۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

افشاي مداخلات جنايتكارانه سفارت رژيم در عراق و توطئه چيني عليه اشرف

اهيأت عربي دفاع از اشرف طي نامهيي به ادملكرت نماينده سازمان ملل متحد در عراق نسبت به توطئههاي جديد رژيم آخوندي  و دولت نوري مالكي عليه ساكنان اشرف كه زمينه چيني براي قتل و كشتار است هشدار داد و خواستار تضمين حفاظت آنان توسط ملل متحد گرديد.
در اين نامه به امضاي مهدي العطيات آمده است:
«سفارت رژيم ايران در عراق با استفاده از ايادي خود  اقدام به برگزاري يك نمايشگاه عكسهاي قلابي در شهرهاي مختلف عراق نموده است كه در حقيقت يك ترفند تبليغي با هدف شيطان سازي و تحريك عليه اعضاي مجاهدين خلق اپوزيسيون ايراني مستقر در كمپ اشرف مي باشد. روز 6 مهر ماه 25 سپتامبر سفارت و مأمورين اطلاعات رژيم ايران اين شو را در مركز فرهنگي وابسته به وزارت ورزش و جوانان در كاظميه بغداد برگزار كردند. اما آنچه بيش از هر موضوعي جلب نظر ميكند اين است كه گرداننده اين شو، سفارت رژيم ايران و  ”صادق محمد كاظم” مهر ه شناخته شده و اصلي كميته سركوب اشرف است كه مسئول آزار و اذيت ساكنان اشرف مي باشد و يونامي پرونده نقض حقوق بشر توسط او را بخوبي مدون كرده است. اين فرد مأمورين وزارت اطلاعات رژيم ايران را كه اكنون 8 ماه است در ورودي اشرف به شكنجه رواني ساكنان مشغولند براي تشويق استفاده از خشونت عليه ساكنان اشرف و تحريك شبه نظاميان تحت فرمان سفارت رژيم، به نمايشگاه برده است. همچنين آنها پلاكاردهاي توهين آميز اخلاقي عليه ساكنان و نسبت دادن قتل 25 هزار شهروند عراقي به آنان را در نمايشگاه نصب كرده اند.  اين اقدامات مشمئز كننده از نظرقانون بين المللي و كنوانسيون هاي ژنو تحريك به قتل محسوب ميشود و قابل پيگرد است و از اين بابت گردانندگان  آن مسئول عواقب اين اقدامات خود عليه ساكنان اشرف مي باشند .
هيأت عربي دفاع از اشرف خطاب به  اَد ملكرت مي نويسد: ما همزمان مايليم از جنابعالي درخواست كنيم كه  با مداخله خود براي حفاظت از حقوق شهروندان داراي استاتوي قانوني كنوانسيون چهارم ژنو و محكوم نمودن استفاده از امكانات دولتي كشور عراق كه توسط نوري المالكي در اختيار سفارت ايران قرار داده مي شود، زمينه هر گونه توطئه و اقدامات سركوبگرانه بعدي را از بين ببريد.

اعدام یک مرد در اصفهان

یک مرد به نام "حسین – م" به جرم تجاوز به عنف در زندان اصفهان اعدام شود.  دادستان عمومي و انقلاب استان اصفهان در گفت‌وگو با فارس با اعلام اين خبر اظهار داشت: این شخص به دلیل تجاوز به عنف، آدم ربایی و سرقت توسط دستگاه قضایی به اعدام محکوم و این حکم پس از تأييد در ديوان عالي كشور در محوطه زندان مرکزی اصفهان اجرا شد.

زندانی سیاسی: زیر شکنجه وادار به اعتراف شدم


نامه زندانی سیاسی به کلیه افکار عمومی جهان

 حسین خضری زندانی محکوم به اعدام در نامه ای به افکار عمومی و سازمان های و نهاد های حقوق بشری خواهان پیگیری طرح شکایت خود از دستگاه اطلاعاتی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دستگاه قضایی شده است.

وی در بخشی از نامه خود می گوید به مدت 49 روز در سلول های انفرادی سپاه و در بازداشتگاهی مخفی که زیر نظر سازمان زندان های نیست به شدت شکنجه و وادار به اعتراف شده است.

متن این نامه که در اختیار خبرگزاری ها قرار گرفته است به شرح زیر است:
اینجانب زندانی سیاسی حسین خضری که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه و همچنین تایید شعبه 10 دادگاه تجدید نظر اذرباییجان غربی و همچنین تایید حکم صادره از سوی شعبه 31 دیوان عالی کشور به اعدام محکوم شده ام.
برای پرده برداشتن از نحوه بازجویی، بازپرسی و دادگاهی که شدیدا از انعکاس و نحوه چگونگی مراحل ذکر شده به افکار عمومی و بیدار جامعه مدنی داخل و خارج جلوگیری به عمل آمده و می آیدو حتی از نامه سرگشاده ای که به عنوان اعتراض قانونی به مراحل پرونده سازی به ریاست قوه قضاییه کشور نوشته بودم مسئولین زندان از تایید آن امتناع می کنند.
با وجود تمامی این مشکلات بنده شرح مختصری از وضعیتی که به بنده وارد شده و به نوعی تا به حال ادامه دارد میدهم باشد که گوشی شنوا شنیده و زبانی حق گو شروع به بازگو و ارسال مطالب زیر نماید.
اینجانب در تاریخ 10/5/87 در شهرستان کرمانشاه توسط نیروهای سپاه نبی اکرم آن شهرستان دستگیرشدم و مدت 49 روز که در اختیار نیروهای سپاه نبی اکرم کرمانشاه بودم ومتحمل شکنجه های فیزیکی و روحی در زمان بازجویی بودم که شکنجه ها از نظر فیزیکی شامل :
1-    کتک زدن به مدت چندین ساعت در هر روز
2-    ایجاد فشار روحی و روانی در حین بازجویی
3-    تهدید بازجویی هایم مبنی بر آنکه اگر آن مواردی که ما میگوییم قبول نکنی به برادر و داماد خانواده شما میتوانیم برچسب فعالیت های غیرقانونی علیه نظام بزنیم
4-    ضربه زدن با لگد به اندام های تناسلی من و خونریزی و تورم آن نواحی از بدنم به مدت چهارده روز
5-    پارگی پای راستم تقریبا به اندازه 8 سانتیمتر به علت ضربه محکم پای بازجو که هنوز قابل مشاهده است
6-    وارد کردن ضربات متعدد به تمامی بدنم با باتوم
این موارد در مدت 49 روز بازداشت بنده در بازداشتگاه سپاه پاسداران کرمانشاه بود
حال سوالی که مطرح میگردد این است که مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل 38 آن صراحتا بیان نشده است هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع‌ممنوع است‌، اجبار شخص به شهادت‌، اقرار یا سوگند مجاز نیست‌و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است‌ و متخلفین از این اصل مجازات میشوند.
در حالی که به ان صورتی که ذکر کردم بنده در مدت 49 روز بازداشت در سپاه نبی اکرم کرمانشاه هم متحمل شکنجه فیزیکی شده ام هم شکنجه روحی و روانیپس چطور اقرارهای بنده که به زور شکنجه از من گرفته اند دلیل و مدرک معتبری برای دادگاه شده و بنده را به چنین حکم سنگینی یعنی اعدام محکوم کرده اند.
بعد از آن در مورخ 28/6/87 بنده را از سپاه نبی اکرم کرمانشاه به سپاه المهدی ارومیه منتقل کردند و در آنجا نیز تحت انواع شدیدترین شکنجه های فیزیکی و روحی قرار گرفتم .
دوباره مورخ 16/10/87 از بازداشتگاه سپاه المهدی شهرستان ارومیه به اداره کل اطلاعات اذرباییجان غربی منتقل شدم و تا تاریخ 26/11/87 تحت اختیار اداره اطلاعات ارومیه بودم و تمامی موارد شکنجه در طی بازداشتم در اداره اطلاعات ارومیه اجراو اعمال شد.
بعد از انکه در مورخه 26/11/87 بنده را به زندان ارومیه منتقل کردند در تاریخ 21/2/88 برای اولین بار و آخرین بار بنده را در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه  دادگاهی نمودند که در جلسه دادگاه نماینده اداره اطلاعات ارومیه و دادستان حضور داشتند و قبل از آن هم اینجانب را ماموران اداره اطلاعات ارومیه تهدید کردند که نه از شکنجه باید حرفی بزنی و نه در مورد بازجویی های که از تو گرفته ایم البته به زور شکنجه! بالاخره با این جو سازی در دادگاه بدوی و همچنین با عدم اعطای زمان کافی برای بنده برای دفاع از خودم و جمع جور کردن محاکمه بنده در حدود 10 دقیقه و اتمام آن کاملا جای سوال برای بنده شد که آیا در عرض 10 دقیقه و با آن اتمسفر حاکم بر فضای دادگاه چطوری من و وکیلم میتوانستیم از اتهامات وارده دفاع نماییم و چگونه از این اتهام سنگین براعت کنیم.
سوال دیگری که برای من متصور میشود این است که آیا حضور من در جلسه ای دادگاه به منزله اجرای اجباری نمایشی درام و کمدی نبود که فقط آقایان گفته باشند که متهم در دادگاه حضور بهم رسانده و با توجه به طی مراحل دادگاهی محکوم شد .
سوال بعدی هم آن که در دادگاه به قاضی پرونده ام آقای درویشی، رییس شعبه یک بیان کردم که بسیاری از بازجویی های خود را قبول ندارم زیرا به زور شکنجه های فیزیکی و روانی مجبور به قبول آن مطالب گشته ام در حقیقت آنها را به من دیکته کرده و قبولانده اند، ولی با این همه قاضی پرونده هیچ اعتنایی به مطالبم ننمود توضیح آن که اعمال شکنجه از سوی بازجویی هایم با توجه آنکه ایشان یعنی بازجویان مرا تهدید کرده بودند به قاضی گفتم ولی افسوس از گوش شنوا، متاسفانه قاضی بدون هیچگونه تحقیق و تفحصی در مورد ادعای شکنجه بنده مبادرت به صدور رای اعدام نمود و رای همان دادگاه بدوی توسط شعبه 10 تجدید نظر استان آذرباییجان غربی در مورخ 17/5/88 تایید شده و در تاریخ 11/5/88 حکم قطعی صادر شده و در زندان مرکزی ارومیه به من ابلاغ گردید.
درضمن من تا قبل از قطعی شدن حکم دادگاه دست از تلاش بر نداشتم و در تاریخ 5/5/88 از نوع رفتار غیرانسانی و غیرقانونی بازجو هایم به دادسرای نظامی شهرستان ارومیه شکایت کردم که مورخ 10/11/88 ابلاغ گردیده است.
شکایتم از دادسرای نظامی به دادسرای عمومی رسید و همان موقع به برادرم در مورخ 27/11/88 ابلاغ شده است به محض شکایت بنده از نحوه بازجویی و برخورد ماموران سپاه المهدی و اداره اطلاعات ارومیه در تاریخ 16/9/88 به بازپرسی شعبه هشتم احضار و وضعیت شکنجه و نحوه برخورد بازجویان را اعلام و همچنین مدارک پزشکی که دال بر شکنجه شدن اینجانب مینمود تقدیم کردم و در ضمن درخواست معرفی به پزشکی قانونی را نمودم و تعجب آور انکه بازپرس شعبه 8 در برابر اظهارت بنده حتی نخواست برای اثبات راست یا دروغ بودن موارد ذکر شده، بنده را به پزشکی قانونی اعزام نماید.
در تاریخ 13/11/88 یعنی درست بعد از آنکه بنده طرح شکایت نموده و در بازپرسی شعبه 8 اظهارت خود را نوشته و مدارک پزشکی را تقدیم بازپرس نمودم و پرونده در دادسرای نظامی عدم صلاحیت خورده و به دادسرای عمومی رفته به عبارتی 3 روز بعد از نامه نگاری اداره سازمان قضایی نیروهای مسلح استان اذرباییجان غربی با دادسرای عمومی در خصوص عدم صلاحیت رسیدگی دادسرای نظامی ارومیه و ارجاع پرونده به دادسرای عمومی مرا به اداره اطلاعات ارومیه برده و در مدت 3 روزی که در بازداشتگاه مرکزی اداره اطلاعات ارومیه بودم انواع و اقسام تهدید ها مبنی بر آنکه اولا چرا بر علیه ما در دادگاه طرح شکایت کردی ثانیا در برابر دوربین فیلم برداری حاضر به اعتراف نوشته های که ما به شما میدهیم باشید و متذکر گردید که هیچ نوع بد رفتاری و شکنجه نشده ما نیز در عوض نسبت در رای که برات صادر شده تخفیفاتی را به وجود می آوریم.
در حقیقت آشکارا تهدید بنده و ایجاد فضای سوداگری و عامه گری انگار سرنوشت انسانها نیز مانند کالا قابل داد و ستد است در حالی که انتقال من از زندان ارومیه به اداره اطلاعات باعث ایجاد استرس و دلهوره شدید در بین اعضای خانواده ام شده و با توجه به انکه پدرم برای کسب اطلاع از وضع بنده به اداره اطلاعات ارومیه مراجعه و متاسفانه با شنیدن جواب های گنگ و مبهم تصور میکنند که شاید مرا اعدام کرده اند و ایشان همانجا جلوی درب اداره اطلاعات ارومیه دچار سکته مغزی شده و بعد از اعزام به بیمارستان دار فانی را وداع میگویند این نیز برگ دیگری از جنایات دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران که با ایجاد نگرانی برای خانواده ضربه مهلک هم به من هم به خانواده ام وارد کردند که از صدها اعدام کردن برایم بدتر بود حال چه کسی جوابگویی این مسائل است خدا میداند.
جالب آنکه 20 روز بعد از فوت پدرم نگذشته بود که آقایان عوض عرض تسلیت به بنده مرا بدون هیچگونه دلیلی و بدون هیچ اطلاعی به زندان قزوین تبعید کردند حال تصور کنید که من در چه حالت روحی قرار گرفته بودم و مهم تر از همه آنکه بعد از چند ساعت که به طور چشم بسته و پا بسته و دست بسته به من گفتن که چیز خاصی نیست و تو را به زندان دیگری انتقال میدهیم .
در مورخ 30/1/89 قرار منع تعقیب در شعبه 104 جزایی ارومیه صادر گردید حال آنکه شعبه 104 جزایی نه بازجویی های بنده و نه حتی نماینده ای از سپاه پاسداران و یا اداره اطلاعات را برای توضیح مسائل نه به بازپرسی نه به شعبه ای فرا خواند و نه با معاینه ای بنده توسط پزشک قانونی موافقت نمود حال بر چه مبنایی قرار منع تعقیب صادر کرد نمی دانم.
در کیفر خواست صادره از سوی اداره اطلاعات و هم حکم دادگاه اینجانب حسین خضری به عنوان محارب شناخته شده ام در صورتی که مصادیق محاربه نه بر بنده صادق است نه محرز اولا بنده هنگام دستگیری مسلح نبودم چون بنده فعالیت سیاسی به طور مدنی میکردم ثانیا هیچ اقدام مسلحانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران نکرده ام همچنین بنده حدود 8 ماه در سلول های انفرادی سپاه نبی اکرم کرمانشاه  و سپاه المهدی ارومیه و اداره اطلاعات ارومیه تحت بدترین شکنجه های فیزیکی و روانی و انواع تهدید ها و تحقیرها بوده ام .
به طوری که بازداشت طولانی مدت بنده به مدت 8 ماه در آن سلول های انفرادی چنان بر سیستم عصبی و حالات روحی و روانی ام تاثیر سو گذاشته بود که اقدام به خودکشی کردم آن هم 2 بار! چون واقعا شکنجه ها و نوع رفتار غیر انسانی بازجویان به حدی بود که مرگ را بهتر از آن طور زندگی  و زنده ماندن میدانستم و جایی بسی سوال است که در کجایی دنیا فردی را 8 ماه در سلول انفرادی مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داده اند و هیچگونه ملاقات را با وکیل یا خانواده و یا حتی تماس تلفنی با ایشان داشته باشد.
در پایان بنده زندانی سیاسی حسین خضری با توجه با آنکه تحت شدیدترین مراقبتهای امنیتی زندان قرار دارم و به طوری که حق نامه ای سر گشاده که به بالاتربن مرجع قضایی کشور نوشته ام بدون هیچگونه دلیل قانونی و خاصی از تایید اثر انگشت نامه بنده خودداری و اصل نامه نوشته شده را حفاظت زندان از بنده گرفته و باز پس نمی دهد.
حال با توجه به آشکار نبودن زمان اجرای حکم اعدام بنده که آیا فرداست یا پس فرداست از انتشار کوچکترن خبر حتی خبر سلامتی خویش به صورت راحت و آزادانه محروم میباشم لذا تحت چنین شرایط فوق سنگین امنیتی از تمامی مجامع بین المللی و سازمانهای کانون مدافع حقوق بشر و حتی افرادی که در مورد حقوق زندانیان سیاسی و همچنین در زمینه حقوق بشر فعالیت میکنند تقاضا دارم که صدای سرکوب شده مرا به گوش انواع بشریت رسانده و از هم اکنون تمامی آن مراجع و آن افراد را به عنوان وکیل رسمی خود میشناسم که هر سوالی را به نام بنده در جهت
برگزاری یک دادگاه صالح و بی طرف
بازبینی دوباره پرونده به طور واضح و آشکار بدون مخفی کاری، پیگیری و موضوع شکنجه وارده بر بنده را اقدام و اعمال نماید
در پایان از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد؛ عفو بین الملل و تمامی مجامع حقوق بشر در خواست مینمایم با انتشار نامه اینجانب و پیگیری مسائل مطرح در آن اقدام نماید

