۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

به مناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتي: كنفرانس بين المللي در پاريس با حضور رئيس جمهور برگزيده مقاومت



به مناسبت سالگرد انقلاب ضدسلطنتي: كنفرانس بين المللي در پاريس با حضور رئيس جمهور برگزيده مقاومت
14 بهمن 1391 - 2 فوريه 2013
فراخوان به شناسايي مقاومت ايران و تحريم كامل ديكتاتوري نامشروع آخوندي

ضرورت بازگشت مجاهدين از زندان ليبرتي به اشرف
عملكرد مغرضانه كوبلر و فقدان حداقلهاي انساني
محكوميت رفتارضد انساني حكومت مالكي
شركت كنندگان:
ميشل آليو ماري: وزير خارجه فرانسه 2010-2011 / وزير دادگستري 2009-2010 /  وزير كشور 2007-2009 / وزير دفاع 2002-2007
نيوت گينگريچ : رئيس پيشين كنگره آمريكا / كانديداي رياست جمهوري
هاوارد دين : رئيس پيشين حزب دموكرات آمريكا
بيل ريچاردسون : وزير انرژي آمريكا 1998ـ 2001
فيليپ كراولي : سخنگو و دستيار وزيرخارجه آمريكا  2009- 2011 / دستيار ويژه رئيس جمهور در امنيت ملي
جان سانو : نايب رئيس بخش محرمانه اطلاعات مركزي در دولت بوش
سرهنگ وسلي مارتين : فرمانده جياتيف و نيروهاي حفاظتي اشرف  2005 ـ  2006
طاهر بومدرا : مشاور ويژه يونامي درباره اشرف ژوئيه2010- مه 2012 / رئيس اداره حقوق بشر يونامي ژانويه2009-ژوئيه2010 / مسئول نظارت بروضعيت انساني دراشرف از مارس 2009
هيأت اسپانيا : سناتور خوزه ماريا چيكيو / عضو سناي اسپانيا  از حزب مردم / سخنگوي امور خارجي حزب در سنا
جوردي شوكلا : نماينده پارلمان اسپانيا  از حزب همگرايي واتحاد / سخنگوي امور خارجي حزب در پارلمان
ماريا  كارمن كوينتانيا : رئيس كميسيون زنان  در پارلمان / كارلوتا ريپول / معاون سخنگوي كميسيون روابط با اتحاديه اروپا / حزب مردم (حزب حاكم)
سناتورآلبرتو كاسرو : عضو مجلس سناي اسپانيا
هيات استوني : رائيت ماروسته / رئيس كميسيون قانون اساسي پارلمان / قاضي پيشين دادگاه حقوق بشر اروپا / يوكو كاله رايد
نماينده  پارلمان استوني : از حزب ميهن پرستان و اتحاديه جمهوري
هيات پارلماني مصر /  دومينيك لوفور  / اود دوتوئن /   ژان پير برار / ژان پير اسپيتزر
دومينيك لوفور، نماينده مجلس ملي فرانسه
خانم رئيس جمهور،
خانمها آقايان پارلمانترها، پارلمانترهاي فرانسوي، اروپايي، آمريكايي،
خاانمها و آقايان، دوستان عزيز،
براي من باعث خوشحالي بسيار است، كه به نام كميته هاي حمايت از شوراي ملي مقاومت ايران در پارلمان فرانسه ، از طرف كميته پارلماني براي ايران دموكراتيك در مجلس ملي كه من نايب رئيس آن هستم و رياست آن با همكارم ژرار شاراس است، و كميته فرانسوي براي يك ايران دموكراتيك در سنا كه رياست آن با سناتور ژان پير ميشل است، از شما در پاريس ، در اين سالن موتوآليته استقبال و جلسة امروز را افتتاح كنم.
مي خواهم از همه خانمها و آقاياني كه در اينجا حضور پيدا كرده اند تشكر كنم، البته از خود شما و همچنين مايلم در اينجا از حضور هوارد دين،  بيل ريچاردسون نيوت گينگريچ، كه كانديداي رياست جمهور آمريكا بوده و همچنين رياست مجلس نمايندگان آمريكا را برعهده داشته، خانم ميشل آليوماري، وزير ارشد در دولت پيشين، هيئتهاي پارلماني از كشورهاي اروپايي مثل اسپانيا، استوني، هيأت پارلمانترهاي مصري و همچنين نمايندگان اپوزيسيون سوريه كه فكر مي كنم مي توانيم قوياً برايشان كف بزنيم، تشكر كنم.
