۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

صبح فردا ۵ نفر در یاسوج در ملاء عام اعدام می‌شوند

خبرگزاری هرانا - قرار است ساعت ۸ صبح پنج شنبه ۷ دی ماه ۵ نفر در ملاء عام، در شهر یاسوج اعدام شوند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ساعت ۸ صبح پنج‌شنبه ۷ دی ماه ۵ نفر در ملاء عام، در پارک ساحلی واقع در شهر یاسوج اعدام خواهند شد.

گفته می‌شود این پنج نفر به اتهام تجاوز به عنف به اعدام محکوم شده اند.

بزودی تحریمها علیه رژیم تهران تشدید خواهد شد

به گفته منابع اسرائیلی، بزودی تحر‌یمها علیه رژیم تهران شدیدتر می شود و اگر جمهوری اسلامی برنامه اتمی خود را متوقف نکند، گزینه نظامی نیز مطرح خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، رادیو اسرائیل در گزارشی اعلام کرد، بزودی تحرکات بین المللی علیه رژیم تهران افزایش یافته و تحریمها علیه این رژیم تشدید خواهد شد.

در این گزارش به اظهارات اخیر "ایهود باراک" وزیر دفاع اسرائیل اشاره شده که گفته بود، رژیم تهران در آینده نزدیک به توانمندی نظامی در زمینه هسته ای دست می یابد.

اطلاعيه: ادامه و تشدید محاصره لیبرتی با انتقال عاملان کشتار و جنایت به لیبرتی

ادامه و تشدید محاصره لیبرتی با انتقال عاملان کشتار و جنایت به لیبرتی
همزمان با زجرکش کردن مجاهد خلق بهروز رحیمیان، محاصره ظالمانه و اذیت و آزار ساکنان لیبرتی با استقرار سرگرد احمد خضیر و سروان حیدر عذاب ماشی دو تن از مسئولان قتل عام ژوییه ۲۰۰۹ و آوریل۲۰۱۱ در این کمپ، تشدید شده است. ۱. از تاریخ ۳۰نوامبر۲۰۱۲، نیروهای وابسته به نخست وزیری عراق از ورود بسیاری از مواد مورد نیاز ساکنان مانند پوشاک زمستانی، پیراهن، کیسه های پلاستیکی و جعبه های مقوایی مخصوص نگهداری مواد غذایی جلوگیری می‌کنند.
۲. نیروهای عراقی همچنان از استفاده از دو لیفتتراک متعلق به ساکنان ، ممانعت می‌کنند. این دو لیفتراک پس از مراجعات و مکاتبات متعدد با مقامات ملل متحد و مقامات آمریکایی در ۸ آذر (۲۸نوامبر) از اشرف به لیبرتی منتقل شد. اما برخلاف توافقات قبلی، نیروهای عراقی آنها را در مرکز پلیس نگهداشته و گفتند ساکنان تنها با رانندگی پلیس عراق می تواند از آنها استفاده کنند. از یک هفته پیش به‌رغم مراجعات مکرر، ساکنان جز یک روز حتی با رانندگی پلیس عراق نیز امکان استفاده از لیفتراکها را نیافتند. این ابزاری برای شکنجه فیزیکی و روانی ساکنان است. حمل و نقل بارهای سنگین با دست و بر روی دوش افراد، در ماههای گذشته، باعث بیماریهای مختلف کمر و دست و استخوانی در میان ساکنان شده است.
۳. روز ۲۴دسامبر ، هنگامی که نماینده یکی از شرکتهای پیمانکاری استخدام شده توسط ساکنان، یک خودروی مواد غذایی را به ورودی کمپ برده بود، سروان حیدر از ورود آن جلوگیری کرد و آن را برگرداند.
۴. پمپاژ آب از ایستگاه پمپاژ لیبرتی به داخل کمپ به خاطر کارشکنی نیروهای عراقی روزانه با تأخیر و مشکلات جدی مواجه است. در روزهای ۲۴ و ۲۵دسامبر چهار ساعت پمپاژ آب متوقف بود. ساکنان چندین بار به پلیس مراجعه کردند اما هیچ اقدامی نکردند، به نحوی که آب تمامی منابع کمپ تخلیه شد. در یکی از مراجعات، سرگرد احمد خضیر به ساکنان گفت از آب باران استفاده کنید و هیچ آبی برای شما پمپاژ نخواهد شد.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۶ دی ماه ۱۳۹۱ (۲۶ دسامبر۲۰۱۲

گاردين: يک عکس منتخب در روز ۲۰دسامبر ۲۰۱۲ از ميان ۵۰ عکس خبری روز در جهان


مريم رجوی رئيس جمهور شورای ملی مقاومت ايران، در يک کنفرانس بين المللی در مادريد اسپانيا شرکت می کند. جايی که او از کشورهای اتحاديه اروپا خواست که مقاومت ايران را به رسميت بشناسد.