حسین خضری
زندانی سیاسی محکوم به اعدام زندان مرکزی ارومیه بنده 12

ایران؛ بیانیه فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (IFJ) روز گذشته با انتشار بیانیه ای بازداشت محمدرضا مقیسه عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران را محکوم کرد. دبیر کل فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران با ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت این روزنامه نگار، خواهان دسترسی فوری وی به وکیل و اعضای خانواده اش گردید.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (IFJ) روز گذشته (پنج شنبه) مقامات جمهوری اسلامی را به آزادی محمدرضا مقیسه، از اعضای هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران، که روز دوم آبان ماه بازداشت شده است فراخواند.

پس از ناآرامی های ناشی از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در خردادماه سال گذشته این دومین باری است که آقای مقیسه بازداشت می گردد.

آیدان وایت، دبیر کل فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران گفت: «ما شدیدا نگران آسایش و امنیت محمدرضا مقیسه هستیم که می بایستی به وی دسترسی فوری به وکیل و خانواده اش داده شود.»

وی همچنین اضافه کرد: «مسئولین جمهوری اسلامی می باید به هدف قرار دادن روزنامه نگاران مستقل و رهبران این انجمن به خاطر بیان دیدگاه هایشان پایان دهند.»

به گفته انجمن صنفي روزنامه نگران، عضو پيوسته فدراسيون بين المللي روزنامه نگاران (IFJ)، محمدرضا مقیسه سال گذشته به مدت پنج ماه بازداشت و زندانی، و نهایتا در اسفند ماه سال 88 با وثیقه 500 میلیون تومانی آزاد شده بود. وی روز دوم آبان ماه مجددا بازداشت گردید و پس از آن هیچ تماسی با خانواده اش نداشته است. مقیسه یک هفته پس از بازداشت مجدد، در تاریخ نهم آبان ماه به بند عمومی 350 زندان اوین منتقل گردید.

وایت اضافه کرد: «عدم تحمل دگراندیشی و صداهای مستقل در ایران منجر به یک یورش همه جانبه به رسانه و روزنامه نگاری مستقل از سوی دولت گردیده است.»

مقیسه یکی از ده ها روزنامه نگاری است که در پی اعتراضات گسترده پس از انتخابات در سال گذشته، با سرکوب هدفمند رسانه ها توسط مسئولان جمهوری اسلامی هدف قرار گرفت. به گفته فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران حداقل 30 روزنامه نگار پشت میله های زندان بسر برده و تعداد زیادی نیز از بیم دستگیری از کشور گریخته اند. در عین حال ده ها روزنامه تعطیل، و دفتر انجمن صنفی روزنامه نگاران نیز در سال 2009 بطور غیرقانونی بسته شده است.

دهمین سال محکومیت مسافر ارتفاع پست


دهمین سال محکومیت مسافر ارتفاع پست؛ همچنان تحت شکنجه و بدون وکیل

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی - فرهاد صدقی : آبان ماه امسال، دهمین سالگرد محکومیت قضایی خالد حردانی زندانی امنیتی بند چهار زندان رجایی شهر کرج است. حردانی به اتهام اخلال در امنیت پرواز در سال ۱۳۷۹ به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم گردید که موضوع این حادثه بعدها دستمایه اصلی فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمی کیا شد.

خالد حردانی در حالی وارد یازدهمین سال محکومیت خود می شود که با وجود رضایت شکات پرونده وی، به علت نداشتن وکیل مدافع و خروج وکیل مدافع قبلی او، محمد مصطفایی از کشور، از اقدام برای بازبینی و پیگیری پرونده خود ناتوان است.

حردانی هم اکنون و با گذشت بیش از ده سال از دوران محکومیتش و با وجود رضایت شاکیان این پرونده (سپاه پاسداران و دو تن از مامورین تیم مراقبت پرواز)، به علت خروج اجباری و تحت فشار محمد مصطفایی از کشور قادر به ارائه درخواست آزادی مشروط نبوده و در عین حال به علت فشار فزاینده ای که طی ماه های اخیر بر وکلای دادگستری برای بر عهده گرفتن وکالت زندانیان سیاسی و خبرساز وجود داشته، تاکنون هیچ یک از وکلای دادگستری پرونده وی را بر عهده نگرفته اند.

عملکرد و فعالیت های حردانی که می توان وی را قربانی شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی کشور نامید، طی سالیان اخیر همواره تحت الشعاع دید مجرمانه رسانه های خبری نسبت به پرونده وی قرار داشته است.

حردانی که پیش از این از قهرمانان رشته دو و میدانی در رشته پرتاب دیسک کشور بوده و چندین اعزام به خارج از کشور را نیز در کارنامه خود دارد، در بیست و سوم آبان ماه سال ۱۳۷۹ و به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و نیز در واکنش به تبعیض های قومیتی ، برای یافتن شرایط کار و زندگی بهتر در خارج از کشور به همراه دو برادر همسر خود، فرهنگ و شهرام پورمنصوری و در حالی که نوزده تن از دوستان و اقوام خود را نیز به همراه داشتند اقدام به فرار اجباری از طریق اخلال در امنیت پرواز در هواپیمای مسافربری «یاک 40» مسیر اهواز به بندرعباس می نمایند که به بازداشت او منجر می گردد. این زندانی امنیتی سیاسی در بخشی از دفاعیات اش در جلسه دادگاه و در توضیح انگیزه خود و دوستانش می گوید: «تمام متهمانی که اینجا حضور دارند، بین ۱۸ تا ۲۰ ساله هستند و همه بیکارند و این اقدام به خاطر فقر اقتصادی بود...»

این حادثه الهام بخش موضوع اصلی فیلم سینمایی «ارتفاع پست» ساخته ابراهیم حاتمی کیا گردید که دو سال بعد از این حادثه به روی پرده سینما رفت و توجه افکار عمومی را به خود جلب نمود. علاوه بر کوشش نهادهای مدافع حقوق بشر، از این فیلم می توان به عنوان یکی از عوامل موثر در تقلیل حکم اعدام حردانی نام برد.

وی که طی سالیان اخیر به علت دید مجرمانه ای که نسبت به پرونده وی وجود داشته است کمتر مورد توجه رسانه های خبری - و یا به عبارتی بی مهری رسانه های خبری - قرار گرفته است هم اکنون دهمین سال محکومیت خود را در زندان رجایی شهر کرج و در سخت ترین شرایط و در کنار زندانیان خطرناک سایر جرایم از قبیل قتل و شرارت و تجاوز به عنف سپری می کند. وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق اخلال در امنیت پرواز در سال ۷۹ در شعبه ۲۰ دادگاه انقلاب تهران مورد محاکمه قرار گرفته و به اعدام محکوم گردید که با وجود تائید این حکم در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور، بر اساس پیشنهاد هاشمی شاهرودی، رئیس وقت قوه قضائیه جمهوری اسلامی در سال ۸۶ مورد عفو و بخشودگی قرار گرفت و محکومیت وی به حبس ابد تقلیل یافت.

حردانی با گذشت بیش از شش سال از دوران محکومیتش و به منظور تحت فشار گذاردن وی و جلوگیری از امکان تماس با دادستان و قاضی پرونده، به زندان رجایی شهر تبعید گردید. او در ایام زندان به علت فعالیت های سیاسی و حقوق بشری اش در داخل زندان چندین نوبت به دادگاه و نهادهای اطلاعاتی فراخوانده شد و نهایتا در سال ۸۷ به همین علت به هفت سال زندان و شش سال تبعید به شهرستان خاش محکوم گردید.

خالد حردانی هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج دوران محکومیت خود را در حالی سپری می کند که به علت انجام چندین مورد اعتصاب غذا، تحت شکنجه قرار گرفتن و نیز شرایط نامناسب زندان رجائی شهر دچار بیماری و خونریزی معده و مشکلات تنفسی گردیده و در شرایط مساعد جسمی به سر نمی برد و علیرغم تاکید پزشکان مبنی بر محدودیت های غذایی، دارویی و نبود امکانات مناسب درمانی در زندان رجایی شهر کرج و لزوم درمان مستمر بیرون از زندان، تاکنون از اعطای مرخصی استعلاجی و درمان پزشکی مستمر بیرون از زندان به وی توسط مسئولین دادستانی خودداری گردیده است.

پس از ده سال زندان و انواع فشارهای روحی و جسمی او به درمان نیاز دارد و مقامات قضایی باید شرایط دادرسی عادلانه و پیگیری حقوقی پرونده را برای او فراهم کنند.