مي خواهم در اينجا، در مقابل شما، خيلي ساده و طبيعي، يادآور شوم كه حمايت شمار كثيري از پارلمانترهاي فرانسوي از مقاومت ايران، چه در مجلس ملي و چه در سنا، يك حمايت مستمر بوده است. اكثريت ا پارلمانترها، بطور خاص در بيانيه اي دقيقاً يادآور شده بودند كه در اينجا نقل قول مي كنم : « با توجه به اينكه راه حل سوم خانم مريم رجوي، رئيس جمهور منتخب شوراي ملي مقاومت ايران، ائتلاف اپوزيسيون دموكراتيك، به يك تغيير دموكراتيك در ايران توسط مردم ايران و مقاومتشان فراخوان مي دهد و در عين حال مماشات و مداخله نظامي را نفي مي كند...»، اين پارلمانترها از دولت فرانسه خواسته بودند كه مقاومت عليه ديكتاتوري مذهبي در ايران را برسميت بشناسد و ديالوگ با شوراي ملي مقاومت ايران را آغاز كند. اين خواسته، كماكان خواسته ماست، ما چندي پيش در سالن كولبرت در مجلس ملي، براي همين گرد هم آمديم. ..... ما مي خواهيم طوري عمل كنيم كه بعد از اين مبارزه يي كه با هم پيش برديم، با سلاح حقوق، ولي با حمايتهاي سياسي مهم،همراه باشد ما همچنين در 17 نوامبر گذشته فرصت يافتيم تا در لادفانس بمناسبت يك پيروزي گردهم جمع شويم، همان پيروزي كه براي هميشه ليستهاي تروريستي در اروپا و آمريكا منتفي كرد. بعد از اين مبارزه عليه حذف و و متهم كردن مقاومت ايران، مبارزه اي كه در مقابل ما گشوده مي شود، مبارزه براي برسميت شناختن عملي مقاومت است. چرا كه سياست ديپلماسيهاي غربي، ديپلماسي آمريكا در وضعيتي كه امروز اين كشور(ايران) در آن قرار دارد، - و امروز بحث آنرا باز خواهيم كرد- بايستي في الواقع برسميت شناختن سازمان مشروع مقاومت ايران باشد. سازماني كه البته اين رسالت را دارد كه تمامي زنان و مرداني را كه مي خواهند به حاكميت ملاها خاتمه بدهند را گرد هم آورد. آنها مي خواهند، ايران فردا يك كشور بزرگ دموكراتيك باشد در اين منطقه از جهان. مردم ايران شايسته آن هستند، تاريخ ايران از پس قرنها همين را مي طلبد، و ما مي خواهيم كه همگي با هم در اين فاز جديد متعهد شويم.
مي خواستم چند كلمه اي در مورد وضعيت كنوني و خاص دوستان ايراني مان كه در عراق در كمپ اشرف مستقر بودند بگويم. آنها را به كمپ ليبرتي جابجا كردند. اين مسأله در عين حال به يك وضعيت كنوني در عراق بر مي گردد و همچنين به يك مسئوليت بين المللي، چرا كه آنها پناهندگان سياسي هستند، اين يك مسأله انساني حفاظت از پناهندگان است، ولي در واقع امروز اين حفاظت تإمين نشده است. به دو دليل : از يكطرف ، بدليل شرايط مادي زندگي در كمپ ليبرتي، بدليل وضعيت غير قابل استفاده بسياري از ساختارها، ساختارهاي بهداشتي و غير قابل استفاده بودن آنها،  و همچنين بدليل مشكلاتي كه دوستان اشرفي ما در كمپ ليبرتي با آن مواجه هستند، مثل مشكل دسترسي به درمان پزشكي، مشكلات زيست محيطي، و هم مشكلات مربوط به اموال.
دومين مسأله آينده حدود 3000 ايراني اشرف است.  با 2000 تن از آنها تا كنون مصاحبه شده است. با توجه به اينكه كمپ ليبرتي ديگر قابل سكونت آبرومندانه نيست، آنها بايد بتوانند به اشرف باز گردند اين كاملا امكانپذير است. اراده سياسي ميخواهد. اين همچنين يك بيانيه سياسي در قبال رژيم ايران است.
در پايان ميخواهم در باره دوراني كه در پيش داريم تاكيد كنم. آينده به سه دليل تعيين كننده است و سرعت تحولات بالا خواهد بود و مواضع قاطع جامعه بين المللي را در پي خواهد داشت. اولين مربوط به وضعيت سوريه است. منافع رژيم بشار اسد و رژيم ملاها بسيار بهم پيوسته است. عراق نيز متحول خواهد شد و رژيم را تضعيف خواهد كرد. دومين واقعيت مربوط به وضعيت اقتصادي و اجتماعي ايران است كه به شدت روبه وخامت گراييد است. اين وضعيت براي رژيم غيرقابل كنترل خواهد بود و نخواهد توانست از آن بيرون بيايد. سومين موضوع مسأله اتمي است. تا حالا بين قاطعيت و مماشات در ترديد بوده است. به اعتقاد ما جايي براي مماشات وجود ندارد.
جالا به چشم انداز 2013 مي پردازيم. ميدانيم كه از انتخابات رياست جمهوري در ايران هيچ انتظاري نبايد داشته باشيم زيرا كه همه چيز هست جز دموكراسي. در ضمن موجب تنش و تصفيه حسابها در راس حكومت است. ما در اين ميان بايد روي مردم ايران حساب باز كنيم. آنها به دو شكل نياز به حمايت ما دارند. اول نياز به حمايت قوي و روشن جامعه بين المللي دارند كه ما امروز آنرا بيان ميكنيم. نياز به يك مقاومت سازمانيافته دارد كه مشروع و شناخته شده باشد و چشم انداز و اميد را ترسيم كند. و در همين رابطه است كه ما امروز اينجا گردهم آمده ايم و من از حضور شما سپاسگزارم و خيلي خوشحالم كه اولين سخنران هستم متشكرم.
ژان پير اسپيتزر: متخصص حقوق اروپا
با تشكر آقاي نماينده. بر عهده من است كه اين روز استثتايي را معرفي كنم، براي گراميداشت سي و سومين سالگرد چيزي كه بايد آزادي مردم ايران از ستم شاه ميبود ولي تبديل به ديكتاتوري ملاها شد.
