت ریشه دار است در رسم و رسوم و فرهنگ ایرانی، که راه یافته از سینه ای به سینه ی  دیگری.  طوفان های سهمناک تاریخ  هم نتوانسته اند که  شاخه ای از این درخت تنومند را بشکند.  باو نصیحت میکند که "تو جنگ چنین پادشاهی مجوی."  سپس از او میپرسد که چیست که میجوید و عهد می بندد که:
سواری فرستم بنزدیک شاه
بخواهم از او هرچه خواهی بخواه
این بخشش و بزرگی چیزی نبود که سردار عرب را از کارزار باز دارد بویژه که سردار ایرانی  پس از ستایش جلال و "فر " پادشاهی و خوار و حقیر شمردن اعراب، ارائه میدهد. رستم فرخزاد بر آشفته و سعد وقاص را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بجایی رسیده است کار
که تاج کیان را کند آرزو 
تفو باد بر چرخ گردون تفو
با این وجود رستم فرخزاد سعی میکند که سعد وقاص را قانع نماید که مصلحت آن است که باجی بستاند و بسرای خود باز گردد. چرا که لشگری عاری از ساز و برگ و یا "برهنه سپهبد و برهنه سپاه." عاقبتی جز شکست و هزیمت ندارد. وی خطاب بر سردار تازی میگوید:
ندانی تو سیری و هم گرسنه
نه پیل و نه تخت و نه بار و بنه. 
وصفی بسیار نزدیک به واقعیت. چرا که لشگر اسلام لشگر گرسنه گان و پا برهنه ها بود. این حقیقت را پس از پیروزی بنمایش گذاردند. لشگر اسلام به هر نقطه ی ایران که رسیدند دست به کشتار زدند و غارت و چپاول میزدند.. حال آنکه لشگر  ایران، خود نماد امپراتوری سالخورده بود، مجهز به ساز و برگ سنگین، و به وصف فردوسی:
همه غرق در آهن و سیم و زر 
سپرهای زرین و زرین کمر
در واقع در میدان جنگ با برهنه گان و گرسنه گان، سیم و زر سربازان پارسی، خود انگیزه ای بس قوی بود برای سربازان عرب که با سبعیت و بیرحمی بیشتری بجنگند. چرا که  هرچه که به کشته شده گان تعلق داشت، به کشنده میرسید. هرچه کشته بیشتر ثروت بیشتر. سربازان تازی به این آموزش الله باور داشتند که اگر در راه الله بجنگند و او را حاکم بر دشمن از جمله بر عجم نمایند هم این دنیا را خواهند داشت و غنی و فربه شوند و هم در آخرت به بهشت راه خواهند یافت. و اگرهلاک شوند، حوری های باکره ی بهشتی در انتظارشان است.* 