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
www.komitedefa.com

کناره گيري دولت بازرگان در پي تصرف سفارت آمريکا در تهران


مهدي بازرگان
نماينده پانصد دانشجو كه عنوان «دانشجويان پيرو خط امام» بر خود گذارده بودند در دومين روز تصرف سفارت آمريكا در تهران (14 آبان 1358) اعلام داشتند كه كاركنان سفارت را تا استرداد شاه آزاد نخواهند كرد و اضافه كردند كه در ساختمان سفارت اسنادي را در رابطه با حوادث كردستان و خوزستان و اسامي برخي از جاسوسان و وابستگان به آمريكا را به دست آورده اند.
     آخر وقت همين روز اعلام شد كه مهندس مهدي بازرگان پس از 268 روز حكومت، كناره گيري دولت خود را تسليم كرده است و دليل آن رويدادهاي اخير و نيز انتقاد افراد و گروهها به ويژه اعتراض به ملاقات او در خارج از كشور با برژينسكي مشاور امور امنيت ملي رئيس جمهوري آمريكا بوده است. بازرگان كه از همكاران دكتر مصدق بود و از موسسان نهضت آزادي بود، نخستين دولت نظام جمهوري اسلامي را تحت نام «دولت موقت» تشكيل داده بود. كميته هاي انقلاب و دسته هاي مختلف با اعمال خود مانع از اداره امور توسط دولت او بودند و دولت توان اجراي نظامات دولتي را نداشت.
    
حمله به سفارت آمريكا در تهران
حمله به سفارت آمريكا در تهران

چهار نفر در ملاء عام شلاق خوردند

خبرگزاری حکومتی ایلنا  : دادگستري يزد اعلام كرد در راستای برخورد قاطعانه دستگاه قضایی با عوامل فروش و مصرف‌کنندگان مواد مخدر و همچنین سارقان حرفه‌ای، مجازات شلاق 4 نفر از محکومین در محل میدان امام خمینی شهرستان طبس و روستای کریت این شهرستان اجرا گردید. سه نفر از این محکومین به اتهام نگه‌داری و فروش مواد مخدر به تحمل حبس، جزای نقدی و ضربات شلاق محکوم شده بودند که حکم شلاق آنها در ملا عام اجرا گردید.همچنین یک نفر دیگر از محکومین نیز به اتهام سرقت به حبس تعزیری و تحمل ضربات شلاق محکوم گردیده بود که حکم شلاق وی نیز در ملاء عام اجرا شد.

ممانعت از آزادی یک زندانی سیاسی

عثمان مصطفی پور زندانی سیاسی محبوس در زندان مرکزی ارومیه که به مدت 19 سال است تحمل حبس می کند با موجود موافقت دستگاه قضایی با آزادی ایشان همچنان در زندان نگهداری می شوند.

بنا به اطلاع گزارشگران ، عثمان مصطفی پور که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در سال 1370 بازداشت و به 24 سال حبس تعزیری محکوم شده است در طی 19 سال اخیر هیچ گونه مرخصی نداشته است.

دادستانی کل کشور، دادستانی استان و قاضی پرونده در دادگاه انقلاب با آزادی این زندانی پس از تحمل 19 سال حبس موافقت کرده اند اما وزارت اطلاعات تا کنون با آزادی این زندانی مخالفت نموده و در روند آزاد سازی وی دخالت و کارشکنی می کند.

رصد تمام سایتهای فعال کشور با نرم افزار


سرپرست دادسرای مبارزه با جرایم رایانه ای گفت: بخش مبارزه با جرایم رایانه ای دادسرا تا حد امکان اجازه نمی دهد سایتهای مستهجن و غیر اخلاقی به راحتی در کشور فعالیت کنند و به طور مستمر تمامی سایتها را با ابزار پیشرفته رصد می کند.

رضا جعفری با بیان اینکه دادستانی کل کشور تمامی مصادیق مجرمانه را در مورد سایتها تعیین کرده افزود: بر همین اساس اگر سایتی برخلاف مصادیق تعیین شده فعالیت کند مرتکب جرم شده و با مسئولان آن برخورد می شود.

وی با اشاره به فیلتر کردن سایتها ادامه داد: فیلتر کردن سایتها در چارچوب اختیارات دادستانی است که برای جلوگیری از وقوع جرم در فضای مجازی انجام می شود اما نمی توان تمامی سایتها را فیلتر کرد زیرا نظارت بر فعالیت سایتها بسیار دشوار است.

سرپرست دادسرای مبارزه با جرایم رایانه ای گفت: بخش مبارزه با جرایم رایانه ای دادسرا تا حد امکان اجازه نمی دهد سایتهای مستهجن و غیر اخلاقی به راحتی در کشور فعالیت کنند و به طور مستمر تمامی سایتها را با ابزار پیشرفته رصد می کند.

وی اظهار کرد: در کشور با هر موضوع و مطلبی که عنوان مجرمانه داشته باشد در چارچوب قانون برخورد جدی می شود.

جعفری تصریح کرد: نرم افزارهایی که برای رصد سایتها و فضای مجازی در اختیار معاونت مبارزه با جرایم رایانه ای دادسرا قرار دارد نسبت به ماهها و سال گذشته قابل مقایسه نیستند اما به علت تغییر و تحول مسمتر در فضای مجازی این نرم افزارها اکنون کارآیی لازم را ندارند.

وی ادامه داد: تهیه ابزارهای لازم برای کنترل و نظارت بر فضای مجازی زمانبر است و علاوه بر این برخورد قانونی با مجرمان در این فضا نیازمند قانون است در حالی که نمی توان قوانین را بر اساس تغییر روزانه فضای مجازی و اعمال مجرمانه در آن تغییر داد.

سرپرست دادسرای مبارزه با جرایم رایانه ای با اشاره به جریان فتنه سال قبل گفت: نبود تجهیزات و نرم افزارهای لازم موجب شد تا در جریان فتنه سال گذشته به تناسب شرایط نتوانیم عمل کنیم و در این میان بسیاری از سایتها سوء استفاده کرده و اخبار کذب منتشر کردند.

تفتیش دوباره خانه روزنامه نگار زندانی نازنین خسروانی


 چهار نیروی امنیتی  با مراجعه دوباره به خانه پدری نازنین خسروانی، روزنامه نگار بازداشت شده، بدون ارائه هیچ گونه حکمی به تفتیش پرداختند.

آنها از هرگونه توضیحی در این باره خودداری و تهدید کردند که در صورتی که نگذارند وارد خانه بشوند، درها و پنجره ها را خواهند شکست.

براساس گزارش های رسیده ، خانواده خسروانی بارها از ماموران درخواست حکم قضایی کردند که با این پاسخ ماموران روبرو شدند که  اگر ما به شما حکمی ارائه بدهیم آن را روی اینترنت منتشر می کنید و یا ممکن است که پاره کنید.

خانواده خسروانی ضمن تماس با پلیس ۱۱۰ از آنها خواستند که لااقل آنها با حضور در محل، مدارک مامورانی را که ادعا می کنند از وزارت اطلاعات هستند بررسی کنند.پس از حضور پلیس و تایید مدارک شناسایی آنها ،خانواده خسروانی اجازه ورود به ماموران دادند.

ماموران پس از ورود به خانه خطاب به مادر نازنین خسروانی گفتند :ما مدرک داریم که در خانه شما یک کیس کامپیوتر و یک نوت بوک وجود دارد. یا خودتان بگویید کجاست یا ما مجبور می شویم با چاقو همه مبل ها را پاره کنیم تا پیدایشان کنیم.

روز چهارشنبه، ماموران امنیتی در زمان دستگیری خسروانی ابتدا به اشتباه به خانه همسایه خانواده خسروانی مراجعه کرده و برخوردهای بسیار نامناسبی با همسایه آ نها داشتند که این موضوع منجر به تماس تلفنی همسایه با پلیس ۱۱۰ شد . ماموران  داد و فریادی مقابل منزل خسروانی به راه انداخته بودند که موجب اضطراب و ناراحتی ساکنان کوچه شده بودند .ماموران پلیس ۱۱۰ ضمن مراجعه به محل،با سرتیم ماموران اطلاعات که حاجی صدایش می زدند، صحبت و تذکر دادند که حق نداشتند برای همسایه ها ایجاد مزاحمت و سر و صدا کنند که با بی اعتنایی سرتیم ماوران اطلاعات مواجه شد.

نازنین خسروانی از روزنامه نگاران اصلاح طلب محسوب می شود که با روزنامه های نوروز ،بهار ، دوران امروز ،کارگزاران، سرمایه ، شرق و اقبال …همکاری داشته است .روزنامه هایی که همگی پس از مدتی فعالیت توقیف شدند.

صدور احکام غیرانسانی زیر نظر مستقیم خامنه ‌ای



 رئیس کل دادگستری رژیم در استان خوزستان اذعان کرد که صدور احکام غیرانسانی در بیدادگاههای جمهوری اسلامی، زیر نظر مستقیم و با فرمان ولی ‌فقیه صورت می ‌گیرد.

محمدباقر الفت که اظهاراتش در خبرگزاری حکومتی فارس منتشر شده، پیروی بی ‌چون و چرا از فرامین ولی‌ فقیه را به ‌عنوان یکی از ویژگی‌های قضات دادگاه انقلاب برشمرد و گفت، دادگاه انقلاب یک ضرورت انکارناپذیر است که فتنه پس از انتخابات ۸۸ نیاز به وجود این دادگاه را نشان داد.

این دژخیم افزود، مبارزه با معاندان انقلاب از جمله مهم‌ ترین اهداف دادگاه انقلاب است.

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

اعتراض صدها نفر از وبلاگ نویسان و فعالان مدنی، به ادامه بازداشت نوید محبی دانش آموز وبلاگ نویس

در آستانه دومین ماه از بازداشت نوید محبی، دانش آموز و وبلاگ نویس منتقد، و همزمان با روز دانش آموز، صدها نفر از وبلاگ‌نویسان و فعالان مدنی و حقوق بشری، با انتشار بیانیه‌ایی ضمن اعتراض به تداوم بازداشت نوید و بلاتکلیفی او، خواستار آزادی این جوان ۱۸ ساله و بازگشت وی به کلاس درس شده اند.

نوید محبی که طی دو سال اخیر چندین بار موقتا بازداشت شده بود، برای اما سومین بار از ۲۷ شهریور امسال، با یورش و اِعمال خشونت ماموران، در منزل خانوادگی‌اش در شهر آمل استان مازندران دستگیر و بدون اعلام اتهامی مشخص، کماکان در بازداشت به سر می‌برد . علت اصلی بازداشت وی مطالب وبلاگش و فعالیت او در زمینه حقوق بشر ذکر شده است؛ و به گزارش زمانه، در مراجعات مکرر خانواده محبی به دادسرا و اداره اطلاعات به آن‌ها گفته شده که پسرشان حاضر به قبول اشتباهاتش و ابراز ندامت و پشیمانی در مورد مطالب و فعالیت‌هایش نیست. بنابراین پرونده وی به دادگاه انقلاب فرستاده شده و به زودی محاکمه خواهد شد.


این گزارش افزود "نوید محبی جوان ۱۸ ساله‌ایی است که نزدیک به ۵۰ روز از بازداشتش می‌گذرد و همچنان در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد. قرار بود مهر ماه امسال در کنار هم‌‌دانشجویی‌هایش روی صندلی کلاس‌های درس دانشگاه آزاد تهران بنشیند، اما حالا در اتاقی حدوداً ۳۰ متری همراه ۲۹ نفر دیگر که عموماً متهم به قتل و قاچاق و آدم‌ربایی و دزدی هستند در زندان ساری به سر می‌برد.


گزارش مذکور همچنین به بیانیه‌ایی اشاره می کند که با امضای ۲۵۰ نفر از وبلاگ نویسان و کنشگران حقوق زنان و فعالان مدنی در آستانه روز دانش آموز برای نوید محبی صادر شده است:


اعتراض وبلاگ‌نویسان و فعالان مدنی و زنان به ادامه‌ بازداشت و بلاتکلیفی نوید محبی
بیشتر از یک ماه از بازداشت نوید محبی، وبلاگ‌نویس و عضو کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز می‌گذرد و علی‌رغم مراجعات و پی‌گیری‌های مکرر خانواده به نهادهای قضایی و امنیتی هنوز هیچ اطلاعی از اتهام انتسابی و وضعیت نگهداری این جوان ۱۸ ساله در دست نیست. نوید محبی در آزمون سراسری امسال در رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد تهران مرکز قبول شده بود که به دلیل بازداشت تاکنون موفق به حضور در کلاس‌های خود نشده است.
نوید محبی در تاریخ ۲۷ شهریور ماه سال جاری توسط مأموران امنیتی در منزل خانوادگی خود در شهر آمل در استان مازندران بازداشت شد. گفته می‌شود بازداشت وی که توسط هشت مأمور مسلح وابسته به اداره اطلاعات این شهر صورت گرفته، با اعمال خشونت فیزیکی نسبت به نوید و تهدید خانواده محبی همراه بوده است.
تدوام بازداشت و بلاتکلیفی نوید محبی در حالی صورت می‌گیرد که خانواده محبی نیز برای عدم اطلاع‌رسانی و انجام مصاحبه در مورد بازداشت و وضعیت فرزندشان مورد تهدید قرار گرفته و تحت فشار هستند و تاکنون برای نشان دادن حسن نیت خود و امید به همکاری مراجع قضایی در این رابطه سکوت کرده‌اند.
ما امضا کنندگان این بیانیه با توجه به سابقه‌ی فعالیت‌های مدنی و برابری خواهانه‌ی نوید محبی، در وهله‌ نخست از مراجع قضایی می‌خواهیم تا نسبت به مشخص شدن وضعیت حقوقی پرونده این فعال جوان که یقینا دغدغه‌ایی جز بهبود شرایط جامعه نداشته، اقدام کنند. آزادی این جوان دانشجو و بازگشت وی به کلاس درس خواست اساسی ما امضا کنندگان این بیانیه است که انتظار تحقق سریع آن را از مراجع ذیربط در نهادهای قضایی و امنیتی داریم.