من همچنين به عنوان وكيل بسيار مفتخر هستم، خانم رئيس جمهور، و من اينرا در جاهاي ديگر هم گفته ام، هنگامي كه شما در سال 2002 اين وكيل را انتخاب كرديد، كه براي مبارزه در مقابل اين تصميم ظالمانه كه با افتراء شما را تروريست خطاب ميكرد، شما تنها راه قانون و عدالت را براي پاسخ انتخاب كرديد.
چيزي كه براي شخص من باعث شد بجاي يك پرونده، يك آرمان داشته باشم.
و مجدداً، از اين بابت علناً از شما تشكر ميكنم.
ما در اين نبرد كه مجبور شديم به مدت حدود 10 سال ادامه دهيم، پيروز شديم. و  باز هم در آخرين مرحله، و من از اين بابت كالبد تهي كرده بودم، اين دولت فرانسه بود كه به تنهايي در مقابل حكم دادگاه عدالت درخواست استيناف كرد، و تنها در ابتداي 2012 بود كه سر انجام پس از اينكه فرانسه، از طريق دولتش شكست خورد، شما توانستيد، اعتبار خود را به طور كامل باز يابيد.
اين نبرد، با شما و به يمن شما انجام شد، و من امروز ميخواهم علناً ياد آنرا گرامي بدارم، همراه با دوستان انگليسي ام كه در اين نبرد سهيم بودند، ديويد وان و به خصوص لرد اسلين كه از نزد ما رفت. و شما ميدانيد كه چقدر او دوست شما بود و چقدر نه تنها در مقابل دادگاه عدالت بلكه در همه جاي جهان، در اشرف (او متأسفانه نتوانست به ليبرتي برود چرا كه قبل از آن فوت كرد) از آرمان شما و از نزديكان شما حمايت كرد.
من پيشگفتارم را با گفتن اين به پايان ميبرم كه اميدوارم كه كوري و كري كه دولتهاي دنيا دچار آن شده بودند، آقاي كوبلر را رها كند و صداها در سازمان ملل بلند شوند و به اين آقا بگويند كه اين دولتمردان عراق نيستند كه زجر ميكشند، بلكه 3000 نفري كه در اشرف و ليبرتي هستند.
اين تبعيض كه شما قرباني آن هستيد بايد متوقف شود.
و بايد اين گمراهي ادامه دار برخي سياست مردان متوقف شود. و من اين منفعت دولتي را كه طبق آن بايد با طرف مقابل صحبت كرد را ميشناسم. ولي از سي سال پيش، ميدانيم كه با اين آدمها، صحبت فايده ندارد، چون كه هيچ وقت تغيير نخواهند كرد.
همچنين اين نظر نابخردانه برخي كه ميخواهند جنگ بكنند هم متوقف شود.
نه، چيزي كه نياز است، اينكه تمام دولتهايمان، از آمريكا تا اروپا، متقاعد شوند كه راه درست، راهي است كه خانم رئيس جمهور، از سالها پيش ترسيم كرده ايد، و آنرا راه حل سوم ناميده ايد. اين راه حل بايد به اجرا گذاشته شود، به همين دليل، رشته سخن را در همينجا به شما ميدهم.
سخنراني رئيس جمهور برگزيده مقاومت
با سلام، سيلوپله، با سلام
با سلام به شما دوستان عزيز و حضار محترم
و با درود به شخصيتهاي محترمي كه از آمريكا، فرانسه، اسپانيا، استوني، مصر و ساير كشورها در گردهمايي مقاومت ايران حضور يافتهاند، به همه شما درود مي فرستم.
در آستانة سالروزِ انقلاب ضدسلطنتي مردم ايران، ياد آن انقلابِ به مسلخ كشيده شده را گرامي ميداريم و براي سرنگوني تماميت رژيم ولايت فقيه تجديد عهد ميكنيم.
آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي
دست خود زجان شستم از براي آزادي
در محيط طوفانزا ماهرانه در جنگ است
ناخداي استبداد با خداي آزادي
آري، ما برآنيم كه دوران كنوني را كه دوران سرنگوني استبدادِ مذهبي است، با تكيه به خلق آگاه و دليرمان ، به پيروزي وآزادي برسانيم. و چنين خواهد شد.
چند روز ديگر سالروز حماسة 19 بهمن است كه فراز پرشكوهي در تاريخ آزادي ايران است.
سلام بر اشرف و موسي و يارانشان كه ايستادگي آنها در برابر   فاشيسم ديني افتخار جاودان ملت ماست.
دوستان گرامي
سه دهه پس از حاكميت رژيم خونريز و بنيادگرا، بخشهاي وسيعي از جهان از اندونزي در سواحل اقيانوس آرام تا آسياي ميانه و غرب آفريقا صحنه تاخت و تاز بنيادگرايان است.
اجازه بدهيد با اين سؤال آغاز كنم كه:
ـ  آيا گسترش بنيادگرايي در اين ابعاد قابل مهار  نبود؟
ـ آيا آنچه بر سر بهار عرب ميايد، اجتناب ناپذير است و در غير اين صورت راه‌حل آن چيست؟
ـ بنيادگرايي اسلامي در ايران چگونه به حاكميت رسيد؟
ـ و آيا راه‌حل و آلترناتيوي براي مقابله با غول بنيادگرايي اسلامي وجود دارد؟
براي پاسخ به اين سؤالات بگذاريد كه قدري به عقب برگرديم.