نامه افشاگرانه خانم كبري ميرباقري به آقاي دكتر آلخو ويدال كوآدراس، نايب رييس پارلمان اروپا


http://www.ir-efshagari.com/plugins/content/jumultithumb/img.php?src=Li4vLi4vLi4vaW1hZ2VzL3N0b3JpZXMvTWFnaGFsYXQvMTM5MS8gLmpwZyZhbXA7dz0zMDAmYW1wO2g9MjUwJmFtcDtxPTEwMA==من كبري ميرباقري به‌ همراه خواهرم اكرم و برادرم عليرضا در ليبرتي هستم. اين نامه رابراي شما كه از نزديك ما را در اشرف ديده‌ايد مي‌نويسم تاسوء استفاده‌هاي رذيلانه و جنايتكارانه اين رژيم از خانواده‌هاي مجاهدين عليه ساكنان اشرف به عمل مي‌آورد را با شما در ميان بگذارم. اين يك نمونه از هزاران نمونه است كه متاسفانه جامعه جهاني و مراجع حقوق بشري به آن توجهي ندارند.

آقاي دكتر آلخو ويدال كوآدراس، نايب رييس پارلمان اروپا
دوست بزرگ مقاومت ايران
در سال1360 در حاليكه دانش آموز 15ساله‌اي بودم به همراه اسماعيل برادر بزرگترم دانشجوي 23 ساله به جرم هواداري از مجاهدين دستگير و تحت شكنجه‌هاي جسمي و رواني قرار گرفتم. برادرم را در مقابل چشمان من شكنجه‌ مي‌كردند تا ما را درهم بشكنند. او در سال 1367 در قتل عام وحشيانه زندانيان سياسي به همراه 30هزار زنداني ديگر، حلق آويز شد و به شهادت رسيد و جان خود را فداي آزادي و رهايي خلق و آرمان والاي مجاهدين نمود.
در مورد من كه تا 1365 در زندان بودم از هيچ شكنجه فيزيكي و رواني و تجاوز وتعرض مانند ديگر زنان هم بندم فروگذار نكردند. درصدي از شنوايي يك گوشم را در اثر شكنجه از دست دادم و از عوارض آن تاكنون رنج مي‌برم و روي پايم عمل جراحي صورت گرفت كه ضايعات آن هنوز باقي است.
بعد از آزادي از زندان، در سال 1366 به‌همراه خواهر و برادرم به مجاهدين در عراق پيوستم. پس از  آن مادر 50 سال‌ام را به گروگان گرفتند و يكسال در اوين زير فشارهاي شديد روحي و جسمي قرار دادند.
رژيم جنايتكار آخوندي در اين ساليان با رذالت تمام از خانواده‌ام سوء استفاده كرده تا از طريق عواطف خانوادگي، عزم و اراده ما را درهم بشكند. البته دشمن ابله و زبون، نميداند كه عزم و اراده مجاهد خلق را نمي‌تواند با بكارگيري عواطف خانوادگي و اين اقدامات وحشيانه و شنيع در هم بشكند. و حالا بعد از اينكه از شكنجه برادرم در مقابل چشمان من و بازداشت مادرم و اذيت وآزار پدر و مادرم نتيجه‌اي نگرفتند، به يك روش رذيلانه‌تري متوسل شده و زهرا ميرباقري را عليه ما به كار گرفته‌اند.
زهرا كه هم‌زمان با من و خواهر و برادرم به اشرف آمده بود، دو سال قبل خود را زبونانه به نيروهاي عراقي تسليم كرد. تسليم به دشمن پايان كار نبود و به همدستي با رژيم آخوندي و نيروهاي عراقي پرداخت. در نظام كثيف آخوندي يك زنِ همكار يك فرصت براي لجن پراكني عليه مناسبات پاك مجاهدين است. او پس از ترك اشرف به ايران برده شد و پس از اطمينان كامل اطلاعات آخوندي از همكاري او  و گرفتن توجيهات و دستورات ضروري به عراق بازگشت تا به توجيه سركوب و كشتار ساكنان اشرف بويژه زنان مجاهد بپردازد.
از جمله در 9تيرماه1391، چندماه بعد از حمله وحشيانه 19فروردين 1391، او به همراه سه مامور ديگر اطلاعات، در يك شوي تبليغاتي در وزارت دفاع عراق شركت كرد تا اين جنايت ضدبشري را توجيه كرده و دستان خون‌آلود مالكي و مزدوران رژيم را بشويد. صحنه‌گردان اين نمايش مسخره، رسما محمد العسگري سخنگوي وزارت دفاع عراق و از دست‌اندركاران جنايت 19فروردين بود.
نامبرده و چند مامور مشابه او، در هتل مهاجر بغداد كه تحت كنترل سفارت رژيم آخوندي در عراق است، مستقر شدند. آنها تحت نظر ناصري از ماموران نيروي تروريستي قدس در سفارت رژيم، قرار گرفتند.
اين مأمور پس از انجام وظايفش در عراق، توسط رژيم بصورت غيرقانوني به اروپا منتقل شد تا تحت عنوان مخالف رژيم پناهندگي بگيرد. وي كه در اروپا با عوامل اطلاعات مانند خدابنده وسبحاني كار ميكند، به دروغ‌هاي مشمئزكننده‌ عليه زنان مجاهدين مي پردازد. او تلاش ميكند جنايتهاي كثيف رژيم و مزدورانش كه در زندانهاي ايران، از جمله اوين، كهريزك، گوهر دشت و... نه تنها در مورد زنان كه حتي بر روي مردان زنداني اعمال مي‌كنند را به مجاهدين نسبت دهد. آن هم در شرايطي كه رسوايي شكنجه و تجاوز در زندانهاي اين رژيم، عالم را فراگرفته است و اين فرافكني كثيف فقط براي دربردن اين جنايتكاران است.
در حالي كه خون بسياري از شهداي پاكباز خلق، از جمله ستار بهشتي كه بتازگي زير شكنجه جان باخت، رژيم  آخوندي را بي‌آبرو كرده است، تلاش ميكند دستان كثيف و خون‌آلود خود را به‌وسيله نفراتي مانند زهرا ميرباقري شسته و جنگ رواني عليه مجاهدين را شدت بخشد.
بعنوان يك زن مجاهد خلق، بايد بگويم لجن پراكني‌هاي اين عوامل خود فروخته صرفا عزم ما را  براي سرنگوني اين رژيم ددمنش جزم‌تر ميكند تا آزادي و رهايي را براي مردم‌مان به ارمغان ببريم. همه عشق و عواطف ما نثار خانواده‌هاي مقاوم و مادران و پدران شهيدان و خواهران و برادران عزيزي است كه در زندان و خيابان مورد هتك حرمت و شكنجه قرار مي‌گيرند ولي آرمان آزادي و نفرت از اين رژيم را هرگز از ياد نبرده‌اند.
از شما بعنوان يك دوست بزرگ مقاومت، درخواست افشاي هرچه بيشتر اين اقدامات رذيلانه كه از سوي وزارت اطلاعات ايران طراحي و هدايت ميشود را دارم. همچنين از شما مي‌خواهم اجازه ندهيد دمكراسي و حق پناهندگي در اروپا، مورد سوء استفاده مزدوران فاشيسم ديني حاكم بر ايران قرار گيرد. دادن حق پناهندگي به اين مزدوران از سوي كشورهاي غربي، فقط لكه‌دار كردن حرمت پناهنده سياسي است.
براي شما در آستانه ميلاد مسيح پيامبر صلح و عدالت و سال نوي ميلادي، آرزوي موفقيت و سلامتي هر چه بيشتر دارم.
كبري ميرباقري
3 ديماه 91

۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

نامه اعتراضي ويليام بوردون و پروفسور گاي گودوين گيل به كميسر عالي پناهندگان سازمان ملل


http://www.ir-efshagari.com/plugins/content/jumultithumb/img.php?src=Li4vLi4vLi4vaW1hZ2VzL3N0b3JpZXMvQWtoYmFyLzkxLTEwLzEwLTEvNDI1NTUuanBnJmFtcDt3PTMwMCZhbXA7aD0yNTAmYW1wO3E9MTAwابراز نگراني جدي درباره بروشور «اطلاعات» پخش شده دربين ساكنان ليبرتي توسط كميساريا
ما مطمئن هستيم كه شما دلائل نگراني ما را درك ميكنيد چون همه ميدانند كه دولت عراق كه كميساريا قصد دارد ساكنان را براي بازگشتي  «آبرومندانه» به ايران، به آن بسپارد به نيابت از جانب رژيم ايران عمل ميكند اين مسيري بسيار خطرناك است چون به وضوح واقعيتها را ناديده ميگيرد و مطمئنا بر خلاف مسئوليتهاي كميساريا خواهد بود كه «نبايستي پناهجويان را در مسير خطرناكي بياندازد»
كميساريا ميداند شماري از افراد در سالهاي اخير صرفاً به خاطر ديدار از اشرف اعدام شده اند و ديگران به همين دليل در زندان به سر ميبرند
ما از هيچ موردي در گذشته اطلاع نداريم كه تشويق پناهجويان به ترك كمپ پناهندگي سياست كميساريا بوده باشد  آيا ما بايد نتيجه بگيريم كه در اينجا انگيزه هاي سياسي دخيل هستند؟
درمورد انتقال سه تن از ساكنان به فنلاند شما مي دانيد طبق قانون بين المللي حفاظتي كه اين پناهندگان مشمول آن هستند ربطي به قبول يا رد راه حلي كه ممكن است به آنان پيشنهاد شود ندارد
ما مطمئن هستيم كه شما موافقيد كه تهديد كردن  و مطرح كردن رد حفاظت در چنين شرايطي كاملاً غيرقابل قبول است
آقاي آنتونيو گوترز،
كميسر عالي پناهندگان ملل متحد،
بعنوان وكلاي ساكنان اشرف و ليبرتي، ما ميخواستيم توجه شما را به چند نگراني در مورد تعيين استاتوي پناهندگي كه در حال حاضر در دست اقدام است جلب كنيم:
1- بروشور «اطلاعات» به فارسي، كه بين ساكنان ليبرتي از سوي كميساريا پخش شده است
2- انتقال سه تن از ساكنان به فنلاند
درباره بروشور «اطلاعات»
دو قسمت از اين بروشور مورد نگراني جدي هستند.
اولا، تحت عنوان «راه حل» نوشته است:
«اگر شما خواهان برگشت داوطلبانه به ايران هستيد، كميسارياي عالي پناهندگان ملل متحد  شما را به حكومت عراق مي سپارد تا حكومت عراق با همكاري  سازمانهاي مربوطه، برگشت امن و آبرومندانه شما به كشورتان را فراهم سازد».
ثانيا، تحت عنوان «محل سكونت» در اين بروشور نوشته شده:
  • «چنانچه مي دانيد بعضي از باشندگان قديمي اردوگاه، اين محل را ترك كرده و اكنون در جاي ديگري كه از سوي مقامات عراقي تهيه شده است، زندگي مي كنند.
  • كميسارياي عالي ملل متحد به شكل مداوم وضعيت آنها را بررسي و تحت نظارت قرار مي دهد تا مطمئن شود آنها در امنيت بوده و با آنها به خوبي برخورد مي شود.
  • پرونده هاي افرادي كه كمپ حريه (ليبرتي) را ترك مي كنند، به صورت عادي از سوي كميسارياي عالي ملل متحد در امور پناهندگان بررسي خواهند شد».
متن قبلي بروشور اطلاعات كه به ساكنان داده شده بود، هيچ اشاره يي به «محل سكونت» نداشت و پاراگراف مربوط به «راه حل» به صورت زير بود:
«در صورتيكه خواسته باشيد داوطلبانه به ايران بازگشت نماييد، كميساريا درخواست شما را به ماموريت مساعدت ملل متحد براي عراق ارجاع مي نمايد تا در هماهنگي با مقامات عراقي و سازمانهاي ذيربط ديگر به چگونه بازگشت مصون شما بپردازد»