دو نفر در سقز به زندان محکوم شدند

دادگاه انقلاب اسلامی شهرسقز، دو شهروند اهل این شهر به نام های عباد شیخی و کاوه غفاری را به حبس محکوم کرد.
سید وفا حسینی وکیل این دو شهروند در گفتگو با خبرنگار آژانس خبری موکریان ضمن تأیید این خبر اظهار داشت : براساس حکم صادره از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب سقز ، عباد شیخی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و همکاری با احزاب اپوزیسیون به 18 ماه حبس محکوم شده است که 9 ماه آن تعزیری و 9 ماه دیگر آن تعلیقی می باشد. وی همچنین در رابطه با آخرین وضعیت پرونده دیگر موکل خود ، کاوه غفاری گفت : شعبه اول دادگاه انقلاب سقز کاوه غفاری را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال زندان محکوم نموده که این حکم در شعبه ۴ دادگاه تجدید نظر استان کردستان عینا تأیید شده است.
گفتنی است این دو شهروند که سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از مدتی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بودند ، هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری می نمایند.

صدور حکم پنج سال حبس تعزیری برای یاسر معصومی

 یاسر معصومی مسئول فنی سایت‌های برخی از نشریات اصلاح طلب، که اسفندماه گذشته دستگیر و به مدت بیش از دو ماه در زندان اوین در بازداشت به سر برد، هفته گذشته حکم دادگاه بدوی خود را دریافت کرد.
به گزارش جرس، قاضی صلواتی، رئیس شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران و چهره مشهور دادگاه‌های تلویزیونی سال گذشته، معصومی را بدون اعلام اتهامات مشخص، به حکم سنگین پنج سال حبس تعزیری به همراه محرومیت از عضویت در احزاب و کار در نشریات محکوم کرده است.
بر اساس این گزارش، معصومی نسبت به حکم صادره معترض بوده و درخواست تجدیدنظر خود را ارائه داده است.
گفتنی است معصومی، سابقه فعالیت و عضویت احزاب سیاسی را نداشته است و فقط در بخش فنی برخی از نشریات مشغول به کار بوده است.
وی زمستان گذشته در پی احضار به دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات بازداشت شده و بدون تفهیم اتهام، مدت‌ها در زندان اوین نگه‌داری شده و آخر اردیبهشت ماه امسال با قرار وثیقه – تا زمان دادگاه – آزاد شده بود.
منابع خبری خاطرنشان کرده بودند وی که مسئول فنی سایت روزنامه شرق و چند روزنامه دیگر بوده، از سوی ستاد سایبری سپاه بازداشت شده است.
شایان ذکراست پدر یاسر معصومی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی اراک بوده؛ اما خود وی هیچ فعالیت سیاسی نداشته است.

بر سر من خورده دوش – کتيبه‌ی داريوش

هادی خرسندی
«خدايا اين کشور را ار دروغ و دشمن و خشکسالی در امان بدار»
از کتيبه ی داريوش.
بر سر من خورده دوش – کتيبه ی داريوش
خواب نه؛ کابوس بود – شاد از اينم که زود
زخم سرم خورده جوش.
کتيبه ی داريوش – لپ-تاپ تاريخی است
مونيتورش سنگی و – فونت در آن ميخی است
بدون کيبورد و موش.
کتيبه ی مستطاب – کرده خدا را خطاب
گفته که عاليجناب – مرا سه باشد عذاب،
بکن به اين هر سه گوش:
«يکی که: بادا امان – مملکت از دشمنان»
( اگرچه در آن زمان – نه حرف از آخوند بود
نه صحبت از جرج بوش!)
کرده بلافاصله، ز خشکسالی گله
گفته «بده آب تا – خاک شود حامله –
زمين شود سبزه پوش»
بعد هم آن پادشاه – گفته «خدايا پناه!
ز گفتمان دروغ – ملت ما شد تباه –
مملکت آورده جوش»
گفت که «سازد دروغ – کار وطن را کساد.
مملکتی را کند - غرقه به فقر و فساد»
(بغض به راه گلوش)
کتيبه را گفت تا – جانب کاخش برند
گفت که «بانوی من – ميکند آن را پسند –
سه حرف زيباست توش.»
(خواب چه خوابی عجب – مثل شوک نيمه شب
تونل تاريخ را – رفتم و رفتم عقب –
العجب از خواب دوش!)
شاه شهان داريوش – نصف شب آمد به قصر.
همسر او آتوسا – چشم به راهش ز عصر.
او ز پی عيش و نوش.
گفت به شاه آتوسا: «سرور من پادشا
اينهمه دير آمدی – بوده مقامت کجا ؟ا –
شاه شهان داريوش؟»
گفت به او شوهرش، پادشه کشورش
در جلسه بوده است – با دو سه سرلشکرش –
«کارن و سارد و انوش»!
شد ملکه در غضب – گفت که «اين وقت شب؟
تو جلسه داشتی؟ - فکر کنی ای جلب –
نيست مرا عقل و هوش؟»
«جان تو دارم خبر – از طرفی معتبر
با صنمی بوده ای – گيسوی او تا کمر –
مانده به تاج تو مو-ش!»
اخم کنان پادشا – گفت «دروغم کجا؟
جان عزيز خودت – جان خشايارشا –
ارواح خاک منوش»
گفت به او آتوسا :«سرور من پادشا
بر سخن حاکمان – خبط بود اعتنا –
گفته به گوشم سروش»
«گرچه ترا در دروغ – هست فراوان نبوغ
جان خشاياشا – نيست ولی آب و دوغ –
به گندکاری نکوش»
«شوهر ايرانی و – راست به همسر، عجب!
هميشه يک قصه هست – برای اين وقت شب
من نکنم فصه گوش!»
«کتببه ی تازه را – به خانه آورده ای
اگرچه متنی قشنگ – نقش بر آن کرده ای –
نياز دارد رتوش»
«قحطی و دشمن اگر – نيست شوند و هلاک
نميشود کشور از – دروغ افراد پاک –
تايپ کن اين نکته روش»!
«خواهی اگر ملتی – بی کژی و کاستی. -
از خودت آغاز کن – درستی و راستی –
وگرنه بنشين خموش»
همسر شاه بزرگ - نق زد و بی تاب گشت
کتيبه با امر او – به کوچه پرتاب گشت –
کتيبهَ داريوش!
کتيبه آمد فرود – بر سر من بی هوا
بنده ز ميدان ارک – بود در آن کوچه ها –
عازم ميدان شوش.
بر سر من خورده دوش – کتبيه ی داريوش ....

فعالین دانشجوئی در بابل دستگیر


به گزارش دانشجونیوز:در طی فشارهای مسئولین امنیتی استان به فعالین دانشجوئی و مدنی استان مازندران، حسین پرهیزگار دانشجوی محروم از تحصیل و فعال دانشجوئی در بابل در آستانه ۱۳ آبان بازداشت شد. این دانشجوی محروم از تحصیل در حوادث پس از انتخابات پس از چند بار احضار به اداره اطلاعات شهرستان بابل مورد تهدید و بازجوئی قرار گرفته بود.خبرها حاکی از آن است که این فعال دانشجوئی در بابل مورد ضرب و شتم و تهدید مقامات اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفته به گونه ای که وی پس از آزادی جهت درمان به بیمارستان منتقل شده است. حسین پرهیزگار از فعالین دانشجوئی لیبرال در بابل که از حامیان ستاد مهدی کروبی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در استان مازندران بوده در جریان حوادث پس از انتخابات به مدت ۱۲ روز در سلول انفرادی مقر سپاه پاسدران شهرستان بابل بازداشت و مورد شکنجه و بازجوئی قرار گرفته بود.

در آستانه ۱۳ آبان فشار بر روی دانشجویان افزایش یافته است بطوریکه در دانشگاه امیرکبیر تهران نیز تعداد نامعلومی از فعالین دانشجویی به دادگاه انقلاب احضار شده اند.

بنظر میرسد با نزدیک شدن به روز دانشجو (
۱۶ آذر) نیروهای امنیتی تمام تلاش خود را میکنند تا از تظاهرات احتمالی در این روز جلوگری کنند.

یک روزنامه نگار زن دستگیر شد

نازنین خسروانی، روزنامه‌نگار دستگیر شد. بر اساس این گزارش، تاکنون خانواده او از محل نگه‌داری این روزنامه‌نگار اطلاعی ندارند.  نازنین خسروانی با روزنامه‌های نوروز، بهار، دوران امروز، کارگزاران سرمایه و … همکاری داشته است؛ روزنامه‌هایی که همگی پس از مدتی فعالیت توقیف شدند.  به گزارش سایت‌های خبری، بازداشت وی در حالی صورت می‌گیرد که او مدت‌هاست با روزنامه‌‌‌ای همکاری نداشته است.

احضار دو تن از اعضای کانون صنفی معلمان کرمانشاه


آژانس خبری موکریان
سرویس حقوق بشر

احضار دو تن از اعضای کانون صنفی معلمان کرمانشاه به دادگاه انقلاب

دو تن از اعضای شورای مرکزی کانون صنفی معلمان کرمانشاه به نام های محمد توکلی و علی صادقی برای بار دوم به دادگاه انقلاب این شهر احضار شدند.
به گزارش خبرنگار آژانس خبری موکریان، اتهام این دو فعال فرهنگی که روز 19 آبان ماه بایستی در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمانشاه حاضر شوند، فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده است.

یاد آور می گردد پیشتر نیز شعبه 111 دادگاه جزایی کرمانشاه محمد توکلی و علی صادقی را به اتهام اخلال در نظم آموزش و پرورش از طریق انجام اقدامات غیرمتعارف از جمله برگزاری تجمعات غیرقانونی و تعطیلی مدارس، هرکدام به پرداخت دومیلیون ریال جزای نقدی محکوم کرده بود.

ادبیات سخیف ولایت فقیه و به کارگیری آن توسط خامنه ای


جعفر پویه

سید علی خامنه ای، ولی فقیه درمانده ارتجاع از ترس و وحشت قیام مردم عنان از کف داده و کابوسهای خود را با کلماتی سخیف که از درون دُژَم و پریشان او گواهی می دهد، بیان می کند. خامنه ای که نمی تواند هراس خود را از قیام مردم پنهان کند، راه و بیراه در ذم قیام کنندگان افاضه فیض می کند. او که به گفته وزیر اطلاعات، سردسته و طراح تقلب انتخاباتی ای است که احمدی نژاد از دل آن بیرون آمد، برخلاف گذشته که از زبان گماشته اش به هرزه گویی علیه مردم می پرداخت، اکنون خود ابتکار آن را به دست گرفته است.

ولی فقیهی که توفان جنبش مردم، خار به چشم او نشانده، در قم نشان داد که آن جنبش همچون میکروبی نیز به جان اش افتاده و تبدیل به کابوس وی شده است. در سالروز 13 آبان بار دیگر درون چندش آور ولی فقیه رژیم به قلیان آمد و منویات خود را با لغاتی بیرون ریخت که گویای نظر او درباره مردم و کسانی است که ولایت او را بر نمی تابند و علیه اش شعارهای کاملن واضحی را سر دادند. خامنه ای در دیدار با کسانی که منابع حکومتی آنها را "دانش آموزان" می خوانند، گفت: "جمعیت محدودی که پارسال می خواستند ۱۳ آبان را به لجن بکشند و با نماد ۱۳ آبان مقابله کنند، می خواستند هیمنه آمریکا را زنده کنند و حرکت عظیم ملت در مقابل ظلم های آمریکا را زیر سووال ببرند".

اینکه ولی فقیه ارتجاع و رهبر خودخوانده مسلمانان جهان در برابر مردم معترض ایران سپر می اندازد و منویات درونی خود را بدون پرده پوشی بیان می کند، می تواند گواهی باشد از دریافت او و دارو دسته ای که خود را برای مدیریت جهانی آماده می کنند. خامنه ای از سر خشم و غضب، درون بیمار خود را که بر اثر زهر جنبش به چرک نشسته بیرون می ریزد و عمل شعار دهندگان 13 آبان سال قبل را که از بلندگوهای رژیم پیروی نکردند و به بیان خواسته ای خود پرداختند را "لجن مالی" قلمداد می کند و اینگونه مردم را مورد بدترین توهینها قرار می دهد.

خامنه ای در همین روز گفت: "فتنه سال گذشته، فتنه بزرگی بود و سالها بعد مشخص خواهد شد که چه توطئه خطرناکی در پشت آن نهفته بود".