گفتمان سردار ایرانی، گفتمان قدرت ست، اما قدرتی که زوال را احساس میکند. چرا که اعراب از اوضاع داخل ایران و کشمکش در درون دربار شاهی بخوبی آگاهی داشتند. در پاسخ به رستم فرخزاد، سعد وقاص نه تنها به سهم خود رستم فرخزاد را تحقیر میکند بلکه راه و روش زندگی ش را نفی و مورد انتقاد قرار میدهد و خطاب به سردار پارسی میگوید:
ز دنیا نگویند مردان مرد
ز زر و ز سیم و ز خواب و ز خورد
شما را به مردانگی نیست کار
همان چون زنان رنگ و بوی و نگار
هنر تان بدیبا ست پیراستن
دگر نقش بام و در آراستن
سعد وقاص در واقع به مذمت تجملات و رفاه و راحتی و یا بقول تازیان بومی "اشرافی گری " میپردازد و آراستن و پیراستن را برازنده ی زنان میداند نه مردان و جنگجویان. دل بستن به این دنیا را زشت بشمار میاورد. اما او نیز قبل از آنکه به پاسخگویی به تحقیر سردار ایرانی به پردازد، فردوسی میگوید سعد وقاص نامه خود را به نام خدا آغاز میکند و سلام بر پیامبر و سپس از ارجحیت سرای دیگر بر این جهان سخن میراند، سرایی که میتواند برخاسته باشد از رویاهای انسانی زیسته در گرسنگی و برهنگی، اما بسی بسیار فریبنده، از چشم انداز یک تازی. او نه تنها عقب نمی نشیند بلکه چیزی کمتر از تسلیم و اطاعت شاه و پذیرفتن کیش تازیان نمیخواهد. به معنایی دیگر او به سردار ایرانی میگوید که  دوران پادشاهی بشر به پایان آمده است و دوران پادشاهی خداوند آغاز گردیده است. سعد وقاص سردار پارسی را بسوی یکتایی و یگانگی خداوند فرا میخواند و او را از کیفر و پاداش ابدی هشدار دهد.
. ز توحید و قرآن و وعد و وعید
ز تهدید و ز رسم های جدید
ز قطران و از آتش و زمهریر
ز فردوس و جوی می و جوی شیر
ز کافور و از مشک و ماء معین
درخت بهشت و می انگبین
که گر شاه بپذیر این دین راست
دو عالم بشادی و شاهی و راست
سعد وقاص معلوم است که معامله گر زرنگ و با هوشی بوده است، آن جهان را میدهد که این را بستاند. چرا که این جهان نیز از آن خدا است، نه از آن پادشاه. اینست که تاکید میکند که تمامی تخت و تاج شاهی نیرزد به بر گرفتن نگاهی از حور بهشتی. 
همه تخت و تاج و جشن و سرور
نیرزد بدیدار یک موی حور
سپس از او میخواهد که به این جهان بی مقدار و فانی و گذار دل نبندد:        
بس ایمن شد ستی بر این تاج عاج
بدین گنج و مهر و بدین تخت و تاج
بدرستی روشن نیست که اگر هستی واقعی در آن جهان، در سرای دیگر آغاز میشود، از نظر سردار تاری، یعنی که نیستی برتر از هستی است، که زندگی را نمیتوان حتی با تار موی یک حوری بهشتی مبادله نمود، سعد وقاص در قادسیه در پی چه چیزی بود، اگر در پی این دنیا نبود؟ مگر نه اینکه به قادسیه لشگر کشیده بود. جنگ و خونریزی به چه منظور اگر هدف نبوده است به چنگ آوردن این جهان و ثروت و مکنت و قدرتی که در خود جمع دارد؟. او جهان و خوشی های آن را نفی میکند  و از شاه میخواهد به دلبستگی خود بدان خاتمه دهد، حال آنکه بدست آوردن این دنیا را به شکل غنایم جنگی، خدای اسلام  بندگان خود را تشویق و ترغیب و در آن سرا پاداش دهد. البته به این دو رویی تازیان، رستم فرخزاد در نامه به برادرش اشاره کرده بود که: "چنین است گفتار و کردار نیست."
و آنگاه سعد وقاص به نوبه خود دست به تهدید میزند، تهدیدی بس هراس انگیز و میگوید:
هر آنکس که پیش من آید بجنگ
نبیند بجز دوزخ و گور تنگ