34سال پيش مردم ايران براي آزادي و دمكراسي عليه ديكتاتوري قيام كردند. اما خميني با استفاده از يك شرايط استثنايي رهبري انقلاب را سرقت كرد.
اين ديكتاتوري سلطنتي بود كه با سركوب و كشتار، روشنفكران دموكرات و بخصوص رهبران مجاهدين و فداييها را يا كشت و يا تا آخرين روز حكومتش زنداني كرد و صحنه را به طور كامل براي حاكميت آخوندهاي بنياد گرا آماده نمود.
بله، خميني نماينده حقيقي انقلابي نبود كه براي آزادي و دموكراسي جوشيده بود. و رژيم قرون وسطايي او نسبتي با خواستهاي مردم و درجه پيشرفت جامعه ايران نداشت. به همين دليل خميني براي حفظ حكومتش به سركوب جامعه و زن ستيزي و صدور بنيادگرايي و تروريسم رو آورد.
در امواج سيلآسا اما خود به خودي آن روزگار كه خميني دجال آن را  به سوي ارتجاع و انهدام سوق ميداد، مسعود روح اصيل و تكاملي انقلاب بهمن را از چنگال ارتجاع غدار رهانيد.
سه سال قبل از پيروزي انقلاب، او هشدار داد كه  تهديد تمام جنبش، گرايش راست ارتجاعي است. و سپس در برابر استبداد مذهبي، رايت آزادي را برافراشت و گوهر پايداري پرشكوهي را سرشت كه براي دههها، هماورد و تهديد اصلي. بنيادگرايي اسلامي و  ارتجاع خميني شد و سرمايه ايرانيان آزاده براي آزادي و دمكراسي در ايران فرداست
برخيها توسعهطلبي ارتجاعي ملاها را نشانه قدرت آنها ميدانند. اما اين يك اشتباه بزرگ است. ملاها چون خود را با يك جامعه به شدت ناراضي رو به رو ميبينند،؛ به جنگ طلبي و دخالت  در كشورهاي ديگر رو ميآورند. اين براي آنها مكانيزم حفظ قدرت است. اگر صدور  ارتجاع در كار نباشد، فلسفه وجودي سپاه پاسداران كه نقطه اتكاي ولايت فقيه است از بين مي رود و به سرعت فرو ميريزد. به همين دليل ولي فقيه اين رژيم بارها گفته است كه كشورهاي خاورميانه را عمق استراتژيك حكومت خود ميداند.
مقاومت ايران از سال 1370 جزييات طرحهاي رژيم ايران براي تسلط بر منطقه را فاش كرد و نسبت به اين وضعيت هشدار داد. در سالهاي    1371 و 1372   مقاومت با انتشار كتاب ”بنيادگرايي اسلامي تهديد جديد جهاني” اعلام كرد كه رژيم ايران مرزهاي جغرافيايي را به رسميت نمي شناسد و طبق قانون اساسيش براي ايجاد حكومت جهاني اسلامي تلاش ميكند.
اما بالاترين مقامات آمريكايي و اروپايي اين”تهديد” را به سخره گرفتند و مي گفتند بايد در پي  ”بنيادگراهاي مدره” بود و با آنها كار كرد. كشورهاي غربي در پي سراب مدراسيون در درون اين رژيم بيشترين خدمت را به گسترش بنيادگرايي كردند.
من در اجتماع شخصيتهاي نروژي در شهرداري اسلو در آبانماه1374ضمن هشدار نسبت به تهديد بنيادگرايي بر ضرورت يك جبهه متحد ضد بنيادگرايي تاكيد كردم.
اما متأسفانه غرب، چشم و گوش خود را بر اين تهديد بست و چندسال بعد به فاجعهبارترين شكل با آن مواجه شد. از يازده سپتامبر در نيويورك تا زنجيره حوادث شوم در مادريد، لندن، بالي، دهلي و ساير نقاط جهان.
نظير همين هشدار را مقاومت ايران درباره برنامه اتمي آخوندها نيز داده است. ده سال پيش جنبش مقاومت سايتهاي اتمي مخفي رژيم را برملا كرد. اما براي متوقف كردن اين برنامه، دولتهاي غرب تاكنون ده سال را از دست دادهاند. و امروز، امروز بحران در كشور مالي توجهات بسياري را جلب كرده است.
فرانسه در حال پس راندن اين خطر است و اميدوارم هر چه زودتر به پيروزي نهايي برسد.
نبايد ترديد كرد كه اگر ارتباطات مخفي و علني رژيم ملاها و نقش مخرب آن از جمله صدور گسترده سلاح به آفريقا از سوي اين رژيم نبود، اوضاع در آن كشور ميتوانست مسير ديگري را طي كند.
قطعنامه 1747 شوراي امنيت ملل متحد صدور سلاح از جانب رژيم ايران را منع كرده است. اما چنان كه كميته تحريمهاي ملل متحد گزارش كرده، آخوندها با صدور سلاح به آفريقا اين قطعنامه را بارها نقض كردهاند. در دوازده ژانويه گذشته نيز نيويورك تايمز فاش كرد كه پوکه های فشنگ جنگهای آفريقايی راه به ايران میبرد.
ما از همان ابتدا گفته بوديم تروريزم تاكتيكي است كه امروز از ايدئولوژي بنيادگرايي اسلامي نشأت ميگيرد و مانند هر ايدئولوژي ديگري بدون يك كانون مركزي  نميتواند گسترش موثر جهاني پيدا كند. مقابله نظامي و امنيتي با عوارض اين پديده در نقاط مختلف به تنهايي اين موضوع را ريشه كن نمي كند.