این گفته نشان می دهد، هتاکی ولی فقیه رژیم به مردم به چه دلیل و برای چیست. سر ریز کردن درون به چرک نشسته خامنه ای گواه این است که تیر پرتاب شده توسط جنبش در 13 آبان سال گذشته تا سوفار به قلب ارتجاع نشسته که ولی فقیه آن را اینگونه به فحاشی و توهین و هتک حرمت وادار کرده است. علی خامنه ای و دار و دسته قمه کشان و اراذل و اوباش مطیع او بدانند هرچه بیشتر مردم را مورد هتاکی قرار دهند، پرونده مجازات خود را سنگین تر می کنند.

کابوس ولی فقیه روزی به واقعیت خواهد پیوست و جنبش توفنده مردم پیروز میدان خواهد شد. آن روز آنکه پاسخگوی این دهن دریدگی و یاوه بافیهاست، عقوبت بیشتری را نصیب خواهد برد.

رژیم تمايلی به مصالحه ندارد و گزینه نظامی منتفی نیست


صدای آمریکا: روزنامه لس آنجلس تايمز زيرعنوان "ديپلمات اروپائی هيچ نشانه ای از تغيير درهدف های اتمی ايران نمی بيند" می نويسد اين ديپلمات می گويد مجازات های اقتصادی ممکن است به ايران آسيب رسانده باشد اما هيچ علامتی ازرهبران آن کشور ديده نمی شود که تمايل آنان را به مصالحه برای کاستن از فشارهای بين المللی نشان دهد.

اين ديپلمات می گويد گرچه ايران رسما خواستارمذاکراتی جديد در باره مسئله شده است اما وی بيانيه ای نديده است که از تغييری در نظرات سياسی رهبران ايران در مورد برنامه اتمی شان حکايت داشته باشد. بعکس، بعضی از نظرات در داخل دولت محمود احمدی نژاد رئيس جمهوری ايران تاکيد بر آن دارد که برای مصالحه راهی وجود ندارد و مذاکره لازم نيست.

اين ديپلمات به گروهی از خبرنگاران گفت پس از وضع تحريم های جديد در تابستان امسال "کل سئوال اين بود که آيا وضعيت سياسی جديدی بوجود می آيد؟". و بعد افزود "ما هنوز چيزی نديده ايم". اين مقام، به اين شرط صحبت می کرد که بخاطر حساسيت مسئله از وی نام برده نشود.

برمبنای اکثرمحاسبات، تحريم ها به اقتصاد از پيش آسيب ديده ايران آسيب های بيشتری وارد ساخته است. اما تمايل بعضی از کشورهای مخالف با وضع تحريم های يک جانبه به ادامه معامله دربخش پر منفعت انرژی ايران، از تاثير تحريم ها کاسته است. چين، روسيه، ترکيه و برزيل جزواين کشورها هستند.

اين ديپلمات می گويد دليلی نمی بيند که باور کند تهديدهای نظامی غرب نظر تهران را عوض خواهد کرد.

واشينگتن پست زيرعنوان "اسرائيل می گويد ايران می تواند يک بمب و بزودی دو بمب بسازد" می نويسد رئيس تشکيلات اطلاعاتی اسرائيل می گويد ايران به قدر کافی اورانيوم غنی شده برای توليد يک بمب اتمی در اختيار دارد، و بزودی به اورانيوم غنی شده کافی برای ساختن دومين بمب اتمی نيز دسترسی پيدا می کند.

نظر ژنرال آموس يادلين Amos Yadlin در اين زمينه پيشترنيز در ارزيابی های سی آی ای و آژانس نظارت اتمی سازمان ملل متحد مطرح شده است. اما اظهارنظراسرائيل در مورد برنامه اتمی تهران بدان جهت اهميت دارد که اسرائيل حمله نظامی به ايران برای جلوگيری از دسترسی تهران به تسليحات اتمی را منتفی ندانسته است.

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

کرسی اوباما در دست یکی از سرسخت ترین مخالفان رژیم


سایت عصر ایران: در این دوره از انتخابات کنگره، کرسی باراک اوباما در مجلس سنا (کرسی ایالت ایلینوی) که پیش از این بر سر جانشینی آن بحرانی سیاسی در حزب دموکرات پدید آمده بود به "مارک کیرک" جمهوریخواه دو آتشه مدافع جدی تحریم جمهوری اسلامی رسید. وی هنگامی که عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان از ایالت ایلینوی بود ریاست گروه ایران را در این مجلس آمریکا در اختیار داشت که تلاش برای افزایش فشارهای کنگره بر دولت اوباما برای تحریم و فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی را رهبری می کرد. جمهوریخواهان آمریکا خواهان اتخاذ رویکرد تهاجمی تر در مقابله با دشمنان این کشور هستند و معتقدند که دولت اوباما با قاطعیت در برابر آنان برخورد نمی کند.

یک زندانی سیاسی سابق به سه سال زندان محکوم شد


بنابه گزارشات رسیده به" فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" خانم زهرا صفایی از زندانیان سیاسی دهۀ 60 توسط  صلواتی قاضی فرمایشی به حکم سنگین و غیر انسانی  3 سال زندان محکوم شد.
خانم زهرا صفایی 45 ساله خانه دار و دارای دو فرزند خردسال می باشد.او مدتی پیش توسط صلواتی قاضی فرمایشی ولی فقیه علی خامنه ای مورد محاکمه قرار گرفت. خانم صفایی  بدلیل پرونده سازی  که بازجویان وزارت اطلاعات در  7 سال پیش علیه وی  ساخته بودند و پس از سالها سکوت دوباره آن را فعال نمودند و وی  را به شعبه 15 دادگاه انقلاب فراخواندند تا مورد محاکمه قرار دهند .صلواتی  قاضی قرمایشی پس از محاکمه، او را به حکم سنگین و غیر انسانی  3 سال زندان محکوم نمود.
خانم صفایی دارای 2 فرزند خردسال است که تنها سر پرست آنها می باشد. پدر خانم صفایی ،حاج صفایی از بازاریان شناخته شده و خوشنام بازار تهران بود که در دهۀ 1360 دستگیر و اعدام گردید.
در حال حاضر خواهر زاده او دانشجوی زندانی  حسن ترلانی که  با یورش  ماموران  وزارت اطلاعات در 2 اسفند ماه  86 دستگیر و به 10 سال زندان و تبعید به زندان کرمان محکوم شده بود در زندان بسر می برد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،فعال ساختن پرونده ساز  بازجویان وزارت اطلاعات که سالها مسکوت بوده است و صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی  سابق را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایتهای سازمان یافته و سیستماتیک رژیم ولی فقیه در ایران است.

12 آبان 1389 برابر با 03 نوامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگران ویژه زنان سازمان ملل متحد

یک زندانی سیاسی سابق به سه سال زندان محکوم شد

خانم زهرا صفایی از زندانیان سیاسی دهۀ 60 توسط صلواتی قاضی فرمایشی به حکم سنگین و غیر انسانی 3 سال زندان محکوم شد.
خانم زهرا صفایی 45 ساله خانه دار و دارای دو فرزند خردسال می باشد.او مدتی پیش توسط صلواتی قاضی فرمایشی ولی فقیه علی خامنه ای مورد محاکمه قرار گرفت. خانم صفایی بدلیل پرونده سازی که بازجویان وزارت اطلاعات در 7 سال پیش علیه وی ساخته بودند و پس از سالها سکوت دوباره آن را فعال نمودند و وی را به شعبه 15 دادگاه انقلاب فراخواندند تا مورد محاکمه قرار دهند .صلواتی قاضی قرمایشی پس از محاکمه، او را به حکم سنگین و غیر انسانی 3 سال زندان محکوم نمود.
خانم صفایی دارای 2 فرزند خردسال است که تنها سر پرست آنها می باشد. پدر خانم صفایی ،حاج صفایی از بازاریان شناخته شده و خوشنام بازار تهران بود که در دهۀ 1360 دستگیر و اعدام گردید.
در حال حاضر خواهر زاده او دانشجوی زندانی حسن ترلانی که با یورش ماموران وزارت اطلاعات در 2 اسفند ماه 86 دستگیر و به 10 سال زندان و تبعید به زندان کرمان محکوم شده بود در زندان بسر می برد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،فعال ساختن پرونده ساز بازجویان وزارت اطلاعات که سالها مسکوت بوده است و صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی سابق را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به جنایتهای سازمان یافته و سیستماتیک رژیم ولی فقیه در ایران است.
12 آبان 1389 برابر با 03 نوامبر 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگران ویژه زنان سازمان ملل متحد

اعتراض دانشجویان و کارمندان دانشگاه علوم پزشکی وارد چهارمین روز شد


بنا بر گزارش های رسیده، بامداد امروز چهارشنبه  دوازده آبان، برای چهارمین روز متوالی دانشگاه علوم پزشکی ایران صحنه تجمع اعتراضی دانشجویان و پرسنل آن دانشگاه بود. در ادامه اعتراض به انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران که از روز یکشنبه با تحصن دانشجویان این دانشگاه آغاز شده است، امروز چهارشنبه دانشجویان و پرسنل این دانشگاه در صحن این دانشگاه متحصن شده و خواستار بازگشائی این مرکز آموزش عالی پزشکی شدند.

دانشگاه علوم پزشکى ایران که در سال ۱۳۵۲ با نام «مرکز پزشکى شاهنشاهى» بنیانگذارى شده بود، در زمان انحلال داراى بیش از شش هزار دانشجو و ۷۳۱ عضو هیئت علمى بود و بر اساس آخرین رتبه‌بندى وزارت بهداشت، چهارمین دانشگاه برتر علوم پزشکى کشور به شمار مى‌رفت.

دانشجویان و پرسنل این دانشگاه  طی انتشار بیانیه ای روز سه شنبه به انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران اعتراض کرده و آن را "اقدامی غیر کارشناسی ونامدبرانه خواندند.

مسئول فنی سایت چند نشریه داخل کشور به پنچ سال زندان محکوم شد

یاسر معصومی مسئول فنی سایتهای برخی از نشریات داخل کشور از جمله روزنامه شرق، به پنچ سال زندان قطعی و عدم کار در نشریات محکوم شد.  او اسفندماه گذشته دستگیر و به مدت بیش از دو ماه در زندان اوین در تحت بازجوئی و شکنجه قرار گرفت.  هفته گذشته حکم دادگاه بدوی خود را دریافت کرد. معصومی نسبت به حکم صادره معترض بوده و درخواست تجدیدنظر خود را ارائه داده است. وی زمستان گذشته در پی احضار به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات دستگیر شد و بدون تفهیم اتهام، مدتها در زندان اوین نگهداری شده و آخر اردیبهشت ماه امسال با قرار وثیقه - تا زمان برگزاری دادگاه  آزاد شده بود. او  از سوی ستاد سایبری سپاه پاسداران دستگیر شد.

حکم سنگین برای یکی از بازداشت‌شدگان پس از انتخابات


صدور حکم سنگین برای یکی از بازداشت‌شدگان وقایع پس از انتخابات

کمیته گزارشگران حقوق بشر - دادگاه تجدیدنظر استان تهران، حکم شش سال حبس تعزیری برای نظام حسن‌پور، از بازداشت‌شدگان وقایع پس از انتخابات را عینا تایید کرد.

پیش از این، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به قضاوت مقیسه، این شهروند زندانی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی و مقاومت در برابر ماموران دولت» به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده بود.

این شهروند ۲۵ ساله اهل یکی از روستاهای توابع کوهدشت ( لرستان)، نزدیک به پنج ماه پیش در روستای محل زندگی‌اش توسط نیروهای وزارت اطلاعات با همکاری بسیج محلی بازداشت شد. وی به مدت چهار ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بلاتکلیف بود و هیچ‌گونه رسیدگی درمورد پرونده‌اش صورت نگرفت.

علت بازداشت این زندانی گمنام شرکت در اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته عنوان شد، ضمن اینکه تصویر نظام حسن‌پور نیز در نشریه ویژه نیروی انتظامی منتشر شده بود.

لازم به‌ ذکر است در ابتدا برادر این زندانی سیاسی بازداشت شد و نهادهای امنیتی اعلام کردند نظام حسن‌پور باید خود را تحویل دهد تا برادرش آزاد شود.

آقای حسن پور در زمان دستگیری دانشجوی ترم آخر رشته علوم تربیتی و تنها نان آور خانواده شش نفری خود بود و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد.

معرفی جوانان دستگیرشده به ‌عنوان محارب

پاسدار جنایتکار ساجدی ‌نیا سرکرده انتظامی تهران بزرگ با اشاره به دستگیری یکصد تن از جوانان به بهانه مبارزه با اراذل و اوباش درخواست کرد که قوه قضاییه تعدادی از دستگیر‌شدگان را به‌ عنوان محارب معرفی کند.

خبرگزاری حکومتی مهر دیروز گزارش داد، در پی اجرای طرح «امنيت محله‌محور» در تهران، سردار حسين ساجدی‌نيا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد بيش از ۱۰۰ نفر از «اراذل و اوباش نامدار» تهران با حکم مراجع قضائی دستگير شدند.

سردار ساجدی‌نيا گفت افراد دستگيرشده پيش از اين شناسايی شده بودند و ۴۰۰ نفر ديگر نيز در طول شب‌های آينده بازداشت می‌شوند.