همانطور كه شما متوجه خواهيد شد، تفاوتهاي مهمي بين  اين دو متن  وجود دارند.  در گذشته پروسه مربوط به كساني كه ميخواستند به ايران برگردند، به اين صورت بوده كه موضوع به يونامي اطلاع داده ميشد تا آنها بازگشت «امن» آنها را با مقامات عراقي و سازمان هاي مربوطه هماهنگ كنند. ولي درمتن كنوني، كميساريا ميگويد چنين افرادي را براي بازگشت «امن» و «آبرومندانه» به مقامات عراقي «خواهد سپرد».
ما مطمئن هستيم كه شما دلائل نگراني ما را درك ميكنيد.  هر چند كه پناهجويان ايراني هستند، ولي همه ميدانند كه دولت عراق، كه به نيابت از جانب رژيم ايران عمل ميكند، به همان اندازة مقامات كشور مبداء نسبت به آنها خصمانه عمل ميكند.  ساكنان پناهنده دوبار هدف حملات خصمانه و خشونت بار نيروهاي عراقي بوده اند، كه منجر به كشته شدن 49 تن و مجروح شدن 1000 تن گرديد.
آنها همچنين بالاجبار از خانه 25 ساله خود توسط همان مقامات عراقي رانده شده اند، همان مقاماتي كه كميساريا اكنون قصد دارد ساكنان را براي بازگشتي «آبرومندانه» به ايران، به آنها بسپارد.
اين مسيري بسيار خطرناك است، چون به وضوح واقعيتها را ناديده ميگيرد و مطمئنا بر خلاف مسئوليتهاي كميساريا خواهد بود كه «نبايستي پناهجويان را در مسير خطرناكي بياندازد».
كميساريا بخوبي ميداند كه چندين تن در سالهاي اخير به خاطر صرفا ديدار از اشرف اعدام شده اند، و اينكه ديگران در حال حاضر به همين دليل در زندان به سر ميبرند.
آقاي كميسير عالي پناهندگان،
همانطور كه مشاهده ميكنيد، «سپردن » ساكنان به دولت عراق براي اينكه بازگشت «آبرومندانه» آنان به ايران فراهم شود، خيلي محتمل است كه علاوه بر نقض آزادي وجدان و عقيده، آنان را با خطر جاني مواجه سازد.
ما بايد همچنين مبناي موضع كميساريا در مورد به اصطلاح «محل سكونت» را مورد سوال قرار دهيم.
روشن نيست كه انگيزه چنين اظهاراتي چيست  و يا چه هدفي از آن دنبال ميشود.
ما براساس دانشمان از راهنماي عمل كميساريا و شيوه هاي كار آن، از هيچ موردي در گذشته اطلاع نداريم كه تشويق پناهجويان به ترك كمپ پناهندگي و دنبال كردن استاتوي پناهندگي در محل ديگر، بدون  هرگونه دليل و توضيح، سياست كميساريا بوده باشد.  آيا ما بايد نتيجه بگيريم كه انگيزه هاي سياسي در اينجا دخيل هستند؟
باگفتن اينكه «كميسارياي عالي ملل متحد به شكل مداوم وضعيت آنها را بررسي و تحت نظارت قرار مي دهد تا مطمئن شود آنها در امنيت بوده و با آنها به خوبي برخورد مي شود» آيا كميساريا بطور ضمني ميگويد كه آنهايي كه كمپ ليبرتي را ترك ميكنند و به مقامات عراقي «سپرده» مي شوند، در جايي «امن» خواهند بود و با آنها رفتار خوب خواهد شد؟  و منظور از اشاره به «پرونده» هاي آنان كه بطور «نرمال بررسي خواهد شد» چيست؟
دستوركار كميساريا تامين حفاظت بين المللي براي ساكنان است، اين دستور كار، در ميان چيزهاي ديگر، شامل تلاش براي برداشتن محدوديت هاي غيرقانوني است كه روي اين پناهندگان در كمپ ليبرتي توسط دولت عراق اعمال ميشود.
با توجه به دشمني دولت عراق نسبت به اين پناهندگان كه علنا ابراز شده است، و با توجه به  قصد اين دولت براي غيرقابل تحمل ساختن زندگي براي ساكنان بمنظور وادار كردن ساكنان به تسليم در مقابل رژيم ايران، بنظر كاملا نادرست ميايد كه به هر شكلي پناهندگان را ترغيب كنيم خودشان را در اختيار الطاف مقامات عراقي قرار دهند.
انتقال سه تن از ساكنان به فنلاند
به ما گفته شده است كه، وقتي سه پناهنده اخيرا خواستار آن شدند كه به شهري در فنلاند به غير از «راوانيمي» منتقل شوند، با اين اميد كه بتوانند نزديك تر به جامعه ايراني باشند، كميساريا جوابش اين بود كه آنها ديگر از حفاظت بين المللي بهره مند نيستند، چون اين انتقال را رد كرده اند.