مقابله موثر نياز به دو مولفه دارد:
اول اينكه : بايد مركز بنيادگرايي را هدف قرار داد يعني:
نمي توان با پدرخوانده اين بنيادگرايي در تهران مماشات كرد و در عين حال شاخ و برگهاي آن را در اين نقطه و آن نقطه جهان خشكاند.
الان ديگر بخوبي روشن است كه پشتوانة ايدئولوژيك، سياسي، آموزشي، مالي و لجستيكيِ بنيادگرايان و تروريستها در هرجاي جهان، ملاهاي حاكم بر ايرانند. امري كه امروز به روشن ترين وجه در تأسيس حزب الله لبنان و دخالت آخوندها در سوريه و عراق ثابت شده است .
و درست به همين دليل، سمت گيري بهار عرب به سوي آزادي  و دموكراسي فقط با مرز بندي قاطع ملتهاي اين منطقه با فاشيسم ديني حاكم بر ايران تضمين پيدا ميكند. و الا عاقبت آن روشن نيست.
دوم اينكه، مقابله با بنيادگرايي با يك آلترناتيو فكري و فرهنگي امكانپذير است.
يعني يك اسلام بردبار و دموكراتيك، مانند اسلامي كه مجاهدين به آن معتقدند و از آن دفاع ميكنند.
بدون چنين الگويي باز هم بنيادگرايان در توده هاي مسلمان كه  با فقر و بي عدالتي دست بگريبانند نفوذ خواهند كرد .
اسلام دمكراتيك، اسلامي بر اساس رحمت و آزادي و رودرروي انحصارطلبي و سركوبگري بنيادگرايان است. اهميت اثرگذاري اين الگو خود را در صحنه عمل به ويژه در امر برابري زن و مرد نشان داده است. مسأله زنان مهمترين وجه تعارض اسلام دمكراتيك با بنيادگرايي اسلامي است. بنيادگرايي كه بر زن‌ستيزي استوار است.
نقش پيشتاز زنان در مبارزه با بنيادگراها، در زندانها، شكنجه‌گاهها در مسئوليت پذيريشان در جنبش مقاومت ما ماهيت دمكراتيك و پيشرو اين الگو را نشان داده و الهام بخش زنان و جوانان در مبارزه عليه استبداد مذهبي حاكم بر ايران است.
اسلام در سرچشمة اصيل خود مدافع برابري زن و مرد است، مدافع حقوق بشر است و مدافع حاكميت مردم است.
بله دست و پا بريدن، سنگسار، و تبعيض ديني ربطي به اسلام ندارد.
اين ساخته و پرداخته ملاهاي حاكم بر ايران است
جنبش مقاومت با برخورداري از چنين ظرفيتي، طي بيش از سه دهه مبارزه با رژيم حاكم، توانست آن را طرد كند و فقدان مشروعيت اين استبداد مذهبي را در نظر اقشار وسيع مردم اثبات كند. اين يك دستاورد بزرگ تاريخي است كه با بهاي سنگيني مانند جانفشانيِ 120 هزار تن از فرزندان مردم ايران كسب شده است. اما همه ملتهاي مسلمان و تمام جهان از آن سود بردهاند و مي توانند از آن سود ببرند.
تاريخ ايران با همين مقاومت شناخته ميشود كه توانست بنيادگرايي اسلامي را در ايران نامشروع و بي‌پايه و در جهان آن را افشا كند.  مانعي كه به دليل ريشههاي تاريخي و فرهنگي و مذهبياش ميتوانست با دجاليت، حاكميت خود را تا چند نسل ديگر به طور مشروع تحكيم كند.
جنبش مقاومت بر رود خون آگاهترين و شجاعترين فرزندان مردم ايران چشمانداز تازهيي خلق كرد كه يك ايران دموكراتيك و مدرن و يك جامعه بردبار و آزاد را بنا ميكند.
اين چشمانداز خود را  در برنامه دموكراتيك اين مقاومت متبلور كرده است.
برنامهيي كه بارزكنندة اعتقاد و خواست اكثريت جامعه است. و آخوندها را به بن بست كشانده است.
اجازه بدهيد سرخط اين برنامه و نظرگاههاي مقاومت براي ايران فردا را تكرار كنم:
  1. از نظر ما آراي مردم تنها ملاك سنجش است و بر همين اساس خواهان يك حكومت جمهوري مبتني بر آراي مردم هستيم.
  2. ما خواهان يك نظام كثرتگرا و آزادي احزاب و اجتماعات هستيم. در ايران فردا ما به كليه آزاديهاي فردي احترام مي‌گذاريم.  و بر آزادي بيان و آزادي كامل رسانه‌ها و دسترسي بي‌قيدوشرطِ همگان به فضاي مجازي تأكيد داريم.
  3. ما در ايران آزاد شده فردا، از لغو حكم اعدام دفاع مي‌كنيم و نسبت به آن متعهديم.
  4. مقاومت ايران از جدايي دين و دولت دفاع خواهد كرد، هرگونه تبعيض در مورد پيروان كليه اديان و مذاهب ممنوع خواهد بود
  5. ما به برابري كامل زنان و مردان در كليه حقوق سياسي، اجتماعي و مشاركت برابر زنان در رهبري سياسي معتقديم و هر گونه اشكال تبعيض عليه زنان ملغي خواهد شد، و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، و تحصيل و اشتغال برخوردار خواهند بود.