به گفته سردار ساجدی‌نيا ميانگين سنی افرادی که شب گذشته از سوی پليس دستگير شدند بين ۱۹ تا ۳۰ سال است.

ایران اسلامی؛ تجاوز 8 نفر به دختر دانشجو در روز روشن

سایت آفتاب: يكشنبه شب هفته پيش يک دختر دانشجوی دانشگاه صنعتی یکی از شهرهای استان سمنان برای رفتن به شهر سوار يک دستگاه پرايد دارای تابلوی تاكسی تلفنی می‌شود كه به جز راننده 2 نفر مرد جوان نيز سرنشينان آن بوده‌اند.

به گزارش البرز، راننده خودرو پس از حركت از مقابل دانشگاه به یک خيابان فرعی تغيير مسير می‌دهد و دختر جوان كه متوجه تغيير مسير خودرو می‌شود به راننده تذكر می‌دهد و پس از آنكه متوجه نيت شوم آنها می‌شود اقدام به سر و صدا می‌كند كه دو جوان داخل خودرو با چاقو وی را تهديد به سكوت می‌كنند.

اين 3 نفر پس از انتقال اين دختر دانشجو به يكی از باغ‌های روستای «ر»در 6 كيلومتری جنوب شهر به همراه 5 نفر ديگر وی را مورد تجاوز قرار می‌دهند و پس از آن وی را در يكی از خيابان‌های شهر رها می‌كنند.

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

مادر سهراب: از نظر آقایان همه مردم ایران اغتشاشگرند

 خانواده سهراب اعرابی در مصاحبه با "روز" با تکذیب ادعاهای رسانه‌های حکومتی مبنی بر ارتباط آنان با سازمان مجاهدین خلق اعلام کردند که این دروغ ها و فشارها آنها را از پی‌گیری پرونده قتل فرزندشان منصرف نخواهد کرد.

رسانه‌های حکومتی تحت عنوان "انتشار اطلاعات مهم در مورد خانواده یکی از کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات" مدعی شده‌اند که مادر سهراب در گذشته هوادار سازمان مجاهدین بوده است. این منابع همچنین مدعی شده‌اند که یکی از دايی‌های سهراب هم اكنون در اردوگاه اشرف مجاهدین مستقر است و دایی دیگرش در داخل كشور سابقه همكاری با این سازمان را دارد.

پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، در گفتگوئی با "روز" تصریح کرد که "آقایان" می‌خواهند سناریوی جدیدی بسازند و برای پایمال کردن خون سهراب متوسل به این دروغ ها شده‌اند، ولی او اجازه نخواهد داد.

پروین فهیمی همچنین گفت که از نظر آقایان همه مردم ایران یا اغتشاشگر هستند یا وابستگی سیاسی دارند و برای هر کاری یا دیدار با هر کسی، می‌بایست از آقایان اجازه بگیرند. آخر این چه وضعیتی است؟ رسما اینجا را تبدیل به زندان کرده اند.

دستگیری ۳۰ کارگر در سیمان درود واقع در لرستان

 روز یکشنبه ۹ آبان ماه ۸۹ ، حدود ۳۰ تن از کارگران سیمان درود واقع  در استان لرستان در اعتراض و اعتصاب برای تثبیت قراردادهای شان،  توسط نیروهای امنیتی دستگیر و روانه ی بازداشت گاه شدند.

به گزارش منابع کارگری، این کارگران که تحت پیمان های موقتی  در کارخانه سیمان درود مشغول به کار بودند پس از آنکه متوجه شدند علیرغم وعده‌‌های رئیس جمهور قرار نیست آنها را به عقد قرارداد دائمی و رسمی شرکت مذکور  درآورند دست از کار کشیدند و به اعتراض از طریق اعتصاب عمومی پرداختند و در نتیجه تولید دراین  کارخانه متوقف گردید و با هجوم نیروهای انتظامی و امنیتی، ۳۰ تن از این کارگران بازداشت شدند.

حمله ارگان رسمی سپاه پاسداران به احمدی‌ نژاد

ماهنامه پیام انقلاب ارگان رسمی سپاه پاسداران با حمله به احمدی ‌نژاد که گفته بود مجلس در رأس امور نیست، نوشت، استنباطی چنین غلط و خطایی چنین آشکار برای چه صورت می ‌گیرد؟ فقط برای آن که سپری باشد در برابر نظارت و حساسیتهای گاه‌ به‌ گاه مجلس در مقابل انحرافهای دولتمردان؟

این ماهنامه که به صاحب ‌امتیازی آخوند سعیدی، نماینده ولی ‌فقیه در سپاه پاسداران است، نوشت، اگر دولت در صدر هم باشد، حق ندارد بی ‌قانونی کند و در برابر خواست نمایندگان، که اختیار عزل رئیس دولت را هم دارند، بایستد.

حمله ماموران بندر نوشهر به باغ گیاه شناسی

اشک می ریزم برای خودم، برای ایران و ایرانی ، برای سرنوشت محتوم و روبه زوال محققان و پژوهشگران این مملکت. برای آینده تاریک علوم و تحقیقات این کشور اشک می ریزم.

دريانيوز: مژگان جمشيدي از علاقمندان و مدافعان محيط زيست در وبلاگش درباره تخريب باغ گياهشناسي نوشهر مطلبي نوشته است. متن اين مطلب دردناك و متاثر كننده اينگونه است:

به مبارکی و میمنت و به دست ماموران گارد مسلح بندر نوشهر، صبح شنبه بیش از ۲۰۰ مامور، مسلحانه به باغ گیاه شناسی نوشهر یورش بردند تا این لکه ننگ علمی، تحقیقاتی را(!) که مانع راهسازی شده بود و گنجینه ای از گیاهان ارزشمند از چهارگوشه دنیا و ایران را درخود جای داده بود، برای همیشه از تارک ایران پاک کنند.

هزاران درود و صد سلام بر جناب وزیر راه و ترابری که برای از میان برداشتن گنجینه های ملی طبیعی این مملکت این روزها پا را از یورش های شبانه به جنگل ها و مراتع کشور با لودرها و بلدوزرها فراتر نهاده و دیگر دست به دامن چماق و باتوم و سلاح شده تا راه بسازد برای یک بندر! برای یک طرح ملی! برای یک پروژه ملی که "طرح توسعه بندر نوشهر" باشد! و برای این "راه" امروز صدها درخت ارزشمند را به زمین افکندند و آن دسته از کارمندان باغ گیاه شناسی را که مانع تخریب شدند مورد ضرب و شتم و فحاشی  قرار دادند.

درود بر فرماندار شجاع و بی باک نوشهر که صبح امروز باغ گیاه شناسی نوشهر را که میراثی ۵۴ ساله بود و اندوخته اش تنوع زیستی این مرز و بوم بود و کارمندانش محققان و پژوهشگران متعهد همین آب وخاک بودند، به میدان جنگ تبدیل کرد و در این میدان فقط مسلسل و آرپیچی کم بود که اگر این هم بود شاید رسانه های خبری جهان از وقوع یک جنگ مشابه یورش بعثی ها به خاک ایران در قلب باغ گیاه شناسی نوشهر خبر می دادند! امروز در باغ گیاه شناسی نوشهر درخت و بوته و درختچه که سهل بود حتی خاک این باغ ملی را هم به توبره کشیدند تا دیگر هیچ پژوهشگر بیکاری وقت گرانبهایش را صرف تحقیقات گیاه شناسی و منابع طبیعی و کشاورزی دراین آب و خاک نکند.

و درود و صد درود و هزاران آفرین بر استاندار مازندران که چنین مدیرانی دارد که محیط زیست را به زیبایی هر چه تمام تر و با قوه زور و سلاح و لودر و بلدوزر و در آن واحد، صاف می کنند و جاده می کشند تا طرح پرطمراق دیگری را پایه گذاری کنند.

براستی ما را چه شده است ؟ وزیر جهاد کشاورزی که متولی اصلی این باغ گیاه شناسی بوده ، نمایندگان همیشه خاموش و خواب مجلس به ویژه نماینده های نوشهر و چالوس و دیگر شهرهای استان مازندران را چه شده است که در روز روشن میراث ۵۴ ساله علمی تحقیقاتی کشور را به یک باره ظرف مدت ۲ ساعت ویران می کنند و یک تف هم بر روی این میراث می اندازند و صدا از صدایشان بلند نمی شود؟ وای بر ما که این روزها چنان بی رحمانه با منابع طبیعی مان رفتار می کنیم که مغول هم چنین کاری نکرد.

آخر چه بر سر وزارتخانه ویران جهاد کشاورزی با این همه ید طولایش آمده که دربرابر چنین هجمه ای چنین سکوت می کند؟ دیگر چه اتفاقی باید در باغ نوشهر می افتاد تا وزیر جهاد کشاورزی که ادعای منابع طبیعی چی بودنش گوش فلک را کر کرده ، لب تر می کرد ؟

واقعا امروز دلم به درد آمد، ازساعت ۷ صبح که برخی از اعضای هیئت علمی باغ گیاه شناسی نوشهر با بغض و اشک و گریه تماس می گرفتند و ضجه میزدند که حاصل یک عمر زحماتشان و حاصل چندین نسل تحقیقات انها و بسیاری از افرادی که درحال حاضر مرحوم شدند، در آن واحد به تلی از خاک مبدل شده، واقعا خودم هم اشکانم سرازیر شد.

اشک می ریزم برای خودم، برای ایران و ایرانی ، برای سرنوشت محتوم و روبه زوال محققان و پژوهشگران این مملکت که بخدا قسم سرنوشت شان از محیط زیست ایران بدتر است.

برای آینده تاریک علوم و تحقیقات این کشور اشک می ریزم .

برای پارک ملی کویر و میانکاله و نایبند و خجیر و سرخه حصار و  بمو و ... اشک نریختم . اما برای باغ گیاه شناسی نوشهر که چنین در روز روشن و در داخل شهر نوشهر مورد هجمه قرار گرفت اشک می ریزم چون نمی توانم باور کنم که چطور دستور چنین هجمه و یورشی سنگین از سوی یک فرماندار و یا یک وزارتخانه آن هم در  داخل یک شهر صادر می شود؟ که چه عایدتان شود ؟ این همه لشگر کشی با سلاح گرم و چماق " برای از میان برداشتن همین ۴ تا درخت بی ارزشی" بود که همواره نقل دهان مدیران وزارت راه و ترابری شده تا طرح های ویرانگرشان را در جلسات دولت توجیه کنند؟

آیا این است رفتار انسانی و متمددانه توسعه ای در قرن ۲۱ ام ؟ این است غایت درک و شعور ما از علم و علوم و طبیعت؟

از خودم خجالت می کشم، از اینکه شهروند کشوری هستم که در آن برای ازمیان برداشتن درخت و باغ  گیاه شناسی اش از خشن ترین روش ها استفاده می کنند بی آنکه حتی یک برگه مجوز قانونی دردست داشته باشند خجالت می کشم.

از خودم و فرزندان این سرزمین خجالت می کشم که چطور علم ، تحقیقات و طبیعت این کشور را قربانی ندانم کاری ها و ضرب و زورهای غیرمنطقی مان کرده ایم.

این خاکی که امروز به توبره کشیده شد و درختانی که در یک باغ تحقیقاتی به زمین افکنده شدند درختان گوشه خیابان گمنامی درنوشهر ،نبودند. درختانی بودند که ۵۴ سال روی انها مطالعه شده بود ، گیاهانی بودند که هر شاخه شان به اندازه همه اون ۲۰۰ نفر مامور مسلح با سلاح و چماقشان، ارزش ریالی و ارزی و زیست محیطی و فرهنگی داشت. هر وجب از این خاک، مجموعه ای از تنوع گونه ها با اندوخته ای غنی از ژنهای مفید بود که اکنون جای خود را به ژنهای غیر مفید و مضر و خانمان برانداز و طبیعت ستیز انسانی داده است.

کسی چه می داند شاید از دل همین باغ، گیاه و یا شیره ای بیرون می امد که می توانست درمانگر سرطان احتمالی فرزندان فرماندار و استاندار و من و تو باشد. اما حالا ... ؟ براستی ارزش طبیعت ، علم و تحقیقات و محقق و پژوهشگر در این کشور چقدر است ؟ بعید می دانم از نگاه کلان و در برنامه ریزی های کلان مملکتی ، محقق و علم و تحقیق و طبیعت ، همه اش روی هم به اندازه یک جاده روستایی و مالرو ارزشگذاری شده باشد.

و این یعنی درد، یعنی ماتم، یعنی اشک و آه و افسوس که مدیرانی داریم با چنین زاویه دید محدود و تنگ. زاویه دیدی که حتی تا جلوی نوک بینی خودشان هم نمی رسد . مدیرانی که روزی 10 هزار بار اصل 50 قانون اساسی را زیر پا له می کنند و یا با چوب و چماق برای مدافعان این اصل مترقی نقشه می کشند.

تاسف آور، درد آوره . اما تاسف آور تر از همه وجود افرادی چون فرماندار نوشهر در بدنه مدیریت کشور است که شهری چون نوشهر و محل تحقیقات پژوهشگران را در یک باغ گیاه شناسی با میدان جنگ و مبارزه عوضی گرفته ، آقای فرماندار ! بتاز که نامت برای همیشه در تاریخ ثبت شد.