بازگشت به گذشته ای که فردوسی در حماسه ی غم انگیز قادسیه، بیان میکند، ما را با این واقعیت روی در روی میسازد که دینی که در نهاد ما کاشته شده است، نتیجه ی شکست نیاکان ما از تازیان  بیش از یکهزار و چهار صد سال پیش از این بوده است. یعنی که ما دینی را در درون خود در امتداد تاریخ نهادینه ساخته ایم که نیاکان ما پس از قرنها مقاومت و پرداخت جزیه های سنگین آنرا پذیرفتند و از نسلی به نسل دیگر انتقال داده اند. آری، تیره روزی و سیه بختی ایرانیان از شکست در قادسیه آغاز گردید. غلبه کیش تازیان بر جامعه ایران بوده است که جامعه ایران را پیوسته بسوی تاریکی و تباهی و تحکیم و تداوم استبداد مطلق سوق داده است، نه شاهان. چرا که تاریخ گواه بر آن است که شاهان پس از اسلام، همه خود بنده ی دین بوده اند. خود را "ظل " خدا میخواندند، چون دینی بودند، شاهانی که برای دین شمشیر و دست به فتح و فتوحات میزدند. بعضا، شاهان ایرانی حتی اگر در دل ایمانی نداشتند باید  قلاده ی دین را به گردن خود میآویختند. مهم نبود که در خفا دست به چه زشتیها و پلیدی ها میزنند. آنچه دارای اهمیت بود تسلیم و اطاعت بود، نگاهداری حرمت و اعتبار دین. دین و ارزشهای دینی تعیین و تعریف کننده گفتار و کردار شاهان شدند. حتی محمد رضا شاه، شاهی که سخت مشتاق رسیدن به دروازه های تمدن بود، دین و ارزشهای دینی را تایید و تصدیق میکرد و به آن در انظار عموم دلبستگی و وابستگی نشان میداد، نمیدانست که تنها با برچیدن بساط کیش اهریمنی است که میتوانست در ردیف شاهان نیک نام دوران باستان قرار گیرد. با نگرش به گذشته است که بما میآموزد که خوشامد گویی به خمینی و خامنه ای، مثل خوشآمد گویی به سعد ابی وقاص و لشگر "برهنه و گرسنه " اسلام است. 

آنچه تراژدی شکست در قادسیه را کامل میسازد این واقعیت است که  ما در سال 1357 راه نجات از اسارت و بندگی تحت نظام دیکتاتوری را در دین یافتیم. یعنی که آزادی و استقلال، رهایی از محدودیت ها و محرومیت ها را در کیش تازیان، در دین بیگانگان، دین اسلام جستجو نمودیم. چه امید واهی؟  حتی کافران و خدا ناشناسان نیز امید پیروزی بر امپریالیسم و بنای یک جامعه ی سوسیالیستی را در اتحاد با دین و بعضا "شکوفایی " آن می دیدند که در همان زمان هم قی آور بود. چه شور و هیجانی که به پا نشد، چه بحث ها و گفت و گو ها که در نگرفت. بهار 58 شد اولین و آخرین بهار آزادی، چون نمیدانستیم  که به سعد ابی وقاص و کیش تازیان است که خوش آمد گویی میکنیم، از شاه گریختم و پناه  به تازیان بومی بردیم. چه سر نوشت شومی؟

*طبری، در تاریخ الرسل و الملوک نقل میکند که عربی بدست سپاهیان رستم گرفتار میشود. رستم از او می پرسد:
«برای چه آمده اید و چه میخواهید؟»
گفت «به جستجوی موعود خدا آمده ایم»
گفت «موعود خدا چیست؟»
گفت:«اگر از مسلمان شدن دریغ کنید، زمین و فرزندان و جانهای شما»
رستم گفت: «اگر پیش از این هلاک شوید؟»
گفت: «وعده خدا چنین است که هر کس از ما پیش از این کشته شود او را به بهشت در آرد و آنچه را با تو گفتیم به باقیماندگان ما دهد مما به این یقین داریم.» (طبری، جلد 5، ض 1677)..

فاصله بین غنی‌سازی۲۰ درصد تا ۷۵ درصد‎بسیار کوتاه‌است

رئیس کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی، فاصله بین غنی‌سازی ۲۰ درصد تا ۷۵ درصد را بسیار کوتاه خواند و گفت: ایران عبد ذلیل غرب نخواهد شد و با وجود فشار و تحریم و تهدید از مسیر هسته‌ای خارج نخواهد شد. 

غلامرضا مصباحی‌مقدم در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری خانه ملت، درباره سالروزملی فناوری هسته‌ای گفت: با مقاومتی که نظام جمهوری اسلامی و ملت بزرگوار ایران در قضیه هسته‌ای نشان دادند، ترفندهای دشمن خنثی شد و قدم به قدم فعالیت‌های هسته‌ای استمرار پیدا کرد و ما امروز به غنی‌سازی ۲۰ درصد دست پیدا کرده‌ایم.

نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی، با بیان اینکه فاصله بین غنی‌سازی ۲۰ درصد تا ۷۵ درصد بسیار کوتاه است، افزود: این امکان برای ایران وجود دارد حتی به غنی‌سازی بالای ۹۰ درصد به راحتی دست پیدا کند.

وی، ادامه داد: حتی در حالی که  این امکان برای ایران از نظر علمی و فناوری وجود دارد که اقدام به تولید سلاح هسته‌ای کند، ولی هرگز ایران این مسیر را انتخاب نخواهد کرد، همانطور که مقام معظم رهبری نیز بارها فرموده‌اند این مسیر در دکترین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد و تولید سلاح هسته‌ای، نگهداری و کاربرد آن مخالف شرع مقدس اسلام است.

این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس هشتم، با تاکید براینکه ایران نیازی به سلاح هسته‌ای ندارد، تصریح کرد: دشمن باید بداند قصد ایران استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است که کاربرد بسیار متنوع و گسترده‌ای در کشاورزی، صنعت و معدن و پزشکی دارد و این مسیر توسط جوانان دانشمند ایرانی ادامه پیدا می‌کند .

این عضو  فراکسیون روحانیت مجلس هشتم، درباره اینکه همزمان با پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی علیه ایران بیشتر شد، گفت: فشارهایی که بر ایران وارد شده است به بهانه مسئله هسته‌ای است نه اینکه  دلیل واقعی  این تحریم‌ها برنامه هسته‌ای ایران باشد.

این نماینده مردم تهران در مجلس هشتم، تصریح کرد: اگر ایران دست از برنامه هسته‌ای نیز بردارد غرب و آمریکا از فشارها کم می‌کند؟ اینطور نیست، آنها مجدداً  با موضوعی چون حقوق بشر به ایران فشار می آورند.

رئیس کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی، با بیان اینکه دیکتاتورهای منطقه روی ملت و مردم خود فشار می‌آورند و حداقل‌های حقوق بشر را هم رعایت نمی‌کنند، گفت: اما هیچ فشاری روی این کشورها وجود ندارد، بنابراین معلوم می‌شود که برنامه هسته‌ای ایران بهانه است، غرب  فشار بر ایران را کم نخواهد کرد مگر اینکه  ایران عبد ذلیل آنها شود.

مرگ مشکوک یک نخبه علمی در خانه‌اش در تهران

خبرگزاری مهر: مرگ مشکوک یک نخبه علمی در خانه اش کارآگاهان را در برابر معمای یک پرونده جنائی قرار داد. 

در نخستین دقایق بامداد امروز (جمعه) خانواده پسر جوانی در تماس با پلیس از مرگ مشکوک پسرشان خبر دادند. دقایقی بعد تیمی از ماموران کلانتری 127 نارمک همراه بازپرس ویژه قتل در محل حادثه در خیابان شهید مدنی حاضر شدند. در نخستین بررسیها ماموران با جسد پسر 26 ساله ای روبرو شدند که حلق آویز شده بود.

در ادامه تحقیقات مشخص شد، پسر جوان از فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف بوده و به تنهائی در آن خانه زندگی می کرد.

خانواده اش زمانی که متوجه غیبت طولانی او شده بودند نگران به خانه اش آمده و با جسد حلق آویز او روبرو شدند. آنها سپس موضوع را به پلیس اطلاع داده بودند.

بررسی ها نشان داد، چند روز قبل از این ماجرا پسر جوان با حمله سارقان زورگیر روبرو شده و لب‌تابش به سرقت رفته بود.

با توجه به اینکه پسر جوان انگیزه‌ای برای خودکشی نداشت فوت او مشکوک به نظر رسید و با دستور بازپرس کشیک قتل جسد برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.

همچنین پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

ماموران هم اکنون با طرح دو فرضیه قتل و خودکشی تحقیقات در این زمینه را آغاز کرده اند.