  6. ايران فردا، كشور عدالت و قانون است. ما خواهان ايجاد يك نظام قضايي مدرن مبتني بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهي، حق برخورداري از محاكمه علني و استقلال كامل قضات هستيم. همچنين قانون شريعت آخوندي در ايران فردا جايي نخواهد داشت.
  7. ايران فردا كشور احترام به حقوق‌بشر است. ما متعهد به «بيانيه جهاني حقوق‌بشر» و ميثاقها و كنوانسيونهاي بين‌المللي ازجمله، «ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي»، «كنوانسيون عليه شكنجه» و «كنوانسيون حذف كليه اشكال تبعيض عليه زنان» مي‌باشيم.
8. ما مالكيت شخصي، سرمايه‌گذاري خصوصي و بازار آزاد را به‌رسميت مي‌شناسيم. و اين اصل را پيشاروي خود داريم كه چه در اشتغال و چه در كسب و كار تمام مردم ايران بايد از فرصتهاي برابر برخوردار باشند. از نظر ما ايران فردا كشور حفاظت از محيط زيست و احياي آن خواهد بود
9-سياست خارجي ما مبتني بر همزيستي مسالمت‌آميز، صلح و همكاريهاي بين‌المللي و منطقه‌يي و احترام به منشور ملل متحد خواهد بود.
و 10. ايران آزاد فردا يك كشور غيراتمي و عاري از سلاحهاي كشتار جمعي خواهد بود.
بله، اينست آنچه كه ما براي ايران فردا ميخواهيم.
پاسخ ما به 34 سال استبداد و انحطاط و عقبماندگي
در سه كلمه خلاصه ميشود: آزادي، دمكراسي و برابري
و اين پاسخي است كه قطعاً پيروز ميشود.
دوستان عزيز!
اجازه بدهيد بازهم اين سئوال را  عنوان كنم كه رژيم ايران كه سرچشمه بنيادگرايي است، امروز در چه موقعيتي است؟ آيا رو به صعود است؟ يا در فاز نزول؟ آيا دارد قدرت خود را در منطقه افزايش ميدهد يا  به عكس قدرتش در خود تهران هم در حال زوال است؟ كدام؟
در اواخر آبان گذشته در كنفرانسي در پاريس خاطرنشان كردم كه روند سرنگوني اين رژيم در پنج بحران عميق بروز كرده است.
پرونده اتمي ،روند سقوط ديكتاتوري بشار اسد  ،بحران اقتصاد فروپاشيده و انفجار خشم گرسنگان و همچنين شكاف و تضادهاي مهلك دررأس نظام. تحولات سه ماه گذشته گواهي ميكند كه همه اين بحرانها در حال صعود و تشديد بودهاند.
به عنوان مثال، آنچه در مورد شكافهاي درون هيأت حاكمه اتفاق افتاده، بروز هرچه بيشتر ناتواني خامنهاي در مهار آن است. سه ماه پيش رئيس جمهور و رئيس مجلس و رئيس مجمع تشخيص مصلحت رژيم در جدال با يكديگر و منازعه آشكار و پنهان با ولي فقيه بودند. امروز علاوه بر آنها، حزب غارتگران مؤتلفه يعني شريك ديرينه باند خامنه‌اي نيز سربلند كرده است.
در اين ميان، آنچه جنگ قدرت دروني رژيم را شدت بخشيده نمايش انتخابات رياست جمهوري است. اين عاملي است كه به نوبة خود روند سرنگوني اين رژيم را تسريع ميكند. اينجا لازم است كنم كه اين انتخابات از نظر مردم ايران هيچ مشروعيتي ندارد. به خصوص كه تمام كانديداهايش همان جنايتكاراني هستند كه 34 سال در شكنجه و كشتار و غارت مردم ايران دست داشته اند.
مثال ديگر، نارضايتي انفجاري در جامعه ايران است كه روز به روز بيشتر ميشود. و  التهاب و بيتابي جامعه ايران در همه جا احساس ميشود:
ـ كارگران ستمزده بيوقفه در حال اعتراضاند، جوشش اعتراضها در ميان خواهران و برادران كرد و عرب و بلوچِ ما، يعني مليتهاي ستمزده، بالا و بالاتر ميگيرد.
ـ و زندانيان سياسي با تنهاي رنجور و بيمار پي درپي اعتصاب غذا ميكنند،
در حقيقت رژيم ولايت فقيه راه حلي ندارد و قدرت مهار بحرانها را از دست داده است.
در اين مورد بايد به چهار گسست بزرگ اشاره كنم كه اين رژيم دچار آن شده است:
نخستين گسست، زوال پايگاه اجتماعي اين رژيم است. آن چنان كه پشتوانه آن در جامعه ايران به سه درصد هم نمي رسد.
بازار و بازاريان كه بخشي از آن حاميان سنتي و تاريخي رژيم بودهاند، حالا در برابر آن صف كشيدهاند.
حوزههاي قم و مشهد و اصفهان كه پايگاه هميشگي رژيم بود از آن رويگردان شدهاند.
از 17 مرجع سرشناس شيعه، 10 مرجع آشكارا مخالف خامنهاي هستند.
دومين گسست اين است كه رژيم ولايت فقيه از نيروي جنگندهيي كه حاضر باشد خود را براي حفظ نظام كنوني به خطر بيندازد، تهي شده است. به نحوي كه حالا اين سران خود پاسداراناند كه  تصريح ميكنند كه از «سردار تا آيتالله» در اين رژيم دچار بريدگي و ريزش شدهاند.