بی‌خبری مطلق از دانشجوی محبوس در بند پاسداران

45روز بی‌خبری مطلق از فواد سجودی فريمانی دانشجوی محبوس در بند سپاه پاسداران

فواد سجودی فريمانی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر از ۴۵ روز پیش بازداشت شده و هیچ گونه اطلاعی از وضعیت وی در دسترس نیست.

به گزارش دانشجونیوز، علیرغم آنکه فواد سجودی فريمانی در اواخر شهریورماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است، از وضعیت سلامتی و چگونگی برخورد با وی هیچگونه اطلاعی در دسترس نیست. تنها خبری كه پس از يك ماه و نيم از وی به دست آمده آن است كه اين دانشجو توسط نيروهاي سپاه پاسداران بازداشت شده و طی ۴۵ روز گذشته در سلول انفرادی بند ۲-الف سپاه پاسداران در زندان اوين محبوس است.

عدم پاسخگویی مسئولین نسبت به وضعیت سلامت و وضعیت بازداشت این دانشجو، باعث نگرانی شدید خانواده وی و دوستان این دانشجو شده است.

فواد سجودی فریمانی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه پلی تکنیک و از فعالین صنفی این دانشگاه است که دوران کارشناسی خود را از دانشگاه شریف گذرانده است.

۴۵ روز بی‌خبری از این دانشجوی زندانی و نگهداری وی در بند ۲-الف زندان اوین که در اختیار ماموران مركز جرائم سازمان يافته سپاه پاسداران قرار دارد، نگرانی‌ها را در مورد وضعیت سلامت این دانشجو افزایش داده است.

پیش از این موارد بسیاری از شکنجه و فشار بر زندانیان در این بند زندان اوین گزارش شده است.

دانشگاه علوم پزشكی ايران زير چادر اكسيژن است

روزنامه سیاست روز: زماني نام دانشگاه علوم پزشكي ايران لرزه بر اندام سودجوياني مي‌انداخت كه با توليد خوراكي‌هاي غير بهداشتي به افزودن صفرهاي حساب بانكي خود فكر مي‌كردند. اين روزها پس از اعلام خبر انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران در كنار گمانه‌هاي گوناگون اين شايعه هم به گوش مي‌رسد كه بالاخره لابي هاي مافياي توليد كنندگان خوراكي‌هاي غير مجاز جواب داد و تنها دستگاه ناظر بر اين محصولات غيرقانوني از ميدان به در رفت.

گمانه‌هاي ديگر هم همين گونه است. هيچ يك از حدس‌ها و احتمالات با قواعد منطقي همخواني ندارد. سوال بزرگ اين است كه با انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران چه كساني سود مي‌برند؟ آيا تهران خلوت مي‌شود؟ آيا سطح علمي دانشگاههاي ديگر بالا مي‌رود؟ آيا پشت اين انحلال يك تصميم ويژه سياسي نهفته است؟

آه اي شادماني بي‌سبب!
همزمان با تجمع دانشجويان معترض در بزرگراه همت و بالا گرفتن موج اعتراض نمايندگان خانه ملت، مدير كل وزارتي وزير بهداشت كه اين روزها در قامت مديركل روابط عمومي و سخنگو ايفاي نقش مي‌كند در اظهارنظري عجيب از شادماني دانشجويان و كادر دانشگاه علوم پزشكي ايران خبر داد و گفت: «دانشجوياني كه در اين دانشگاه پذيرفته شده‌اند از دانشگاه علوم پزشكي تهران فارغ التحصيل مي‌شوند. دانشگاهي كه از نظر رتبه بندي، سابقه و فعاليت‌هاي آموزشي مقام اول را در كشور دارد.»
اين اظهارنظر قاطعانه در حالي مطرح شد كه دانشگاه تهران اعلام كرد دانشجويان علوم پزشكي ايران را نمي‌پذيرد.
اعتراض دانشجويان دانشگاه منحل شده هر روز ابعاد تازه‌تري پيدا مي‌كند و حمايت گسترده نمايندگان خانه ملت از آنان شعله اين اميدواري را فروزان‌تر مي‌كند كه شايد علوم پزشكي ايران باقي بماند.

از خانه ملت چه خبر؟
دانشگاه علوم پزشكي ايران زير چادر اكسيژن است. نمايندگان خانه ملت با تمام قوا وارد ميدان شده‌اند تا اين دانشگاه را به چرخه آموزشي كشور برگردانند. هرچند آنها نيز در فضايي شوك آلود و ناباور اين پرونده را دنبال مي‌كنند.
دكتر عليرضا مرندي- وزير اسبق بهداشت و عضو كميسيون بهداشت مجلس- درباره اين تصميم از واژه‌هاي «عجيب» و «غريب» استفاده مي‌كند و به صراحت مي‌گويد: «مجلس با اين تصميم مخالف است و ممكن است درباره تعاملاتش با وزارت بهداشت تجديدنظر كند. نمايندگان مجلس در مقابل اين تصميم موضع گيري خواهند كرد تا نشان دهد تشريفاتي در بهارستان ننشسته‌اند.»
نماينده مردم تهران با ابراز نارضايتي شديد از اين تصميم شتاب زده مي‌گويد: «نمي‌دانم اين چه وضعيتي است؟ ما تا ساعت 14 همان روز انحلال با وزير بهداشت جلسه داشتيم. كلمه‌اي در اين مورد بحث نشد. اين كار را نمي‌پسندم و آن را نادرست مي‌دانم. ساير اعضاي كميسيون هم همين نظر را دارند.»وزير اسبق بهداشت در نادرستي اين تصميم ترديدي ندارد و در همين خصوص تصريح مي‌كند: «اين مسئله نگران كننده است. مي‌خواهند دستاوردهاي نظام سلامت و درمان كشور را مخدوش كنند. مي‌ترسيم اين موضوع منفي، پوست خربزه‌اي باشد كه زير پاي دكتر دستجردي و معاونانشان گذاشته و آنان را واداشته باشند با تصميمات غيركارشناسي و سياسي اين انحلال را اجرا كنند.»
مسعود پزشكيان هم نماينده ديگري است كه پست وزير بهداشت را هم در كارنامه خود دارد. اين نماينده خانه ملت هم معتقد است اين تصميم مستند قانوني ندارد. پزشكيان به صراحت مي‌گويد: «وزير بهداشت بايد در اولين فرصت به كميسيون بهداشت مجلس بيايد و بگويد براساس چه مستنداتي تصميم ناگهاني انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران را اتخاذ كرده است.»
پزشكيان طرح سوال قانوني از وزير بهداشت را در صحن علني محتمل مي‌داند و مي‌گويد: «در مرحله بعد مجلس شوراي اسلامي از اختيارات قانوني خود براي نظارت بر عملكرد وزارت بهداشت استفاده خواهد كرد.»

حرف آخر
پس لرزه‌هاي اين تصميم شتاب زده نگران كننده است. اعتراض دانشجويان اين دانشگاه هر روز بيشتر مي‌شود. دانشجويان علوم پزشكي تهران هم حاضر نيستند آنها را در كنار خود بپذيرند. كميسيون بهداشت مجلس به اين نتيجه رسيده كه وزير بهداشت- حتي در حد مشورت- هم شاني براي نمايندگان خانه ملت قائل نيست. كارشناسان مي‌گويند تصميم شبانه- آن هم در روز تعطيل- به هيچ عنوان قابل قبول نيست. رويارويي جديد دولت و مجلس شايد برخي گمانه‌هاي روزهاي اخير را عوض كند . شايد يكي از همين روزها نخستين وزير زن جمهوري اسلامي ايران صف استيضاح را بر هم بزند و كاپيتان بهداشت، درمان و آموزش پزشكي با صندلي وزارتي وداع كند.

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

رودخانه نوردی دانش آموزان روستای “زُلیوا” دلفان (لرستان) برای حضور در کلاس درس! به بهانه روز دانش آموز

  دانش آموزان روستای زُلیوای دلفان به دلیل عدم وجود پل بر روی رودخانه این روستا برای حضور در کلاس درس مجبور هستند از عرض رودخانه موجود میان این روستا و روستای محل تحصیل روزی دو بار عبور کنند… برخی از اهالی این روستا در گفتگو با خبرنگارما با اشاره به ترک تحصیل دختران پس از پایان دوره ابتدایی خواستار پیگیری مسئولان شدند. چند وقت دیگر که فصل سرما شروع می شود و آب رودخانه افزایش می یابد     
به گزارش خبرنگار ما در شهرستان دلفان، روستای زلیوا شهرستان دلفان تنها دارای یک مدرسه تخریبی در مقطع ابتدایی است که در نتیجه دانش آموزان برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر باید به مدارس روستاهای اطراف بروند.
این امر و سختیهای حضور در مدارس روستاهای اطراف از جمله عبور از رودخانه این روستا موجب شده که برخی از دانش آموزان به ویژه دختران پس از پایان مقطع ابتدایی اقدام به ترک تحصیل کنند که این امر به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
عبور دانش آموزان از رودخانه در فصل کم آبی
برخی از دانش آموزان روستای زلیوا که علاقمند به ادامه تحصیل و درس خواندن هستند همه سختیها را به جان می خرند و برای حضور در کلاس درس روزی دوباره اقدام به عبور از رودخانه می کنند.
این در حالی است که در فصول کم آبی رودخانه از جمله تابستان و اوایل پائیز شاید این کار تنها منجر به خیس شدن لباس دانش آموزان شود ولی به نظر می رسد در فصول پرآبی رودخانه این امر ممکن است خطرات دیگری برای دانش آموزان این روستا به همراه داشته باشد.
مردم روستا بارها از مسئولان خواسته اند یا در این روستا مدرسه راهنمایی ایجاد کنند و یا برای عبور از رودخانه اقدام به احداث یک دستگاه پل برای تردد دانش آموزان کنند.
برخی از اهالی این روستا در گفتگو با خبرنگار ما با اشاره به ترک تحصیل دختران پس از پایان دوره ابتدایی خواستار پیگیری مسئولان در این زمینه شدند.
آنها در این رابطه با طرح این سوال که “چند وقت دیگر که فصل سرما شروع می شود و آب رودخانه افزایش می یابد چه باید کنیم؟”عنوان کردند: با ادامه این روند بسیاری از کودکان روستایی از تحصیل بازخواهند ماند.
اعضای شورای اسلامی روستای زلیوا نیز در این رابطه در گفتگو با خبرنگار مادر شهرستان دلفان عنوان کردند: این وضعیت مدرسه رفتن دانش آموزان موجب شده که در برخی موارد به ویژه در مورد دختران روستا کلاس پنجم ابتدایی پایان تحصیل آنها شود.
آنها با طرح این موضوع که “دانشگاه فرزندان ما پایان کلاس پنجم شده است” ادامه دادند: یا مسئولان با در نظر گرفتن تمهیدات لازم در راستای راه اندازی مدرسه راهنمایی در این روستا قدم بردارند و یا برای عبور از رودخانه نسبت به احداث پل اقدام کنند.
یکی از اهالی روستا که شاهد گفتگوی خبرنگار ما است در این رابطه می گوید: سال گذشته پسرم را برای ادامه تحصیل به روستای ایرانشهر که فاصله زیادی با روستای خودمان دارد فرستادم که با توجه به هزینه های سنگین ایاب و ذهاب توان تامین این هزینه ها را نداشتم.
وی ادامه می دهد: در نهایت مجبور شدم پسرم را در مدرسه روستای نزدیکتر به زلیوا یعنی سرخانجوب برای ادامه تحصیل ثبت نام کنم که عبور هر روزه فرزندم از رودخانه نگرانم کرده است.
رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان دلفان در این زمینه به خبرنگار ما گفت: مشکل دانش آموزان بعد از حیاط مدرسه ارتباطی به این آموزش و پرورش ندارد.
بهمن نریمانی با اشاره به مشکلات دانش آموزان یاد شده خواستار توجه مسئولان اداره راه و ترابری و فرمانداری برای رفع این مشکل شد.
معاون راه و ترابری شهرستان دلفان نیز معتقد است که به علت عرض بالای رودخانه احداث پل بر روی این رودخانه مستلزم صرف هزینه فراوان است.
علی بهرامی در گفتگو با خبرنگار ما در شهرستان دلفان ادامه داد: مطابق برآوردهای اولیه اعتبار مورد نیاز برای احداث این پل بالغ بر 200 میلیون تومان است که ما توان احداث این پل را نداریم.
وی یادآور شد: راه اندازی مدرسه راهنمایی در این روستا هزینه کمتری نیاز دارد تا احداث پل.
به هر حال با توجه به مشکل دانش آموزان برای عبور از رودخانه به نظر می رسد احداث یک پل معمولی با صرف حداقل هزینه یکی از ضرورتهایی است که باید از سوی مسئولان مورد توجه قرار گیرد.