همانطور كه شما مطمئنا ميدانيد، حفاظتي كه اين پناهندگان مشمول آن هستند طبق قانون بين المللي ربطي به قبول راه حلي كه ممكن است به آنان پيشنهاد شود ندارد.
حفاظت بايد به آنها داده شود چرا كه اين افراد نگراني واضحي براي تحت آزار قرار گرفتن دارند و هيچ چيزي در هيچ يك از دستورالعمل هاي كميساريا نيست، چه رسد به قانون بين الملل، كه بگويد كه پناهنده حق نظر دادن و يا اعلام نظر در مورد كشوري كه، يا حتي شهري كه، او ممكن است به آن منتقل بشود، را  ندارد.
با توجه به سختيهايي كه اين پناهندگان داشته اند، كه ازجمله ديگر چيزها شامل تجربه دو كشتار، بي خانماني اجباري و قبل از آن، سه سال شكنجه رواني ميشود، يك زاويه ورود واقعا متفاوت ضروري است.  ما مطمئنا بدرستي انتظار داريم كه جواب كميساريا، با توجه به دهه ها تجربه در اين زمينه، درجهت نيازها و نگراني هاي پناهندگان باشد، و اينكه به جاي تهديدها و مقابله جويي ناموجه، به دنبال مشورت و رهنمود دادن به آنها باشد.
در مورد موضوع حاضر، در جاييكه پناهندگان تقاضاي حفاظت خود را پس نگرفته اند، و هيچ پايه اي براي متوقف كردن حافظت وجود ندارد، في الواقع هيچ توجيهي براي متوسل شدن به «كنسل كردن» استاتو وجود ندارد.
ما بخوبي متوجه هستيم كه عكس العملهاي پناهندگان، مانند آنچه كه ما گزارش آنرا داريم، كمكي به پروسه پيدا كردن يك راه حل نمي كند.
ما در گذشته همكاري خودمان را ارائة كرده  و مجددا نيز تكرار مي كنيم  كه ما بيشتر از هر وقت آماده ايم تا در زمينه مشاوره در موارد مناسب كمك كار باشيم.
در اين رابطه، ما محترما از شما ميخواهيم كه به مسئولين كميساريا كه درگير پروسه انتقال هستند، دستور بدهيد با رهبري كمپ مشورت كرده و هماهنگي كنند تا چنين مشكلاتي در آينده بوقوع نپيوندند.
به ما اطلاع داده شده كه فنلاند بطور پايه اي متقبل شده است كه يازده پناهنده را بپذيرد.
آيا امكاني وجود ندارد در اينجا كه تمامي يازده پناهنده همزمان به يك شهر منتقل شوند؟
دهه ها تجربه تاييد ميكند كه اجتماع و همبستگي كليد انتقال موفقيت آميز بوده است.
و اينكه امكان رابطه داشتن با ديگران، وقتي پناهندگان به محيطي كاملا جديد وارد ميشوند به غايت به برطرف كردن فشارهاي روحي آنها كمك ميكند.
درمورد يك موضوع مرتبط ديگر، ما همچنين بايد متذكر شويم كه متاسفانه بعضي از موكلين ما تمايلاتي از سوي بعضي مسئولين كميساريا گزارش كرده اند كه آنها بطور ضمني به تهديداتي مشابه از همين نوع، دست ميزنند.
مثلا در مورد ساكناني كه شايد بطور كامل آنچه را كه كميساريا ميگويد قبول نكنند و يا آنهايي كه در مورد سوالاتي كه مربوط به استاتوي پناهندگي آنان نيست سوالاتي بكنند، ما مطمئن هستيم كه شما موافقيد كه تهديد كردن  و مطرح كردن رد حفاظت در چنين شرايطي كاملا غيرقابل قبول است و اينكه هيچ كسي كه نياز به حفاظت بين المللي دارد نبايد از انتقام گيري هراس داشته باشد.
بنابراين ما مصرانه تقاضا ميكنيم كه شما فورا به اين مسئله توجه كنيد و توجيهات لازم را درمورد  وارد كردن عنصر مانيتور بي طرفانه در پروسه مصاحبه به عمل آوريد
آقاي كميسر عالي
ما يكبار ديگر بخاطر توجه شما به اين موارد كه باعث نگراني بسيار هستند، از شما تشكر مي كنيم.
ما كاملا متوجه مشكلاتي كه پناهندگان با آن مواجه هستند، و آنچه كميساريا براي پيدا كردن و تامين حفاظت موثر بين المللي و بدست آوردن راه حل هاي انساني با آن مواجه است، هستيم.
همانطور كه در بالا متذكر شده ايم، ما حتما آماده هستيم تا نقشي مثبت در اين تلاش انجام دهيم، تا موارد نگراني باز تكرار نشود.
با احترام
پروفسور گاي گودوين گيل
ويليام بوردون