و سومين گسست، بحران اقتدار ولي فقيه رژيم است. يعني طلسم ولايت فقيه شكسته است و درماني ندارد
و اما چهارمين گسست در رژيم ملاها، فروپاشي استراتژي صدور بنيادگرايي است.
اين واقعيت را در روند سرنگوني حكومت سوريه متحد كليدي آخوندها در منطقه ميتوان به خوبي ديد. مشاور خامنه اي چند روز پيش سوريه را حلقه طلايي جبهه رژيم و حمله به آنرا حمله به ايران توصيف كرد. قيام مردم عراق در هفتههاي اخير هم كه هر روز از روز قبل گسترده تر مي شود، و مردم عراق مشخصا ديكتاتوري دست نشانده آخوندها در عراق را هدف قرار داده، به فروپاشي استراتژي صدور بنيادگرايي رژيم شتاب بخشيده است.
بله در اين جا بايد درود بفرستيم بر مردم عراق كه با تظاهرات ميليونيِ خود عليه دخالتهاي ملاها بپاخاسته و خواهانِ سرنگونيِ  ديكتاتوري مالكي شده اند.
خلاصه كنم: رژيم ولايت فقيه پايهها و ذخائر خود را براي ادامه حكومت از كف داده است .
اما برغم اين واقعيتها دولتهاي غربي كه براي سالها تهديد بنيادگرايي را ناديده ميگرفتند حالا چشم خود را به مرحله سرنگوني آن بسته اند و نقش جنبش مقاومت را ناديده ميگيرند.
بايد گوشزد كنم كه تغيير رژيم فقط به سود مردم ايران نيست، امروز شما نيز در سرنگوني رژيم آخوندها منفعت داريد. امروز همه جهان از تغيير يك  رژيم بنيادگرا كه به بمب اتمي نزديك شده و خاورميانه را در خون فرو برده سود ميبرد.  بنابراين بخاطر منافع مردم و كشورهاي خودشان نيز برسياست مماشات نقطة پايان بگذاريد و در كنار مردم و مقاومت ايران قرار گيريد.
اما حقيقت اين است كه آنچه شرائط جوشان جامعه را به خطرِ چارهناپذيري براي رژيم تبديل كرده، مقاومت سازمان يافتة مردم ايران است.
هستة اصلي اين مقاومت، يعني مجاهدان آزادي در اشرف و ليبرتي از آتش قتل عام و ضرب‌الاجلهاي متعدد عبور كرده و اصالت و ظرفيت و انسجام خود را در برابر سنگينترين و بزرگترين توطئهها اثبات كرده است. و بدنه اين جنبش در داخل ايران، در حال گسترش و آماده‌سازي است.
البته خامنهاي  از هيچ تلاشي براي  انهدام و تلاشي مجاهدان آزادي فروگذار نكرده و نمي كند. دولت عراق به دستور رژيم ايران، و با همدستي نمايندة ويژة دبيركل ملل متحد آنها را بي‌خانمان و روانة زندان ليبرتي كرد. از انتقالِ اموالشان به ليبرتي جلوگيري كرد و اجازة فروش اموالشان در اشرف را نمي دهد و عملاً از آنها سلب مالكيت كرده است.
بهانه اين بود كه مصاحبه‌هاي پناهندگي بايد خارج از اشرف انجام شود. و ساكنان از آن جا به كشور ثالث منتقل شوند. اما پس از گذشت يكسال و در حاليكه كميساريا با حدود 2000تن از آنان مصاحبه كرده، تنها پنج تن از اين طريق به خارج از عراق منتقل شده‌اند.
تكرار مي كنم. اين بي‌خانمان‌سازي بايد پايان يابد.
ساكنان ليبرتي بخصوص افرادي كه كميساريا با آنها مصاحبه كرده، بايد فوراً به اشرف، يعني خانة 26ساله‌شان برگردند و از آنجا به كشور ثالث منتقل شوند.
در اين شرايط وظيفه آمريكا در قبال امنيت و سلامت اشرفيها وحفاظت از حقوق حقه آنها منجمله حق مالكيت، مضاعف است. آنها افراد حفاظت شده تحت كنوانسيون 4 ژنو هستند. و دولت آمريكا با تك تك آنها توافقنامه امضا كرده كه در مقابل گردآوري سلاحهايشان تا تعيين تكليف نهايي از آنها حفاظت خواهد كرد.
آمريكا بهيچوجه نمي تواند با انداختن مسئوليت بدوش ملل متحد  از وظايفي كه در قبال اشرفيها بعهده دارد شانه خالي كند. عدم انجام اين وظايف تا كنون در دو قتل عام، 50 شهيد و 1130 مجروح و 4سال محاصره ظالمانه و بي‌خانمان‌سازي دستجمعي ساكنان را بدنبال داشته است.
واقعيت اينست كه دولت آمريكا بخاطر مماشات با فاشيسم ديني حاكم برايران و بخاطر عملكردهاي به غايت اشتباه عليه مقاومت ايران مانند نگه داشتن مجاهدين در ليست تروريستي به مدت 15سال، هم چنين بمباران مجاهدين بدرخواست رژيم ايران در جريان جنگ عراق و عدم انجام وظايفش در حفاظت از ساكنان اشرف به خصوص از سال 88 به بعد به بعد خسارتهاي جبران‌ناپذيري به مردم و مقاومت ايران وارد كرده است. اين خسارتها بايد جبران شود. و هم اكنون براي بازگشت ساكنان به اشرف، آمريكا بايد فعالانه مداخله كند والا در آنچه از اين پس در زندان ليبرتي روي دهد، مسئول خواهد بود.