دو مستندساز، بە دنبال تلاش برای تهیە مستندی از زندگی فرزاد کمانگر ناپديد شدند

خبرگزاری هرانا - دو فعال فرهنگی در شهر کامیاران به نامهای قاسم ویسی و فرهاد فلاحی از یک هفتە پیش ناپدید شدەاند و از وضعیت آنان هیچ اطلاعی در دست نیست.
به گزارش رنسانس نیوز، قاسم ویسی بە همراه فرهاد فلاحی مدتی بود کە مشغول تهیە مستندی در مورد زندگی و فعالیتهای فرزاد کمانگر معلم اعدامی کرد در یکی از روستاههای کامیاران بودند.
قاسم ویسی علاوە بر فعالیت در حوزە ادبیات، در چند سال اخیر مشغول تهیە مستند و فیلم بودە و توانستە بود در این زمینە چند فیلم موفق بسازد.فیلم کوتاە این فیلم ساز بە نام "نیم" کە بە موضوع تبعیض جنسی پرداختە است در یک جشنوارە فیلم در کردستان عراق شرکت کردە بود. این فیلم ساز علاوە بر کارگردانی فیلم دیگری بە نام "سواری بە سوی غروب" سناریو نویس فیلم کوتاە دیگری بە نام "گرداب" نیز میباشد کە خود نیز در آن بە ایفای نقش پرداختە است. این فیلم چندین بار در شبکەهای ماهوارەای کردستان عراق بە نمایش درآمدە است. فرهاد فلاحی نیز دانشجوی رشتە سینما در دانشگاه کرج بودە و فیلمبرداری اکثر فیلمهای قاسم ویسی را بە عهدە داشتە است.
در خبر رسیدە بە رنسانس نیوز ضمن اشارە بە اینکە اخیرا این دو نفر برای تهیە فیلم مستند زندگی فرزاد کمانگر اقدام کردە بودند آمدە است: در دە روز اخیر آنان برای جمع آوری مستندات و دیدن اشخاص و شاگردان فرزاد بە یکی از روستاهای کامیاران مراجعە کردە بودند اما بە محض اطلاع از اینکە ماموران امنیتی بە قصد آنان پی بردەاند روستا را ترک کردە بودند. بە دنبال آن ماموران امنیتی بە قصد بازداشت این دو فعال فرهنگی در شهر کامیاران بە منزل آنها مراجعە میکنند اما آنان در منزل حضور نداشتەاند و از آن روز بە بعد کە حدود یک هفتە از آن میگزرد هیچ گونە اطلاعی از وضعیت و سرنوشت آنان در دست نیست.
رنسانس نیوز در تماسی کە با یکی از منابع خبری خود در شهر کامیاران داشت مطلع شد کە این دو نفر از دوستان صمیمی فرزاد کمانگر بودەاند و آنان توانستە بودند در تهیە مستندی در مورد این معلم اعدامی کرد با چند نفر نیز مصاحبە انجام دهند.
این منبع همچنین افزود کە ماموران امنیتی بە دنبال یورش بە منزل شخصی این دو فعال فرهنگی مقداری از وسایل کار آنان را با خود بردەاند.
لازم بە ذکر است کە پیش تر و در مردادماه سال گذشته نیز سما بهمني فعال حقوق بشر و اهل بندر عباس نیز بە دلیل تلاش برای تهیە مستندی از زندگی فرزاد کمانگر بازداشت و توسط دادگاه انقلاب شهر سنندج بە 3 سال حبس تعلیقی و ممنوعیت از "تردد در مناطق کردنشین" محکوم شدە بود.

پیام آیت الله بروجردی پیرامون توطئه علیه جان زندانیان سیاسی

آیت الله بروجردی طی پیامی که امروز در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" قرار گرفت، هشدار داده است:
"اکنون که گردانندگان حكومت ولايت فقيه اعتبار داخلی و بين المللي خود را بطور کامل از دست داده، توطئه هايي را طرح ريزي نموده اند تا زندانیان سیاسی را به هر طریق ممکن از بین ببرند. به این دلیل، ناظران بین المللی و حتی بازرسان داخلی اجازه بازدید از زندانها را ندارند که این امر،  افزایش تهدیدها و سوء قصد علیه جان مخالفین زندانی را به دنبال داشته است".
این دگراندیش زندانی به اخبار نگران کننده پیرامون وضعیت ناگوار زندانیان عقیدتی سیاسی از جمله: نسرین ستوده، بهاره هدایت،شبنم مددزاده، حشمت الله طبرزدی، عیسی سحرخیز، عبدالله مومنی، منصور اسانلو،  احمد زید آبادی، ارژنگ داودی، محمد اولیائی فر، محمد صدیق کبودوند، مجید توکلی، احمدی امویی، بهروز جاوید تهرانی، مصطفی تاج زاده، ابوالفضل عابدینی، کیوان صمیمی، محمد علي صارمي و .... اشاره کرده و می گوید:
"از تمامی انسانهای آزاده و نهادهای مدافع حقوق بشر درخواست می کنم واکنش سریع تر و گسترده تری نسبت به وضعیت اسفناک زندانیانی که زیر انبوهی از شکنجه های جسمی و روحی، حاضر به معامله با رژیم مستبد ولایت فقیه نشده اند، از خود نشان دهند."
در پایان پیام آمده است:
"اینجانب از داخل زندان مخوف اوین، به همراه خيل كثير ایرانیان تحت ستم که مخالف دین سیاسی بوده و خواهان برقراری روابط صلح آمیز با جهانیان می باشند، از اقدامات جدید پرزیدنت باراک اوباما، خانم هیلاری کلینتون، سناتور جان مک کین و برخی از سران اروپائی برای پیگیری نقض گسترده حقوق بشر در ایران، قدردانی کرده و به این وسیله از تمامی رهبران کشورهای قدرتمند جهان می خواهیم که حمایت از آزادی و حقوق بشر را در صدر اولویت های بین المللی خود قرار دهند و این موضوعات حیاتی را بدون در نظر گرفتن منافع و معادلات سیاسی دنبال نمایند.

آیت الله کاظمینی بروجردی
10 آبان 1389
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیر کل سازمان ملل
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
گزارشگر شکنجه سازمان ملل متحد سازمان ملل

روزنامه های مردمی به جنگ حكومت سانسور آمده اند


روزنامه هاي مردمي

روزنامه های مردمی به جنگ حكومت آخوندي آمده اند .فیلترینگ شدید وسانسورگسترده توسط حكومت ديكتاتوري موجب شده است تا در تازه ترین اقدام مردم به طور خودجوش به چاپ شب نامه هایی با ویژگی روزنامه بپردازند.چاپ گسترده روزنامه های مردمی در سطح پایتخت از چند ماه پیش شروع شده است.اما پخش گسترده این نوع روزنامه ها که شباهت زیادی به شب نامه دارند در آستانه ی سیزدهم آبان ماه گسترش یافته است.در این روزنامه ها که معمولا به صورت پشت رو ودر یک برگ منتشر می شوند شناسنامه نشریه به طور کامل درج می شود.به گزارش خبرنگار آژانس ايران خبــــــــــــرنشریات مردم نهاد در مترو،بی آرتی،تاکسی وسطح معابر عمومی بین مردم پخش می شوند.در این روزنامه ها اخبار،گزارش ها ومطالبی با هدف روشنگری وردوبدل کردن اطلاعات وبا لابردن سطح اگاهی عمومی نسبت به فجایع حکومت آخوندي ودولت کودتایی درج می شود.مردم نیز معمولا پس از خواندن این روزنامه ها آنها را روی صندلی های مترو ،اتوبوس ویا روی نیمکت های پارک ها جا می گذراند تا افراد دیگر هم از آنها استفاده کنند.به نظر می رسد چاپ روزنامه های مردمی به این شیوه در برابرسیاست سانسور حكومت آخوندي بسیارمفید وموثر باشد.زیرا در اثر فعالیت این نشریه هامردم درجریان اتفاقات روز قرار می گیرند.به نظر میرسد به دلیل همه گیر بودن وگستردگی این نوع روزنامه ها دولت کودتایی ودستگاه سرکوب گر وابسته به ان هنوز نتوانسته است عوامل چنین نشریه هایی را پیدا کند.

زندانی سیاسی به چهار سال و سه ماه زندان محکوم شد


یک شهروند اهل بانه به نام علی قادری از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به زندان محکوم شد.به گزارش خبرنگار آژانس خبری موکریان در سقز ، علی قادری که حدود دو ماه پیش از طرف نیروهای امنیتی در بانه دستگیر شده بود در دو پرونده جداگانه از سوی دادگاه انقلاب سقز به اتهام همکاری با احزاب مخالف به چهار سال حبس و از طرف دادگاه عمومی به اتهام عبور غیرقانونی از مرز به سه ماه زندان محکوم شد.
گفتنی است نامبرده هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری می نماید. همچنین در خبری دیگر از سقز، روز گذشته دلیر روزگرد که چندی پیش بازداشت شده بود در دادگاه انقلاب سقز محاکمه شد.


ورود همسر موسوی به دانشگاه تهران ممنوع شد


روزنامه حکومتی ایران: دانشگاه تهران سرانجام به خواست دانشجویان (بسیجیها) این دانشگاه پاسخ مثبت داده و به تازگي از ورود همسر یکی از سران ضدانقلاب به این دانشگاه جلوگیری کرده است. این خانم که مدیریت گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران را برعهده داشته است، با وجود اقدامات توهین‌آمیز خود علیه مسئولان جمهوری اسلامی، تاکنون از سمت خود برکنار نشده بود که با اعتراض دانشجویان این دانشگاه، بالاخره به دانشگاه تهران ممنوع‌الورود شد.

البته تاکنون خبری مبنی بر قطع حقوق وی به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران منتشر نشده است و به نظر می‌رسد او کماکان از دولتی که آن را نامشروع می‌داند، حقوق میلیونی دریافت می‌کند.


برزیلیها یک زن را به عنوان رئیس جمهور خود برگزیدند

رادیو آلمان: در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در برزیل نامزد حزب کارگر این کشور به پیروزی دست یافت: دیلما روسف رقیب خود ژوزه سرا را شکست داد. خانم روسف به شهروندان برزیلی قول داده است، خط سیاسی لولا دا سیلوا را ادامه دهد.

از ژانویه ۲۰۱۱ یک زن بر بزرگترین کشور آمریکای لاتین حکومت خواهد کرد: جانشین لوییس ایناسیو لولا داسیلوا شخص مورد اعتماد او، دیلما روسف، خواهد بود.

طبق شمارش رسمی آرا، دیلما روسف در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برزیل در روز یکشنبه (۳۱ اکتبر / ۹ آبان) ۵۵ درصد آرا را از آن خود ساخت، در حالی که ژوزه سرا، نامزد انتخاباتی سوسیال دمکرات‌ها، حدود ۴۵ درصد آرا را به دست آورد.

در مجموع ۱۳۶ میلیون برزیلی واجد شرایط شرکت در انتخابات بودند. در برزیل شهروندانی که در فاصله سنی ۱۸ و ۷۰ سال هستند، موظف به شرکت در انتخابات هستند. شرکت شهروندان باسواد بین ۱۶ تا ۱۸ سال و بالای ۷۰ سال در انتخابات اختیاری است.

دیلما روسف ۶۲ ساله نامزد انتخاباتی مورد علاقه لولا دا سیلوا بود که خود با توجه به هشت سال ریاست جمهوری اجازه نداشت باز هم در انتخابات شرکت کند. لولا دا اسیلوا که پیش از ریاست جمهوری از فعالان اتحادیه کارگری برزیل بود، در سال ۲۰۰۳ دیلما روسف را به عنوان وزیر انرژی کابینه خود برگزید، در سال ۲۰۰۵ او را به ریاست کابینه منصوب کرد و سپس زمینه را برای آنکه روسف جانشین او شود فراهم آورد.

  روسف پیش از آنکه نامزد تصدی پست ریاست جمهوری شود، برای بخش بزرگی از مردم برزیل ناشناخته بود. هم او و هم رقیب اصلی انتخاباتی‌اش به عنوان تکنوکرات شهرت دارند و محبوبیتی را که لولا دا سیلوا از آن در میان حدود ۸۰ درصد مردم برزیل برخوردار است ندارند.

روسف حین مبارزات انتخاباتی به شهروندان برزیلی قول داد، خط سیاسی رئیس جمهور محبوب آنان، لولا دا سیلوا، را ادامه دهد که در زمان ریاست جمهوری‌‌اش برزیل به یکی از ۸ قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد. دوره ریاست جمهوری لولا دا سیلوا اول ژانویه ۲۰۱۱ به پایان می‌رسد.

روسف در جوانی در گروه‌های چریکی که علیه دیکتاتوری نظامی مبارزه می‌کردند (۱۹۶۴ تا ۱۹۸۵) فعال بود. او حدود سه سال از عمرش را در زندان گذراند و در زندان متحمل شکنجه‌های جسمی و روحی شد. او پس از پایان دیکتاتوری در برزیل در تأسیس حزب جدید کارگر در برزیل شرکت داشت.

در نخستین دور انتخابات ریاست جمهوری برزیل در ماه گذشته روسف حدود ۴۷ درصد آرا را به دست آورد. رقیب اصلی او، ژوزه سرا، به ۳۳ درصد آرا دست یافت. دستیابی روسف به اکثریت مطلق آرا، شکست نامزد ریاست جمهوری حزب سبزهای برزیل، مارینا سیلوا، را قطعی کرد. مارینا سیلوا به طور غیرمترقبه به ۱۹ درصد آرا دست یافت.