منـهم مبــارزه م میــاد، خیــلی هم مدرن! (رحمان کریمی)


tofigh-4طنزکانه! باور کنید اصلا ً تقصیر من نبود. ماشاء الله آقای پولی زاده از بس با بزرگان و رجال مبارز دموکرات، حشر و نشر دارد؛ دیر به فراست این ارادتمند می افتد. سه روز پیش از آن « نشست » تاریخی، مرا مطلع کرد. خردمندان گفته اند: الاهمُّ فَالاهم. از بد شانسی، همان روز حرکت، وقت رفتن به سفارت را داشتم. اگر وکالتنامه را که به اسم مامانم بود به موقع نمی فرستادم، یک قطعه زمین مرغوب را در تهران از دست می دادم و این خلاف عقل است. سعادت شرکت در نخستین نشست را نداشتم اما می دانستم که این تازه آغاز یک مبارزه جدی و دورانساز است و وقت بسیار. بعد از مهر و تأیید امضا در سفارت، به مامان تلفن زدم اما کو حواس جمع؟ همهٌ ذکر و فکرم شده بود « اتحاد برای دموکراسی ». ده پانزده سال است که زبان دوم اذیتم می کند ولی در آن ساعت بیشتر از هر وقت دیگر. صدای مامان که شنیدم بی اختیار گفتم: «هلو…؟ Meine liebe Mutter! wie geht’s dir (مادر عزیز حالت چطوره؟)». مامان گفت: انگار باز غربت زده شدی! حق داری پسرم، سه ماهه رنگ ایران رو ندیدی. گفتم: نه مامان، سه ماه و هشت روزه. مامانم گفت: دیگه بدتر. خط افتاده بود به خش خش. گفتم وکالتنامه و پول را همین امروز پست و حواله می کنم. نگذار زمین از دست بره.
سه روز بعد که قهرمانان از پراگ برگشته بودند، تلفن زدم به پولی زاده. چقدر خوشحال شد. گفت: شیردل جان! فهمیدم که جدی هستی. جایت خالی بود. چه سخنرانی ها و چه تصمیماتی!. همه کمربند ها را سفت بسته بودند. اگر نمی جنبیدیم در مقابل مجاهدین، چیزی برای دموکرات ها باقی نمی ماند. گفتم: پولی جان! باور کن به جان عزیز خودت، قرار و آرام ندارم. غذا می خورم، مبارزه م میاد، دراز می کشم مبارزه م میاد، تو فکر حساب و کتاب کارم هستم، مبارزم میاد. دیگه نه قالب نشستن برام مانده و نه دراز کشیدن. می خواهی باور کن می خواهی نکن، لقمه چه کوچک و چه بزرگ روی زبانم بند نمی شود. خوابم هم پریشان شده. هر شب با چند تا مجاهد گلاویز و درگیرم. پولی زاده گفت: این از عِرق ملی و میل به دموکراسی ست که در وجودت نهادینه شده و احتیاج به حرکت و فعالیت بیشتر دارد. خواب تو می گوید که تکلیف آزادگان و دموکرات های وطن جز این نیست که جلو مجاهدین که سد راه هر تحول هستند، بایستند تا سرانجام بتوانیم ملک و ملت را از دست مجاهدین در آوریم. سی سال بدون اتحاد مبارزه کردیم، نتیجه اش این شد که امروز شاهد آنیم. مجاهدین دارند جهان را هم به اشغال خود در می آورند. نشست عظیم و با شکوه پراگ به معنی پایان دادن بدین پیشروی ست. همگی شبانه روز باید پشت میکروفن ها و میزهای گرد و عرصه اینترنت در حال بسیج باشیم. به پولی زاده متذکر شدم که هرچند پیش شما چندان به حساب نمی آید ولی می دانید که من با همهٌ گرفتاری ها و مشغولیات اقتصادی ام، از مبارزه غافل نبوده ام. هرجا مجاهدی دهان باز کرده، جلوش ایستاده ام. هرجا جمع و محفلی بوده راجع به آنها افشاگری کرده ام اما می دانم که بعد از آن نشست، مبارزه باید شدت و حدت بیشتری پیدا کند. پولی زاده گفت: دمت گرم! از همین امروز، یک مبارزه مدرن و جدی را وارد فیس بوک خودت و دوستانت کن. پرسیدم: می دانی که با مبارزه آشنا هستم ولی خوب است از نوع مدرنش کمی توضیح بدهی. پولی زاده گفت: فاز مدرن بدین معناست که برای مقابله با مجاهدین