همچنين ما از جامعه جهاني ميخواهيم خود را با خواست مردم ايران براي تغيير رژيم هم جهت سازند. از آنها ميخواهيم روابط سياسي خود با فاشيسم ديني حاكم بر ايران را قطع كنند و  مأموران سپاه قدس و وزارت اطلاعات را از كشورهاي خود اخراج كنند.
ما مصرانه  از آنها ميخواهيم  كه پرونده نقض حقوق بشردر ايران را به شوراي امنيت ببرند. و ما از كشورهاي غربي ميخواهيم، كه با مذاكرات بيهودة اتمي، وقت را از دست ندهند، والا جهان با بحران لاعلاجي مواجه خواهد شد.
هموطنان عزيز!
به رغم مصائب طولاني حاكميت استبداد مذهبي و به رغم همة اشتباهات دولتهاي غرب در قبال ايران، مقاومت ايران با تكيه بر مردم  شجاع و تسليم ناپذير خود توانسته است پابرجا بماند و ايران دمكراتيك فردا را پايهريزي كند. حالا ميهن ما در آستانة جهش بزرگي است كه در آن همه خونها و رنجها به ثمر مينشيند. تغيير براي پايان دادن به دوران شوم ديكتاتوري و ورق زدن صفحه تاريك ترس و فقر و ناامني و دروغ و عقبماندگي.
آري زمان آن است كه  زجر و اندوه توصيف ناپذير خانواده‌ها و مادراني كه فرزندان خود را بر بالاي چوبه‌هاي دار ميبينند به پايان برسد.
از ياد نميبريم كه وقتي ستار بهشتي همين 2ماه پيش،  زير شكنجه شهيد شد، مادرش فرياد كشيد كه از جان خود خواهم گذشت اما از خون او نخواهم گذشت و از هيچ چيز نميترسم.
درود بر شما، درود بر شما كه صداي زندانيان و همه كساني كه بر تختهاي شكنجه و بر چوبه هاي دار با سربلند آواز مي خوانند و از دژخيم نمي هراسند حتي تا لحظه مرگ بله شما صداي اونها را در اين  جا بلند كرديد  درود بر همه شما. داشتم... داشتم از مادر ستار بهشتي ميگفتم.
گفتگوي اين مادر  با بازجو و شكنجهگر ستار نشانه مقاومتي است كه در داخل جامعه ايران ميجوشد.
او گفت: «(به بازجو)گفتم من يک کلام بيشتر با شما صحبت ندارم. می‌خواهم ببينم شما که بچه مرا شکنجه می‌داديد، او چه می‌کرد؟ ‌(آيا)گريه و ناله می‌کرد؟
بازجو گفت نه. ما می‌زديم و او می‌خنديد.
گفتم به بازجو گفتم بنازم به او که شير بود (در حالي كه ) شما روباه بوديد».
بله امروز تمام مردم ايران به چنين قهرماناني و به چنين مادراني مباهات ميكنند، از عزيز رضايي مادرِ هشت شهيد تا مادران قهرمان ديگر كههزاران درود و افتخار بر تك تك آنان باد.
خوشا به اين مقاومت با چنين مادراني كه صف اندر صف جلو ديكتاتورها قد علم كرده اند و لحظه يي درنگ نمي كنند و تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون بر ميثاق خود براي رسيدن به آزادي و دمكراسي در ايران پافشاري مي كنند درود بر همه آنها.
پس از 34سال مقاومت و پايداري در برابر مهيب‌ترين ديكتاتوري مذهبي و حالا كه به  دوران آمادگي براي سرنگوني اين رژيم رسيده‌ايم، پس
ـ سلام مي كنم و سلام مي كنيم بر پيشتازان آزادي ايران، در اشرف و ليبرتي و پايداري پرشكوه آنان.
ـ و سلام مي كنم و سلام مي كنيم بر مسعود كه با فراخوان به برپايي يكانهاي ارتش آزادي در سراسر ميهن، شعلههاي اميد را فروزان كرده و سپيده دم آزادي و پيروزي مردم ايران را نمايان كرده است.
ـ و سلام...
درود بر شما، درود بر شما. صداي حاضر شما را خلق قهرمان ايران شنيد و آنها هم از شما كما اين كه از   پيشتازانشان در اشرف و ليبرتي مي آموزند و حاضر حاضر مي گويند و ديكتاتورها بايد از اين حاضرها بر خود بلرزند زيرا اين حاضرهاست كه آنها را از ايران جارو خواهد كرد. و سلام بر زنان و مردان فداكار و دليري كه آسمان انقلاب ايران را پيوسته روشن و تابناك نگهداشتهاند. از صديقه مجاوري و ندا حسني تا ندا آغاسلطان، از علي صارمي و فرزاد كمانگر و كرامت زارعيان تا آسيه و صبا. درود بر همه آنها
و درود بر جوانان و دليران و اشرف نشانهايي كه در سراسر ايران در تدارك سرنگوني رژيم ولايت فقيهاند. و بي‌‌ترديد پيروزي و آزادي را محقق خواهند كرد.
سلام بر آزادي / سلام بر مردم ايران / درود بر همة شما