تمامی نه تنها مرزهای سیاسی را که حتا اخلاقی را هم پشت سر بگذاریم. سال ها هر چه کرده و هرچه گفته ایم، نتیجه عکس گرفته ایم. حالا باید به هر دروغ مصلحت آمیزی که به زیان دشمن باشد، متوسل و آن را اشاعه و گسترش بدهیم. اخیراً خانمی از جدا شده ها، بعد از تشریف بردن به تهران و کسب توجیهات مدرن ؛ به خارج آمده و مسعود را که عامل همه گرفتاری های ما ایرانیان است، هدف قرار داده است. این یک جبهه مدرن است که باز شده و ما باید بی سئوال و شک و تردید وارد این جبهه شویم. پیشنهادم این است که کلیپ سخنرانی او را مثل فیل در فیس بوک، هوا کنیم. سئوال کردم: پولی جان! اسم این خانم مبارز و دموکرات چه باشد؟ گفت: « بتول رسوا ملایی ». دو ریالی ام زود افتاد. گفتم: پولی زاده ما تازه وارد فاز مبارزه مدرن شده ایم و خوب نیست برویم پشت دروغ های وقیحانه یک بریده که مستقیم هم از ایران آمده. هر آدم بی طرفی می فهمد کسی که از یک حزب یا سازمان به دشمنی بیرون می زند به راحتی می تواند به هر تهمت و دروغی متوسل شود تا داغ دلش را تازه کند، چه خاصه که از صادرات مرکز هم باشد. پولی زاده گفت: شیردل جان! کجای کاری؟ وقت ضیق است. دشمن دارد مقبول عام و خاص جهان می شود. کلا ه ها پس معرکه ست، نجنبیم باخته ایم. کلیپ بتول را بگذار در فیس بوکت. چند تا هوادار مجاهدین پیدا می شوند به اعتراض و پرخاش. تو هم داد و هوار راه بیانداز که ترور روحی ات می کنند، تلفنی تهدید به قتلت کرده اند. ای داد ای هوار! مجاهدین دموکراسی سرشان نمی شود، تکلیف ما دموکرات ها با این خشن ها چیست؟ شیردل جان! این خودش می شود یک جوسازی مبارزاتی خیلی مدرن. گفتم: پولی زاده جان! من خودم سرم درد می کند برای این نوع مبارزه ولی باید سراغ چیزی رفت که بگنجد. حس کردم پولی زاده دارد جوش می آورد چون صدایش را بلند کرد که: مهم سرو صدایی ست که باید بلند کرد. مهم جو سازی ست. جز این که عجالتاً از ما کاری دیگر برخاسته نیست. انشاءالله وقتی قوی شدیم هم مجاهدین از صحنه محو می شوند و هم رژیم می آید پای میز مذاکره. پولی زاده اضافه کرد که شیردل جان! اگر تو هی مبارزه ت میاد، منهم هی مذاکره م میاد چون مبارزه کردن که کار همیشگی من بوده و هست ولی برای رسیدن به مذاکره همانطورکه جواد خاضع گفت باید قوی بشویم. از هم امروز یک جفت دمبل بخر و در خانه بازو و پشت بازو کارکن. گفتم ای بچشم! واضافه کردم که: پولی جان! فکر نمی کنی بتول خانم، پیشانی سفید تر از آن است که بشود روی کلیپ او سرمایه گذاری سیاسی کرد؟ پولی زاده مثل ترقه در رفت: چرا نمی شود؟ خوب هم می شود. گفتم: درست است که او از مجاهدین بریده ولی یک راست رفته ایران و بعد آمده اروپا. این نوع جدا شده ها هم که پایشان به ایران برسد تکلیف معلوم است. بهتر است از ابتدا بهانه دست مجاهدین و مردم ندهیم. پولی زاده می خواست حرفم را قطع کند ولی من صدایم را بلندتر کردم که: از سر خیر وصلاح می گویم. دلم نمی خواهد دست روی چیزی بگذاریم که هیچ آدم بی طرفی نتواند به آن اعتماد کند. یادم می آید سال ها پیش یک خانم که از مجاهدین بریده بود در یادداشت های هفتگی اش در « نیمروز » نوشته بود که: هر روز صبح در قرارگاه که با مسعود سینه به سینه می شدم، او دست در سینه ام می کرد. باور کن مخالفان مجاهدین هم نتوانستند این ادعا را قبول کنند، چون اولاً مسعود در ستاد سازمان در بغداد می بود و در مواقع ضروری به قرارگاه ها می رفت. در ثانی چه جور بوده که هر صبح این خانم به مسعود می رسیده و اجازه آن کار را هم می داده و آیا در محوطه قرارگاه هیچ دیارالبشری جز این خانم نبوده؟ بتول خانم امروز، سنگ تمام گذاشته و تا آخر خط رفته. من که دشمن خونی مجاهدینم نمی توانم ادعای او را هضم کنم چه خاصه که دیگران. اگر این طور که بتول می گوید، می بود، امروز اثری از چنان تشکیلاتی باقی نمانده بود که ما مجبور باشیم به اتحاد برای مبارزه جدی. پولی زاده صدا را بلند ترکرد که: وای بر من، وای برایران، وای بر دموکراسی، وای برمبارزه برای مذاکره! مرد حسابی یک نبرد جدی بدون جو سازی که نمی شود. دراین عرصه دشوار باید برای رسیدن به هدف از آب هم کره گرفت. تو نمی دانی که از دروغ مصلحت آمیز چه استفاده ها می توان کرد؟. یادت رفته که چه جور میز کتاب ها را بهم می ریختی و مجاهدین را درگیر می کردی؟ دیدم حق با پولی زاده است. گفتم: ببخش عزیزم، ببخش! می دانی که این روزها وضع بازار کساد ست، ما هم گرفتار خنگی. وارد فیس بوک می کنم و بعد خواهی دید که مخلصت تا کجا خبره کار است. پولی جان! باید بجنبیم تا از حیث جمعیت از مجاهدین عقب نباشیم. پولی زاده گفت: عقب؟ با همان نشست پراگ کلی جلو افتاده ایم. می دانی « خطاپور » و« فرید ابتری » با ما بود. این یعنی اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران. دیگر چه می خواهی؟ تا یادم نرفته برایت بگویم که خود من زمانی بود که فکر می کردم، مجاهدین با ساندویچ جمعیت راه می اندازند. بعد دیدم این مقادیری توهین به شئون ملی می شود. سیر حوادث نشان داد که مجاهدین به هموطنان خارج کشور تلفن می زنند که اگر با ما نیایید، شما را به قتل می رسانیم. بیچاره هموطنان از ترس جان مجبورند بیست هزار، پنجاه هزار، صد هزار بروند سالن آنها را پر کنند.؟ گفتم: شنیدم که یکی از شرکت کنندگان درآن « نشست » مجاهد شکن، برگشته که آقایان پول و مخارج از کجا می آورند که حتا می خواهند به اعضا حقوق هم بدهند. پولی زاده که ماشاءالله روی سیب زمین بی رگ را کم کرده، قاه قاه خندید و گفت: یحتمل طرف نفوذی مجاهدین بوده وگرنه هفتصد سال پیش سعدی فرمود: « ای کریمی که از خزانه غیب / گبر وترسا وظیفه خور داری / دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمنان نظرداری » دشمن که امروز مجاهد است، پول داشته باشد و ما که دوست هستیم نداشته باشیم؟ نهایت پول ما از یک منبع « طیب و طاهر» است و مال مجاهدین، حرام. دیدم پولی زاده عین حقیقت را می گوید. برایم فقط یک سئوال بیشتر نمانده بود: پولی جان مبارزه که مانع رزق و روزی نمی شود؟ گفت: معلوم است که نمی شود. ما که مجاهدین نیستیم که مردم را از کار وزندگی بیاندازیم. به همین دلیل است که می گوییم ما وارد فاز یک مبارزه کاملاً مدرن شده ایم بدور از هرگونه خشونت و قهر و غیظ. ما می خواهیم وارد بُعد سوم خامنه یی بشویم. همان بُعدی که مملو از عرفان و شعر و شاعری و هنرپروری ست. این مجاهدین بودند که کاراین عارف را بدینجا کشاندند. این مرد روحانی پیش از انقلاب، در باغ های مشهد با اهل دل حشر و نشر داشته. پیاله می زده و مضراب بر سیم های تار. ما می خواهیم دوباره با ملایمت و مسالمت این رویش را بالا بیاوریم و خواهیم آورد. البته اگر در اتحاد برای دموکراسی نفاق پیش نیاید. برای پولی زاده و خودم و مثل خودم آرزوی موفقیت کردم.